واقعا این خانم بازیگر معروف مادر فردین است+ عکس
سایر منابع:
سایر خبرها
بازخوانی پرونده قتل اسرار آمیز غزاله!
در مورد روز دوازدهم اظهار کرد: صبح روز مربوطه در مطب به درمان بیمارانم مشغول بودم. بعد از ساعت کار به خانه رفتم تا حوالی ساعت 14 و 30 دقیقه فرزند کوچکم را از مدرسه تحویل بگیرم. پس از آمدن آرمان از مدرسه و صرف ناهار، آرمان به دلیل آلرژی (حساسیت) که دارد دارویش را خورد و باز طبق معمول پس از ناهار خوابید. من زمان خارج شدن از خانه را به خاطر ندارم، اما فکر کنم ساعت 16 و 35 یا 16 و 40 دقیقه از خانه خ ...
به من گفتند وجودت برای پسرت سم است | تا صبح از استشمام بوی مواد لذت می بردم | هیچکس از سیگار کشیدن من ...
می شود و به مصرف مواد مخدر می رسد: توی خانه هیچکس از سیگار کشیدن من تعجب نکرد! من از بچگی کار می کردم. 16 سالم بود که اوستاکار نقاشی ساختمان شدم. خرج مصرف موادم را هم به راحتی تامین می کردم. نادر بعد از خدمت سربازی ازدواج کرده است: پدر همسرم الکلی بود و برایش اهمیتی نداشت که من اعتیاد دارم. اوایل همه چیز خوب بود. ولی کم کم مواد مخدری که مصرف می کردم، به 4 نوع رسید وآنقدر آلوده شدم که شب ...
پرونده قتل مرموزی که جسد مقتولش هرگز کشف نشد!
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه اعتماد، متهم به جرم قتل دختر مورد علاقه اش با تمام پیچیدگی هایی که در روند رسیدگی به پرونده وجود داشت و جسدی که هرگز کشف نشد، بامداد 3 آذر سال 1400 به دار آویخته شد. بر اساس اطلاعات رسیده، دوشنبه 12 اسفند 1392، ساعت 10 شب، داوود شکور در کلانتری 103 شکایتی دایر بر فقدان فرزندش غزاله شکور مطرح و اعلام می کند که دخترش ساعت 3 بعدازظهر از محل کار مادرش به مطب دکتر رفته و بعد از خروج از آنجا هیچ اطلاعی از او ندارد و موبایل دخترش از همان ساعت خاموش شده است که احتمال ربودن او وجود ...
کفش زنانه سارق شیشه ای را به دام انداخت
تمام خانه ها را باز می کندو آن را هم در زندان یاد گرفتم. شغلت چیست؟ 5 سالی است که دزدی می کنم، اما قبل از اینکه دزد شوم، عاشق بازیگری بودم و در چند فیلم هم به عنوان سیاهی لشکر نقش بازی کردم. استعداد خوبی داشتم، اما مواد نابودم کرد. چرا معتاد شدی؟ مغرور شدم؛ فکر می کردم دو تا نقش سیاهی لشکر بازی کرده ام دیگر همه مرا می شناسند و معروف شده ام. در میهمانی های شبانه ...
از خنده پرحاشیه بهروز افخمی تا چالش های یک نقش متفاوت در گفت وگو با محمد فیلی به بهانه پخش رعد و برق
و حرمت بزرگی او را نگه می دارند و از سویی یاد خودم می افتم که 50،60سال پیش در خانواده ای شبیه به آن زندگی می کردم. پذیرش این نقش از سوی شما، به خاطر چالش ها و تفاوت های نقش بود یا حضور بهروز افخمی نیز در گرفتن این نقش تاثیرگذار بود؟ جدای همه حواشی که برای آقای افخمی وجود دارد، کارگردانی کاربلد است. من دوست دارم از او یاد بگیرم. حدود 30 سال پیش اولین فیلم سینمایی ام روز شیطان ...
دیوارهای اجباری سهم این پسران از زندگی است
چه مقدار آن را باید برای اجاره خانه بدهم و چه مقدارش را برای خرج خانه. اینها در حالی است که من فقط ماهی 15 میلیون باید قسط و چهار میلیون اجاره خانه بدهم. من برای سربازی اقدام کردم ولی هر طور این ماجرا را می بینم، نمی دانم در این دو سال باید چطور زندگی کنم. حالا به خاطر سه پسری که دارم، در کل یک سال کسری خدمت می خورم. اگر این اتفاق بیفتد، باز باید یک سال دیگر را بروم، شما بگو هفت روز، با شرایط ...
پسر خلافکار از زندگی اش می گوید: می خواستم با فروش مشروب پولدار شوم و به آرزوهایم برسم
.... *تو که می دانی مشروب چیز خوبی نیست چرا این کار را می کنی؟ به هر حال من چه بفروشم چه نفروشم عده ای استفاده می کنند. *چطور دستگیر شدی؟ ایست بازرسی بود داشتم جنس می بردم برای مشتری که شناسایی و دستگیر شدم. *اینطور که در پرونده آمده در خانه ات هم پیدا کرده اند. چند بطری در خانه بود آنها را مصادره کردند. *همسر و فرزند داری ...
معجزه تدریجی
روز بعدش دادگاه و پاسگاه شروع شد. کارخانه را تا تعیین تکلیف پلمب کردند. آخر هم پس از 50-40 روز حکم به نفع طرف مقابل صادر شد و من همه چیزم را از دست دادم. - یعنی کل ملک را از شما گرفتند؟ بله. کل ملک، به اضافه اجاره بهای یک سال و تغییر کاربری و بقیه چیزها. کل ضررم شد حدود 8میلیارد تومان. البته 8میلیارد تومان سال 94. - یعنی همه دارایی آن موقع شما. بیشتر از ...
خشم ستاره جنجالی: تصادف کردم، آدم که نکشتم!
...> این بازیکن سابق تیم ملی ایتالیا که در روزهای اخیر صحبت هایی درباره برگشت به این تیم را مطرح کرده بود، در گفت وگو با دیلینگر نیوز درباره این اتفاق اظهار داشت: من فقط با ماشینم تصادف کردم و سپس با ماشین دیگری به خانه رفتم. فکر می کردم جنجال درست کردن از چنین اتفاقی دیگر قدیمی شده است. اگر این اتفاق به کس دیگری ضربه جدی زده بود و اگر فردی را مجروح کرده بودم، می توانستم این رفتارها را درک ک ...
گفتگو با زوج مشهدی که با وجود 7 فرزند، همچنان در پی ادامه فرزندآوری هستند
سرباز بودم و همسرم دانشجوی پرستاری بود. وقتی تصمیم گرفتم ازدواج کنم، نه کار ثابت داشتم و نه خانه. همسرم زن بسازی بود؛ اصلا این چیز ها برایمان مسئله خاصی نبود. خانم رضوی حرف همسرش را پی می گیرد؛ چند باری که با هم حرف زدیم، سر این موضوع که باید تعداد بچه هایمان زیاد باشد، با هم توافق کردیم. راستش من خواهر نداشتم و دلم می خواست حتما اگر دختر آوردم، خواهر داشته باشد؛ به همین دلیل بعد از به ...
به خاطر پول و شهرت بازیگر نشدم!
داشتم به اسم جیم جمل ، یادم هست به یک سفر خارجی رفته بودم یک پسربچه 5-6 ساله از من خواست کلاهم را به او بدهم. چند سال بعد دوباره باز به همان کشور رفتم. آقایی بچه به بغل آمد جلو و گفت: یادت هست کلاهت را به من دادی؟ حالا یک کلاه هم به پسرم بده. و من تعجب کردم که این 20 و اندی سال چقدر زود گذشته است ... ...
4 بار تا آستانه تبادل رفتم، اما آزاد نشدم
آزاد شدیم. وقتی به خانه برگشتم، از مادرم شنیدم که می گفت هر بار می شنیدم قرار است تو را همراه اسرای مجروح مبادله کنند، می گفتم از روی مادران شهدا و خصوصاً اسرایی که هنوز در بند رژیم صدام هستند خجالت می کشم که بچه من برگردد و آن ها هنوز در اسارت باشند. کاش همه اسرا با هم آزاد شوند. وقتی این حرف را از مادرم شنیدم گفتم پس الان معلوم شد که چرا چهار بار تا پای آزادی رفتم و کارم جور نشد. ...
شجاعت دو برادر زبانزد رزمندگان بود
عروس مان را با خودمان ببریم. من و حاج آقا سال 1332 زندگی مشترک مان را از یک خانه استیجاری در تهران شروع کردیم. ماحصل زندگی ما هم سه دختر و سه پسر بود. همه بچه ها در تهران به دنیا آمدند. اولین فرزندم محمدحسین نام داشت که بعد از یک سال و دو ماه فوت کرد و آقا مهدی و آقا مجید هم که به شهادت رسیدند. آتش در کتابخانه زندگی اش از همان ابتدا با انقلاب گره خورده و همراه شده بود. مادر ...
خانه خرابم کردی مرد ... +فیلم
برادرانی دارم که دختر نوپا دارند و وقتی در خانه شان را باز می کنند، دخترهایشان، همان دخترها که بابایی اند، تاتی کنان به سمتشان می روند و آغوش کوچکشان را برای بابا باز می کنند. نمی توانم برای این همه دل رقیق تعریف کنم تو در آن فیلم چه می کردی. نمی توانم که بگویم فیلمبردار به تو اصرار میکرد پیکر دخترت را زمین بگذاری و تو میگفتی: هنوز خیلی کوچک بود.ببین هنوز خیلی کوچک است. چطور بگویم فیلمبردار می گفت ...
پیکر حاج حمید در مسجدی تشییع شد که خودش ساخته بود
حاصل همکلامی ما با منیره فخیمی همسر و سمیه مختاربند خواهر شهید است. با این توضیح که یک برادر حاج حمید در دفاع مقدس به شهادت رسیده و برادر دیگرش نیز از آزادگان سرافراز کشورمان است. همسر شهید ازدواج شما با شهید مختاربند در همان زمان جنگ تحمیلی بود؟ بله، ما سال 60 در حالی که من 21 سال داشتم، با هم ازدواج کردیم. حاج حمید متولد شهرستان شوشتر از توابع استان خوزستان و از یک خانواده ...
راز ثروتمند شدن نوجوان 15 ساله
هایش تمجید می کردند. خلاصه پدرم چندین بار به خاطر شرب الخمر و قمار زندانی شد و شلاق خورد ولی باز هم به کارش ادامه می داد. تمام امید مادرم در زندگی ما بچه ها بودیم. پدرم این آخری ها شیشه هم مصرف می کرد و آخر هم سر همین چیزها جانش را از دست داد. آن زمان من نوجوانی 15 ساله بودم که پدرم سنکوپ کرد و فوت شد؛ خواهر کوچکم فقط 4 سال داشت و به یک باره من بزرگ خانه شدم. بعد از آن هر روز یک طلبکار به ...
پسرم پای خاطرات جبهه پدرش بزرگ شد
10 رفت. این اواخر مسئولیت آماد و پشتیبانی یگان های بسیج را برعهده داشت. البته همه این ها به صورت داوطبانه بود و مواقعی که سرکار حضور نداشت در بسیج خدمت می کرد. چند سال از شهید کوچک تر هستید؟ من متولد سال 1370 و 9 سال از شهید کوچک تر بودم. بیشتر از آنکه برادر باشیم با هم دوست بودیم. هر جا من گیر می کردم او به کمکم می آمد و هرجا او برایش مشکلی پیش می آمد من سعی داشتم باری از دوشش ...
شاگرد شیطان آزاد می شود | قاتل سریالی خطرناک چند قتل مرتکب شده است؟
و شناور شدن او را تماشا می کردم و بعد از خانه بیرون رفتم. حتی در اطراف خانه چرخ زدم. آتشی که در حیاط پشتی بود را نیز خاموش کرده و از آنجا بیرون رفتم. زن جوان یک قاتل سریالی بود | انگیزه او از این قتل ها چه بود؟ پاتریک در جریان بازجویی ها به 2 قتل دیگر در لندن اعتراف کرد. او با زنان ثروتمند منطقه های چلسی و مایفر، دوست می شد تا وارد خانه و زندگی شان شود. در روز ...
این انگشتر را در همه مسابقات با خودم می برم | می خواستم چفیه حضرت آقا را بگیرم اما ...
امتحان کردم. اگر هم انگشتر را نمی دادند باز هم خدا را شکر می کردم. خدا را شکر که دادند. نه نشد. او بعد از اینکه قهرمان المپیک شده بود، عبای آقا را گرفته بود. این سری نمی دانم چه اتفاقی افتاد که نتوانست چفیه را بگیرد. آن لحظه، لحظه خداحافظی بود و نمی شد خودم را معرفی کنم. قسمت این بود. تا آخر عمر نگهش می دارم. هر مسابقه ای هم که بروم، صددرصد با خودم می ...
برای ترور سردار سلیمانی کمین کرده بودند اما ماشین علی هدف موشک قرار گرفت /حاج قاسم و همراهانشان یک ساعت ...
حمایت مالی علی قرار دارند، یعنی سرپرستی هشت یتیم را بر عهده دارد و ما از این طریق از موضوع با خبر شدیم. اولین روزهای شهادت علی مقابل در خانه ایستاده بودم، که دیدم یک پیرزن آمد و با دیدن اعلامیه علی خیلی تأسف خورد و با حالت خاصی از من پرسید این جوان کی شهید شد؟ پرسیدم علی را از کجا میشناسی، پیرزن شروع کرد به گریه کردن و گفت: زمستان دو سال پیش ما بخاری نداشتیم، نمیدانم شهید از کجا فهمیده ...
اقدام شیطانی پدر به دختر 30 ساله | وقتی مهسا شب آرایش کرد به سمتش ..
واسطه شغلم به شهرهای دیگر سفر می کنم و معمولا 3 روز طول می کشد تا به خانه برگردم؛ اینبار وقتی رفتم مهسا، خواهرم در منزل بود اما وقتی برگشتم خبری از وی نبود از پدرم سراغش را گرفتم اما جواب های متناقضی داد. پسر جوان ادامه داد: 7 ماه قبل مادرم فوت کرد و از زمان فوت مادرم، ارتباط مهسا با پدرم شکرآب شد چرا که مهسا پدرم را باعث و بانی فوت مادرم می دانست و معتقد بود مادرم از دست اذیت های پدرم دق کرد ...
زن مطلقه در دام میلیاردی مردان خبیث افتاد/ صد میلیون تومان فقط برای یک روز + جزییات
در تنگا هستم ولی تا به الان دستم را مقابل کسی دراز نکردم. دو بچه قد و نیم قد دارم که مدتی قبل از پدرشان جدا شدم. حضانت بچه هایم را هم در عوض بخشیدن مهریه ام از همسرم گرفتم. از زمان جدایی مجبور شدم کار کنم تا از عهده خرج و مخارج زندگی خودم و دو تا فرزندم برآیم؛ باز اگر مهریه ام را گرفته بودم می توانست جوابگوی اندک مخارج زندگی یمان باشد، اما چه کنم که طاقت دوری از بچه هایم را نداشتم. مدتی ...
قتل نگهبان مجتمع مسکونی به دست ساقی سابقه دار/ادعای جنایت ناخواسته در دادگاه
خانه اش بروم و به زور پولم را از او بگیرم. وی ادامه داد: وقتی مقابل مجتمع مسکونی رفتم می دانستم اگر به نگهبان بگویم برای چه کاری قصد دارم وارد مجتمع شوم مانع ورودم می شود .به همین خاطر بدون توجه به ایست نگهبان سعی کردم با ماشین وارد مجتمع شوم .اما عظیم شروع به داد و فریاد کرد. او حتی آجری را به سمت ماشینم گرفت و می خواست آن را به سمتم پرت کند تا مانع ورودم شود .من که عصبانی شده بودم می ...
اختلاف فدراسیون کشتی با کرمانشاه بالا گرفت/ دبیر: مدیر کل ورزش کرمانشاه فرار می کند!
سر من ریختند نقد کردند اما ببینید الان کشتی نونهالان و نوجوانان مازندران عقب رفته است و حرف من شد. من یک کوچولو در این موضوع کارشناسم. من هم کشتی گرفته ام هم کار مدیریتی می کنم، اطلاعات دارم. من در کرمانشاه یک رفیق ندارم که، صد تا رفیق دارم که از جاهای مختلف به من اطلاعات می دهند. شما شک نکنید کشتی تهران حتما تا یکی دو سال بعد بالا می آید، چون ما با شهرداری نشستیم یکسری باشگاه ها داده است. خیلی از ...
کسی در حوزه به دنبال طبیعیات ابن سینا نیست / ماجرای چالش استاد دینانی و آیت الله مصطفوی در مورد برتری ...
، از آنها پایین ترم. چه شد که خداوند یک باره این نخ را کشید نمی دانم ولی تمام بدنم فرو ریخت. قبل از آنکه به فلسفه روی بیاورید حدوداً 30 ساله بودید. قبل از آن روی فقه و اصول متمرکز بودید، بعد که دیگر وارد فلسفه دیگر فقه و اصول ادامه ندادید؟ 28 ساله بودم که از مشهد به قم آمدم. تصمیم داشتم فقه و اصول را یک سال کنار بگذارم تا فلسفه بخوانم. ولی انگار خداوند می خواست که دیگر سراغ ...
بانوی صالحه ای که رهبر معظم انقلاب او را می ستاید
اختیار من می گذاشتند تا با آن زغال بخرم و بین نیازمندان توزیع کنم. معمولاً زغال را از زغال فروشی می خریدم ، بعد به کسانی که نیاز داشتند، حواله می دادم تا زغال را از زغال فروشی بگیرند. در آن سال، پولدارها به من مراجعه نکردند، بلکه فقرایی مراجعه کردند که معمولاً در چنین ایامی، برای گرفتن زغال، در خانه علما را می زنند. اما آن سال این افراد از خانه ی من ناامید باز می گشتند، و این امر مرا بسیار ...
بغض مادر حسن آمریکایی برای کودکان غزه
لهجه عربی می گوید: الان 80 ساله هستم. دیگر با این سن و سال درگیر دوا و دکتر و بیماری دیابت شدم. مدتی است جایی نمی روم و در خانه هستم. دیگر نمی توانم مثل سابق کار های خانه را انجام بدهم. فرزندانم حواسشان به من هست. از مادر حسن طلا می پرسیم، می توانید سر مزار پسرتان بروید؟ او می گوید: خانه ما در شاهین شهر است و مزار پسرم در اصفهان. گهگاه سر مزار پسرم می روم؛ اما اقوام و دوستان بیشتر از ...
پائولو مالدینی : در تابستان قصد داشتم مسی را جذب کنم که نشد
ما ممکن نیست. من هرگز مربی نمی شوم! پدرم را دیده ام که همیشه کیفش بسته بود و وقتی برای کار دیگری نداشت. پس می دانم آن زندگی چگونه است. وقتی بازنشسته شدم، حداقل می دانستم که نمی خواهم چه کار کنم. درباره آینده ام هرازگاهی فکر می کنم. وقتی 50 ساله شدم، فکر کردم که تازه در نیمه راه هستم و یک نتیجه خوب بود و می دانستم چکار کنم. اما الان باید فکر کنم. از نظر تئوری، الان من یک بازنشسته هستم، یا حداقل از تابستان گذشته... ...
رساندن کودک به مادرش برای 2 مرد دردسرساز شد
زندگی کنیم. امروز که از سر کار به خانه برگشتم متوجه شدم پسرم نیست. خانواده ام به تصور اینکه او برای بازی به کوچه رفته متوجه غیبتش نشده بودند اما وقتی همه جا را گشتم و از او خبری پیدا نکردم پیش پلیس آمدم تا بچه ام را پیدا کند. با شکایت مرد جوان، تحقیقات از سوی کارآگاهان پلیس آغاز شد. در تحقیقات کارآگاهان و بازبینی دوربین های مداربسته اطراف خانه مرد جوان، مشخص شد که دو مرد جوان پسربچه را ...
همسرم خیلی به من مشکوک بود و هر چی قسم می خوردم باور نمیکرد/ نگو خانم زیر سر خودش بلند شده و...
همسرم هیچ گاه برای خرید لوازم منزل یا فروش لوازم قدیمی از من اجازه نمی گرفت تا این که حدود چهار سال قبل یک گوشی هوشمند خرید و با ورود به شبکه های اجتماعی روزگار مرا سیاه کرد از آن روز به بعد با حجاب و آرایش نامناسب پشت فرمان می نشست و برای تغییر دکوراسیون منزل پول های زیادی را هزینه می کرد. دیگر به رفتارهایش مشکوک شده بودم تا این که سال گذشته روزی که به آرامی وارد منزل شدم صدای همسرم را ...