گریز از خشونت پناه به خانه امن
سایر منابع:
سایر خبرها
محاکمه غیابی عروس فراری به اتهام ضرب و شتم پدر شوهر
رفته بودند. پدرم را که حال خوبی نداشت به بیمارستان رساندم و حالا تحت درمان قرار دارد. من از همسرم و برادرش شاکی هستم. با این شکایت مأموران به ردیابی تازه عروس پرداختند. اما شواهد نشان می داد وی پس از حمله به خانه پدرشوهرش متواری و مخفی شده است. به این ترتیب برادر 39 ساله وی بازداشت شد و به کتک زدن پیرمرد اعتراف کرد. این در حالی بود که پزشکان اعلام کردند، پیرمرد بر اثر ضربه های شدید به ...
ویلچر نشین شدن پدر شوهرش پس از بلاهای عروس سنگدل + جزییات
به گزارش زیرنویس به نقل از رکنا، عروس فراری که در درگیری با شوهرش، به همراه برادرش به خانه پدر شوهرش رفته و پیرمرد را به شدت کتک زده و او را تا یک قدمی پرتگاه مرگ کشانده، غیابی در دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه شد. شامگاه 15 بهمن ماه سال 1401 مرد جوانی [...]
سرقت هالیوودی از خانه های امن صرافی های تهران/ دزدان معادل 80 میلیارد تومان ارز غارت کردند
نمی دانستیم آنها خانه امن دارند، اما بعد گذشت یک ماه که صرافی ها را زیر نظر داشتیم متوجه شدیم آنها دلار و یوروها را در یک خانه نگهداری می کنند. بعد خانه را شناسایی کرده و همه مختصات آن را به دست آوردیم. دوربین های مداربسته منطقه را هم بررسی کردیم و متوجه شدیم دوربینی مشرف به خانه نیست. سپس نقشه سرقت را کشیدیم و چون در خانه های امن هم دوربین نبود فهمیدیم به راحتی می توانیم سرقت کنیم. ...
چوبه دار، عاقبت مردی که زن برادرش را به قتل رساند
برای همسرم پول می فرستادم. روز 17 فروردین 21 میلیون تومان پول موجود در حساب بانکی ام را برداشت کردم و در کیف همسرم گذاشتم و هر دو به تهران آمدیم. روز بعد در پایانه غربی تهران منتظر یکی از دوستان قدیمی ام بودم تا پس از خداحافظی با او همراه همسرم به شهر شیراز نزد خانواده اش برویم؛ اما هرچه منتظر ماندیم، خبری از دوستم نشد. بنابراین از همسرم خواستم در پایانه بماند تا من به گیشه فروش بلیت بروم. 20 دقیقه ...
کارگران فاضلاب نیازمند حمایت فوری هستند
.... روزی که او عمل شد سخت ترین روز زندگی من بود. هرگز فراموشش نخواهم کرد. همه می دانند که زندگی یک دختر چقدر برای یک پدر معنادار است. پزشکان عمل را کامل کردند اما شش ماه بعد دخترم فوت کرد. دوران بسیار سختی بود. دخترم رفته بود، وسیله نقلیه خود را فروخته بودم و بدهکار هم بودم. تا دو سال هر روز 25 کیلومتر پیاده روی می کردم تا سر کار بروم. در آن زمان سقف خانه من گلی بود و نشتی داشت. سال ها ادامه داشت ...
برای فرار از خانواده به پارتی شبانه رفتم/ تجاوز پسرشیطان صفت به دختر 16ساله
پیگیری های آگاهی در محله ای دور از محل سکونتمان در یک خانه فساد پیدا شد. از آن روز به بعد اجازه رفتن به مدرسه و داشتن موبایل را به او نداده ام. او از اعتماد من و پدرش سوء استفاده کرد و آبروی ما را برد. ما خانواده آبرومندی هستیم. شوهرم 25 سال در یک کارخانه ریسندگی کار کرد و پول حلال آورد. نمی دانم این بچه چرا این کار را با ما کرد. بعد از حرف های این مادر، از آنجایی که ...
همسرم از من سو استفاده کرد و مرا فریب داد. /رابطه نامشروع شوهرم با مربی موسیقی دخترم / صحنه بسیار بدی از ...
بازهم تردید داشت چون سعید پسر جوانی بود و ظاهرش هنوز اعتیاد را نشان نمی داد. خلاصه با اصرار من، مادرم رضایت داد و من و سعید درحالی ازدواج کردیم که در همان هفته اول نامزدی اعتیاد او لو رفت ولی دیگر کاری از دستم ساخته نبود و مجبور شدم به زندگی با او ادامه دهم تا شاید اعتیادش را کنار بگذارد اما با آن که صاحب دختری یک ساله شده بودم، نه تنها سعید اعتیادش را ترک نکرد بلکه روز به روز بیشتر در ...
بازداشت دوست پسر دختر 16 ساله مشهدی در کمد اتاق خواب
... قنبر هم که از یک خانواده کم بضاعت بود و پدرش با کارگری در مزارع روستا مخارج زندگی آن ها را تامین می کرد، مرا دلداری داد به طوری که با حرف های او آرامش روحی یافتم و به او دل باختم. طولی نکشید که تصمیم گرفتیم یکدیگر را ملاقات کنیم. قنبر به سختی هزینه کرایه اتوبوس را فراهم کرد و به مشهد آمد. از سوی دیگر من با سرویس شخصی به مدرسه می رفتم و بعد هم اجازه خروج از خانه را نداشتم چون مادرم ...
درددل، زندگی ام را سیاه کرد
کارم در یک آرایشگاه خارج شدم و کنار خیابان درحال گرفتن اسنپ بودم که یک پراید مقابلم توقف کرد و گفتم دربستی و قبول کرد. من عاشق سرعت هستم و راننده خیلی سریع رانندگی می کرد. به همین خاطر شماره اش را گرفتم و قرار شد هر وقت دربستی می خواستم، با او تماس بگیرم. یک بار که داخل ماشین او درحال صحبت تلفنی با مادرم بودم، متوجه اختلاف من و شوهرم شد و بعد از آن، سر صحبت را باز کرد. من هم سفره دلم را پیش او باز ...
مخفیگاه این عروس خشن کجاست ؟ / پدر شوهرش را ویلچر نشین کرد + جزییات
تماس گرفت و من وقتی خودم را به آنجا رساندم که پرنیان و برادرش گریخته بودند. پدرم را که حال خوبی نداشت به بیمارستان رساندم و حالا تحت درمان قرار دارد .من از همسرم و برادرش شاکی هستم. با این شکایت ماموران به ردیابی پرداختند اما شواهد نشان می داد وی پس از حمله به خانه پدر شوهرش به مکان نامعلومی گریخته است .به این ترتیب برادر 39 ساله وی به نام پدرام ردیابی و بازداشت شد و به کتک زدن پدر ...
روایت هایی از فرزندان طلاق و آسیب های روانی در جدایی والدین
همسایه و اهل محل ضربه خوردیم. اگر از همان روز های اول اختلاف، پدرومادرم ما بچه ها را وارد جنگ خودشان نمی کردند، اگر حتی قهر و سکوت پیش می گرفتند و اجازه می دادند قانون برایشان تصمیم درست بگیرد، شاید روح و روان ما حالا تا این حد رنجور و زخمی نبود. در ادامه حتما بخوانید آغاز طرح آموزش ویژه 4 سال اول زندگی کودکی له شده زیر آوار دعوا حسام بیست وهفت ساله است ...
پایان تلخ زندگی زن جوان با مرد غریبه؛قصاص قاتل دختر 6 ساله
بهزیستی می سپارد. من هم به مرد گفتم در رابطه خانوادگی ما دخالت نکند. وی گفت: مادر بهار دورغ می گوید اصلا بچه را به من نداد. با اینکه قرار بود بهار آن روز پیش من باشد من گفتم کار دارم چند ساعتی صبر کند بعد می آیم و بهار را می برم. بعد از آن از دخترم خبر ندارم. ماموران پلیس با تحقیق از همسایه های مادر بهار متوجه شدند آنها صدای درگیری را شنیده اند. به این ترتیب مادر بهار و مرد مورد ...
بغض مادر حسن آمریکایی برای کودکان غزه
می روند. پسرم به مرخصی که می آمد، غذای خوب نمی خورد این مادر شهید از روزهایی که حسن طلا به مرخصی آمده بود، تا آخرین خداحافظی با پسرش روایت می کند و می گوید: پسرم سه بار عازم جبهه شد. وقتی از جبهه به خانه می آمد، دیگر غذاهای خوب و خوشمزه نمی خورد. یکبار مرغ درست کردم تا پسرم کمی تقویت شود، اما او نخورد. به حسن گفتم: چرا مرغ نمی خوری؟ گفت: میل ندارم! بعد فهمیدم دل پسرم پیش ...
رساندن کودک به مادرش برای 2 مرد دردسرساز شد
زندگی کنیم. امروز که از سر کار به خانه برگشتم متوجه شدم پسرم نیست. خانواده ام به تصور اینکه او برای بازی به کوچه رفته متوجه غیبتش نشده بودند اما وقتی همه جا را گشتم و از او خبری پیدا نکردم پیش پلیس آمدم تا بچه ام را پیدا کند. با شکایت مرد جوان، تحقیقات از سوی کارآگاهان پلیس آغاز شد. در تحقیقات کارآگاهان و بازبینی دوربین های مداربسته اطراف خانه مرد جوان، مشخص شد که دو مرد جوان پسربچه را ...
4 بار تا آستانه تبادل رفتم، اما آزاد نشدم
... رؤیای شهید توکلی در عالم رؤیا، شهید توکلی از بچه های گردان 9 سپاه تهران را می دیدم که گویی روی یک صخره مانندی صحیح و سالم ایستاده است. توکلی را چند ساعت قبل از مجروحیتم در ستون کشی به منطقه عملیاتی دیده بودم. آنجا خوش و بخشی کردیم و ایشان گفت به عنوان نیروی اطلاعات- عملیات، گردانی را به محل مورد نظر رسانده و دارد برمی گردد. کمی حرف زدیم و از هم جدا شدیم. حالا بعد از مجروحیتم او را در ...
بانویی که 37 سال، چشم های همسر جانبازش بود
.... چند وقتی برای کارهای عمرانی جلوی منزل ما چاهی کنده بودند. یک بار حاج حسن از محل کار به منزل می آمد که هنگام پیاده شدن از خودرو، داخل چاه افتاد و پایش از دو ناحیه شکست. چون آن سرباز با شرایط حاج حسن آشنا نبود، او را توبیخ کردند، اما حاج حسن گفت: با سرباز کاری نداشته باشید؛ او حواسش نبود. تا ماه ها از او پرستاری کردم تا شکستگی پایش بهبود یافت. در مجموع من باید علاوه بر حاج حسن، مراقب بچه ها هم ...
دعواهای والدین چه آسیبی به شخصیت کودک می زند؟
کودک از خود رفتارهای بی رحمانه نشان دهد. به عنوان مثال بچه اگر یک حیوانی را در خیابان ببیند او را آزار می دهد. چون این بچه یاد گرفته است که هیچکس نباید به شخص دیگری رحم کند. همه باید باهم بد باشند. رفتار بی رحمانه و خشن چیزی است که در چنین خانواده هایی به کودک ارث داده می شود. دعوای والدین+ خانه ناامن= بچه های فراری وی درباره دیگر عواقب اختلافات والدین و ناامنی خانه و خانواده ...
ماجرای مبارزه جنجالی در لیگ کشتی/ علی تبار: هاشمی حرکت زشتی رو به تماشاگران انجام داد
این شکست او هر جا که نشست به همه گفت علی تبار به من گفته بود در محل ما و جلوی همشهریان و بچه محل هایم من را زمین نزن در حالیکه به جان مادرم من اصلا چنین حرفی به او نزده بودم. این موضوع هم گذشت و او از هر فرصتی برای کری خوانی استفاده می کرد تا اینکه چند روز پیش در جریان رقابت های قهرمانی مازندران برای حضور در مسابقات کشوری، در حالیکه همه کشتی گیران خوب در گروه من قرار داشتند و در گروه هاشمی کشتی ...
راز قتل دختر جوان به دست پدر: مردم پشت دخترانم حرف می زدند
خواستگاری ات بیاید. من آبرو دارم و این وضع را نمی توانم تحمل کنم. توجهی نکرد. روز حادثه متوجه شدم با همان پسر قرار دارد و می خواهند با هم بستنی بخورند. نورا هم با او بود و قرار بود با هم بروند. من هم در را بستم و دخترانم را کتک زدم. می خواستم آن ها را فلج کنم تا دیگر نتوانند از خانه خارج شوند. قصدم کشتن نبود، اما نازیلا کشته شد. با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست پرونده برای رسیدگی به ...
قتل دختر بچه در شکنجه های مادر و دوست پنهانی مادرش
و بدن او را با سیخ داغ می سوزاند .بهار از دخترش می خواست تا از خانه بیرون نرود .چون می ترسید پدرش او را با خودش ببرد.هربار بهار از خانه بیرون میرفت بهناز او را به شدت کتک می زد. آخرین بار هم وقتی از محل کار به خانه برگشتم متوجه شدم بهناز دخترش را کتک زده و حال بهار خوب نیست .یکباره بهناز جیغ کشید و کفت دخترش تشنج کرده.من حتی قبلاً چند بار به بهناز تذکر داده و حتی او را کتک زده بودم تا دیگر دست روی ...
چند روایت از یک راوی خاص جنگ
ای جا به جاش کرده بود. مجید را این طور جدی ندیده بودم. طرف شانس آورده که برنگشته بود؛ چون اگر برگرشته بود؛ یک حال اساسی از او می گرفت. راوی جنگ به من گفته بود و در خانه هم خیلی تأکید داشت که کسی متوجه نشود من به جبهه می روم. درباره آن وقتی می گویم که راوی بود. می گفت: حتی اگه در و همسایه هم پرسیدن، نگید من جبهه میرم. مثلاً بگید دانشگاهه که متوجه نشن. آن ...
امام را هیچ زمانی تنها نگذارید
...؛ چون که بچه ارشد خانواده بود خیلی در کارها کمک حال من و پدرش بود. دو پسر و چهار دختر دارم که وی فرزند اول بودند. بچه های آن دوره خیلی خوب بودند. از بچگی در همه مراسمات مذهبی شرکت می کرد، البته بدون اینکه کسی از او بخواهد علاقمند بود این فعالیت ها را انجام دهد. ما چون روستایی بودیم در آن زمان زیاد در جریانات انقلابی نبودیم ولی همایون به واسطه دوستانش در جریانات انقلابی با شور و اشتیاق ...
کودک ربایی برای خاطر مادر بی قرار
جوان آنلاین: دو مرد که به اتهام ربودن پسربچه خردسال بازداشت شده اند، مدعی هستند برای آرامش مادر طفل دست به این کار زده اند. جلسه تحقیق از دو مرد که به اتهام ربودن پسربچه پنج ساله بازداشت هستند، روز گذشته در دادسرای امور جنایی تهران برگزار شد. ابتدای جلسه پدر طفل ماجرای ناپدید شدن بچه اش را شرح داد. او گفت: چند سال قبل من و همسرم با هم ازدواج کردیم و صاحب پسری به نام ارشیا شدیم. ابتدا وضعیت ...
پرستو، ساجده، عاطفه؛ ماجرای این سه زن، وحشتناک است
فهرست اخبار زیرنویس1 روایت اول2 روایت دوم3 روایت سوم روزنامه اعتماد در گزارش امروز خود روایتی از زندگی سه زنی که در معرض خشونت خانگی بوده اند را آورده که در ادامه می خوانید ساجده، گیسوهای تاب دار سیاهش، سه بار دور دستان مراد پیچیده شده و از پاهایش، آویزان از سقف مانده. پرستو، مهره پنجم کمرش زیر [... ...
علامه طباطبایی نمونه موفق استفاده از فرصت عمر
خانم دارم و این تفسیر مال خانم است. در خانه ما مادرم همه کاره بودند و معتقد بودند زن باید بتواند مرد را نگه دارد. تعریف می کردند شب های جمعه به کربلا می رفتیم و اتاقی اجاره می کردیم که وسط آن پرده می کشیدیم و یک طرف من و بچه ها بودیم، یک طرف علامه و برادرشان. پدرم می گفت در نجف من یکسره مشغول درس خودم بودم و از هیچ چیز خبر نداشتم و کارها با خانم بود. هر کسی استقامتی دارد ولی انگار مادر ...
سرنوشت تلخ جاعل حرفه ای مسیرش را تغییر داد
خواهرم فوت کرد من دیگر به خانه پدرم رفت و آمد نداشتم. پدرت از همسر دومش هم بچه دارد؟ بله سه بچه هم از او دارد که آن ها همگی سر و سامان دارند. از آن ها خبر داری؟ نه خبر ندارم. خیلی وقت است از خانواده ام خبر ندارم. جعل کردن را از کجا یاد گرفتی؟ من از بچگی خیلی خوب نقاشی می کشیدم و ریزه کاری بلد بودم. کلا کار دستی دوست داشتم با وسایل ...
قتل دختر تبریزی به دست پدرش
به گزارش تبریزمن، مهدی وقتی مقابل کارآگاهان می نشیند این گونه پلیس را در جریان گم شدن دختر جوان قرار می دهد: به واسطه شغلم به شهرهای دیگر سفر می کنم و معمولا 3 روز طول می کشد تا به خانه برگردم؛ اینبار وقتی رفتم مهسا، خواهرم در منزل بود اما وقتی برگشتم خبری از وی نبود از پدرم سراغش را گرفتم اما جواب های متناقضی داد. پسر جوان ادامه داد: 7 ماه قبل مادرم فوت کرد و از زمان فوت مادرم، ارتباط ...
محمد سخت از ما دل کند و آسان دل داد
. بعد من کفشش را جلوی پاهایش گذاشتم، همدیگر را در آغوش گرفتیم و او از خانه بیرون رفت. وقتی سر کوچه رسید پشت سر او آب ریختم و برای آخرین بار او را ایستاده دیدم، تقریبا هر روز با من تماس می گرفت. آخرین بار دو روز قبل از عملیات چهار بار پشت سر هم با من تماس گرفت؛ در حال لباس شستن بودم. بر خلاف بعضی ها که نمی توانند جلوی دیگران ابراز علاقه کنند او جلوی همه علاقه اش را ابراز می کرد. من هی می آمدم تلفن ...
عفو بین الملل گوشه ای از جنایت های جنگی اسرائیل را مستند کرد
را ترک کردیم و آمدیم در کلیسا بمانیم چون فکر می کردیم اینجا از ما محافظت می شود. هیچ جای دیگری نداریم که برویم. آن کلیسا پر از آدم های صلح طلب بود... فقط آدم های صلح طلب آنجا بودند. در این جنگ، هیچ جا در غزه امن نیست. همه جا زیر بمباران است، روز و شب. هر روز تعداد غیرنظامی هایی که کشته می شوند بیشتر و بیشتر می شود. برای صلح دعا می کنیم اما قلب هایمان شکسته است. سامی طرازی به عفو بین ...