گل های حیاط خانه پدری عطر و بوی شهید دارد!
سایر منابع:
سایر خبرها
داداش کایکو به آرزویش رسید
عبدالله 29 فروردین ماه سال 1361 در تهران دیده به جهان گشود، از پاسداران سپاه انصارالمهدی (ع) و اعضای تیم حفاظت بود که به همراه برادرش داوطلبانه برای دفاع از حرم عقیله بنی هاشم به سوریه رفت و 27 مهر سال 1394 مصادف با شب تاسوعا به دست تروریست های تکفیری در حومه شهر حلب به فیض شهادت نائل شد از این شهید والامقام، 2 فرزند دختر به نام های محدثه و زینب به یادگار مانده است. مجید باقری نیارکی ...
سید شهیدانِ روز دانش آموز
انگیزِ پدر معظم و معزز شهید نیز خواهیم گفت. یک مبارزِ تمام عیارِ ضدطاغوت سید مهدی سید فاطمی فرزند چهارم خانواده بود. از بچگی مظلوم و بسیار مهربان بود و به همه کمک می کرد. جوانان خوش سیما و خوش پوش و خوش صدای محل بود. هنوز هم که هنوز است صدای ضبط شده اش که قرآن می خواند، نزد خانواده موجود است. خانه شان در نازی آباد تهران بود و در مدرسه عدل نازی آباد که بعد از شهادتش به نام خودش ...
9 راز عجیب و غریبی که از چند آدم معمولی فاش شد
من این است که حالا سه سالی می شود که نقشه فرار از شوهر و تک تک اعضای خانواده ام(پدر، مادر، خواهر و برادر) را در سر دارم و برای این موضوع پول جمع می کنم. حقیقت این است که همه اعضای خانواده ام و البته همسرم برای من فقط نیرویی منفی و آزاردهنده بودند. به خاطر آن ها من سال ها در بدترین شرایط روحی و درگیر با بیماری های روانی از جمله افسردگی زندگی کردم.""حالا سه سال است که من به صورت پنهانی مشغول پس انداز ...
پشتیبان امام راحل و روحانیت باشید
استینوا بالصبر و الصلوه ان الله مع الصابرین . وی افزوده است: در شب های جمعه فراموشم نکنید، برادرانم تقوی را فراموش نکنید ای پدر و مادرم مهربانم از جانب من از همه دوستان و آشنایان و همسن و سالانم حلالیت بطلبید چون این دنیا هرچه قدر مشکل شد به مشکلی یک لحظه از آن دنیا نیست. این شهید دفاع مقدس خطاب به پدرش آورده است: پدر عزیز من نذری داشتم که خودم نتوانستم آن را ادا کنم، نذر من ...
آن قدر دنبال هادی رفت که از داوود چیزی باقی نماند!
خانواده اش هم او را همراهی می کنند. غیر از شما، برادران دیگرتان هم به جبهه می رفتند؟ غیر از من، دو برادر دیگرم ابراهیم و کاظم هم به جبهه رفتند. من متولد سال 44 هستم. ابراهیم پنج سال از من بزرگ تر بود. ابتدا به عنوان سرباز به جبهه رفت. خدمتش که تمام شد، آمد و به عضویت کمیته انقلاب اسلامی درآمد. در خلال دفاع مقدس باز هم از طرف کمیته به جبهه اعزام شد. برادرم کاظم سه سال از من کوچک تر بود ...
شفافیت؛ کمترین حق پدر روح الله
مقایسه با روح الله برای پدر مادر هیچ نیستیم. روح الله عزیز خانواده ما بود و همه مان بعد از او انگار یتیم شده ایم. پدر و مادرم شکسته شده اند و حالا در سالگرد روح الله، پدرم عصبانی شده که چرا آقای ولایتی در این پرونده دخالت کرده است. چهار نفر از کسانی که در قتل برادر من دست داشته اند امروز با گذشت فقط یک سال آزاد شده اند و من از این طرف و آن طرف می شنوم که به بسیجی ها دهن کجی می کنند! لابد مدتی دیگر ...
کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا
اینکه کوچک است و خانواده اش شهید شدند، اما فلسطین پرست است. پسرم در تاریخ مینویسند که وقتی دشمن بی رحم، حمله می کرد خانه ات را محاصره می کنند، کودکان فریاد میزدند و باز فریاد می زدند کمک ...کمک اما پدر مادری نبود که کمک کنند. پدر و مادر و همه خانواده زیر آوار جنگ .. و کودکان بی گناه ستاره ها را می شمردند و جان می دادند و شهید می شدند. بدون اینکه پدر مادری باشد که آنها ...
آخرین نگاه
دعای سمات است روزهای دیگر هفته هم هیئت های مختلفی برگزار می شود. بعضی از هیئت ها در روز و برخی از هیئت ها شب ها بعد از نماز مغرب و عشاء برگزار می شود. آن شب هم قرار بود منزلمان هیئت برگزار شود. طبق معمول سماور را روشن کردم و کتری ها را هم روی گاز گذاشتم تا چای آماده کنم. لوازم پذیرایی را حاضر کردم. کتاب های دعا را هم مرتب کردم و منتظر آمدن مهمان ها شدم. چند روزی از شهادت سردار بزرگ حاج قاسم ...
فرار 2 خواهر 17 و 10 ساله از خانه جهنمی ! / پسری در کارگاه زندانی شان کرد !
به گزارش رکنا، سارا و زهرا دو خواهر 17 و 10 ساله درحالیکه سروصورتشان با باند های سفید بسته شده وارد اتاق شدند راستش را بخواهید در ابتدا فکر می کردم آنها تحت آزار قرار گرفتند اما این قضاوت عجولانه ای بود وقتی پای صحبت آنها نشستم ماجرا را طور دیگری برایم تعریف کردند. سارا درحالیکه از خود به شدت شوکه شده بود در تشریح ماجرا گفت: از وقتی یادم می آید پدر و مادرم مدام در خانه جروبحث داشتند ...
محسن همه بهانه ها را برای رفتن به جبهه کنار زد
متواضع بود. برادر شهید نیز درباره حضور برادرش در جبهه بیان کرد: محبوب، برادرم آن زمان مجروح شده بود و مادر پدر نگران بودند که با مجروحیت محبوب، حداقل محسن نرود، برای همین از من خواستند به او بگویم نرود. با یکی از دوستانم صحبت کردم که واسطه شود که محسن جواب داده بود این ها همه اش بهانست وقتی امام دستور داده برویم نباید کوتاهی کنیم. هرچه دوستش گفته بود مملکت که فقط رزمنده نمی خواهد، تو هنوز ...
شلیک تکفیر بر پیکر وحدت
به گفتگو نشستیم. آنچه در پی می آید، ماحصل همراهی ما با وجیهه کریم کشته، همسر شهید سجاد شهرکی است. شیعه یا سنی! وجیهه کریم کشته، همسر شهید از آشنایی و ازدواجش با سجاد شهرکی می گوید: من متولد زاهدان هستم. من و سجاد سال 1392 عقد و سال 1394 ازدواج کردیم. او دوست و رفیق صمیمی برادرم بود. سجاد طلبه بود و من از طریق برادرم با ایشان و خانواده شان آشنا شدم و این وصلت سر گرفت. ما 9 سال باهم ...
ابلاغ سلام رئیس جمهور به خانوده شهید محمدرضایی
بودند و پیکرشان در سال 97 تفحص و به ایران بازگشت داده شد. سمیه اسماعیلی در پایان، خاطره ای را به نقل از دختر شهید محمدرضایی عنوان کردند: هنوز پیکر پدر، تفحص نشده بود که با خانواده به دیدار حضرت آقا رفتیم دقیقا شهادت خانم فاطمه زهرا (س) بود و از آقا خواستم که دعا کنند هر چه زودتر پیکر پدر عزیزم پیدا شود و حضرت آقا با ایمان و اطمینان فرمودند: نگران نباشید بزودی خواسته قلبی تان برآورده می شود. دقیقا همزمان با ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) پیکر پدرم به وطن بازگشت. حیات ...
پیراهنی که خبرساز شد/ التماس لوئیس دیاس برای آزادی پدرش
ستاره لیورپول در پستی دلخراش در اینستاگرام گفت که خانواده اش از دستگیری لوئیس 58 ساله ناراحت و مضطرب هستند. پدر لوئیس دیاس در 28 اکتبر در پمپ بنزینی در کلمبیا توسط شورشیان کمونیست ارتش آزادی بخش ملی به همراه همسرش با اسلحه گروگان گرفته شد. اما دیاس پس از بازی با لوتون در اینستاگرام التماس کرد [...]
قتل خونین برادر ناتنی بخاطر ارث پدری / اعدام برای جوان تهرانی
با برادر ناتنی اش به نام سعید پی بردند. با افشای این ماجرا سعید 24 ساله بازداشت اما مدعی شد از سرنوشت برادر ناتنی اش هیچ اطلاعی ندارد. وی گفت: من و سامان بعد از سال 92 که پدر مان فوت شد بر سر تقسیم ارثیه با هم اختلاف داشتیم اما این اختلاف در حدی نبود که قصد کشتن او را داشته باشم. من نمی دانم چه کسی برادرم را کشته است. ماموران در گام دیگری از تحقیقات به پرس و جو از ...
مریم مؤمن کیست؟ + ناگفته های زندگی خصوصی او
و اوج بچگی ام حامی مامانم شدم و سعی کردم کسی به مامانم توهین نکند. من هیچ وقت ترجیح ندادم مادرم یا پدرم را بعد از طلاق انتخاب کنم. زمانی که بردنم دادگاه و گفتند دوست داری با مادرت زندگی کنی یا پدر، من از حد فشار خون دماغ شدم. یادمه قاضی به حالم گریه کرد و درنهایت به مادرم سپرده شدم. با این حال جایگاه الان زندگی ام را مدیون قلب مهربان بابام و زحمت های مامانم هستم. انتهای پیام ...
بازی سرنوشت برای ملی پوش مشهدی والیبال نشسته ایران
که روزگاری روی تور اسپک می زد، در دوره کودکی و نوجوانی هم مربی پسرش بوده است. علیرضا درباره روز های ورزش در نوجوانی با پدر می گوید: شانزده سال داشتم که با پدرم می رفتیم پارک روبه روی موج های آبی در خیابان اندیشه مشهد. آنجا پدرم با توپ جیری ضربه می زد و من ساعد می زدم. شب که به خانه برمی گشتیم، ساعدهایم کبود بود. ورزش همیشه با خانواده ما بود. هم پدرم و هم برادرم والیبال می کردند و خودم هم در سطح ...
بچه زرنگ!
به برنامه عقد، دوتایی رفتیم پزشکی قانونی. شب که پدر و مادرم از عقد برگشتند، فامیل ها یکی یکی رسیدند. خانه شلوغ شد و کم کم حرف شهادت احمد پیش کشیده شد. همه داغ دار شده بودند؛ حتی آن هایی که می گفتند این برنامه ها همه اش زیر سر بچه های ربانی است... . فردای آن روز پدرم آن قدر به هم ریخته بود که وقتی برای پیش نمازی مسجد رفت، اصلا یادش رفته بود وضو بگیرد. دوستان احمدرضا بعدا ...
دوستش پرسید می خواهی چه کاره شوی؟ گفت می خواهم شهید شوم!
بعد از سه ساعت به تهران رسیدند. برادرم همان شب از ساعت 11 تا 12 وصیتنامه اش را نوشته بود. نحوه شهادتش را چطور برایتان تعریف کردند؟ مأموریت داشتند شهر نبل الزهرا را آزاد کنند که چند سال در محاصره داعش بودند. روز هشتم محرم روح الله با من تماس گرفت. چند ثانیه ای صدایش دیر می رسید. صدا ها تداخل داشت. گفتم من حرفی ندارم شما حرفی دارید گوش می دهم. گفت من نمی توانم زیاد حرف بزنم خط ما ...
پدر و پسری که در شهادت طلبی از یکدیگر سبقت گرفتند
گلدار منتظر من ایستاده است، متوجه میشم مادر به استقبال من آمده است و با چهره ای مهربان و رویی خوش من را به داخل دعوت می کند. وارد خانه که می شوم اولین چیزی که توجهم را جلب می کند عکس های روی دیوار است. عکس پدر و پسری که بعد از 40 سال شهادت، نام و یادشان تازه و زنده است. * قصه عشق به شهادت شمسی کبیری مادر هفتاد ساله دانش آموز شهید احمد روشنی یساقی و همسر شهید محمد ...
در راه خدا قدم بردارید
پیش شما خواهم رفت و به مقصود خویش همانا که رسیدن به نزد معبودم می باشد با شهادت پرواز خواهم کرد، اصلاً غصه ی مرا نخورید، شما را به خدا می سپارم و بعد از من وصیتم به تمامی اهل خانواده ام این است که تا آخرین قطره خون، در راه خدا قدم برداشته و از کشور خود دفاع کنند و به تنها برادرم و خواهرانم وصیت می کنم همیشه نماز را بپا دارید حتماً نماز شب بخوانید، و دیگر وصیتم به نور چشمم، برادر کوچکم، این است که تا آخرین لحظه زندگی مواظب پدر و مادرمان باش و همیشه با یاد خدا خداوند کارت را آغاز کن چراکه خداوند می فرماید الا به ذکرالله تطمئن القلوب. ...
بابا جان داد تا ما امنیت داشته باشیم
ها بیایند و امنیت مردم را سلب کنند. حالا این افسر وظیفه شناس نیروی انتظامی که خودش صاحب دختری نوجوان و دهه هشتادی بود، به خوبی می دانست که باید از امنیت چه کسانی در برابر فتنه چه افرادی دفاع کند. پدر و الگویی نمونه شهید عبداللهی از خانواده ای مذهبی و بسیار مقاوم بود. واکنش ها و سخنانی که خانواده اش با شنیدن خبر شهادت او بیان کردند، تنها یکی، دو روز بعد از شهادتش در رسانه ها منتشر شد و ...
احسان با شهادتش گوی سعادت را از من ربود
.... متولد بم - کرمان پدر شهید از زندگی تنها پسر خانواده اش می گوید: احسان متولد سوم بهمن 1368 شهرستان بم استان کرمان بود. پسرم 32 سال بعد در تاریخ 25 آبان 1400 در دشت سمسور ریگان بین استان سیستان و بلوچستان و استان کرمان به شهادت رسید. او تک پسر خانه ام بود و سه خواهر دیگر دارد. احسان دوران ابتدایی را در شهرستان بم سپری کرد و بعد از کلاس پنجم برای گذراندن دوران راهنمایی به ...
ولایت فقیه ثمره خون شهدا است
رکاب امام و مولایم حسین بن علی (ع) و برادر علمدارش ابوالفضل باشم دوستان و خانواده محترم از همه شما التماس دعا دارم و از شما می خواهم برای ظهور امام عصر (عج) دعا کنید و امام خامنه ای که از جانم ایشان را بیشتر دوست دارم را تنها نگذارید و برای سلامتی ایشان دعا کنید. ولایت فقیه ثمره خون شهدا است قدر آن را بدانید. هنگام آغاز جنگ تحمیلی او 13 سال بیشتر نداشت وی از همان ...
مهربانی مردم، داغ دل پدر و مادر روح الله را آرام کرد
کدام یکی از مناطق کرج ساکن شدید؟ پروانه عجمیان: در شهرک امیرالمونین (ع) کمالشهر کرج. دلیل مهاجرت از کوهدشت به کرج چه بود؟ پروانه عجمیان: پدر ما آرماتور بند بود. در کوهدشت بیشتر خانه ها ویلایی بودند و ساخت و ساز کم بود. پدر عملاً در کوهدشت شغلی نداشت به همین خاطر برای کار به کرج و تهران می آمد. بابا بیشتر کرج و تهران بود، برای ما دوری از پدر سخت بود. شب ها که می ...
لعنت به این زندگی که به خاطر بدهی مجبور شدم زن صیغه ای بشوم!/ شب ها خواب ندارم!
زن 32 ساله با اشاره به این که هیچ گربه ای برای رضای خدا موش نمی گیرد و من هم به راحتی فریب گرگی در لباس میش را خوردم به کارشناس اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: پدر و مادرم وضعیت اقتصادی خوبی نداشتند و روزگارمان به سختی می گذشت. من هم بعد از آن که نتوانستم تحصیلاتم را در مقطع دبیرستان به پایان برسانم، به ناچار درس و مدرسه را رها کردم تا این که چند سال قبل جوانی به نام اکبر به خواستگاری ...
خواسته های غیر متعارف مرد بی غیرت از زن جوانش
نقطه شهر اجاره کرد و همه اسباب و اثاثیه ام را یک جا خرید تا پدرم مجبور به تهیه جهیزیه نشود. من هم که از این ازدواج در پوست خودم نمی گنجیدم، سعی کردم زندگی عاشقانه ای را برایش فراهم کنم. خلاصه یک سال بعد از آغاز زندگی مشترکمان صاحب یک فرزند پسر شدم و تصور می کردم با تولد آراد، زندگی ما زیباتر خواهد شد اما نمی دانم چه حادثه ای رخ داد که این زندگی عاشقانه رنگ باخت و روابط من و انوش سرد و ...
هدفم به اهتزاز درآوردن پرچم ایران است / به چادرم افتخار می کنم
ها در حدی بود که به حضور در ورزش و رفتن روی سکو امیدوار باشید؟ دارابیان: من فرزند آخر خانواده هستم و همیشه حمایت های پدر، مادر، خواهرهایم و برادرم را در همه دوران زندگی داشته ام، چه در کودکی و نوجوانی و چه در بزرگسالی، خانواده ام چه در زمینه تحصیلات و درس و چه در حیطه ورزش همیشه پشتم بوده اند و حمایتم کرده اند. بزرگترین و اصلی ترین مشوق های من خانواده ام هستند به خصوص پدر و مادرم که ...