سایر منابع:
سایر خبرها
تیپ جنجالی نیوشا ضیغمی در تولد هادی کاظمی | عکسهای نیوشا ضیغمی
مادر نیوشا ضیغمی هم به مانند خانواده بسیاری از هنرمندان با بازیگر شدن فرزندشان مخالف بودند اما در نهایت به این موضوع رضایت دادند. نیوشا ضیغمی در یک گفتگو درباره مخالفت پدر و مادرش با بازیگر شدنش گفت: وقتی می خواستم وارد بازیگری شوم مادرم مخالفت نمی کرد ولی آن دید مادرانه نسبت به آینده من را در نظر می گرفت اما پدرم با بازیگر شدن من زیاد موافق نبود. پدرم اصولا کارهای علمی را ...
وطن دوستی غفور آب پاکی را روی دست نیروی هوایی امریکا ریخت
.... غفور مرخصی اش در جیبش بود که به شهادت رسید. من سال 1359 در مشکین شهر اردبیل سرباز بودم و آن زمان جنگ تازه شروع شده بود و غفور در بوشهر حضور داشت. شب شهادت غفور هوا برفی بود و من در حال نگهبانی دادن بودم. پدرم یک رادیوی جیبی به من داده بود و، چون برادرم در جنگ بود دوست داشتم از جنگ باخبر شوم. آن زمان صدام وسط برنامه هایش از افتخارات ارتش بعث در جنگ می گفت. من همینطور که در حال گوش کردن رادیو ...
ولاسوف: می خواهم مانند کارلین افسانه ای شوم/ برای دوستی با سوریان ارزش زیادی قائلم
سومین مدال المپیکی خودم بازنشسته شوم، اما اتفاقات به نحو دیگری رقم خورد؛ حالا تصمیم گرفتم تا سه سال دیگر به فعالیت حرفه ای ادامه دهم و تا المپیک پاریس رقابت خواهم کرد. هنوز رویای تبدیل شدن به یک قهرمان دیگر در المپیک را دارم. مانند الکساندر کارلین افسانه ای می خواهم در 3 دوره بازی های المپیک قهرمان شوم و این هدف را دارم و به همین خاطر دوست دارم در المپیک پاریس عنوان قهرمانی را به دست بیاورم. ...
دانیال شه بخش؛ پادشاه سیستان وبلوچستان
نایب قهرمان شده بود، اینجا قهرمان شد. به هر حال، آسیب دیدگی جزئی از ورزش حرفه ای است و باید بپذیریم که این تلخی را دارد. با همه اینها، از نتیجه ای که گرفتم راضی هستم. شما با این افتخاری که به دست آوردید، بیشتر از اینکه ورزش ایران را خوشحال کرده باشید، باعث خوشحالی مردم استان سیستان وبلوچستان شدید. در این باره توضیح می دهید؟ بله، واقعا همین طور است. خوشحالی خودم هم بیشتر از همه ...
عبداللهی: فوتبال ساحلی مدیون اکتاویوست اما او بدقولی کرد
فوتبال ساحلی کشورمان در پاسخ به این سؤال گفت: تقریباً همین حس به ما دست داد که اگر بمانیم خراب می شویم، در شرایطی که هنوز می توانستیم بازی کنیم. پیمان حسینی شرایط خودش را داشت و درباره آن صحبت کرده است، اما وضعیت خودم طوری بود که بتوانم بازی کنم. در همین تورنمنت مقابل روسیه و سنگال که همیشه عالی بودیم و کارنامه موفقی داشتیم، بازی نکردم، در حالی که همیشه مقابل چنین تیم هایی بیشترین زمان را در زمین ...
ماجرای ثریا، نوبل معلمی
. پدرم دوست داشت معلم شوم. دلش نمی خواست معلم شود، اما سر تعظیم به خواسته پدر فرود آورده. اول علاقه نداشتم، اما وقتی وارد شدم علاقه پیدا کردم. دلش درس دادن در روستا را هم نمی خواست. در مخیله ام هم نمی گنجید در روستا درس بدهم. اما سرنوشت شاید هم مهربانی وجودش از او معلمی ساخت دلسوز و گرهگشا برای دانش آموزان و اهالی روستاها. معلم بودن را که تمرین کرد، کاملا قید شهر را زد. فکر ...
من و حسن یزدانی پرسپولیسی هستیم زارع استقلالی
عصبانی می شود و چند دقیقه ای طول می کشد و پیشمان می شود و بعد بغل می کنیم و آشتی می کنیم. یزدانی در مورد علت شکستش در فینال به حریف روس گفت: من خودم را خیلی دست بالا گرفتم. بدنم آماده و سرحال بود. اول احساس کردم کنده هایی که می زنم امتیاز برای من است و فهمیدم برعکس این ماجراست. حریف من شگردش فتیله در خاک بود و من در جریان نبودم و الان همه چیز را درباره او می دانم. ژاگیر شاکیف به لیگ ...
گفت وگو با پهلوان باشی کشور | از ارادت خاص به امام رئوف تا سجده شکر در میادین نبرد
سلیمانی شد، برای بیان احترام ویژه خودم به فداکاری های شهید سلیمانی این بازوبند را به خانواده محترمشان تقدیم کردم. فارس: نظرتان در خصوص واکنش خانواده حاج قاسم و آن دست نوشته و تندیس چه بود؟ راستش من هدیه ام را در برنامه تلویزیونی سال 98 تقدیم کردم و نمی دانستم به دست صاحبش رسیده یا نه، از خانواده بزرگوار سردار حاج قاسم سلیمانی بسیار سپاسگزارم که هدیه برادر کوچک شان را پذیرفتند و این ...
رابطه نامشروع دختر 22 ساله با پسر فریبکار در سفر به شمال | پرویز مرا به شمال برد و با رابطه نامشروع هستی ...
به گزارش شمانیوز : رابطه نامشروع دختر 22 ساله با پسر فریبکار فاش شد. رابطه نامشروع آینده دختر 22 ساله را تباه کرد. رابطه نامشروع دختر 22 ساله با پسر شیطان صفت در سفر به شمال اتفاق افتاد. دختر 22 ساله با وعده ازدواج پسر شیطان صفت رابطه نامشروع برقرار کرد و بعد از سفر به شمال متوجه حماقت خودش شد. رابطه نامشروع و تباهی من از خرید گوشی تلفن شروع شد، پدرم خیلی خوب می دانست که من دختری عاطفی ...
مادران چه اشک ها که نریختند!
متن زیر خاطره یکی از رزمندگان دفاع مقدس از حضور در جبهه های دفاع مقدس و دل نگرانی مادرش از این حضور است. تصمیم گرفته بودم بعد از اینکه دیپلم گرفتم به جبهه بروم. 18 سالم که شد، کارنامه قبولی را به پدرم نشان دادم و از او خواستم با مادر صحبت کند. مرحوم مادرم از آن دست مادر هایی بود که اگر کمی دیر به خانه می آمدم، نگران می شد و بدون هدف در محله به دنبالم می گشت. همیشه فکر می کردم راضی کردن ...
قیمت خودرو
یک ملاقات حضوری به هتلی بروم که اتاقی را درآن جا اجاره کرده بود. من از ترس پدرم قبول نکردم اما او دست بردار نبود و تهدیدم کرد تصاویری را که از من ضبط کرده است برای پدرم می فرستد. به ناچار پیشنهادش را پذیرفتم و به محل اقامت او رفتم. دریک لحظه کوروش در اتاق را قفل کرد و با تهدید چاقو مرا تحت فشار گذاشت تا به خواسته پلیدش تن بدهم. او حتی از این صحنه های زننده فیلم گرفت و سپس ...
ای به جای پدرت نمانی
شوشان - زمان بابادی شوراب: بسمه تعالی حکایت روزی یکی از بستگان که تازه مسئولیت گرفته بود نزد مرحوم پدرم آمده بود، من هم آنجا نشسته بودم، پدرم از ایشان سئوال کرد: "خوب بفرما چه میکنی؟اوضاع و احوالت چطور است؟" گفت الحمدلله بد نیستم و به اندازه خودم هستم. پدرم برآشفت و به او گفت: "می خواهم به جای پدرت نمانی و به اندازه خودت نباشی، من گفتم از ...
وقتی دل یک ایل شکست/ روایتی از شهادت هدایت الله حسینی پور
یانزدیکانش در تیپ چهل و هشت فتح بود برای پرسیدن وضعیت سلامتی فرد مورد نظرش تماس میگرفت. وارد محوطه سپاه که شدم سکوت عجیبی بین همکارانم برقرار بود حتی نگاهشان را از من می دزدیدند آنقدر میان این تماسها و نگاههای متفاوتشان دست و پا زدم که به خودم جرات دادم بطرف دفتر حاج رمضان پیروز بروم. حمدالله مرزبان، ایرج لطیفی،کیامرث راهی، علی همت فتحی، هومان مرادی شیخی، نمازی، دیبایی ، زمانی و دیگر ...
سحر قریشی باز جنجال کرد ! / حقمه نوش جانم ! + فیلم
این بار با یک ویدیو دیگر سوژه شد . در گفتگویی می گوید : خیلی زحمت می کشم و دستمزدی که می گیرم نوش جانم ولی خیلی خیلی کم است ! و باید بیشتر از اینها دستمزد داشته باشد. بازیگر مطرح ایرانی است که در این چندوقت حواشی زیادی را در پی داشته و هواداران سحر قریشی او را زیر سوال بردند. البته نکته ای که درباره دستمزد بازیگران مطرح می شود همیشه حاشیه هایی را به همراه دارد که اولا پاکبان شهرداری هم ...
عکس نوشته با متن کوتاه غمگین
عکس و متن / غمگین آدم ها تمام نمی شوند آدم ها نیمه شب با همه ی آنچه در پس ذهن تو برایت باقی گذاشته اند به تو هجوم می آورند! هر روز ساعت دلم را عقب می کشم تا خیال کنم ، دیر نکرده ای هنوز ... حالم را نپرس نگذار دروغ بگویم خوبم خیالت راحت می شود و من تنهاتر می شوم کمی نگران من باش نگرانی تو حال مرا خوب می ...
نیما بانک: بندبازی مسیر ستاره شدن را کوتاه می کند
...، عکاس سه فیلمی بودم که پدرم فیلمبردار آن ها بود. اما بعد از فیلم سوم و همکاری ای که با هم داشتیم، تصمیم گرفتیم که دیگر با هم کار نکنیم. اختلاف سلیقه و هم اینکه اصولاً نسبت فامیلی داشتن در یک پروژه، مشکلات خاص خودش را داشت. کسانی که در این حوزه ها کار کرده اند خیلی خوب می دانند که منظور من چیست. در موقعیت کنونی به این باور رسیده ام که پدرم خیلی هوشمندانه من را ر ها کرد تا مسیر خودم را بروم و ...
تحقق آرزوی شهید احسانی در جنگ سوریه/ دخترم سربلند بگوید پدرم در رکاب اهل بیت (ع) جنگید
هفته گوشی اش خاموش بود تا اینکه از دفتر آمدند و خبر شهادتش را دادند. بعد از یک هفته جنازه شوهرم را آوردند و خیلی دست دست کردند که پیکرش را به خودمان نشان دهند. صورتش را که باز کردیم یک طرف صورتش رفته بود. گفتند تک تیرانداز به پیشانی اش شلیک کرده است. خودش که زنگ می زد می گفت دعا کنید جلوی حضرت زینب (س) شهید شوم و دوست ندارم اسیر و مجروح شوم. دوستانش می گفتند حمید معمولاً صبح ها دیر از خواب بلند می شد ولی آن روز زود بیدار شد و جلوی قرارگاه را جارو زد و صبحانه بچه ها را آماده کرد و به همه گفته بود من امروز شهید می شوم و با همه خداحافظی کرد. انتهای پیام/ 361 ...
فکر می کردم شام می دهند
نیاوران و مرا نشاندند در اتاقی و برایم شیرینی و چای آوردند و پدرم را بردند به تالار برای دیدار با شاه. بعد گفتند اعلی حضرت خبردار شده که من هم آمده ام و مرا هم بردند پیش شاه. محمدعلی شاه به من گفت: اسمت چیه؟ گفتم: ممدلی! گفت سید ممدلی مدرسه هم میری؟ گفتم بله! گفت: فرانسه هم یاد می گیری؟ گفتم تازه شروع کرده ام. پرسید: Quel livre es-tu en train de lire. من متوجه شدم که به فرانسه پرسیده چه کتابی می ...
صیغه شدن دختر جوان با یک پیرمرد فقط به خاطر 200 هزار تومان | فیلم صیغه شدن دختر جوان با پیرمرد
ها و کتک کاری های آن ها روزهای ناخوشی را برای من و خواهر و برادرم رقم زده بود تا این که بالاخره مادرم طلاقش را گرفت و پس از ازدواج با مردی دیگر به دنبال سرنوشت خودش رفت. آن زمان من 10 سال زیادتر نداشتم اما حال و روز پدرم را به خوبی درک می کردم این گونه بود که پدرم دست من و خواهر و برادرم را گرفت و برای ادامه زندگی عازم مشهد شد. شاید با این کار قصد داشت مادرم را به کلی فراموش کند. خلاصه ...
داستان موفقیت جوان رودباری در دل محرومیت ها/ آرزوی پدر محقق شد
کنکور شدید؟ موفق شدم رتبه 759 را کسب کنم و در رشته پزشکی دانشگاه علوم پزشکی گیلان پذیرفته شوم. البته اولویتم دانشگاه تهران بود اما همین که در استان خودم پذیرش شدم هم من را خوشحال کرد. دانشگاه گیلان هم دانشگاه خوبی هست و اساتید ارزشمندی در آن تدریس می کنند. *وضعیت فراگیری علم و دانش و تحصیل در گیلان و بویژه شهرستان رودبار را چگونه ارزیابی می کنید؟ شهرستان رودبار بویژه ...
خوبیت ندارد بگویم خودم دچار مشکلات معیشتی هستم!
مشکلات معیشتی هستم. به گزارش ناطقان؛ وزیر کار با اشاره به مشکلات اقتصادی زندگی خودش، ابراز داشت: در خرید و خیلی مسائل دیگر که خوبیت ندارد وارد مصادیق شوم خودم دچار مشکل هستم و شرایط اقتصادی که در سالهای اخیر باعث تورم سرسام آور شده همه را تحت فشار قرار داده است و تولیدکنندگان و کارفرماها هم بدلیل افزایش قیمت مواد اولیه دچار مشکل هستند و ما برای رقم زدن یک شرایط عادلانه تلاش می کنیم. ...
پایان راوی داستان های دیدنی
وگو با یک خبر گزاری درباره خودش گفته بود: پدرم افسر ارتش بود و در عین حال هنرمند. شاعر بود و سناریو هم می نوشت. او سردبیر مجله ای در ارتش بود که این مجله یک کاریکاتوریست به نام آقای تجارتچی داشت. من هم چون نقاشی بلد بودم، تابستان ها به محل کارش می رفتم و کاریکاتورهای او را می دیدم و خوشم می آمد. او چند کاریکاتور کشید و من از روی آنها کپی کردم و سپس خودم با آدمک ها و سوژه های خودم طرح هایی را کشیدم و ...
کامبیز درم بخش؛ کاریکاتوریستی پُرکار و خلاق
و اینها شاید پایان ترس مردی بود که این بار کارش بر بیماری غلبه نکرد و مغلوب ویروس منحوس کرونا شد. کامبیز درم بخش در هشتم خرداد 1321 خورشیدی در شیراز به دنیا آمد اما خیلی زود به همراه خانواده به تهران رفت و در آنجا بزرگ شد. خودش در همین مورد گفته است: پدرم ارتشی بود و در آن جا مأموریت داشت، من در شیراز به دنیا آمدم و فقط یک سال آن جا بودیم. سه چهارسال پیش رفتم شیراز و دیدم که کجا به ...
راز تلخی که روزگار عروس جوان را سیاه کرد
همسرم هر روز بیشتر می شد و او در عمق این منجلاب فرو می رفت تا جایی که دیگر توان کارکردن نداشت و نمی توانست مخارج زندگی را تامین کند. با آن که در خانه پدر شوهرم سکونت داشتیم و اجاره نمی دادیم، ولی روزگارمان خیلی سخت می گذشت. خانواده همسرم اصرار داشتند من باید بیشتر صبر کنم و خودم بیرون از منزل مشغول کار شوم تا فرزندانم گرسنه نمانند. چاره دیگری نداشتم به همین دلیل در یک کارگاه هنری ...
گردنَه لای مرگ!
مَی گفتم؟ هاااا؛ لای رز. بی نظرم بهتر است اسمش را بَگوذارند گردنَه لای مرگ یا گردنَه مرگ؛ چَرا که پیچ و خم موشکلات آن از پیچ و خم های خودش بیشتر است. یَک روز در همین فکر بودم که تصمیم بَگرفتم این بار با دوچرخَه بی کندَه کاری روان شوم تا یَک بررسی فنی تخصصی از نَگاه نجیب روی آن داشته باشم. رفتنه آن قدر سربالایی بود و نفس مرا بَگرفت که اصلاً تمرکوز نداشتم و جز این که ...
دختر، قصاب، مگر می شود؟!
، مادرم گوسفند سر می برید و پوست آن را می کند. یک پا مرد بود برای خودش. از کشاورزی گرفته تا دامداری، همه کار انجام می داد. نمی دانم از کجا قصابی کردن را یاد گرفته بود؛ اما از همان بچگی کنارش می ایستادم و دوست داشتم این کار را انجام دهم تا این که رفته رفته چاقو به دست شدم و این کار را یاد گرفتم. البته دوسه تا از برادرهایم هم گوسفند سر بریدن را بلدند؛ اما قصابی ندارند. - چه شد که تصمیم ...
ماجرای سیلی زدن به عطاران
حالا دیگر هرکس می پرسید معنی اسمت چه می شود؟ به سرعت می گفتم نعمت الهی که از طرف خداوند به سوی بندگانش سرازیر است. او درباره ویژگی های شخصیتی اش در کودکی می گوید: در دوران کودکی، حسابی فضول و کنجکاو بودم و دوست داشتم از همه چیز سر در آورم. پدرم فنی کار بود و همه چیز را خودش تعمیر می کرد؛ ماشین، لوازم برقی و... من هم سعی می کردم ادای او را درآورم و مثلا ناگهان دل و روده رادیو را می ریختم بیرون، با ...
احسان علیخانی روز تولدش خودش را تحویل گرفت | رابطه غیراخلاقی احسان علیخانی و لیلا اوتادی لورفت
به گزارش شمانیوز : احسان علیخانی متولد 15 آبان ماه 1361 در تهران است. احسان علیخانی دو خواهر و یک برادر دارد و خودش فرزند آخر خانواده است. مادر احسان علیخانی پرستار بازنشسته می باشد. احسان علیخانی نخستین بار در برنامه تلویزیونی پسرهای ایرونی به عنوان مجری روی آنتن رفت.احسان علیخانی روز تولدش عکسی در اینستاگرامش به یادگار منتشر کرد. احسان علیخانی در اینستاگرامش نوشت: پاییز ...
دانیال شه بخش: ممکن بود چشمم را از دست بدهم
صورتم نگذاشت مبارزه را ادامه دهم و در صربستان هم به خاطر مصدومیت نیمه نهایی را از دست دادم. پزشک نگذاشت ریسک مبارزه را به جان بخرم تصمیم گرفته بودم با وجود مصدومیت در نیمه نهایی روی رینگ بروم. حتی روی باسکول هم رفتم، اما پزشک مسابقات پشیمانم کرد. او اجازه نداد مبارزه کنم. البته خودم هم می دانستم که رفتنم روی رینگ ریسک بزرگی است و احتمال زیاد هم نمی توانستم مسابقه را تمام کنم. حتی ...
کارگردان هری پاتر : فکر می کردم همان دو هفته اول اخراج شوم
ساخت اولین فیلم هری پاتر تحت فشار بودید؟ انتظار داشتم همان دو هفته اول اخراج شوم. نمی خواهم بگویم مضطرب بودم اما حواسم بود که اگر در ساخت این فیلم خرابکاری کنم، احتمالا کارم برای همیشه تمام است. میلیون ها طرفدار خشمگین جلوی در خانه ام صف خواهند کشید. می دانستم روی یک پروژه عظیم دست گذاشته ام و تابه حال روی فیلمی به این حساسیت کار نکرده بودم. اگرچه استودیو برادران وارنر مرا استخدام کرده بود ...