با دست مجروح لباس های مادرش را شست!
سایر منابع:
سایر خبرها
حاج میثم مطیعی با دانش آموزان سرود خواند+فیلم
شدید بیاد و هی سوال پیچم بکنه با شجاعت می گم که فقط تو جهان یک امیر هست که اونم ابوالحسن باید قاصدک بشیم، رو شونه هر نسیم می پرسه خدا و ما باید که جواب بدیم مولا علی یا علی دست خیاط آسمون و زمین یک لباسی برای علی بریده یک لباسی که تا ابد تو جهان هیچکی حتی شبیهش رو ندیده یک لباس که قواره کسی نیست یک لباس که پیراهن علی ...
ستاره خط دفاع تیم ملی نادم و پشیمان است!
تو به لحاظ فنی تا این حد خوب هستی و باید خودت را کنترل کنی. صد درصد درست می گویند و وقتی حرف درستی می زنند، آدم باید انتقادپذیر باشد و قبول کند و من هم قبول کردم. او توضیح داد: اگر در آن صحنه دقت کنید، دفاع آنها لباس من را کَند و من چیز خاصی نگفتم. داور از ابتدای بازی کمی با من لج کرده بود و به چسب روی پای من گیر داد و می گفت چسب دور جورابت را دربیاور و من هم گفتم مشکلی ندارد، همه می ...
آوای بی صدا
به من و تو و همه مردم فهیم و قدرشناس میهن عزیزمان پیام هایی بدهد. در همه لحظاتی که سیل عظیم جمعیت، پیکر به آسمان پیوسته این شهید را به آرامگاه ابدی اش می رساندند فریاد بی صدای سه عزیز داغدار، بغض هر بیننده ای را فرو می شکست و احساسی از لعن و نفرین بر مخلان نظم و امنیت را در هر ذهنی تداعی می کرد و این سه عزیز پدر، مادر و برادر کوچک تر شهید بودند که فریاد بی صدایشان نشان می داد غمی فراتر ...
راهنمای خرید لباس برای نوزادان: انواع لباس نوزاد و کاربرد هر لباس
لباس نوزاد یک ضرورت برای هر تازه مادری است، اما آیا می دانید لباس های کودک انواع مختلفی دارند. برای اولین بار است که مادر برای لباس های مختلف نام های مختلفی دارد، بنابراین گیج کننده می شود که هنگام خرید چه چیزی بخواهید. اگر شما هم چنین مامانی هستید، نگران نباشید ما انواع مختلف اسم و تصویر لباس نوزاد را آماده کرده ایم. در اینجا انواع نام و کاربردهای لباس نوزاد را مشاهده می ...
روایت یک شکنجه در وقتی خوابم تعبیر شد
...> در بخشی از این کتاب می خوانیم: در بین سربازان عراقی، یکی از سرباز ها که بیشتر از همه مرا زده بود تا مرا دید بغضش ترکید و شروع کرد به گریه. به طرفش رفتم. دست روی شانه اش گذاشتم. او سرش را روی شانه ام گذاشت و طوری گریه کرد که گریه اش دیگران را هم تحت تاثیر قرار داد. با همان بغض و هق هق گریه گفت: من به تو خیلی بد کردم. به قدری در مورد شما ها به ما توصیه کرده بودند که حتی حاضر ...
خون آرمان چشم ها را به روی حقیقت باز کرد
همانجا مخالفت کردم و گفتم: مامان جان تو چرا؟ تو درست را بخوان، این همه نیرو هستند. بالاخره از تو بزرگترها، نیروی انتظامی و مسئولین هستند. شما ها چه کار می توانید بکنید؟ ایشان گفت: اگر همه مادر ها اینطور فکر می کردند، که معلوم نبود الان کشور دست چه کسی بود؟ عاقبت زنان و کودکان چه می شد؟ اگر آن زمان که کشور در جنگ بود و دشمن تا خرمشهر پیش آمده بود، مادر ها و پدر ها اجازه نمی دادند که فرزندانشان به جبهه ...
وصیت شهید حبیب الله شفیعی
! بدانید که پدرتان در اه اسلام شهید شده و این افتخار بسیار بزرگی است برای شما و نباید ناراحت باشید که پدر ندارید خداوند بزرگ است. سخنی با پدر و مادر سلام بر تو ای پدر و مادر عزیزم، امیدوارم که مرا حلال کنید چون شما زحمت زیادی به پای من کشیدید تا مرا به سن بلوغ رساندید امیدوارم که مرا حلال کنید پدر و مادر عزیزم می دانم که هر پدر و مادری دوست دارد فرزندش همیشه کنارش باشد و دوری فرزند ...
دیدار کی روش و کنعانی پس از کامنت جنجالی!
کامنتی را خطاب به این سرمربی منتشر کرد و نوشت: تو به ایران خیانت کردی نه من و شجاع مدافع ملی پوش ایران پس از جام جهانی به قطر سفر کرد و در هیچ گفتگویی درباره مسابقات جام جهانی و کامنت عجیب خود برای کی روش اظهارنظر نکرد اما برای اولین بار در مصاحبه خود درباره این مسائل صحبت کرد. کنعانی زادگان با بیان اینکه پس از انتخاب کارلوس کی روش به عنوان سرمربی تیم ملی قطر، او را در تمرین ...
توسل به پروردگار، هنگام بروز مشکالات و مصائب
المال است ولی پول آن را به جبهه داده ام ولی بااین حال حتماً آن را تحویل جبهه بدهید. به پدر و مادر و برادر و خواهر و آشنایان و اقوام چند توصیه دارم: 1-مادر و پدر عزیزمی عزیزانی که به خاطر بزرگ نمودن من زحمت های بسیار متحمل شدید از شهادت من هیچ ناراحت نباشید، بلکه افتخار هم نمایید و این را قبول کنید که من امانتی بودم از طرف خداوند متعال. ان شاءالله که مرا حلال کنید چون واقعاً در ...
خوشحالم که جانم را نثار اسلام می کنم
را روانه میدان نبرد با کفار نمود ه ای، من به داشتن چنین مادری افتخار می کنم. مادر! می دانم زحمت زیادی برایم کشیدی، ان شاءالله حلالم کنی. خواهرم! زینب زمان باش و با ناملایمات، دست و پنجه نرم کن، در برابر سختی ها و دشواری ها استوار باش و حجاب و پاکدامنی را سرلوحه زندگی ات قرار بده. برادران عزیزم! امیدوارم اسلحه به زمین افتاده ام را به دست گیرید. همسرم! صبر و استقامت کن و در سوگ هجرتم اشک نریز، فرزندانم را طوری تربیت کن که ادامه دهنده راهم باشند. انتهای پی ...
انگشتر هایی که نشانی پیکر قدرت الله شدند
منطقه آرام و قرار نداشت. با عصا حرکت می کرد، با این حال برایش ویلچر گرفتیم و با ویلچر به همه جا می رفت، یک مدت که گذشت و کمی حالش بهبود پیدا کرد از طریق بسیج به جبهه اعزام شد. این مرتبه سومین باری بود که قدرت الله راهی می شد. به خوبی به یاد دارم ماه مبارک رمضان بود که با زبان روزه به جبهه اعزام شد. چند روز بعد از حضورش در عملیات رمضان شرکت کرد و به فیض رفیع شهادت نائل آمد. بیقراری های مادر ...
مسافرکشی کردن یک روحانی در مسیر تهران-قم سوژه شد + عکس
، نتوانستم تحمل کنم و پرسیدم علت چیست؟ گفت که قرار بوده آقایی را برای منبر مجلس ختم شان دعوت کند که ظاهرا هماهنگ نشده، به او گفتم نگران نباش، شما برو دو دقیقه دیگر من می آیم و... خلیل نادری هستم. سال 1355 در بیشه سرای ساری متولد شدم. من فرزند سوم خانواده روستایی هستم که پدرش مردی زحمت کش بود و هنوز هم هست. کودکی و نوجوانی ام در همان روستای خودمان سپری شد. سال های ابتدایی انقلاب بود و ...
درخواست طلاق به خاطر عروسک بازی همسر
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه شرق ،این بار پس از ورود به حیاط مجتمع خانواده در بین آن همه جمعیت و هیاهو اولین چیزی که توجه من را جلب کرد، حضور یک دختر نوجوان که از چهره اش مشخص بود تقریبا 13 یا 14 سال بیشتر ندارد، بود که دقیقا در نزدیکی بوفه دادگاه با قد کوتاه و کیف کوله پشتی عروسکی ایستاده بود و پسری جوان با قدی نسبتا بلند و ته ریش و یک پیراهن سفید بر تن در حدودا یک متری این دختر جوان به ...
نماهنگ بابای من علی منتشر شد+ فیلم
...> دانلود فیلم اصلی عشقت یعنی شناسنامه من جدا بشم از تو عمرا اون کسی که دوست داره برادرم میشه قطعا غدیر با تو، قرار دارم تو زندگیمی، با تو کلی کار دارم توی دعاهام، همیشه گفتم زمین بیوفتم، از نگاه تو نیوفتم نفسم علی، همه کسم علی بیشتر از هرکی بگی، دلواپسم علی همه ی قرآن خط به خط علی مادرم گفته بهم که حق فقط ...
کشیش آفریقایی تازه مسلمان شده به حج مشرف شد + فیلم
تکرار شد و آخرین بار صدا بسیار قوی شد، پس به سراغ پیروان خود در کلیسا رفتم و موضوع را به آنها گفتم و از آنها دعوت کردم که آنچه را در خواب خواسته شده بود اجرا کنند، پس همه به آسانی قبول کردند. وقتی بار دیگر با آنها ملاقات کردم، همه کلاه سفید پوشیده و اسلام را پذیرفته بودند. وی ادامه داد: سه ماه پیش در آن کلیسا شهادتین را به زبان جاری کردم و آن را به پیروانم تلقین کرده و آنها تکرار کردند ...
سیامک ادیب: هنرِ صِرف، بازیگر را به سیمرغ و اسکار نمی رساند
صرف نمی تواند تو را به هیچ کدام از این جوایز برساند. روابط است که تعیین می کند و سلیقه او گفت: کم ندیده ایم در جشنواره هایی که می گفتند جایزه مال فلان بازیگر و یا فلان فیلم است اما نتیجه آن چیزی نبود که همه تصورش را می کردند. چیزی که ثابت شده این است که هنر صرف نمی تواند تو را به هیچ کدام از این جوایز برساند. روابط است که تعیین می کند و سلیقه. ادیب افزود: چندی پیش یک فیلم هندی به نام ...
مجری محجبه تلویزیون: همسرم کتکم زد!
پرسیدند صورتت چی شده؟ منم خندیدم و گفتم افتادم توجوب صورتم رفت تو شاخ وبرگ درختااونا هم پوزخند زدن که آره تو راس میگی! جای ناخن وچنگ خیلی مشخص بود ولی هیچی به روی خودم نیاوردمو گفتموخندیدم! به خدا گفتم خدایا ازخودم بدم میاد، از بابای امیرعلی بدم میاد، از توهم دلم گرفته، چرا درست نمیشه؟ چرا باید ازش بترسم؟ چراباید به همه دروغ بگم که همه چی عالیه؟ خدایا خودت برام جبران کن. من ...
میترا رفیع: پیروزی گلنار هم دردناک بود/ عشق چرا و اما و اگر ندارد
.... تیم تولید شامل کارگردانی و منشی صحنه و تصویربردار همه دارند در هوای سرد زحمت می کشند. ولی آن لحظه دلیل ندارد آن ها لباس کم بپوشند و یا بدنشان مستقیم و بدون عایق در معرض گِل و سرما باشد. تو بعنوان بازیگر جلوی دوربینی و باید کاری کنی که کار زود با نتیجه مطلوب انجام شود و گروه از آن سرما نجات پیدا کنند. حتی اگر فکر کنی چیزی نمانده جانت را از دست بدهی. البته این سخت ترین صحنه من نیست و ...
شهید دستواره؛ رزمنده ای که لحظه ای از پا ننشست
.... خودش بود، همان جا او را به خاک سپردیم. در مراسم عزاداری برادرش، از همه دوستان و آشنایان حلالیت می طلبید و هنگام رفتن به من گفت: مادر مرا حلال می کنی؟ گفتم: تو به من بدی نکرده ای که بخواهم حلالت کنم. گفت: نه؛ مادر این طوری نمی شود، بگو از صمیم قلب حلالت می کنم. من هم گفتم: حلال حلال...” کلام شهید: شهادت مزد و اجر انسانی است که در راه خدا قدم برمی دارد. در بخش دیگر این کتاب ...
فراموش شدگان امروز؛ قصه میرپنج و اوستا
؛ کاش فقط یک ساعت برمی گشتم به آن زمانی که بچه ته تغاری خانواده بودم و عاشق خوردن قند دزدکی؛ دلم لک زده برای آن روزها، برای روزهایی که مادرم آبگوشت بار می گذاشت و گوشت بزرگه را یواشکی تو کاسه من می گذاشت . دومین روایت: تتوی اسم سمیرا و شاهین روی دست پدر تخت اش کنار پنجره فولادی بود؛ می گفتند از کنار تخت جُم نمی خورد و همیشه از باریکه نور پنجره به جدال گنجشک ها گوش می دهد. حتی ...
مرد شیطان صفت دختر جوان را به بهانه سفر به ترکیه بی عفت کرد / لج بازی با پدر و مادر کار دستش داد
؟ خوب که چی؟ مگه حالا به کجا رسیدید؟ ندید بدید بازی در می آرید! خودم می دانستم همه اینها را از روی عقده می گفتم .اما آنها فکر می کردند واقعا من از دانشگاه زده شده ام.بعد از مدتی دیگرحوصله کسی را نداشتم.حتی دیگر به مادرم هم کمک نمی کردم. پدرم اعتراض می کرد، مادر غر می زد، انگار صدایشان رادیگر نمی شنیدم.برایم مهم نبود که دور و ورم چه میگذرد. در این گیرودار بود که برایم آمد یک ...
رابرت دنیرو عزادار شد/ مرگ ستاره جوان هالیوود
رابرت دنیرو در بیانیه ای به ورایتی گفت: من عمیقا از درگذشت نوه محبوبم لئو ناراحت هستم. قدردان تسلیت همه هستیم و می خواهیم برای غم از دست دادن لئو به ما حریم خصوصی داده شود. درنا دنیرو مادر رودریگز و دختر و فرزند بزرگ رابرت دنیرو در پستی اینستاگرامی از مرگ پسرش خبر داد. او نوشت: ... تو دلخوشی من بودی و تمام آنچه در زندگی من خالص و واقعی بود. کاش الان با تو بودم کاش با تو بودم ...
نسخه عجیب خانم دکتر، برایش گران تمام شد!
به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از عصر ایران؛ یک پزشک برزیلی اخیراً پس از تجویز بستنی شکلاتی و بازی های ویدیویی برای یک کودک 9 ساله مبتلا به گلودرد و علائمی شبیه آنفولانزا، شغل خود را از دست داد. یک مادر 37 ساله در سائوپائولو برزیل، پس از اینکه کودک 9 ساله اش احساس بیماری و شروع به استفراغ کرد؛ او را برای معاینه به یک کلینیک دولتی برد. طبق ادعای این مادر، پزشک آنجا بسیار غیرحرفه ای بوده ...
قیچی کردن موهای بلند دختران در تهران!/آنها کابوس دختران شدند!/ماشینی پر از موهای رنگارنگ
به گزارش صدای ایران به نقل از شرق، کیسه دسته داری برداشت و موی هر سه نفر ما را با قیچی برید و آن را گره زد. داخل ماشین پر از مو بود... موهای مشکی، طلایی، قرمز، همه رنگی بود. با چاقوی بزرگی تهدیدمان کرد تا کسی حرف نزند . ماشین در یکی از خیابان های اطراف باغ آذری نگه می دارد و با تهدید ستایش را سوار می کند؛ ماشینی که حامل دو دختر با موهای بلند و کیسه های متعدد از موهای رنگارنگ است. راننده از محله ...
درویش: نباید در حق سایر بازیکنان تیم پرسپولیس اجحاف شود
این حرف هاست. درویش اضافه کرد: من به بیرانوند گفتم نمی خواهم در حق سایر بازیکنان ملی بخاطر رقم بالای قرارداد تو اجحاف کنم. بنده گفتم حق و حقوق همه بازیکنان پرسپولیس اهمیت دارد. یقینا بازیکنان پرسپولیس در باشگاه های دیگر مبالغ بیشتری می گیرند، ولی این بازیکنان بخاطر هواداران و سایر انگیزه ها در اینجا مبالغ کمتری دریافت می کنند. علی هم همینطور است، ولی متاسفانه برخی مواقع افراد روی او ...
گوشه ای از کرامات امام هادی (ع)
حضرت دست یابد. مرکب او همین طور در کوچه های سامرا می رفت تا سرانجام در کنار خانه ای ایستاد. هر کاری کرد حیوان حرکت کند، از جایش تکان نخورد! در این میان، جوانی سیاه پوست از داخل خانه خارج شده، خطاب به او گفت: تو یوسف بن یعقوب هستی؟ او با تعجب به غلام نگاه کرد و گفت: بلی! آن گاه غلام به درون خانه برگشت. یوسف می گوید: من با خود گفتم که دو نشانه به دست آمد: یکی اینکه مرکب، مرا به خانه این مرد ...
زندگانی امام هادی(ع) در عصر شقی ترین خلیفه بنی عباس / کشته شدن متوکل به واسطه توهین به امام
به او، در سختی ها و بلاها اعتمادی نداریم، جز او. پروردگار عالم نیز ما را عادت داده است که چون از او بخواهیم، عنایت کند. اگر کسی اطاعت خدا کند و از معصیت او دوری جوید و توسل به اهل بیت داشته باشد، خداوند در سختی ها به فریادش می رسد. 3 رسم متوکل این بود که هر وقت امام هادی وارد می شد، احترام می گذاشت و حتی دستور داده بود همه در مقابل او متواضع باشند. سعایت کنندگان و حسودان گفتند: تو به دست خودت ...
روایتی از والدینی که امین موقت نخستین شیرخوارگاه بدون فرزند ایران در مشهد هستند
روی دست هم گریه می کنند یا جیغ می زنند. اگر یکی راه بیفتد بین صندلی ها، بقیه هم دنبالش می روند. عده ای مادر هم مدام درحال رفت وآمد به بیرون هستند. یکی هم با کفش جغجغه ای دست پدرش را گرفته است و وادارش می کند بین صندلی ها راه برود. دو دختر و پسر کوچک می دوند داخل حیاط کنار سالن و یک پسر جوان دنبالشان است. یک بار صدا می کند نازنین، یک بار محمدطاها. با خنده می گوید: من بردار این کوچولو ها هستم. البته ...
با اینکه از سن بالا و زن دار بودن بهزاد خبر داشتم اما برای تجربه...!
سند خانه را آورده که آزادم کند. *چرا با مردی رابطه برقرار کردی که تقریباً همسن پدرت است؟ من فکر نمی کردم او همسن پدرم باشد کلاً تیپ و ظاهرش با پدرم فرق می کرد. *آن مرد سنش را به تو نگفته بود؟ بعد از اینکه به او دل بستم یک روز از او خواستم به من بگوید تاریخ تولدش کی است و آن موقع فهمیدم. *چطور با هم آشنا شدید؟ مغازه لباس فروشی داشت ...
یک دسته گل
گرسنه می شدند، همه با هم گریه می کردند، اما همه با هم نمی خوابیدند. یکی خواب بود و دیگری بازی می کرد. یکی بهانه می گرفت و دیگری از خنده غش می کرد. یکی زار می زد و آن یکی از ته دل می خندید. هاجر دست تنها بود. مادر پیری داشت که خودش هم رسیدگی می خواست. از دیگران هم که توقعی نبود. هر کسی گرفتاری های خودش را دارد. رحمان بدو بدو های هاجر را که می دید دلش می گرفت. هر وقت خانه بود کمک حالش می شد، اما ضبط ...