سایر منابع:
سایر خبرها
داستان ورود امیرمحمد به تلویزیون و 16 سال ماندگاری
84 تست دادم و بعد از 6 ماه آقای فرضیایی با من تماس گرفتند و گفتند دوست داری همکار من بشی؟ و من گفتم چرا که نه. ** شما شرکت کننده برنامه پورنگ بودید؟ بله یکی از بچه هایی بودم که به استودیوی برنامه رفته بودم. در همان برنامه کمی برایشان شیرین زبانی کردم و خوششان آمد و بعد از مدتی تماس گرفتند که بیا. قرار بود یک روز به برنامه عمو پورنگ بروم اما یک روز رفتم و دیگر ماندگار شدم ...
ملاک شهید عبدالله زاده برای محک صدق ولایت مداری/ خوابی از دوران کودکی شهید که در بزرگسالی تعبیر شد
گروه حماسه و جهاد دفاع پرس : یک ماه پیش خبر شهادت دو تن از رزمندگان ایرانی در سوریه حال و هوای روز های پر تب و تاب جنگ در این کشور را زنده کرد؛ روز هایی که هر لحظه اش در انتظار خبر شهادت رزمنده هایی بودیم که در جریان دفاع از حرم، عزم دیار شام کرده بودند. این اتفاق در این روز های آرام سوریه که مدت هاست این کشور از لوث وجود تکفیری ها پاک شده، غیر منتظره بود، اما همچنان هر از گاهی خبری از ...
کدام شهید قائم مقام حاج همت بود؟
سرلشکر پاسدار شهید سید محمدرضا دستواره ، 18 اسفندماه 1338 مصادف با ماه مبارک شعبان در گود مرادی، واقع در محله باغ آذری در جنوب تهران، دیده به جهان گشود. وی باوجود داشتن مشکلات مالی، سه سال راهنمایی را در مدرسه شاه، واقع در باغ آذری گذراند. سپس وارد مقطع دبیرستان شد، اما به دلیل فشار زندگی و فقر، برای کمک به معیشت خانواده، ترک تحصیل کرد و در یک کارگاه خیاطی در بازار تهران مشغول به کار شد. رفقا و بچه ...
ایستاده در کنار مرگ؛ گزارشی از کارگران تطهیر و تدفین متوفیان کرونایی
برای بوسیدنش لک زده. مرد جوان دیگر که 13 سال است در بهشت زهرا کار می کند، این روز های را سخت ترین دوران کاری اش در تمام این سال ها می خواند: ما روزی چند فوت شده کرونا رو دفن می کنیم. کار دکتر ها و پرستار ها سخته خدا خیرشون بده کنار مردم هستن، ولی کار ما تو بهشت زهرا هم سخت و پرخطره؛ همه ش با درد مردم سروکار داریم، حالا هم که ترس و خطر مریضی کرونا به جون همه افتاده؛ بیشتر خانواده ها از ...
آرمان عبدالعالی کیست؟ | ماجرای قتل غزاله به دست آرمان + فیلم و عکس
که مرخصی تحصیلی غزاله تمام شده من موضوع را تعریف کردم و گفتم باور ندارم دخترم مرده باشد، آنها هم دل شان سوخت و یک ترم دیگر مرخصی غزاله را تمدید کردند، در واقع به خاطر همدردی با من این کار را کردند. بعد از حادثه من روزهای سختی را گذراندم تا وقتی آرمان به قتل غزاله اعتراف کند من شب و روز در خیابان ها دنبال دخترم می گشتم به هر دختری که شبیه غزاله بود می رسیدم جلویش را می گرفتم و فکر می کردم بچه خودم ...
خستگی مان بیرون می رود، وقتی با هم شیرین کاری می کنند
مطب سونوگرافی بود که فهمیدم سه قلو باردارم و هر سه جنین سالمند. وقتی که دکتر این را گفت، شوکه شدم. اصلاً نمی دانستم باید چکار کنم. من که فکر می کردم همان یک بچه هم سقط شده، حالا سه بچه داشتم که هر سه سالم بودند. شوهرم آمد دنبالم و پرسید آیا جنین سقط شده؟ که موضوع را به او گفتم. او هم شوکه شد و بعد از چند ساعت تصمیم گرفتیم بچه ها را نگه داریم. گفتیم حتماً خواست خدا در این بوده که سه تا باشند و عمرشان ...
مدافع حرمی که خیلی ازدواجی بود!
این رزمنده مدافع حرم، صد چندان کرد. قسمت چهارم این گفتگو، پیش روی شماست. **: وقتی آقامحمدرضا گفتند: اینقدر ضدعفونی نکن. این ها دو ماه دیگر می رود زیر خاک. اصلا من نیاز به این بدن ندارم... دورنمایی از اعزام به سوریه داشت؟ مادر شهید: بله، محمدرضا چیزی حدود دو سال قبلش در حال گذراندن آموزش بود. **: شما هم در جریان بودید؟ مادر شهید: بله؛ باعث افتخار من است که ...
مدافع حرمی با موهای اتوکشیده و خامه ای! +عکس
کردند که بروند آموزش ببینند و به سوریه بروند. **: در جاهای مختلف ، این تی شرت تن آقامحمدرضا هست... حتی در زیارت حضرت عبدالعظیم هم همین تی شرت را پوشیده اند. مادر شهید: بله، این عکس برای یک هفته قبل از اعزام است که خانوادگی به زیارت رفتیم. به قول شما، معنویتی که در وجود محمدرضا بود از تیپ و ظاهرش فراتر بود. **: حتی در سیر عکس های آقامحمدرضا هم می شود تشخیص داد که متحول شده اند و آماده شده اند برای شهادت. مادر شهید: به نظر من این ها کسانی هستند که ندا و صدای امام حسین علیه السلام را می شنوند. محمدرضا اینطوری بود. *میثم رشیدی مهرآبادی ...
ناسور ؛ داستانی کوتاه از جایزه ادبی یوسف
اش و آن کفاشیِ زیرپلۀ مرکزِ شهر که دوستش داشت و آن خانۀ بینِ باغ های حصارک، هم همه شان سَراب اند. فکر کرده بود که لابد پلک بزند، همه چیز محو می شود و نابود. بهش گفته بودند: ما فقط نشانیِ دکانِ شما را توانستیم پیدا کنیم. چطور با پدر یا مادر یا همسرِ احمد آقا... جلال حرفشان را بریده و گفته بود: پدر و مادرمان خدابیامرز شده اند. مرد خدا رحمت کُند ی گفته بود و ادامه داده بود: همسرش چی؟ افغانستان است؟ و ...
ماجرای زهرای یک روزه که در خیابان رها شد
می گوید: جرقه اصلی اش را پدرم زد. وقتی به سن ازدواج رسیده بودم برایم ماجرا را نقل کرد. به او گفتم که خودت را اذیت نکن، من همه چیز را می دانم. او می خواست والدین خونی ام در مراسم ازدواج حضور داشته باشند و شاهد عاقبت خیری که برایم رقم خورد باشند. البته من به شدت مخالفت کردم و راضی به انجام این کار نبودم. به خاطر شرایط سنی، ظاهری و منطقه زندگی از سنین کم خواستگار داشتم. زمانی که جلسات کمی پیش می رفت ...
همه آنچه درباره تعارض حضانت و اختیارات ولایت گذشت/ نتایج پیگیری های فارس به تهیه طرح اصلاح حضانت رسید
...> وی افزود: بعد از شهادت همسرم من ناگزیر در این مسیر افتادم. در مسائل مختلفی به مشکل خوردم و بسیاری از اوقات احساس کردم که گویا قانون حتی اجازه مادری هم به من نمی دهد. کسی شخصیت مادری را برای من به رسمیت نمی شناخت. یک بار که برای حقوق همسرم به مشکل خورده بودم؛ با یکی از مسئولین عالی رتبه و مرتبط با این موضوع صحبت کردم. ایشان خیلی صریح به من گفتند که بچه برای شما نیست. شما فقط از بچه نگه داری می کنی ...
وقتی راننده صیاد صید شد!
بسته است. کافی بود آن را بکشد، همه بچه ها را تکه تکه می کرد. مختار با قنداق اسلحه محکم به سرش ضربه زد و یک لگد هم توی شکمش زد و او را کشت. به او گفتم چرا این کار را کردی. گفت: ما داشتیم به او کمک می کردیم اما او می خواست ما را بکشد. * به عنوان یک سرباز، الگوی شما در دفاع مقدس چه کسی بود؟ من نزدیک سه ماه راننده شهید صیاد شیرازی بودم. شخصیت ایشان از لحاظ مرام و معرفت، خیلی والا بود. نه ...
سالروز شهادت حاج رضا دستواره
حاج رضا دستواره پس از شهادت برادرش بیش از سه روز در تهران نماند و به منطقه بازگشت. وقتی به وی گفته می شود که خوب بود لااقل تا شب هفت برادرت می ماندی و بعد بر می گشتی ، در جواب می گوید: به آنها گفته ام کنار قبر حسین قبری را برای من خالی نگهدارید. به گزارش حیات سید محمدرضا سال 1338 در جنوب تهران به دنیا آمد و دوران تحصیل دبستان را در مدرسه ای به نام باغ آذری گذراند. سپس تا مقطع دیپلم ...
ایکتیوز ؛ بیماری با طعمِ تلخ طردشدگی/ از رهاشدن در موقع تولد تا "لولو" خطاب شدن در مدرسه/ وقتی دولتی ها ...
...، تامل کوتاهی می کند که گویی خاطره ی تلخ دیگری را به یاد آورده و ادامه می دهد: اگر دقت کرده باشید، معمولا در نوجوانی بچه ها به یک دیگر زیاد دست می دهند، اما برای من این اتفاق نمی افتاد و یا به شکل محدود تجربه می کردم، اصلا در فضای مدرسه خیلی حرف ها به من می گفتند و در واقع ابزار بازی دیگران بودم که مثلا بهم می گفتند، می گوییم لولو بخورتت، یعنی با من یکدیگر را می ترساندند، اصلا برخی از ...
روایت کودکانی که در مسیر ترک اعتیادند
به گزارش ایسنا، روزنامه ایران در ادامه نوشت: آنها ملیکا و مریم را در حال گدایی روی دوربرگردان اتوبان دیدند و وقتی سر صحبت را با آنها باز کردند، فهمیدند معتادند. بعد مادر بچه ها را پیدا کردند و به پرونده مددکاری اش رسیدند. پدر و مادر هر دو مصرف کننده بودند. شیشه، تریاک، هروئین، شیره و کراک مصرف می کردند. مادرشان به آنها گفت بچه ها معتاد به دنیا آمده اند اما یک سال قبل آنها را با خودشان به کمپ برده و ترک داده. اما داوطلبانی که به بچه ها کمک کرده اند، نمی توانند پروسه دشوار بستری کردن آ ...
تمام دشمنان انقلاب ضرب شست پهلوان اصغر را چشیده بودند
ماجرایی را برایمان تعریف کرد. مادرم می گفت زمانی که به منزل یکی از شهدای عملیات یا صاحب الزمان (عج) رفته بودم آنجا خانمی که گویا از خانواده شهید هم نبود، به من زخم زبان زد و گفت لابد پسرانتان در جبهه پنهان می شوند که اتفاقی برایشان نمی افتد! در عوض بچه های مردم را جلو می فرستند و به کشتن می دهند. مادرم می گفت وقتی از آن خانه بیرون آمدم، مقارن با اذان مغرب بود. سرم را به سمت آسمان گرفتم و از خدا ...
مجید مجیدی: متاسفانه به شکل فراوان و دردناکی ازکودکان کار سوءاستفاده می شود/ بخشی ازبودجه سازمان ها هرز ...
. ضمن اینکه خودم هم از همین طبقه صدای خاموش جامعه بودم که از امکانات و موقعیت کمتری نسبت به بقیه برخوردار هستند مجموعه همه این عوامل باعث شد که این دغدغه برای من از اولین فیلم وجود داشته و شکر خدا تا الان ادامه داشته و اصلا نگاه کردن به مسائل و مشکلات نوجوانان با من عجین شده است. با این تفاوت که شما در فیلم خورشید با تغییر شرایط جامعه، نوع دیگری از ناهنجاری موجود در جامعه را موضوع فیلم ...
دختر پولادی ایران با کتف مصدوم در توکیو
اعزام شوم. به این موضوع معترض شدم و هفته پیش، یک روز قبل از اینکه دستم را جراحی کنم، کمیته انضباطی تشکیل شد. در جلسه گفتند شانس رفتنت به المپیک صفر است. گفتم حالا که نمی توانم به المپیک بروم، حداقل دستم را درمان کنم تا آسیب دیدگی اش بدتر نشود. در جلسه با قاطعیت گفتند محرومت می کنیم، گفتم محرومم و سهمیه هم بگیرم نمی توانم به المپیک بروم. فردای آن روز با دکتر خودم تماس گرفتم. او هم اورژانسی وقت جراحی ...
آرمان و غزاله و التماس های اشک آلود در پایان تراژدی تلخ/ مادرانه آرمان را اعدام نکنید/ ویدئو
، ما از شما بالاترین صفت خدا را طلب میکنیم. خدای مهربان آرمان باشید و از قصاص او گذشت کنید." جسم بی روح آرمان را به مادرش ببخشید مادر آرمان هم در ادامه خطاب به مادر غزاله گفت: "التماس میکنم آرمان را ببخشید، در این هفت سال روح پسرم مرده است. جسم بی جان او را به ما ببخشید، می دانم جگر شما سوخته و چشمتان از اشک خشک نشده است. اما روزگار ما هم سیاه است و دلمان خون است، به حال ما رح ...
ناامیدی در خون ما نیست
بالا کارت دارم! ترسیده بودم. بعد آرام گفت می خوای بازیگر بشی . گفتم بله. اصلا نمی دانستم بازیگری چی هست، توی خواب هم نمی دیدم اما آن روز بازیگر شدم. شمیلا: ما در مدرسه تابلوی آرزوها، میز گفت وگو و میز صبحانه داریم و... هر کسی برای بازدید می آید یکی از دانش آموزها مدرسه را معرفی می کند. از شانس آن روز نوبت من بود. گفتن یک کارگردان معروف و بزرگ میهمان ماست، من نمی دانستم یعنی چی. آقای مجیدی خیلی ...
شوخی جالب دستواره با رییس جمهور وقت/ آخرین اقدام سید قبل از شهادت – خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان
در مناسبت های مختلف از مقابل مدرسه دسته های تظاهرات راه می انداختند و در خیابان شوش و کوچه پس کوچه های اطراف آن علیه رژیم پهلوی شعار می دادند. گاهی نیز شیشه ی مغازه مشروب فروشی را می شکستند. سید سال ها بعد در سخنرانی های خود از روز 22 بهمن 1357 این طور یاد می کند: ...یادم هست روز 22 بهمن هر جا مردم به کمک نیاز داشتند تا پادگان ها و مراکز امنیتی را تسخیر کنند سریع با بچه ها به آنجا می رفتیم. آن روز ...
خاطرات سیدحسین موسویان از تأسیس جهاد سازندگی کاشان، فعالیت انجمن دانشجویان ایرانی در آمریکا و آشنایی با ...
بودیم و می خواستیم در کنار مردم باشیم. من یک ترم بیشتر به فارغ التحصیلی نداشتم و 118 واحد مهندسی را پاس کرده بودم که 132 واحد بیشتر نبود. یک ترم تنفس گرفتم که دو ماه قبل از بهمن 57 به ایران آمدم که در تظاهرات با مردم و شرایط روز همراه باشم و به طور غیر قابل پیش بینی انقلاب پیروز شد. آنجا چه رشته ای می خواندید؟ من آنجا مهندسی صنایع می خواندم. در کالیفرنیا زیاد بودند از بچه ...
پایان 28 سال کارتن خوابی زن روستایی
هایم را می کرد. شب ها گریه می کردم. دوست داشتم برگردم به خانه، اما زمان زیادی نمی گذشت که خماری مرا بی رحم می کرد، بی رحم تر از آنکه اصلاً یادم بیاید مادر دو بچه قدونیم قد هستم و دختر دوساله ام را هنوز از شیر نگرفته بودم که از خانه فرار کردم. طوری در پاتوق های کارتن خواب ها خودم را گم وگور کردم که کسی پیدایم نکند. فکر می کردم دیگر راهی برای برگشت وجود ندارد. برای ماندن در پاتوق های کارتن خواب ها و ...
روزگار نازنین
...> کسی به بابام کار نمی ده چشم که باز کردند پدر را در بستر بیماری دیدند. تشنج همیشه با پدر بوده از همان دوران کودکی تا حالا که پدر 9 بچه قدونیم قد است. بابام شغلی نداره. مریضه، کسی بهش کار نمی ده. همه امید اهل خانه به یارانه 45هزار تومانی سَر ماه است. هرچند 300 تومان کمک کمیته هم هست تا چرخ خانه احمدعلی بچرخد. بزغاله ها هم هر روز نیم کیلو شیر می دهند تا اهال خانه لبی تَر کنند. ...
خاطرات آیت الله هاشمی رفسنجانی، 12 تیر 1377: خوئینی ها و توسلی خواهان مذاکره مستقیم با رهبری یا هیأت ...
ایران و نحوه رفتن را گفت و به امام و رهبری اهانت کرد و صحبت از غارت اموال کرد و تشبیه ولایت فقیه به شاهنشاهی. قبلاً آقای رضایی گفته بود که به آمریکا رفته. آقای [قربانعلی] دُری نجف آبادی، [وزیر اطلاعات]، تلفنی برای راه خنثی کردن تبلیغات منفی خارجی این مسأله مشورت کرد. گفتم، خوب است خانواده اش چیزی بگویند و سپس خبر مصاحبه برادر کوچکش، علی، روی تلکس ها آمد که ادعا کرده، آمریکا او را ربوده و تحت فشار ...
پادشاه اعداد | گفت وگو با رتبه برتر مسابقات جهانی محاسبات ذهنی
اعداد بیشتری را یاد بگیرد و بعد هم محاسبات را انجام دهد. همین نشانه ها باعث شد تا مادر مهیار گوش به زنگ باشد و منتظر 7 سالگی و مدرسه رفتن مهیار نشود و برای شکوفایی استعداد پسرش کاری انجام دهد. جرقه راه را برنامه عصر جدید روشن کرد. مادر مهیار ماجرای 2 سال پیش را این طور ادامه می دهد: در یکی از برنامه های عصرجدید با سما برهانی و پرهام بنی اسدی آشنا شدم. بچه هایی که در محاسبات ذهنی برتر بودند ...
خانمان سوزی به نام مواد مخدر/ تجربیات تلخ مصرف کنندگان مواد مخدر/ پل هایی که ویران شد
خبرگزاری فارس یاسوج، نسیم راوند_ 4 تا 10 تیر ماه به نام هفته مبارزه با مواد مخدر نام گذاری شده به همین دلیل با حضور در یکی از مراکز تی .سی(TC) شهر یاسوج چرایی گرایش افراد به این پدیده خانمان سوز و نقش خانواده ها در مراقبت و صیانت از فرزندان بررسی و به صورت داوطلبانه با کسانی که اعتیاد دامن گیر آنها شده بود به گفت وگو پرداختیم. رضا خلیلی جامعه شناس در همین خصوص به خبرنگار فارس گفت ...