من پاهای پدرم را گرفتم، مادرم هم دور گلویش را گرفت و خفه اش کرد
سایر منابع:
سایر خبرها
پای درد و دل های یک زن؛ از معلول شدن فرزند به خاطر کتک های شوهر تا تحمل 30 سال خیانت در زندگی مشترک!
زد و با سخن چینی و دروغ گویی زندگی دختر برادرش را از هم پاشید و او را مطلقه کرد با وجود این من به زندگی با او ادامه دادم و صاحب یک پسر و دختر شدم که اکنون پسرم 23 ساله و دخترم 15 ساله است. هنگامی که دخترم را باردار بودم آن قدر کتک خوردم و دچار ناراحتی های روحی و روانی شدم که جنینم دچار ضایعه نخاعی شد. بعد از آن که دخترم به دنیا آمد چندین بار تحت عمل جراحی قرار گرفت اما همه این درمان ها ...
مسلمان شدن یک بهایی با رفتار شهید رجایی فر
تا تمام شود؛ بعد از پول خودتان استفاده کنید! آن روز پدرم یک پنجم حقوقش را به آنها داد. هم کلاسی ام چند وقت بعد به من گفت که پدرش زیارت عاشورایی را که لای کتاب ها بود، می خواند و اشک می ریخت. بعد هم که متحول شد و پیش روحانی مسجد محله شان اسلام آورد. می گفت: مادرم خیلی مخالفت نشان می دهد، اما پدرم دارد تلاش می کند که مادرم را هم مسلمان کند. از پدرم پرسیدم: چرا اصرار ...
روایت عجیب کودکانی که از والدین شان سرقت های میلیونی کردند
برود پیش پلیس تا شکایت کند اول فکر کردم که متوجه نمی شوند که من انجام داده ام، اما بعد ترسیدم و خودم به پدرم گفتم. به او می گویم وقتی پدرت متوجه شد، چه رفتاری با تو داشت؟ با کمی خجالت می گوید: سرم داد زد که من به سختی کار می کنم و پول پس انداز می کنم برای آینده ایت، آن وقت تو به راحتی آن را خرج بازی آنلاین می کنی؟ تا چند روز با من حرف نمی زد رفتار مادرم هم مثل قبل نبود از کارم پشیمان ...
تعرض به دختر نوجوان با وعده خواستگاری
چند روز قبل دختر نوجوانی به همراه پدرش به پلیس رفت و گفت 8 ماه قبل در راه برگشت از مدرسه با پسری به نام سهیل آشنا شدم او شماره تلفنش را به من داد. یک هفته بعد با او تماس گرفتم و بعد از آن دوستی ما شروع شد. در این مدت رابطه خوبی با هم داشتیم تا اینکه سهیل مدتی قبل مرا به میهمانی در خانه اش دعوت کرد. او ادامه داد: پسر دایی سهیل و دوست دخترش نیزآنجا بودند بعد از ساعتی وقتی آنها آنجا را ...
متهم آزار پسر 13 ساله به اعدام محکوم شد / 10 سال حبس برای شریک جرم
به گزارش صدای ایران ،نخستین پرونده از 22 دی ماه سال 1400 با شکایت مرد جوانی که مدعی بود پسرش مورد آزار و اذیت شیطانی قرار گرفته آغاز شد .وی که همراه پسر 13 ساله اش به نام بردیا به پلیس آگاهی رفته بود گفت: ساعت 12 ظهر بود که پسرم برای خرید سرکه از خانه بیرون رفت و وقتی به خانه برگشت حال خوبی نداشت. من چند بار در این باره از او سوال کردم اما سکوت کرد .عصر همان روز بود که پسر بزرگم ماجرای سیاهی را ...
تجربه زندگی در یک خانواده تلفیقی
رسید و از آن به بعد سرپرستی اش را خانواده پدرش به عهده گرفتند. علیرضا می گوید آن زمان 8 ساله بوده و یک خواهر و برادر 6 و 2 ساله هم داشته است: درک درستی از شهادت نداشتم. فقط می دیدم که توجه اطرافیان نسبت به من که فکر می کردند از خواهر و برادرم بیشتر متوجه نبود پدرم می شوم بیشتر شده است. البته با شروع جنگ مادرم هم کمتر پدرم را می دید و همین موضوع باعث شده بود داغ نبودن او برایش تحمل پذیرتر شود. ما در ...
مردی که برای ایران یک ملت بود
... پدرم از تعصبات خشک دور بود این شرح ماجرایی بود از تولد تا 53سالگی مردی که همه توانش را برای نوشتن قانون اساسی به کار گرفت اما ابعاد شخصیتی او که محمدرضا درباره اش حرف می زند: شهید بهشتی بیش از هر چیز به نظام خانواده اهمیت می داد. برای همین روزهای جمعه دست از کار می کشید و فقط به همسر و فرزندانش می رسید. در آن زمان شرایط جامعه به گونه ای بود که پدر نمی پسندید برای تفریح بیرون برویم ...
از سیلی به پسر 11 ساله تا قتل جوان تعمیرکار 21 ساله؛ ماجرای جنایت در تعمیرگاه چه بود؟
امتناع کرد. جوان 20 ساله هم به همین دلیل با دست ضربه ای به پشت گردن کودک زد که موجب ناراحتی و دلخوری کودک مذکور شد به گونه ای که او تعمیرگاه را رها کرد و به خانه اش بازگشت. پدر که از بازگشت بی موقع فرزندش تعجب کرده بود، از او علت را پرسید. پسر 11 ساله نیز ماجرای سیلی خوردن را برای پدرش بازگو کرد. احمد که از شنیدن این حادثه، سخت عصبانی شده بود با چهره ای برآشفته پسرش را سوار بر ...
حاج قاسم می گفت شهادت احمد کمرم را شکست
شاءالله در خط امام حسین (ع) خواهد بود. حریم چراگاه پدرم تحصیلات ابتدایی اش را در روستای قنات ملک زادگاهش سپری می کند. در این مدت در کار کشاورزی، دامداری و پرورش گوسفندان کمک پدرشان می کند. ایشان از همان ابتدا حواسش به حلال و حرام بود. حتی زمانی که گوسفندان را به چراگاه می برد، دقت می کرد که گوسفندان به حریم محصولات مردم وارد نشوند. پدر در سن نوجوانی به دلیل اینکه اوضاع مالی ...
از کارآفرینی باپختن غذای خانگی تا آشپزی در موکب های اربعین
خاطر حمایت از بچه ها شروع به کار کردیم، پسرم بیکار شده بود و دامادم نیز مدتی بود که درآمدش کفاف خرج زندگی اش را نمی داد، به من پیشنهاد دادند که غذا بپزم و آنها بفروشند و من هم از این پیشنهاد استقبال کردم. بعد از اینکه دو پرس غذا همراه با خورشت را آماده کرد و به دست شوهرش داد، ادامه داد: از اول صبح که به کمک بچه هایم غذا را می پزیم همه را سه قسمت می کنیم و پسر و دامادم هر کدام به سمتی می ...
کشف جسد مرد 52 ساله در بیابان های حسن آباد / قاتل: نقشه قتل پدرم را من کشیدم!
قرار دادن این دلایل و اینکه پدرام پیشنهاد جست وجو در بیابان را به پدربزرگش داده بود، بازجویی ها از وی شدت گرفت و سرانجام لب به اعتراف گشود: من با همدستی مادرم، این جنایت را مرتکب شدم. چند سالی بود که اختلافات پدر و مادرم بیشتر شده بود. هر روز دعوا و درگیری بود و عامل این اختلافات را پدرم می دانستم. از طرفی پدرم مرد خسیسی بود و با اینکه وضع مالی خوبی داشت اما به من پولی نمی داد. تمام ...
صحنه سازی برای فرار از اتهام قتل پدر
. مادرم همیشه از پدرم بد می گفت و مرا نسبت به پدرم بدبین می کرد و از طرفی هم پدرم به من پول نمی داد. دوستانم و بستگانم همه موتورسیکلت های گران قیمت داشتند، اما پدرم برای من نمی خرید. یک ماه قبل بدون اجازه از کارتش پول برداشت کردم که با هم درگیر شدیم و مرا تحقیر کرد. پس از این، حرف های مادرم روی من خیلی تأثیر گذاشت تا اینکه دو نفری نقشه قتلش را طراحی و اجرا کردیم. شب حادثه وقتی پدرم خوابید ...
از قاتل شدن داماد در عروسی خود تا همدستی مادر و پسر برای قتل پدر
گرفتم کارت او را پنهانی بردارم و 10 میلیون تومان به حساب خودم منتقل کنم اما پدرم متوجه شد و جنجال به پا کرد. بعد از این دعوا نسبت به او نفرت پیدا کردم. پدرم با مادرم هم اختلاف داشت. پس از درگیری با پدرم با مادرم درددل می کردم که در نهایت تصمیم گرفتیم جان پدرم را بگیریم و جسد او را در بیابان های حوالی حسن آباد رها کنیم اما پس از جنایت دچار عذاب وجدان شدم. بی تابی های پدربزرگم ناراحتم می کرد ...
زینت السادات بهشتی: شهید بهشتی هم در زمان حیات و هم بعد شهادت شان مظلوم بودند | ابعاد شخصیتی شهید بهشتی ...
یک فضای بسیار لذت بخش و دوست داشتنی برای ما فراهم می کردند. ایشان همیشه خوش رو و خوش برخورد بودند و با انس و الفت با ما رفتار می کردند. من که آخرین فرزند خانواده بودم، یاد ندارم زمانی پدر و مادرم کوچک ترین برخورد بدی با هم داشته باشند. همه اینها در رشد بچه ها اثر دارد، همیشه پدرم، مادرم را با عنوان خانم صدا می کردند و مادرم هم همیشه پدرم را با لفظ آقا صدا می کردند. این فضا، فضایی بود که ...
به او بگو...
مریم عرفانیان دست مهدی بر اثر مجروحیت فلج شده بود. یک روز مادرش با نگرانی پرسیده بود: مهدی جان! دستت چی شده؟ خودش می گفت هر چه خواستم مادرم متوجه قضیه نشود نشد، اصرار کرد دستم را تکان دهم. با اینکه می دانستم انگشتانم تکان نمی خورد؛ ولی خواستة مادرم را برآورده کردم. با تعجب دیدم انگشت هایم تکان می خورد و دستم هیچ دردی ندارد! تا دست مهدی تکان خورده بود مادر گریه اش گرفته و ...
کافه گردی خانم بازیگر +عکس
اختلاف سنی دارد که همین فاصله کم سن آنها را شبیه دو خواهر کرده است علاقه به بازیگری از بچگی علاقمند بازیگری بودم ولی بدلیل اینکه مادرم خودش در این عرصه فعالیت میکرد موافق نبود وارد این حرفه بشم پس سعی کردم اول به تحصیل خود برسم سپس بدون کمک مادرم در اولین انتخاب تست بازیگری دادم و قبول شدم. ...
پدر و مادرم بین فرزندان فرق می گذارند
...: 19 ساله ام. یک برادر 25 ساله هم دارم. پدر و مادرم به طرز عجیب و باورنکردنی بین من و او فرق می گذارند. طاقتم بدجوری به خاطر این رفتارهایشان طاق شده. البته شاید چون من هنرمندم، کمی حساس تر باشم. این را هم بگویم که من نمی توانم ناراحتی و عصبانیتم را در لحظه بروز دهم و توی خودم می ریزم . حتی گاهی، به خودکشی فکر می کنم. چه کنم؟ پاسخ: گفته اید که این غم را در درون ...
همدستی مادر و پسر برای کشتن پدر
کردند که این بار به قتل اعتراف کرد و گفت: پدرم به من زیاد پول تو جیبی نمی داد و همین باعث اختلاف ما شده بود. یک روز کارت بانکی اش را برداشته و 10میلیون تومان از آن برداشتم که متوجه موضوع شد و با من دعوا کرد. ازطرفی مادرم هم با او اختلاف داشت، نقشه قتل او را طراحی و اجرا کردیم. بعد جسد را در بیابان های حسن آباد انداختیم و وانمود کردیم او گم شده است. پدربزرگم دلنگران بود و گریه می کرد. با دیدن او ...
کارلوس کی روش مثل پدرم بود/عکس
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، کارلوس کی روش سرمربی سابق ایران سال گذشته برای مدت 7 ماه روی نیمکت تیم ملی مصر نشست و موفق شد این تیم را نایب قهرمان آفریقا کند. ...
زیباترین حکایت های بهلول | حکایت بهلول و وزیر
می گشتم تا آن را به صاحبش برگردانم ولی متاسفانه صاحبش را پیدا نمی کردم. اگر این چاقو مال این شش برادر است آن را به آنها می دهم. اگر قاضی از تو پرسید این چاقو را از کجا پیدا کرده ای؟ مگر در بیابان چاقو دسته طلا ریخته اند که تو آن را پیدا کرده ای؟ بگو پدرم سالها پیش کاروان سالار بزرگی بود و همیشه بین شهرها در رفت و آمد بود و مال التجاره زیادی به همراه می برد و با آنها تجارت می کرد تا اینکه ما یک شب ...
همدستی مادر و پسر در قتل پدر | اسرار ناپدید شدن مرد میانسال فاش شد
زور به من پول تو جیبی می داد. حتی پول نمی داد که گوشی دلخواهم را بخرم. قبل از قتل می خواستم برای خودم وسیله ای بخرم اما پدرم طبق معمول همیشه حاضر نشد به من پول بدهد. تصمیم گرفتم کارت او را پنهانی بردارم و 10میلیون تومان به حساب خودم منتقل کنم. اما پدرم متوجه شد و جنجال به پا کرد. بعد از این دعوا نسبت به او نفرت پیدا کردم. پدرم با مادرم هم اختلاف داشت. پس از درگیری با پدرم با مادرم درددل می کردم که ...
پدری به خاطر رمال ها، دخترش را به گورستان برد!
به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از روزنامه خراسان، دختر 18 ساله که با چهره ای رنگ پریده و سراسیمه وارد اتاق مددکاری اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد شده بود با بیان این که پدر و مادرم خرافاتی شده اند و مدام به احضار روح مشغولند به مشاور و کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: پدرم شغل آزاد دارد و با موتورسیکلت سر کار می رود من هم که فرزند دوم خانواده هستم در سال آخر دبیرستان تحصیل می کنم تا مدتی قبل زندگی آرام و ...
جانباز انقلاب شهید دفاع مقدس شد
حضرت امام در ایران به عنوان یکی از محافظان ایشان در بیت امام پاسداری کرد. بعد از تشکیل سپاه هم به عضویت آن در آمد و سال 1360 همراه سردار شهید ناصر کاظمی به کردستان آمد. چند سال بعد جانباز انقلاب شهید دفاع مقدس شد. آشنای غریب آشنایی پدر و مادرم به اوایل دفاع مقدس برمی گردد. وقتی پدرم برای حضور در جبهه های دفاع مقدس به سنندج می آید، با پدربزرگم که از پیشمرگان مسلمان کرد بود آشنا می ...
خواستم با قرآن و علم به کمک بیماران بروم
دانشگاه و دبیرستان را دارم. برای هم سن و سالان خودتان چه توصیه ای دارید؟ با پشتوانه ایمان و قرآن و اهل بیت در پی پیشرفت و کمک به بشریت باشند و خودشان را دست کم نگیرند. چه صحبت پایانی با مخاطبان کلام تازه دارید؟ ابتدا از مادرم، پدرم، همسرم و دیگر اعضای خانواده ام که همیشه مشوق من بودند تشکر می کنم. همچنین از آقای امامی نماینده مجلس، فرماندار گلبهار، مدیر ...
افشاگری جدید پولاد کیمیایی؛ گوگوش سرطان دارد؟! +ویدئو
از قبل هماهنگ کرده بودید که کنسرت بگذارید. پدر من حتی در این شرایط هم برای آلبوم اول شما در خارج از کشور شعر گفت. پدرم همه چیزش را برای شما گذاشت و با گفتن اینکه من سرطان دارم فیلمی برای پدرم بازی نکردی اما 24 کنسرت برگزار کردید. در همین ارتباط بیشتر ببینید و بخوانید: ویدئو| حمله شوهر اول گوگوش به او بعد از مصاحبه اش: ای کاش مادر بودی! عکسی دیده نشده از گوگوش وقتی کودک کار ...
تلخ و شیرین روزهای آقای دولنگ
کنار دستی ام گفتم خیلی نامردی! فکر کردم او چیزی گفته. بار دیگر عذرخواهی کردم اما کامبیز مجدد تکرار کرد و خواست بیرون بروم. به او گفتم آقا من که عذرخواهی کردم. گفت چی داری می گی بیا بیرون . آمدم بیرون و توضیح دادم اما او که تعجب کرده بود، گفت از خانه تان زنگ زدند و می گویند حال مادرت خوب نیست، برو خانه. با شتاب به خانه رفتم اما مادرم را به بیمارستان برده بودند و آنجا که رسیدم، پدرم را دیدم که در ...
شهیدی که سر و تن را به پیشگاه خدا احسان کرد و کربلایی شد
، مادرم فروریخت.به داخل اتاق دوید و پدرم را از خواب بیدار کرد. پدرم کلا آدم خونسرد، آرام و کم حرفی است، از خواب بیدار شد و نشست، با همان حالت خونسردی خطاب به برادرم گفت؛ پیرمرد تو را چه به جنگیدن؟ این درحالی بود که برادرم چهل و یک سال بیشتر نداشت. تنها جمله ای که پدر از روی دل نگرانی شدید، آن هم با زمزمه ای آرام زیر لب گفت، همین بود و دیگر هیچ تکاپو و بی قراری به خودش راه نداد. مادر بی خبر از ...
مروری بر وصیت نامه شهید عسگری
است مرگی که در راه خدا باشد و چه شیرین است شهادت من برای کشتن بعثیون کفار آماده ام و اگر در این راه شهید شدم، امیدوارم بتوانم قطره خونی به درخت تنومند اسلام بدهم و امیدوارم که خداوند بزرگ این قطره خون را از من پذیرفته و امام هم بپذیرند. ان شاءالله پدر و مادرم از من راضی بوده و کسانی که این راه را ادامه می دهند هیچ ترس و واهمه ای نداشته باشند و در حال حاضر که این انقلاب احتیاج ...
دل نوشته حاج آقایی که با سرطان دست و پنجه نرم می کند
به گزارش خبرگزاری حوزه ، حجت الاسلام مسعود دیانی مجری برنامه تلویزیونی سوره و معاون شعر و ادبیات داستانی مؤسسه خانه کتاب و ادبیات ایران که این روزها با بیماری سرطان دست و پنجه نرم می کند، در صفحه مجازی اش نوشته است: