سایر منابع:
سایر خبرها
روایتی از پیام رسان و راننده پیکر شهدا
را داده نداده بگذارم و فرار کنم به این نیندیشم که بعدش چه می شود طرف چه می کند آیا می توانستم کثرت کارهای بنیاد در روزهای تشییع را بهانه کنم و از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنم؟ نمی توانستم. این دومین مادر شهیدی بود که بی واسطه خبر را می شنید. هیچ کس دل نداشت به مادرم از برگ گل نازک تر بگوید. پدرم نمی توانست خبر بدهد کار پدرم نبود آیا می توانستم دست یکی از اعضای این خانه را بگیرم و قدم زنان تا ...
روایت مادرانه از شهادت شهید اغتشاشات غلامرضا بامدی/ به مامان چیزی نگو!
بودم که در 9 آذر سال 74 ازدواج کردم و چهار ماه بعد از عروسی تصمیم گرفتیم به عنوان ماه عسل به مشهد مقدس برویم. تا آن زمان من هنوز قسمتم نشده بود که به حرم امام رضا(ع) مشرف شوم. همیشه دوست داشتم اگر قرار است خدا به من فرزندی بدهد، اولین بچه پسر باشد. برای همین تا چشمم برای بار اول به حرم امام هشتم افتاد رو کردم به آقا و گفتم: یا امام رضا(ع) می خواهم فرزند اولم پسری باایمان و باخدا باشد و غلام شما ...
“دانشجویان” حتماً بخوانند!
پدرم هستم چه نیازی به بیمه دانشجویی دارم؟ شما در حال حاضر بیمه شده تبعی پدر محترمتان هستید و تنها از خدمات درمانی استفاده می کنید با ثبت نام در طرح بیمه دانشجویی شما به عنوان بیمه شده اصلی تحت پوشش سازمان تامین اجتماعی قرار گرفته و سوابق بیمه پردازی شما در آینده به سوابق کاریتان اضافه می شود و در زمان بازنشستگی نیز محاسبه خواهد شد. سوال: اگر خودم در قالب بیمه دانشجویی بیمه ...
ازدواج شگفت انگیز زن برزیلی و بچه دار شدنش!
نگاه برایشان اتفاق افتاد. اما این زوج که نمی خواستند بدون ازدواج بچه دار شوند، تصمیم به برگزاری مراسمی گرفتند و در حضور 250 نفر ازدواج کردند. این دو پس از گذراندن ماه عسل یک هفته ای خود در خانه ای ساحلی در ریودوژانیرو، با نگرانی منتظر به دنیا آمدن فرزندشان بودند. او تنها در عرض 35 دقیقه در خانه و با حضور یک پزشک و پرستار و در حالی که این اتفاق را به طور زنده برای 200 نفر پخش ...
قتل محمدکوچولو در روز تولدش / قاتل در دادگاه اشک همه را در آورد + عکس
جوان در طرح شکایت خود می گوید: متهم همسر دخترخاله من است.روز حادثه در خانه ما هم بحثشان شد.من خواب بودم،از صدای جیغ مادرم بیدار شدم و دیدم که متهم به نام احمد با چاقو به همسرش و مادر و پدرم حمله کرده است.من یک عصای کوهنوردی داشتم که آن را سریع برداشتم و با آن چند ضربه به سر و صورت احمد زدم تا بتوانم از خانه بیرونش کنم.در جریان درگیری او به من و مادرم و همسر خودش چاقو زد که بابت همین از او شکایت ...
شهیدطارمی؛ از محافظت نوامیس مردم تا حفاظت از سردار دل ها
هادی به سوریه نشدم، با اینکه می دانستم خطرناک است. ما خانواده مذهبی هستم و خودم فرزندم را این گونه تربیت کردم که در راه اسلام باشد. بچه هایم که کوچک بودند، همیشه وقت انجام کارهای خانه نوحه می گذاشتم و حین گوش دادن به مداحی برای امام حسین (ع)، کارهایم را می کردم. همه سال هایی که با همسرم زیر یک سقف آمدیم، یادم نمی آید حتی یک بار نماز همسرم قضا شده باشد. در 50 سالی که ازدواج کردم، یادم نمی آید کوچک ...
آذری حرف زدن فرمانده عراقی/ درخواست شفاعت فرمانده ام الرصاص از اسرای کربلای 4 + تصاویر
؛ کتف زخمی حمزه صابری فر در عکس مشاهده می شود آنچه در ادامه می خوانید مصاحبه خبرنگار دفاع پرس با غواص و آزاده دفاع مقدس حمزه صابری فر است. شما در چند سالگی و از چه طریقی وارد فضای جبهه شدید؟ من متولد 1332 هستم. در کارخانه کار می کردم. سال 58 به عضویت بسیج درآمدم. برای تأمین امنیت چند ماه در استان کردستان بودم. از سال 60 در مناطق جنگی حضور داشتم. بنده در بیش از ...
محافظ حاج قاسم چگونه تربیت شده بود
می گذاشتم و حین گوش دادن به مداحی برای امام حسین (ع) کارهایم را می کردم. همه سال هایی که با همسرم زیر یک سقف آمدیم، یادم نمی آید حتی یک بار نماز همسرم قضا شده باشد. در 50 سالی که ازدواج کردم، یادم نمی آید کوچک ترین حرفی را خصوصاً در مورد بچه ها از پدرشان مخفی کرده باشم. اگر یک روز بچه ها از مدرسه دیر به خانه می رسیدند، شب به پدرش اطلاع می دادم. حرف هر دویمان یکی بود. روی حرف پدرشان حرف نمی زدم ...
بهاره رهنما از همسر 28 ساله اش رونمایی کرد | عکس لو رفته از بهاره رهنما در کنار همسر کم سنش عقل از سر ...
دارم ، بوی خوش زندگی (بازنویسی)، نان و عشق و موتور هزار است که برای ابوالحسن داوودی و فیلمنامه هتل را نیز برای مرضیه برومند نوشته است. او در سال 75 با بهاره رهنما ازدواج نمود. او پس از جدایی از قاسم خانی در شهریور 1396 با امیر خسرو عباسی ازدواج کرد. سوابق هنری بهاره رهنما بهاره رهنما می گوید: تا 10 سالگی جز اینکه بچه حاضر جواب و سرتق جمع بودم کلی ترانه و قصه برای ...
دانش آموزان در اردوگاه اجباری افتراسکول
، یک استاد دانشگاه و یک مادر شاغل است که دو فرزند دارد و این روزها درگیر مدرسه دختر کلاس اولی اش است: اساسا شرایط یک مادر شاغل با دو بچه سخت است، اما از سال گذشته که بعد از عید نوروز اعلام شد همه باید سرکار بروند، من در شرایطی بودم که نه می توانستم برای پسر چهار ساله ام مهدکودک پیدا کنم و نه سرویس خوبی برای دختر شش ساله ام که به پیش دبستانی برود. خیلی سخت گذشت و حتما باید یکی کمکم می کرد. با آلودگی ...
رسوایی مدیر کارگاه موقع رابطه با دختر کارگر
مرد 45 ساله ای درباره سرگذشت خود می گوید: در یک خانواده 8 نفره زندگی کردم و تا مقطع کاردانی درس خواندم اما بعد از آن ادامه تحصیل ندادم و به پیشنهاد پدرم با دختر عمه ام ازدواج کردم چرا که پدرم اعتقاد داشت او تنها دختری است که عصای روزگار پیری من می شود و از من مراقبت می کند. ژینوس یک سال از من بزرگ تر بود و من هیچ گونه احساس عاطفی به او نداشتم و همواره ژینوس را مانند خواهرم می پنداشتم ...
صیغه دختر 12 ساله به اصرار خاله جان
دختر 12 ساله درحالی که قطرات اشک پهنای صورتش را پوشانده بود با بیان این که امروز فقط قلبی شکسته برایم باقی مانده است درباره ماجرای ازدواجش گفت: تک دختر خانواده هستم و دو برادر بزرگ ترم نیز هنوز ازدواج نکرده اند. پدرم کارگری می کند و مادرم به امور خانه داری مشغول است ولی از نظر اقتصادی اوضاع خوبی نداریم. من هم در کلاس ششم ابتدایی در حال تحصیل بودم که چند ماه قبل خاله ام مرا برای پسرش ...
در آرزوی مدافع حرم شدن خود را در شمار لشکر فاطمیون جا زد
... هفتم دی ماه سال 98 پدرم از دنیا رفتند، هفته بعد همه خانه مادرم بودیم که خواهرم آمد و گفت سردار سلیمانی شهید شده اند. با شنیدن این خبر، همه پدر را فراموش کردیم. تلویزیون را روشن کردیم، همه گریه می کردیم، خیلی ناراحت بودیم و فکر می کردیم دوباره پدرمان را از دست داده ایم. اگر شهید زنده بودند به نظر شما نظرشان نسبت به وقایع اخیر چه بود؟ چون بسیجی فعال بودند حتما حضور ...
نمره قبولی شهید حسین مرانلو در مکتب شهادت
...، مرحم یتیمان برادر هوای پاییز برایم سخت دلگیر بود. دوست نداشتم لحظه ای به اول مهر فکر کنم؛ وضع مالی خوبی هم نداشتیم و هنوز داغ از دست دادن پدرم آزارم می داد. چند ماهی بود که عمو حسین سرپرستی من و محبوبه را برعهده گرفته بود. اما عمو در یکی از نانوایی های تهران کار می کرد و آخرهفته به خانه می آمد. با عمو حسین صمیمی بودم و خیلی خاطرش برایم عزیز بود اما بعد از اینکه سایه بالای سرمان ...
ستاره فوتبال ایران: بعضی وقت ها پول کرایه ماشین هم نداشتم/ مدتی شاگرد نجار بودم
، زاده شهر اهواز از 16 سالگی فوتبال را آغاز کرده است. مصاحبه جالب او را در زیر می خوانید: از دوران کودکی تان بگویید؟ دوران کودکی سختی داشتم و مجبور بودم در کنار فوتبال دستم در جیب خودم باشم و حامی خانواده ام باشم. هفت خواهر و یک برادر هستیم و خانواده پرجمعیتی هستیم و از این نفرات فقط من وارد ورزش شدم. بعد از فوت پدرم شرایطم سخت تر شد و مادرم باید ما را تأمین می کرد و ...
توصیه سردار سلیمانی به مدافع حرم برای عاقبت بخیری
هنوز واستاده بودم تو جای خودم تو فکر و خیال راست می گفت امین و عبدالله عاقبت به خیر شده بودند چون مهمون خدا بودند اونم با دست پر و سر بلند... نمی دونم چی شد ولی انگار نور تابیده بود به شب ظلمانی دلم عین وقتایی که بچه بودم و بعد کلی گریه پناه می بردم به شونه پدرم و آغوش مادرم و انگار اونجا جزو دنیا نبود بس که آرامش داشت دیگه حالم خوب بود هم دیدن سردار سلیمانی و هم حرفهاش، تبسمش انگار دوباره زنده ام کرد و من دعا کردم عاقبت بخیری قسمت هر دو مون بشه... روایتی از مدافع حرم عباسعلی عزیزی انتهای پیام/ ...
بازخوانی سه مصاحبه با فائزه، فاطمه و محسن هاشمی رفسنجانی در سالگرد فوت آیت الله
...> فوت آیت الله هاشمی و پرونده آن موضوع حساسی در کشور ماست/ در زمان ترور آیت الله هاشمی در سال 72 هم قبل از اینکه بروند دنبال دلایل ترور بگردند دنبال مسائل سیاسی اطراف آن بودند *من می خواهم درباره اصلی ترین موضوعی که در این سال ها بعد از درگذشت آیت الله مطرح شد به خصوص در بازه سالروز ایشان است سوال کنم و آن موضوع شکی است که بعضی از اعضای خانواده درباره مرگ ایشان داشتند. من چند مورد را ...
همه چیز پیرامون تصادف 2 دانش آموز در بلوار امامیه مشهد
تا انتها می بیند و درباره سپهر می گوید: آن قدر بچه خوبی بود که هروقت می دیدمش، ماشاءا... از زبانم نمی افتاد، ولی آخر هم چشم خورد. مادر درباره ظهر حادثه می گوید: وقتی سپهر از مدرسه آمد، گفت امروز چندتا از بچه ها در مدرسه با هم شوخی می کردند و یکی از بچه ها را هول دادند، خورد زمین و سرش خونی شد. رفتم به معلمش گفتم. مامان، آن قدر ترسیدم که صحنه اش از جلو چشمم کنار نمی رود. بعد رو به داداشش ...
11سال با یک مرد هستم ولی عقدم نمی کند
ازدواج کن که همسرش فوت کرده یا مجرد باشد! 11 سال قبل و درحالی که هنوز چند ماه بیشتر از ماجرای طلاقم نمی گذشت مادرم فوت کرد و من تنها ماندم. از آن زمان به بعد با پرستاری از کودکان مخارج خودم را تامین می کردم تا این که در یک مهمانی دوستانه با ساسان آشنا شدم. او 20 ساله بود و من 16 سال از او بزرگ تر بودم. وقتی با ابراز علاقه ساسان روبه رو شدم به او گفتم ابتدا به صورت غیررسمی با ...
از کمبود امکانات تا خانواده هایی که اسیر دود شده اند!
...> من بهرام شفیعی متولد 1362 در شهر ماسال شهرستان تالش استان گیلان هستم. حدود 25 سال است که در رشته کشتی کار می کنم و باید بگویم علاقه من به کشتی مادرزادی است؛ چرا که پدرم هم کشتی گیر بود. کشتی مرام پهلوانی است و برای من افتخاری بود که وارد راه و مرام بزرگانی شوم که برای کشورمان افتخار آفریدند مثل تختی، امامعلی حبیبی، مثل علیرضا دبیر و خیلی های دیگر. **از چه سالی وارد کشتی شدید؟ ...
کاشفی ها به روایت هلاکوخان
کام دادگاه اصفهان نیز براساس رأی دیوان عالی کشور، به بنیاد و شهرداری اصفهان دستور داد که اموال کاشفی ها به آن ها برگردانده شود. اما فقط یکی از خانه های پدرم را به ما بازگرداندند و مابقی را برنگرداندند. البته بعد یکی از باغ های خود را هم به یکی از سازمان ها فروختیم. من وقتی به ایران آمدم شروع کردم به آباد کردن باغ مهرگرد(سمیرم) که قبلا مادرم یکی از باغ های اطراف آن را هم آباده کرده بود. ...
پست مشکوک ستاره سادات قطبی درمورد بارداری و فرزند جدید
و گفت تموووم شد،قربون آدم چیز فهم زمانی که باردارشدم و ویارم به اوج خودش رسید دیگه نتونستم دانشگاه رو ادامه بدم و مرخصی گرفتم.خداییش تواون روزهای وحشتناک شهرام و پسرا خیلی هواموداشتند. بعد از به دنیا اومدن سید حسین کم کم حجم کارهام زیاد شد و زمانم کم،تا اینکه سید صدرا رفت مدرسه و حتی برای غذاخوردن هم وقت نداشتم.شنیده بودم کلاس اولی داشتن خیلی سخته ولی نه تا این حد ...
حکایت شبستان از ایده طلبه ای جوان که به مسجد رونق داد
به 2 بخش تقسیم کرده ام، 2 روز هفته در مدرسه برنامه های فرهنگی برای بچه ها اجرا می کنم و مابقی روزها بچه ها به مسجد می آیند و در برنامه های فرهنگی، تربیتی و ورزشی شرکت می کنند. وقتی که در مدرسه هستم سعی می کنم متناسب با سن و علایق بچه ها برنامه هایی همچون مسابقات فرهنگی، کتابخوانی و بازی های فکری اجرا کنم و همین امر زمینه صمیمیت و دوستی آنها با من شده است. یکی دیگر از این ...
وقتی عشق به حاج قاسم ملیت نمی شناسد
...، من هم دین اسلام را نمی شناختم. وی با ابراز اینکه بعد از آشنایی با اسلام، ابتدا به طور پنهانی نماز می خواندم اما بعد از اینکه حجاب پوشیدم خانواده ام با من مخالفت کردند، افزود: چند سال تلاش و مبارزه کردم که آنها را هم راضی کنم اما راضی نشدند تا اینکه کار به جایی رسید که من از خانواده ام جدا شدم. نبی اوا با بیان اینکه مجبور بودم از پدر و مادرم جدا شوم برای اینکه جان من در خطر ...
سلفی عجیب دختر بهاره رهنما| واکنش بهاره رهنما به دخترش
ترانه و قصه برای ادا درآوردن در جمع بزرگ تر ها تو آستین داشتم. اما با دیدن یکی از فیلم های علیرضا داوود نژاد عاشق بازیگری شدم و تصمیم گرفتم شغل آینده ام همین باشد. در 14 سالگی بعد از آشنایی با عباس معروفی یکی از دوستان پدرم رقیب تازه ای برای عشق بازیگری ام پیدا شد و آنهم نوشتن داستان بود. در نهایت سال 1370 وقتی 17 ساله بود در فراخوان تست بازیگری حاضر شد و پس از قبولی اولین بار ...
خیّر زاهدانی قربانی اخاذی و طمع تروریست های جیش العدل!
کردند و این مسئله باعث شد که جنازه را به محلی به نام بندرآباد در مرز پاکستان و افغانستان بیاورند. جنازه دفن شده بوده که نبش قبر می کنند و آن را می آورند. سال 88 بود که پدر را گروگان گرفتند. هشت سال زمان برد تا جنازه را بیاورند. در این هشت سال خیلی به ما سخت گذشت. ما هیچ خبری از پدر نداشتیم، فقط چشم به راه بودیم که برگردد. در این مدت مادر بزرگم را از دست دادیم، مادرم هم ناراحتی قلبی گرفت و عمل ...
ماجرای کارت دعوت اشتباهی که به دیدار با رهبر انقلاب انجامید
گروه زندگی- مژده پورمحمدی: چهارشنبه 14 دی 1401 رهبر معظم انقلاب دیداری با بانوان فعال اجتماعی، فرهنگی و علمی داشتند. متنی که در ادامه می خوانید، روایتی واقعی است که در حاشیه این دیدار رقم خورده است. روایت اول زهرا 18 ساله از همدان - آقا شما طلبه هستی خوب. یعنی رهبر با طلبه ها جلسه نمی ذارن؟ یه کاری کن جور بشه بریم رهبر رو ببینیم. - من یه طلبه ساده هستم زهرا خانم. آقا با من که جلسه نمی ذاره. - خوب من که خودم آدم مهمی نیستم، یعنی کاری که نمی کنم. از طرف شما که طلبه هستی فقط میشه بریم دیدن رهبر. هزار بار تا ...
عروس 12 ساله صیغه شد!
طور پنهانی ازدواج کرده است و قصد دارد مرا از خانه خودم بیرون کند و ... این زن میان سال درحالی که اظهار می کرد به قول معروف شاهد از غیب رسید در تشریح سرگذشت خود به مشاور و کارشناس اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: 12 ساله بودم که به خواست پدر و مادر مرحومم، پای سفره عقد نشستم و زندگی مشترکم با رحمت علی را آغاز کردم. عروس 12 ساله صیغه شد همسرم از همان روزهای اول زندگی مرا ...
هیات دخترانه ی بهشت ثامن الائمه/ اینجا دخترهای نوجوان به عشق شاه خراسان هیات داری می کنند
بچه هایم حرف برای گفتن پیدا کردم. حالا توی خانه ی هفت نفره ی ما همه عاشق و شیفته ی امیرالمونین علی بن ابی طالب (ع) هستند. صبح به صبح بچه ها قبل از صبحانه از من جملات نهج البلاغه می خواهند. ته تغاری به دوست هایش می گوید ما با امام علی (ع) دوست صمیمی هستیم! به نظرت این شادی برای ما کافی نیست؟ به نشان تایید سر تکان دادم. استکانش را بلند کرد: همه چیز از سال 1384 شروع شد؛ وقتی که من تنها بودم ...