داماد شیشه ای پدرزنش را به بیابان کشاند و کشت
سایر منابع:
سایر خبرها
بی شرمی زن جوان به اوج رسید/ او به برادر همسرش رابطه نامشروع داشت!
بگذرانیم و فکر می کردم چون اغلب بستگان نیز به مانند دیگران فکر می کنند که او به دلیل نبود برادرش با ما در ارتباط است و سعی می کند جای خالی برادرش را در نبود او برای ما پر کند، کسی هرگز به رابطه نامشروع و پنهانی من و سهیل، هرگز پی نخواهد برد و من می توانم هر آنچه را که در مسیر زندگی با همسرم از دست داده بودند در روزهای با او بودن بار دیگر یافته و در آن سوی آسمان خوشبختی با رویاها و آرزوهای زیبایم. ...
رابطه سیاه عروس با برادر داماد!
بستگان نیز به مانند دیگران فکر می کنند که او به دلیل نبود برادرش با ما در ارتباط است و سعی می کند جای خالی برادرش را در نبود او برای ما پر کند، کسی هرگز به رابطه نامشروع و پنهانی من و سهیل، هرگز پی نخواهد برد و من می توانم هر آنچه را که در مسیر زندگی با همسرم از دست داده بودند در روزهای با او بودن بار دیگر یافته و در آن سوی آسمان خوشبختی با رویاها و آرزوهای زیبایم. در گذشت زمان چندان درنگی ...
مرد جوان: می خواهم قلبم را یک میلیارد بفروشم!
خوابم نمی برد. این هم شد زندگی؟ من کل زندگی ام را دادم به غلامی پور در نهایت یک پراید 15 میلیونی را به من 50 میلیون تومان انداخت. پس 350 میلیون دیگر چه شد؟ من هرچه فکر می کنم نمی فهمم چرا در بازاری که ذره ای در مورد آن اطلاعات نداشتم، سرمایه گذاری کردم! من سه بچه دارم. همسرم از من جدا شد و می خواستم دوباره ازدواج کنم، اما بعد از سقوط بورس دیگر نتوانستم. وقتی از این موضوعات حرف می زنم و یاد ...
اعلام گذشت از عاملان قتل پیک موتوری
دو مرد جوان که متهم هستند پس از آشنایی با زن جوان، نقشه قتل شوهر وی را طراحی و اجرا کرده بودند، در یک قدمی چوبه دار با پرداخت دیه بخشیده شدند. ساعت 12 نیمه شب 29 تیرماه سال 98، قاضی ساسان غلامی بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران با تماس تلفنی مأموران پلیس از کشف جسد مرد جوانی در حوالی کوره های آجر پزی در جنوب تهران با خبر و راهی محل شد. مأموران پلیس در خیابان پیروز شمالی در ...
مال استریت تنها روستای بورسی دنیا چه شد؟ | قلبم را یک میلیارد میفروشم!
؟ من هرچه فکر می کنم نمی فهمم چرا در بازاری که ذره ای در مورد آن اطلاعات نداشتم، سرمایه گذاری کردم! من سه بچه دارم. همسرم از من جدا شد و می خواستم دوباره ازدواج کنم، اما بعد از سقوط بورس دیگر نتوانستم. وقتی از این موضوعات حرف می زنم و یاد خاطرات می افتم، دوباره حالم بد می شود. احتمالا امشب هم نمی توانم بخوابم. شما روزنامه نگار ها هم می گویید قصد کمک دارید. چه کار برای ما انجام می ...
بدن خلبان شهید را که لمس کردم مثل پازل ریخت
بان نیروی هوایی می دانستم که قرار است جنگ بشود وقتی می خواستم گزارش مأموریت را بنویسم، سرهنگ (قاسم) گلچین فرمانده پایگاه گفت آقای مشیری، آقای بنی صدر دارد می آید. بیا این گزارش را به او بده! بنی صدر به پست فرماندهی آمد و من گزارش را به او دادم. گفت نه بابا! این طوری نیست. جنگی نمی شود. خیالت راحت باشد! این برخوردش به من برخورد. جوان بودم و به عنوان خلبان نیروی هوایی می دانستم که قرار است جنگ بشود. ...
فکر کردم پدرزنم می خواهد مرا با سنگ بزند
پیش اختلاف و درگیری داشته اند و یک روز قبل مریم با حالت قهر به خانه پدرش رفته بود و شوهرش روز حادثه برای حل و فصل اختلاف با همسرش از پدر او خواسته بود تا در یک قرار ملاقات بیرون از خانه مشکلات شان را حل و فصل کنند. پس از آن پدر همسرش از خانه خارج شده و دیگر بازنگشته است. چند روز بعد از ماجرا مأموران موفق شدند داماد جوان را بازداشت کنند و او در همان بازجویی های اولیه به قتل پدر همسرش اعتراف ...
زهر چشم مرگبار زیر نور مهتاب!
کارآگاهان پلیس آگاهی در جنوب کرمان آزاد شد. بیشتر بخوانید فکر کردم پدرزنم می خواهد مرا با سنگ بزند داماد جوان که مدعی است بر اثر توهم ناشی از مصرف شیشه پدر همسرش را به قتل رسانده در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه شد. بیشتر بخوانید زهر چشم مرگبار زیر نور مهتاب! متهم به قتل 25 ساله ای که برای گرفتن زهر چشم از مزاحم پیامکی خواهرش، جنایت وحشتناکی را زیر ...
تحقیر شدن زن 23 ساله در خانه شوهر
کبودی ها، دیگر طاقت نیاورد و در حالی که من 15 ساله بودم، شکایت به قانون برد و دادگاه هم پدرم را به جرم کودک آزاری محکوم کرد اما این ماجرا کینه عجیبی را در دل پدرم به وجود آورد تا جایی که مدعی شد من دیگر دختر او نیستم و سپس به اولین خواستگارم پاسخ مثبت داد. حسینعلی تک پسر یک خانواده 7 نفره بود که از همسرش در دوران عقد طلاق گرفته و بعد از مرگ پدرش نان آور خانواده شان بود. خلاصه پدرم در حالی ...
از اسرا و نیکا تا پریسا و آرنیکا / سرنوشت واقعی این 17 دختر + 15 فیلم و عکس جانباختگان !
ویژه قتل در مورد آرنیکا قائم مقامی صحبت های پدر آرنیکا قائم مقامی قائم مقامی در مورد انتشار تصاویر دخترش در بیمارستان گفت: نمی دانم چه کسی از او در آن وضعیت عکس انداخته و این خبر را منتشر کرده است. من از شخصی که این عکس را گرفته شکایت دارم و از قاضی پرونده خواستم که پیگیر این قضیه باشد. *پریسا بهمنی پریسا بهمنی سه شنبه مورخ سوم آبان ماه حدود ساعات 19 شب و ...
قتل فجیع زن تهرانی با چکش/همسرش به او بدبین بود/ادعای خیانت با شوهرخواهر قاتل
پلیس کرد و در اولین اظهارات خود در برابر ماموران پلیس گفت: مدتی قبل به همسرم شک کرده و احتمال می دادم که او با همسر خواهرم ارتباط پنهانی دارد.روز حادثه با او به خاطر همین موضوع درگیر شدم.در حین درگیری عصبانی شده و با چکش چوبی چند ضربه به سر او زدم که سبب خونریزی شدید از سر او شد.بعد یک طناب دور گردن او انداخته و او را به قتل رساندم. بنا بر این گزارش، در حالی که متهم صراحتا به اتهام ارتکابی اعتراف کرده است، تحت اختیار ماموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران قرار دارد تا ابعاد پنهان این جنایت مشخص شود. ...
مادرانه های جانکاه روح الله
کمی بعد از مراسم تشییع شهید سیدروح الله عجمیان که در اغتشاشات اخیر توسط داعش صفتان به شهادت رسید، راهی خانه اش شدم؛ خانه ای در یکی از کوچه پس کوچه های کمالشهر کرج. بسیار مشتاق بودم که خانواده او را از نزدیک زیارت کنم؛ خانواده ای که در این وانفسای اغتشاشات و ناآرامی ها دردانه زندگی شان را در راه دفاع از اسلام از دست داده بودند. با همراهی یکی از دوستان شهید به خانه روح الله رسیدم. در میان راه بنر های معرفی شهید را می دیدم؛ تابلو هایی که مسیر تشییع شهید را در روز های گذشته نشان می داد. اطراف خانه روح الله پر بود از بنر های تصویر شهید که افتخار خانه شده بود؛ خانه ای جمع و جور و کوچک با نمای آجری... ...
جزئیات قتل باران کوچولو از زبان مادرش
مان به هم علاقه مند شدیم. سه سال قبل که از شوهرم جدا شدم هاشم من و باران را به خانه اش در شهرری برد. گاهی با او برای فروش مواد می رفتم. از شب قتل باران بگو. یکی از شب های مهر سال گذشته زمانی که هاشم برای فروش مواد بیرون رفته بود، ساعت 23 و 10 دقیقه شب، شیشه و قرص زیادی مصرف کرده و دچار توهم شدید شده بودم. باران بازیگوش بود و گریه می کرد که باید با او بازی کنم، حالم خوب نبود و حوصله ...
رابطه نامشروع عروس جوان با پسر دانشجو/ آنها در خانه مجردی دستگیر شدند!/داماد خودکشی کرد!
آدم سر به راهی نبود و گرفتاری در شبکه های اجتماعی تلفن همراه از یک طرف و خستگی و بی حوصلگی شوهرش از سوی دیگر ،او را هر روز ازشوهرش دورتر می کرد. عروس جوان را دست آخر به اتهام رابطه نامشروع با پسری جوان دستگیر کردند. آن دو در خانه مجردی پسر دانشجو هنگام همخوابی دستگیر شده بودند. پدر داماد می گوید : یک عمر با آبرو زندگی کردیم و اجازه ندادیم کسی سر از زندگی مان در بیاورد. حالا ...
نمی دانستم آن افتخاری که مهدی می گفت شهادت بود
خودم می گفتم چرا این ها گوشی جواب نمی دهند! رسیدم خانه همسرم تا من را دید، تعجب کرد و گفت اینجا چه می کنی؟ گفتم برادر خودت تماس گرفته. از استرس زیاد داخل خانه راه می رفتم و منتظر آمدن برادر همسرم بودم. خیلی حالم خراب بود. دایی مهدی که آمد و تا چشمم به او افتاد، متوجه بغضش شدم. گفتم راستش را بگو مهدی چیزی شده؟ خواهرش هم به دست و پا افتاده بود، اما او می گفت نترسین چیزی نشده. لحظاتی بعد باجناقم آمد ...
شکستن طلسم سیاه برای بازگشت زن قهرکرده مرد ثروتمند تهرانی / رمال ارواح خبیثه را به کمک گرفت!
و بد می آوردم. روز به روز درگیری بین من و همسرم که عاشقانه همدیگر را دوست داشتیم بیشتر می شد، بطوری که همسرم مرا ترک کرد و نزد پدر و مادرش رفت. یک روز خوش نداشتم تا اینکه با همکارم امین درد دل کردم. او هم راه حلی جلوی پایم گذاشت که گرچه منطقی و درست نبود، اما برای من که به بن بست رسیده بودم، جالب بود. دوستم گفت تو طلسم شده ای برای شکستن این طلسم باید به یک رمال مراجعه کنی. ...
قاتل پدرزن: توهم داشتم
فرستاده و تحقیقات برای شناسایی عامل یا عاملان قتل آغاز شد. تحقیقات ادامه داشت تا اینکه معلوم شد مقتول آخرین بار همراه دامادش بهروز از خانه خارج شده است. همچنین مشخص شد بهروز با همسرش از مدت ها قبل اختلاف داشته و آخرین بار هم همسر وی از خانه قهر کرده و به خانه پدرش رفته بود. به این ترتیب، فرضیه قتل از سوی داماد خانواده قوت گرفت و بهروز به عنوان مظنون به قتل بازداشت شد. بهروز در همان بازجویی های اولیه ...
شک های داماد جوان رنگ خون به خود گرفت/ قتل فجیع عروس جوان!+جزییات
کردند و پس از آن متهم به جایگاه رفت و گفت: من نمی خواستم همسرم را به قتل برسانم. به رفتارهای او مشکوک شده بودم و تصور می کردم همسرم کارهای اشتباهی انجام می دهد. آخرین بار وقتی با او سر همین موضوع بحث کردیم متوجه شدم نمی خواهد زیر بار اشتباهاتش برود به همین خاطر باهم درگیر شدیم و در یک لحظه از شدت عصبانیت نتوانستم خودم را کنترل کنم و او را خفه کردم. اما خیلی زود پشیمان شدم، حالا هم از خانواده همسرم شرمنده ام و درخواست دارم مرا ببخشند. پس از اظهارات متهم و وکیل او، قضات برای صدور حکم وارد شور شدند. ...
شروع یک زندگی عاشقانه از گلزار شهدا
! وقتی آمدند، کل صحبت ما 9 دقیقه طول کشید. برای خودم عجیب بود که برای گفتگو درباره آینده به 9 دقیقه رضایت داده بودم. حالم جور دیگری بود. انگار این بار دلم به نه گفتن فوری راضی نبود. از طرفی برای بله گفتن هم تردید داشتم. قرار شد گفت وگوهایمان ادامه پیدا کند. آن روز ها توسلم به برادر شهیدم و دیگر شهدای مدافع حرم بود. چندباری به گلزار شهدای فاطمیون رفتم و از شهدا خواستم کمکم کنند. همه چیز به ...
وقتی امدادگر زن، محافظ فرمانده می شود
ساکنانش به اهواز که فاصله ای با دشمن نداشتند آمده بودند. مادر آن خانم جوان از من خواست دخترش را تا خانه اش همراهی کنم. آژیر قرمز به صدا درآمد و من کنار دختر ماندم که نترسد. مادرش رفته بود مخابرات که با دامادش در آبادان تماس بگیرد که برای زایمان همسرش به اهواز بیاید. چند روز بعد دوباره به آنها سر زدم. فرزندشان یک دختر ناز بود که در نبودن پدر و زیر بمباران به دنیا آمده بود. زندگی در چنین شرایطی سخت و البته زیبا و نماد ایثار و از خودگذشتگی بود. ...
گفتگو با شهروندی که در سایت های شرط بندی فوتبال، خانه و خودرو لوکس خود را از دست داد
. وقتی حسابم به 50 میلیون تومان رسید، ناگهان تمام پولم را از دست دادم. از اینجا به بعد، من دیگر همان فرد قبلی نبودم و باید باختم را جبران می کردم. هرچه پول داشتم، حتی 800 میلیون سرمایه ای که با یک نفر دیگر در زمینه لوازم یدکی شریک بودم، بیرون کشیدم و همه را از دست دادم. پولم تمام شده بود، اما با خودم می گفتم نباید صحنه را خالی کنم و همین شد که اول خانه 170 متری ام را در خیابان یاران به ...
از قتل پیرزن توسط مرد کارتن خواب تا قتل هولناک همسر با چکش
درگیری خانوادگی را در یک خانه به مرکز فوریت های پلیسی 110 گزارش دادند که با اعلام این خبر، مأموران کلانتری 151 یافت آباد به محل حادثه رفتند و به محض ورود به خانه با جسد خون آلود زنی جوان مواجه شدند که به طرز وحشتناکی کشته شده بود. ساسان غلامی، بازپرس ویژه قتل شعبه سوم دادسرای امور جنایی و تیمی زبده از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی، خیلی زود در صحنه جنایت، تحقیقات ابتدایی را آغاز کردند ...
پدر شهید: فرزندانم شناسنامه ندارند! + عکس
دوری هم نبود. آژانسی هم همسایه است. نمی شود بگویم آقا زیاد است چون بار دیگر ممکن است من را نبرد. این مشکلات ها را ما داریم. **: منزل تان را چطور تهیه کردید؟ پدر شهید: این منزل هم از طرف برادران سپاه به ما تحویل شد. گفتند بروید اینجا بنشینید. ما 4 **: 5 ماهی هست اینجا هستیم. قبلا در شهرک گلها، آن طرف پیشوا، یک خانه را کرایه می دادیم، 30 تومان هم پول پیش داده بودم و کرایه هم می ...