سایر منابع:
سایر خبرها
قهر مرگبار عروس از تازه داماد / قاتل اعتراف کرد + عکس
...> خواهرم می گفت تصمیمش را گرفته و می خواهد از سعید جدا شود. خواهرم به دادگاه رفت و وقتی احضاریه به دست سعید رسید او مدام به خواهرم زنگ می زد و او را تهدید می کرد. وی ادامه داد: خواهرم نمی خواست دیگر جواب تماس های سعید را بدهد اما او دست بردار نبود و با ارسال پیامک خواهرم را می کرد. خواهرم با دیدن پیامک های تهدید آمیز همسرش آشفته شده بود. من که از دیدن حال و روز خواهرم عصبی شده بودم، ...
قاتل داماد به میز محاکمه رسید
...> یوسف وقتی در این باره مورد تحقیق قرار گرفت به قتل دامادشان اعتراف کرد. او گفت: خواهرم مدتی قبل با رضا ازدواج کرد. من مخالف ازدواج آن ها بودم، چون رضا قبلاً ازدواج کرده و همسرش را طلاق داده بود. به هر حال او داماد خانواده ما شد و با خواهرم زندگی مشترک شان را شروع کردند. متهم ادامه داد: چند ماه از ازدواج آن ها نگذشته بود که خواهرم به حال قهر به خانه مان آمد و گفت که دیگر نمی تواند با رضا زندگی ...
دختری از افیون به پلیس پناه برد / کابوس تنهایی در مرگ خواهرم !
شد ، من همان زندگی همیشگی را پیش گرفتم ، تنهای تنها بودم و کابوس تنهایی مرا رها نمی کرد. مدت طولانی که مطمئن نیستم چندسال ، پدر و مادرم اتاق خواهرم را به همان شکلی که بود نگه داشتند ، همه چیز دست نخورده به جامانده بود ، زمانی که کسی در خانه نبود گاهی به اتاقش می رفتم و روی تخت خواب مرتبش می نشستم و سیگار می کشیدم و به اطراف خیره می شدم اما به هیچ چیز دست نمی زدم ، اغلب تصور می کردم اگر ...
قتل دوست قدیمی به خاطر آزارهای شیطانی
...: پسر جوانی که مدعی است دست به قتل زده چون مقتول او را آزار داده و مهدورالدم بود، برای سومین بار محاکمه شد. متهم که پسری جوان است مدعی است مقتول از او در حمام عکس گرفته و اخاذی می کرده است. پنج سال قبل مردی به پلیس مراجعه کرد و گفت پسر 24 ساله اش به نام کیوان گم شده است. شواهد نشان می داد کیوان آخرین بار همراه دوست سابقش آرش بیرون رفته بود. با افشای این ماجرا آرش ...
نقشه عجیب زن جوان برای فریب مرد 70 ساله
مرد 70 ساله گفت: چند سال پیش خانه ای 83 متری خریدم ولی بعد از خرید منزل تازه فهمیدم که فریب خورده ام و متراژ ملک بیشتر از 73 متر نیست، به همین دلیل مبلغی از بهای ملک را به حساب فروشنده واریز نکردم و درگیر موضوعات قضایی شدم. از سوی دیگر، فروشنده تقاضای فسخ معامله را در دستگاه قضایی مطرح کرده و پول مرا به صندوق دادگستری ریخته بود . زمانی متوجه ماجرا شدم که فهمیدم بنگاه دار و خانم فروشنده با یکدیگر ...
ناخواسته قاتل شدم
. گفتگو با متهم بهزاد چه شد که مرتکب قتل شدی؟ من قتل را انجام ندادم. البته به هواخواهی برادرم در آن درگیری بودم، اما برادرم ناخواسته با چاقو به مقتول ضربه زد و قصد قتل نداشت. چرا برادرت درگیر شد؟ برادرم مدتی بود در آن کوچه خانه مجردی کرایه کرده بود و تنها زندگی می کرد. او می خواست به زودی ازدواج کند که من هم تصمیم گرفتم تا زمانی که هنوز مجرد است، همراه او زندگی کنم. سه ...
فکرش هم نمی کردم خواهرم تو چشمهام نگاه کنه و بگه عاشق شوهرم است و با او رابطه دارد!+جزییات
توجهی به من نداشت و مخفیانه با خواهرم در ارتباط بود. زمانی که پیامک هایش را دیدم دنیا روی سرم خراب شد اما پیمان با بی شرمی ادعا کرد از مدت ها قبل عاشق خواهرم بوده و به من علاقه ای نداشته است. وقتی اشک ریزان ماجرا را برای خانواده ام بازگو کردم آن ها خواهرم را سرزنش کردند ولی او نیز خودش را دل باخته پیمان دانست و تهدید به خودکشی کرد. این گونه بود که با قلبی شکسته و در 20 سالگی از همسر 29 ...
چرب زبانی های دوست شوهرم وسوسه ام کرد|عاقبت فریب خوردم و ..!
زن جوان در مورد قصه زندگیش گفت: به طور سنتی با “جلال” ازدواج کردم او کارمند بود و به من عشق می ورزید من هم به امور خانه داری مشغول شدم و با به دنیا آمدن دخترم روزگار شیرینی را سپری می کردم تا این که پای “همت” به زندگی ما باز شد. او از دوستان صمیمی همسرم بود و یک سال قبل از ما ازدواج کرده بود روزی که تولد دو سالگی دخترم را جشن گرفتیم او نیز به همراه همسر و فرزند خردسالش به جشن تولد آمد و این گونه ...
سرنوشت کشتی گیر 17 ساله که قاتل شد / پدرش در صحنه قتل تبر به دست بود
مند شدم و بعد از تعطیلی مدرسه به سالن کشتی می رفتم به طوری که خیلی زود در این رشته پیشرفت کردم و در مسابقات دانش آموزی به مقام های برتر دست یافتم و در نهایت در آخرین مسابقه ای که شرکت کردم، مقام سوم استانی را کسب کردم اما با تشویق برخی دوستانم متاسفانه به مصرف قرص های اعصاب و روان رو آوردم. آن قرص ها به شدت خواب آور بودند و من همیشه در حال چرت زدن بودم. احساس می کردم در عالم هپروت هستم و از این ...
خیلی پشیمان و قدر اعتماد همسرم را ندانستم/ به شوهرم خیانت کردم ولی دیگه فایده ای نداره!
پوشیدن لباس های نامناسب وضعیت ظاهری خودم را تغییر داده بودم من پا را فراتر گذاشته بودم و از یک حجاب معمولی به یک بی حجاب و بد لباس تبدیل شده بودم. یک روز همسرم خیلی راحت اجازه داد برای آن که از تنهایی بیرون بیایم در یک شرکت تولیدی کار کنم همه کارگران آن شرکت زن بودند و در شبکه های اجتماعی تلفن همراه عضویت داشتند من هم با خرید گوشی گران قیمت تحت تاثیر همکارانم قرار گرفتم و عضو یکی از گروه ...
خاطره معلم شاهرودی / بهترین خبر دوران خدمت
همسرم مشورت کردم و بعد از موافقت ایشان برای کسب اطلاع بیشتر به مدرسه راهنمایی روستا رفتم، مدیر مدرسه خانم شوکت صادقی نژاد بود. از خوشحالی سر از پا نمی شناختم، ثبت نام را انجام دادم و از مهر ماه مشغول به تحصیل شدم. خرداد ماه با نتایج خوبی مدرک پایان دوره راهنمایی را گرفتم ولی برای ادامه راه با مشکل مواجه بودم، در روستا فقط می توانستم تا سوم راهنمایی درس بخوانم. بقیّه دانش آموزان هم برای ادامه ...
تصاویر | مرد 82 ساله ای که در کنکور قبول شد | روزی 3 تا 8 ساعت مطالعه می کردم | می خواستم کامپیوتر ...
گرفتار زندگی و بچه شد تا امروز. کلاس چهارم ابتدایی بودم که پدرم فوت کرد. بعد از آن هم با همان 4 کلاس سواد وارد آموزشگاه ارتش شدم و کمتر وقت مطالعه داشتم. سال 1330 بود که با همسرم آشنا شدم و ازدواج کردیم و همان سال هم در کلاس ششم ابتدایی به صورت داوطلب امتحان دادم و در کرمان قبول شدم . زندگی نظامی رمضانی بیشتر اوقات با ماموریت هایی همراه بود که باعث شد او خیلی دیرتر از حد معمول (6 ساله) دبیرستان خود ...
عکس/ رضا ضراب به عشق دوران جوانی اش برگشت!
سال ها پیش رضا ضراب به گونل دختر آذری که در کودکی با برنامه ابراهیم تاتلیسس مشهور شد، دل بسته بود. اما در حالی که این زوج در تدارکات ازدواج بودند، ضراب به گونل خیانت کرد! وقت صبح – سال ها پیش رابطه 8 ساله رضا ضراب و گونل به اتهام خیانت پایان پیدا کرد. سالیان بعد از آن ابرو گوندش خواننده مشهور نیز به اتهام خیانت رضا ضراب از او طلاق گرفت. ابرو گوندش در سال 2021 با ...
علی تنها نماند (حدیث دشت عشق)
وارد زندگیم شد تا ابراهیمش را برای مبارزه با نمرود و نمرودیان یاری رساند. دو سال بعد از ازدواج خداوند نعمتش را بر من تمام کرد و نام سید محمد در شناسنامه ام جای گرفت. آذر 1394 داوطلبانه برای دفاع از حرم عمه ام زینب به سوریه اعزام شدم.50 روز سوریه بودم. از اعزام من فقط همسر مهربانم خبر داشت. در فروردین 94 برای بار دوم به سوریه اعزام شدم و در تاریخ 16 اردیبهشت 1395 در شهرک خان طومان در جنوب حلب به ...
زنگ هشدار یائسگی زودرس در زنان ایرانی
همان جا ایستاد و هاج و واج دکتر را نگاه کرد؛ از شش ماه قبل از ازدواج عادت ماهانه ام قطع شد. در این مدت به صورت متفرقه به دکتر مراجعه می کردم. هر بار آمپولی تزریق می کردم و به کمک آن پریود می شدم و دوباره همین روند ادامه داشت. شش ماه به همین منوال گذشت. سه ماه بعد از ازدواجم به دکتر زنان مراجعه کردم. برایم آزمایش نوشت. جواب آزمایش را به دکتر نشان دادم و گفت نمی تواند برایم کاری کند. بروم به مراکز ...
روایت یک ماما از لحظات نفس گیر تولد نوزاد/ بانوانی که ناجی جان مادران می شوند+عکس
...، شاید ترسیده بودم. خوب به خاطر دارم دست هایم می لرزیدند و دلم زیرو رو می شد و مجبور شدم با حالت تهوعی فراوان اتاق را ترک کنم حتی به یاد دارم وارد اتاق استراحت پرسنل شدم و فقط گریه کردم و مثل بچه گربه ای باران دیده می لرزیدم ولی همان روز شرایط اضطراری پیش آمد که جان مادر و فرزندش در خطر بود. هدیه خداوند به یک ماما در روز تولدش من آن لحظه به همراه یک پزشک باید ...
باورتان می شود این عکس جوانی “شماعی زاده” با زن و بچه هایش است/ عکس
ساز تخصصی ساکسوفون است تابحال یکبار ازدواج کرده است. از 13 سالگی وارد ارکستر تئاتر اصفهان شدم از سال 1338 وقتی 16 ساله بود کارم را بصورت حرفه ای دنبال کردم ، در سال 1341 وقتی 19 ساله بودم به تهران آمدم و در کلوپ های مختلف مشغول بکار شدم. در سال 1345 نیز وارد رادیو شدم. از سال 1351 وقتی 29 ساله بودم اهنگساری را شروع کردم و یکسال بعد بنام به درخواست مردم ...
رونمایی بهاره رهنما از چهره جدید مادرش | کی باورش میشه این خانم جوون همون مادر بهاره رهنماست؟
دم کلی ترانه و قصه برای ادا درآوردن در جمع بزرگ تر ها تو آستین داشتم. اما با دیدن یکی از فیلم های علیرضا داوود نژاد عاشق بازیگری شدم و تصمیم گرفتم شغل آینده ام همین باشد. در 14 سالگی بعد از آشنایی با عباس معروفی یکی از دوستان پدرم رقیب تازه ای برای عشق بازیگری ام پیدا شد و آنهم نوشتن داستان بود. در نهایت سال 1370 وقتی 17 ساله بود در فراخوان تست بازیگری حاضر شد و پس از قبول ...
لعنت به این زندگی که به خاطر بدهی مجبور شدم زن صیغه ای بشوم!/ شب ها خواب ندارم!
خانواده ام بودم، احساس شرمندگی می کردم . به همین دلیل تصمیم گرفتم شغلی در بیرون از منزل پیدا کنم خلاصه با همکاری شوهر یکی از دوستانم در یک کارخانه تولیدی مشغول کار شدم و این گونه زندگی ام آرام آرام رنگ آرامش به خود گرفت. مدتی بود که بدون هیچ دغدغه ای در کنار خانواده ام روزگار می گذراندم تا این که حدود یک سال قبل پدرم تصمیم گرفت منزلی را به طور کامل رهن کند تا اجاره ای نپردازیم ...
شوهرم چوب اعتماد بی جا به دوستش را خورد و من سرنوشتم را در آتش هوس سوزاندم!
آورد که مجبور شدم سکوت کنم و حرفی نزنم. او می گفت از تو فیلم ها و تصاویری در اختیار دارم که اگر یک کلمه حرف اضافی بزنی به همه خواهم گفت این فیلم ها در زمانی که تو همسر دوستم بوده ای تهیه شده است. من در شرایط بسیار بدی قرار گرفتم. خانواده ام مرا طرد کردند و تنها امید و پناهگاهی که دارم خانه خواهرم می باشد. شوهرم چوب اعتماد بی جا به دوستش را خورد و من سرنوشتم را در آتش هوس سوزاندم. ...
من یک ترنس هستم که عروس فراری نام گرفتم! قبل از اینکه مرد باشم یا زن، انسانم!
من یک ترنس هستم که عروس فراری نام گرفتم اما قبل از این که جنسیت ام مرد باشد یا زن، انسانم! انسانی که هویت گم شده خویش را می جوید. کاش به جای تحقیر، تمسخر و قضاوت های نابه جا کمی درکم کنید این جملات بخشی از اظهارات جوان 23 ساله ای است که با دلی پر درد اما قلبی مالامال از امیدواری و عشق به زندگی پا به دایره اجتماعی کلانتری شفای مشهد گذاشته است. او در شرح مشکلش به مشاور و مددکار اجتماعی ...
زن تهرانی مردان فریب خورده را به خانه اش می کشاند
گفت : وقتی نوجوان بودم به اجبار خانواده ام به عقد مردی در آمدم که 10سال از من بزرگتر بود. او قاچاقچی بود و مرا مجبور می کرد که برای مشتریانش مواد ببرم در غیر این صورت تا حد مرگ کتکم می زد. پنج سال قبل شوهر قاچاقچی ام بازداشت و زندانی و مدتی بعد حکم اعدامش در زندان اجرا شد. از شهرستان به تهران آمدم. بعد با زنی به نام فتانه دوست و راهی خانه اش شدم. در قبال جا و غذا مجبورم می کرد همراه چند زن دیگر ...
شوهرم که بیمار بود به او خیانت کردم/ خواستم جبران کنم دیگه فایده نداشت، او فوت کرده بود! حالم خیلی بد ...
...> من عاشق او شده بودم و به خاطر این عشق از شهر خودم راهی تهران شدم همسر بیمارم را فریب دادم و مثل یک همسر چندین روز در کنار ندیم بودم و او مرا درست مثل یک وسیله مصرفی دور انداخته بود. سرخورده و شرمنده به شهرم بازگشتم و درست زمانی که تصمیم گرفتم گذشته را جبران کنم و با پنهان کردن خیانتم به زندگی با همسرم ادامه دهم او نیز بر اثر بیماری درگذشت. فکرش را بکنید در آخرین روزهای زندگی همسرم به ...
نتوانستم خیانت همسرم را بپذیرم/ چون دوستش داشتم مجبور به خودکشی شدم!
راستش حالا که به آن زمان نگاه می کنم می بینم که من اصلا علاقه ای به ازدواج نداشتم. در آن زمان من تنها 24 سال سن داشتم و با نزدیک به 70 ساعت کار در هفته و البته مشکلات مربوط به سلامت روان، آن قدر از تنهایی می ترسیدم که وقتی دوست دخترم پس از چند ماه دوستی درباره علاقه اش به ازدواج گفت نتوانستم مخالفت کنم. خیلی زود پس از جشن عروسی همه چیز تغییر کرد. در آن زمان به خاطر مخارج عروسی من مجبور بودم بیشتر ...
نمیدانم با رسوایی خیانت به شوهرم چطور زندگی کنم| وسوسه های شیطانی مرا به خلوتگاه شیطانی برد+جزییات
اصلا فکرش هم نمی کردم یک ارتباط ساده در نهایت به رسوایی بزرگی ختم شود و من بی آبرو شوم. اگرچه صاحب دو فرزند شده بودم اما همواره با همسرم اختلاف داشتم. او همیشه درگیر گرفتاری های کاری و بدهی و طلبکاری هایش بود و توجهی به من و فرزندانم نداشت. به همین دلیل کمبود محبت را با همه وجودم حس می کردم و بیشتر اوقات با یکدیگر مشاجره داشتیم. این کمبودهای عاطفی به جایی رسید که هر کدام از ما مشغول خودش شد و دیگری را فراموش کرد. در همین زمان بود که من وارد یکی از گروه ها ...
حرف زن مطلقه آتیشم زد/او گفت تو 5ساله همسرمظفری اما من 7 ساله با او رابطه دارم!
چهار سال است که زندگی ام به حباب روی آب تبدیل شده است به طوری که حتی یک روز خوش نداشته ام. حادثه تلخی که پایه های زندگی ام را لرزاند، مرا در مسیری قرار داد که انتهای آن جز تاریکی و تباهی چیز دیگری نیست. از روزی که پیامک های آن زن مطلقه و همسرم آغاز شد، تازه فهمیدم که... به گزارش خراسان زن 22 ساله که با چشمانی اشکبار این جملات را بر زبان می راند ، دفتر خاطراتش را به شش سال قبل ورق زد و ...
طلبه ای که زندگی اش با توهین به لباسش فروپاشید/ عذاب وجدان گرفتم!
این تصمیم منصرف شوند اما تأثیری نداشت و این دو از هم جدا شدند. وی ادامه داد: در فاصله نزدیک، با مورد دیگری مواجه شدم اما این بار مثل نوبه قبل تلاش نکردم. از جایی به بعد به این نتیجه رسیدم که گویی هر روز دارم خبرهایی از جدایی اطرافیان و دوستانم می شنوم و این اتفاق برایم عادی شده است. حتی خاطرم هست روی نقشه ای حساب کردم و دیدم فاصله رسیدن این ماجرای جدایی ها به من، خیلی نزدیک است! در همان ...
روزی که خبر آزادی جزایر بوارین را شنیدم
رو که گفتم تو رو شناخت. بیا روی ویلچر بشین تا ببرمت پهلوش . در حالی که از خوشحالی سر از پا نمی شناختم. با کمک جلال از تخت پایین آمدم و روی ویلچر نشستم. سرم و لوله های دیگری به دست و شکمم وصل بود و نمی توانستم راه بروم. وارد راهرو شدیم و چند لحظه بعد در اتاق دوازده بودیم. در یک نگاه سریع و با ولعی خاص، صورت های غبار گرفته مجروحین را که تازه رسیده بودند را ورانداز کردم و ناگهان چشمانم از حرکت ایستاد ...