پایان خونین سیگار کشیدن مخفیانه
سایر منابع:
سایر خبرها
همسرکشی با همدستی مرد غریبه
شویم اما بهروز بیدار شد و شهرام به ناچار او را با چاقو زد. در ادامه شهرام 35 ساله بازداشت شد. وی پس از دستگیری به قتل بهروز اعتراف کرد و گفت: پس از کشتن بهروز جسدش را به بیابان های حاشیه تهران بردیم و در محل زباله ها رها کردیم. با تکمیل تحقیقات پرونده به شعبه پنجم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. جلسه دادگاه در ابتدا نماینده دادستان کیفرخواست را ...
آدم ربایی هولناک 5 میلیاردی برای انتقام از کارفرما
مرا به خانه ای در جنوب تهران منتقل کرده و در آنجا دست و پایم را بستند. سپس با پدرم تماس گرفتند و برای آزادی من درخواست پول کردند. در نهایت وقتی فهمیدند که پدر و مادرم پلیس را در جریان قرار داده اند، حساب مرا که 90 میلیون تومان در آن پول بود خالی کرده و با دست و پای بسته رهایم کردند. وی گفت: هرچند گروگانگیران صورت هایشان را پوشانده بودند اما من یکی از آنها را شناختم. وی در کارگاه پدرم کارگری می کرد ...
مسلم در دفاع از پرچم ایران به شهادت رسید
اغتشاشگران پرچم ایران را آتش زده اند. رفته بود از پرچم دفاع کند. اغتشاشگران به پسرم حمله کردند و زخم به گردنش زدند. ما پیگیری کردیم ولی هنوز نتوانسته اند قاتل را شناسایی و دستگیر کنند. از شهادت پسرتان چگونه باخبر شدید؟ شب 30 شهریور که بیشتر شهر ها را ناامن کرده بودند، ما خانه بودیم، خبر نداشتیم پسرم شهید شده است. صبح به ما خبر دادند. فامیل مان آمد و گفت حاج آقا برویم قوچان. گفتم چرا ...
مهر تأیید شهادت امیررضا در نجف زده شد
...، متوجه زخمی شدن امیررضا می شود. او سریع اورژانس و دکتر اورژانس را خبر کرده بود، حتی عملیات احیا را برای امیررضا انجام داده بودند که متأسفانه دیر شده و امیررضا شهید شده بود. خبر شهادتش را چه کسی به شما داد؟ امیررضا شب کار بود. ساعت 11 شب می رفت سرکار. آن روز هم شیفت شب را داشت. ما داشتیم می خوابیدیم که دیدیم در خانه را زدند و دوستان پسرم آمدند پشت در. برادر امیررضا را صدا کردند و ...
رمال برای دختر جوان دردسری بزرگ رقم زد!
را شناسایی کنند و در ادامه فردی به نام شهرام دستگیر شد. شهرام در تحقیقات به سرقت از خانه شاکی و چند سرقت دیگر به شیوه بالکن رویی اعتراف کرد. با اعتراف شهرام، همدست او نیز بازداشت شد و مقداری از وسایل سرقتی نیز از مخفیگاه متهمان نیز کشف شد. حدود 20 روز از دستگیری سارقان خانه گذشته بود که دختر جوان بار دیگر به پلیس مراجعه و راز سرقت دیگری را برملا کرد و گفت: عذاب وجدان یک لحظه ...
محرم ها حال و هوای حسین دیدنی بود
ساکن تبریز و اهل مرند خانواده اوجاقی ساکن تبریز هستند، اما اصالتی مرندی دارند. مهدی اوجاقی زنوز می گوید: ما خانواده ای مذهبی داریم. در این خانواده ارادت به امام حسین (ع) ریشه دارد. برادرم حسین در هیئت خودمان بسیار فعال بود. 10روز مانده به محرم می رفت و همه کار های هیئت را پیگیری می کرد. به ماه محرم و مراسم عزای آقا امام حسین (ع) بسیار علاقه داشت. محرم ها حال و هوای حسین دیدنی بود. پدرم از رزمندگان دفاع مقدس است. گویا حسین، رسم جهاد و ایستادگی ...
کبوتری سپید در کوچه ای بن بست
هر دوشون شاد باشه. این بار بلندتر گفتم. حدس زدم گوش هایش سنگین است که بازهم جوابی نداد. همین طور یکریز صحبت می کرد... دوباره گفت: رضا هرروز به هم سر می زد و حالم رو می پرسید. کارام رو انجام می داد و پنجشنبة هر هفته با هم سر خاک پدر خدابیامرزش می رفتیم. هر جا می خواستم برم، با ماشین میومد دنبالم و منو می برد. با اینکه تازه ازدواج کرده بود؛ ولی همة کارهامو انجام می داد... دیگر ...
پدری که در خانه پدری دفن شد
مانعت نمی شوم ام مهدی! اما من باید بروم. آخرین زیارت ابو مهدی در نجف ام مهدی استغفرالله گفت و بین انگشت شصت و اشاره اش را گزید. مو توی خانه ابو مهدی سفید نکرده بود که در روز مبادا تنهایش بگذارد. عروس ها توی اتاق هایشان بودند و غیر از آن ها کسی توی حیاط نبود. ام مهدی با چشم هایی که اشک توی آن ها گلوله گلوله می شد دست ابو مهدی را گرفت و عرقچینش را روی سرش مرتب کرد: مگر مرده باشم ...
نقشه شوم مرد متاهل برای دختر زیبا | تجاوز شبانه به دختر بیهوش
صبح که از خواب بیدار شدم سرنوشتم به تباهی کشیده شده بود. با وجود این چیزی به پدر و مادرم نگفتم و این راز را پنهان نگه داشتم. بعد از این ماجرا به خانواده ام اصرار کردم تا خانه ای مجردی برایم اجاره کنند که بهتر بتوانم به تحصیلاتم ادامه بدهم. پدرم نیز به خاطر اعتمادی که به من داشت پیشنهادم را پذیرفت و اینگونه من هم مانند دوستم آزادی عمل بیشتری پیدا کردم. دیگر کسی رفت و آمدهایم را کنترل نمی ...
قصاص، مجازات مردی که همسایه اش را با چاقو کشت
فکر کردم چاقو به همراه دارد! من هم کارد را بالا بردم و ضربه ای به قفسه سینه اش زدم. او تلاش کرد تا کارد را از من بگیرد که در همین گیر و دار انگشتم نیز زخمی شد. نمی دانم بعد چند ضربه دیگر زدم که نورا... به سمت ابتدای کوچه فرار کرد. دمپایی ها از پایش افتاد ولی زمانی که داخل کوچه به زمین خورد، دوباره بالای سرش رسیدم و چند ضربه دیگر به قسمت بالای تنه او فرود آوردم. سپس به خانه ام رفتم و به پسرم گفتم ...
قتل زن تهرانی به دست شوهرش جلوی چشمان فرزندانش / کمک کنید پدر با چاقو به قلب مادرم زد!
دهم پلیس آگاهی دستگیر شد. رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ ادامه داد: متهم نیز در همان بازجویی های اولیه به جرم خود مبنی بر به قتل رساندن همسرش با ضربه چاقو در حیاط خانه به اختلافات ملکی و خانوادگی اعتراف کرد و گفت: حدودا 30 سال قبل ما با یکدیگر آشنا شدیم و ازدواج کردیم؛ همسرم سر هر موضوعی در بهانه های مختلف می گرفت که بسیار از این موضوع خسته شده بودم البته ناگفته نماند چند سال قبل با کلی زحمت ...
گفت وگو با مادر شهید سلطانی در آستانه سالگرد تولد پسرش؛ داود که شهید شد از خواب پریدم
. گویا این روضه را برای امتحان مداحی آماده کرده بود. حاج جواد رسولی همان روضه را در شام غریبان پسرم خواند. (چشمان پدر و برادر شهید هم گریان شد.) در همین حال برادر کوچک شهید، یعنی آقا سعید وارد منزل شد و مادر شهید او را به ما معرفی کرد؛ این هم پسر دیگرم سعید است. وقتی داود شهید شد، این پسرم فقط سه سال سن داشت. داود، با سعید بسیار بازی می کرد. شاید به خاطر همین موضوع بود که پس از ...
جزییات قتل دردناک مهیا؛ دختر 12 ساله به دست پدر، عمو و برادرش در سرپل
روز حادثه مهیا. ن در خانه با پدر، عمو و برادرش تنها بود. این سه نفر همان روز متوجه ارتباط مهیا با یک پسر جوان می شوند، به همین خاطر تصمیم می گیرند او را بکشند. پس از این ماجرا پلیس هر سه نفرشان را بازداشت می کند، اما پدر مقتول در اعترافاتش اظهار می کند که خودش دخترش را به خاطر مسائل ناموسی به قتل رسانده است. با اعتراف پدر این دختر نوجوان، عمو و برادر مقتول آزاد می شوند، اما کارشناس پلیس آگاهی ...
دعا کردم همسرم شهید شود
تهران بیاید، او پذیرفت از آنجا هم با شهید جعفرخوانی برای مقابله با گروهک پژاک و پ ک ک کردستان رفت، هر لحظه من منتظر شهادتش بودم و خدا خواست او در سوریه به شهادت برسد. برادر فرشاد هم در عملیات نصر 8 کردستان به شهادت رسید. شهادت پس از آخرین تماس همسرم 20 مهر ساعت 16:30 دقیقه با من تماس گرفت. فکر نمی کردم او در عملیات باشد. به او گفتم حاجی کی به خانه می آیی. گفت که آخر هفته ...
نامه فرزندان شهدا خطاب به رزمندگان/ در پشت جبهه بر دهان ابرقدرت ها می زنیم+ سند
منتشر شده است. وحدت بین رزمندگان اسلام، بزرگترین ضربه به استکبار جهانی است با درود فراوان به امام زمان و نایب بر حقش امام خمینی که پرچمدار انقلاب اسلامی ایران و تمام مسلمانان جهان است. سلام به ارواح پاک شهیدان و سلام بر شهیدان زنده مجروحین و مفقودین تمام ایران و درود به شما رزمندگان جبهه حق، کسانی که با نبردتان پرچم اسلام را در تمام جهان برافراشته نگه داشته اید. ای برادر رزمنده ...
قتل مرد تهرانی توسط همسر بلاگرش /افشای رابطه پنهانی قاتل بلاگر با جوان
تبلیغاتی درآمد داشتم. تا اینکه یک روز با یک بلاگر که خودش را سحر معرفی کرده بود آشنا شدم و از بدرفتاری های شوهرم گلایه کردم. پس از مدتی رابطه من و سحر نزدیک شد و من او را ملاقات کردم و فهمیدم او یک مرد به نام آریاست که خودش را زن معرفی کرده بود. من از زندگی شخصی ام به او گفتم و برای ادب کردن شوهرم از او کمک خواستم. این زن ادامه داد: آریا در قالب پیج مدلینگ کودک با شوهرم که او هم بلاگر بود ...
دختر جوان: نامزدم بعد از مدتی فرار کرد
زودتر جهیزیه ام را آماده کند و سپس از شاهرخ خواستم تا او نیز فقط پول رهن خانه را بپردازد ولی او با این بهانه که کسی را ندارد تا از او قرض بگیرد مدام آغاز زندگی مشترک را به تاخیر می انداخت تا این که یک سال بعد ناگهان شاهرخ مرا رها کرد و به مکان نامعلومی رفت. جست وجوهای من برای یافتن او فایده ای نداشت و من همواره از سوی خانواده ام به خاطر این عاشقی حیرت انگیز سرزنش و تحقیر می شدم، حتی ...
وقتی مادر شهید مدافع حرم فکر کرد پسرش زن می خواهد
پدر و مادر برای اعزام به سوریه است. روایتی که می خوانید خلاصه ای از خاطره خدیجه شاد، مادر شهیدان مدافع حرم مصطفی و مجتبی بختی است که در کتاب سه نیمه سیب به قلم محمد محمودی نورآبادی آمده: مصطفی خادم حرم بود و من خیالم راحت که پسرم کارش پاک و بی حاشیه است و لقمه نان حلالی برای زن و دخترش به خانه می برد. مجتبی را هم اطمینان خاطر داشتم که ارشد حقوق را خواهد گرفت و اگر آزمون قضاوت ...
سرقت 206 نقره ای به خاطر خواستگاری از دختر مورد علاقه
تهران سرقت کرده است. با شناسایی صاحب خودرو، وی به ماموران گفت: چند روز پیش سوار ماشینم شدم که به خانه بروم اما ماشین روشن نشد. همان لحظه چشمم به پسری جوان افتاد که در حال عبور از آن حوالی بود. از او کمک خواستم و وی به بهانه اینکه باید پشت فرمان بشیند تا علت را بررسی کند سوار ماشین شد. سپس از من خواست ماشین را هل دهم و همان لحظه بود که ماشین روشن شد و جوان فرصت طلب، خودرو را به ...
قاتلِ مادر بخشیده شد
به گزارش خبرنگار جام جم، فرشید 43ساله روز چهارم اسفند سال گذشته در پی توهم ناشی از مصرف شیشه مادر 71ساله اش را با ضربه های چرخ خیاطی در خانه شان در حاشیه اتوبان نواب تهران به قتل رساند. خواهرش همان زمان او را بخشید و بعد از گذشت شش ماه از این مادرکشی، چهار پسر مقتول هم برادرشان را بخشیدند. دیروز متهم به مادرکشی برای شرکت در آخرین جلسه تحقیقات از زندان کرج به شعبه سوم بازپرسی دادسرای جنایی تهران ...
اعترافات تلخ سارق معتاد در قتل مادرش | چرخ خیاطی را برداشتم و روی سر مادرم کوبیدم
را کشت و از پنجره پایین پرید. پس از بهبودی متهم او در مقابل بازپرس جنایی به قتل مادرش به خاطر توهم مواد مخدر اعتراف کرد. با گذشت حدود 6 ماه از این ماجرا چهار برادر این مرد با حضور در شعبه سوم دادسرای امور جنایی تهران از قصاص برادرشان گذشت کردند و پرونده او بزودی برای محاکمه از جنبه عمومی جرم به دادگاه کیفری استان تهران ارجاع خواهد شد. گفت وگو با متهم چرا مادرت را ...
قتل خونین برادر بخاطر سیگار کشیدن + جزییات
عصبانی شدم و خانه را ترک کردم .اما یک ساعت بعد وقتی به خانه برگشتم بار دیگر شاهین به من اعتراض کرد و گفت بهتر است سیگار را ترک کنم .حرف های او باعث شد کنترل اعصابم را از دست بدهم .من که عصبانی شده بودم با چاقو به شاهین حمله کردم و چند ضربه به او زدم .اما واقعاً قصد کشتن برادرم را نداشتم .همان موقع پدر و پسر عمویم وارد خانه شدند و با دیدن شاهین به سمتم حمله کردند. من که کنترلی بر رفتارم نداشتم آنها ...
قتل زن سرایدار به دست شوهر معتاد
وضعیت خسته شده و می خواهد برود. با شنیدن این جمله خیلی ناراحت شدم نمی خواستم او را از دست بدهم چاقویی که در جیبم بود را درآوردم این چاقو را یکی از اقوام نزدیک همسرم به من هدیه داده بود هیچ وقت فکر نمی کردم با همین چاقو قاتل شوم. اول ضربه ای با نوک چاقو به او زدم تا بترسد اما فرار کرد و من هم دنبالش دویدم و با چاقو چندین ضربه به او زدم و فرار کردم. به انبار رنگ رفتم و هروئین کشیدم. پ ...
مادر مقتول با دیه پسرش 4 قاتل را نجات داد
امام رضا است و ... وقتی از خواب بیدار شدم حال عجیبی داشتم. در این دو هفته ای که تا روز اجرای حکم زمان باقی بود مدام گریه می کردم. از خدا و اما رضا خواستم که خودشان راهی جلوی پایم بگذارند تا بهترین تصمیم را بگیرم. می ترسیدم. با اینکه قصاص کردن حق من بود و قاتل پسرم را به قتل رسانده بود؛ اما با خودم می گفتم چرا من باید جان یک نفر را بگیرم. این شرایط ادامه داشت تا اینکه روز اجرای حکم فرا رسید. ...
دستم همچنان بلندی ها را طلب می کند
احتمالاً دیگر زمانی می رسد که دیگر خواسته خاصی نداشته باشند. یک بار خواستم آریانم را به فرودگاه ببرم، خانمی که پشت کانتر بود گفت جنابِ خان! اگر این مقدار را واریز کنید، پسرتان بیشتر از امکانات بهره خواهد برد. من از محافظم خواستم که کارت اعتباری ام را بیاورد. دلم نمی خواست پسرم آن طورکه مادرش می خواهد مسافرت کند؛ اما آریان قاطعانه گفت نه؛ همین طوری عالی ست! به عنوان یک پدر، رابطه شما با ...
همسرکشی در مدرسه| پسر و دختر،شاهدان قتل مادر به دست پدر در مدرسه
غرب تهران بازداشت شد. متهم بعد از انتقال به اداره دهم پلیس آگاهی تهران بازجویی شد و با اعتراف به قتل همسرش گفت : سال هاست معتادم . چند بار خواستم ترک کنم اما نشد. همین باعث درگیری ام با همسرم بود . او قصد داشت برای همیشه ترکم کند . روز حادثه وقتی به مدرسه آمدم، دوباره دعوای مان شد . با چاقو دنبالش کردم که وارد ساختمان مدرسه شد و فریاد می کشید طلاق می خواهد. این حرف بیشتر مرا عصبانی کرد و او را کشتم ...
مادر کشی فجیع /پسر سنگدل بعد قتل خودکشی کرد
پزشک قانونی و اعلام مشاهده آثار کبودی بر روی بدن قربانی به غیر از محل اثابت چرخ خیاطی و همچنین با جلب رضایت اولیای دم و وراث دیگر دستور بازداشت موقت برای متهم صادر تا پس از تکمیل نهایی پرونده و ارسال رضایت نامه دو برادر دیگرش نتیجه نهایی در هفته آینده اعلام خواهد شد./ رکنا بیشتر بخوانید قتل زن توسط شوهر سنگدل جلو چشمان دخترانش/حمله با چاقو در پارکینگ پسر سنگدل مادرش را به قتل رساند | با 44 ضربه چاقو مادرم را کشتم مادرکشی هولناک در تهران/ فرار پسر 19 ساله به مشهد جزئیات یک قتل هولناک/ بریدن سر مادر با شیشه توسط پسر ...
گام به گام با شهید مقاومت در سفر اربعین
شهادتش یک بار با یک قاضی بحثم شد و اوقاتم تلخ بود، وقتی ولید خالد از منطقه زنگ زد، با ناراحتی گفتم: پسرم تو از مملکتی دفاع می کنی که قاضی اش این چنین است، برای چنین سرزمینی همسر جوان و فرزندان کوچکت را رها می کنی و می روی تا دفاع کنی؟ ولید مثل همیشه آرام بود، حتی از پشت تلفن می توانستم لبخند آرام و مهربانش را تصور کنم. صبر کرد تا حرف های من تمام شود، بعد گفت: پدر جان، تمام قضات که این گونه نیستند ...