سایر منابع:
سایر خبرها
پسر بچه باهوش سارق را به دام انداخت
راست ایرج؛ اثر گاز گرفتگی دیده شد که با دندان های پسر 9 ساله مطابقت داشت.متهم زمانی که در مقابل مدارک پلیسی قرار گرفت به سرقت های سریالی از کودکان و نوجوانان اعتراف کرد. او در تحقیقات گفت: وقتی کودک بودم مردی شرور به بهانه نشان دادن کبوتر، مرا به خانه اش برد و اذیت کرد. بزرگتر که شدم این کینه با من بود از طرفی معتاد هم شده بودم و تصمیم به انتقام گرفتم. نیاز به تأمین پول برای هزینه مواد ...
قتل پدر به خاطر هزینه درمان مادر
هم چاقویی را از جیبش بیرون آورد و چند ضربه به مرد میانسال زد و پا به فرار گذاشت. شاهدان با دیدن این صحنه مانع از فرار او شده و با اعلام موضوع به پلیس متهم را تحویل پلیس دادند. در ادامه مرد میانسال به بیمارستان منتقل شد؛ اما ساعاتی بعد وی در اثر جراحات وارده جانش را از دست داد. وقتی عامل این قتل برای تحقیقات به اداره آگاهی منتقل شد در تحقیقات گفت: مقتول پدرم است او از 10 سال قبل ما را ...
دروغ مصلحتی بگم تا این ازدواج سربگیره؟!
؟ اگر نمی خواهد، اصلا این به هم رسیدن چه فایده ای دارد؟ *شناخت پیش از عقد را جدی بگیرید! * نگفتی هم نگفتی! بعضی حرف ها هستند که در مراسم خواستگاری نگفته شود بهتر است. مثلا خانواده عروس خانم نگویند دخترم قبل پسر شما خواستگاران زیادی داشته که موقعیت های خیلی خوبی داشتند. خانواده ما سر رسم و رسومات خیلی سخت گیر هستند. یا مثلا اینکه دختر خانم ها بگویند من در خانه پدری ...
همدستی مهمان با میزبان برای یک جنایت عجیب
باور کنم. اما خب حرف های دوستم بیشتر روی من تاثیر گذاشته بود و نسبت به شوهرم بدبین شده بودم. فکر می کردم او دیگر مرا نمی خواهد تا اینکه روز حادثه با او درگیر شدم. ملیکا هم وارد دعوای ما شد و آنقدر عصبانی بودم که با چاقو چند ضربه به شوهرم زدم. ملیکا هم برای کمک به من وارد شد و او هم با چاقو چند ضربه به شوهرم زد تا اینکه او خون آلود روی زمین افتاد و متوجه شدیم که جان باخته است. بعد از قتل ...
پایان تلخ ازدواج های شوم پسر هنرمند در عشق های خیابانی / دوست هفت خطم مرا به باتلاق کشاند
این میان به ساخت اسب چوبی معروف به تروا (قصه تسخیر شهر تروا درجنگ های یونان) علاقه عجیبی داشتم و چندین اسب تروا ساخته بودم. در دوران نوجوانی با فرشید دوست صمیمی بودم و او برای اولین بار سیگار را لای انگشتانم گذاشت ولی در مقطع راهنمایی ترک تحصیل کرد و من در رشته صنایع چوبی وارد دانشگاه شدم. هنوز ترم آخر دانشگاه به پایان نرسیده بود که روزی عاشق دختری زیبا شدم و پس از مدتی ارتباط خیابانی به ...
قتل فجیع مرد جوان به دست زنش/ او با چاقو کشته و جسدش را در کیسه زباله گذاشتم
! من ا اولش باور نکردم اما وقتی دیدم پشت سرهم همان حرف را تکرار می کند گفتم صبر کن تا خودم را به خانه ات برسانم وقتی وارد خانه دخترم شدم، آنها را بالای سر جنازه ای دیدم که در کیسه زباله مشکی رنگ پیچیده شده بود و منیره گفت محمود را کشته ایم من هم بعد از اینکه متوجه ماجرا شدم سریع با پلیس تماس گرفتم. در ادامه تحقیقات بازپرس به سراغ متهم پرونده و همسر مقتول رفت . دختر ...
درگیری مرگبار مادر و پسر ورزشکارش به خاطر بهم ریختگی خانه/ پسر جوان مادر را با دمبل از پای درآرد
حادثه 24 - عصر یکشنبه مأموران کلانتری پاسداران در تماس با بازپرس محمدجواد شفیعی از قتل زن میانسالی در خانه اش خبر دادند. با گزارش این خبر تحقیقات آغاز و تیم جنایی راهی محل شد. با ورود به خانه آنها با جسد زن میانسال در حالی که با ضربات جسم سخت به قتل رسیده بود مواجه شدند. همسایه ها که متوجه صدای درگیری در خانه زن میانسال شده بودند به پلیس گفتند این مادر و پسر با هم ...
فرزندان شهید را به سختی، اما با یاری خدا بزرگ کردم
اصفهان فرستاد، اما با اصرار زیاد شهید، ازدواج ما بالاخره سر گرفت. وقتی ازدواج کردیم همسرم پاسدار بود و به مأموریت های مختلف می رفت. عادت کردم خودم کار و به بچه ها رسیدگی کنم. همسر شهید افزود: آقا محمد قبل از انقلاب فعالیت های سیاسی داشت. بعد از پیروزی انقلاب و از ابتدای دفاع مقدس به جبهه رفت. سال 63 و 64 در عملیات های مختلف حضور داشت. از وقتی ازدواج کردیم، ایشان بیشتر در جبهه بود. زیاد خانه ...
دورهمی با یک بدگویی رنگ خون گرفت
جنایی تهران اطلاع دادند و وی نیز لحظاتی بعد همراه تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تحقیقات خود را آغاز کرد. اعتراف در صحنه تیم جنایی در همان ابتدای ورود دریافت مقتول به دست همسر و دوست او به قتل رسیده و حادثه را نیز مادرزنش به مأموران خبر داده است. مادر قاتل گفت: ساعتی قبل دخترم پروانه در حالی که هراسان بود با من تماس گرفت و خواست هرچه سریع تر به خانه اش بروم ...
آرزویم پیروزی نهایی اسلام و شهادت است
حسین(ع) به جبهه اعزام می شود و در عملیات والفجر مقدماتی در 19 بهمن سال 1361 در سن 16 سالگی در فکه چزابه مفقودالاثر شد. متن وصیت نامه شهید سیدتقی میرطالبیان به شرح ذیل است: بسم الله الرحمن الرحیم خدمت پدر و مادر عزیزم سلام عرض می کنم: امیدوارم که حالتان خوب باشد حال مامان، لاله و امیر چطور است، اگر احوالی از من خواسته باشید حال من خوب است و جز سلامتی شما ...
فرزند خلف پدر طالقانی
و نان می گرفت. یک بار در نانوایی یکی او را شناخته و گفته بود که این خانم آقای طالقانی است که آمده نان بخرد و در صف ایستاده. نانوا او را شناخته بود و مادرم دیگر برای نان خریدن به آنجا نرفت، چون می گفت اینجا مرا می شناسند و خارج از صف می خواهند به من نان بدهند. بعد از فوت مادر خانه را فروختیم و نفری دوزار گیرمان آمد. تلاشی برای روایت صادقانه از پدر مهدی طالقانی در عین اینکه برای ...
ماجرای شرم اور پسر مست مشهدی
از مهری بر سرم کشیده یا حتی یک بار مرا بوسیده باشد. این شرایط به گونه ای بود که مادرم نیز خطاهای ما را از دید پدر پنهان می کرد تا سرزنش نشویم. این رفتارها موجب شد تا من با این شیوه زندگی خو بگیرم به طوری که در 10سالگی و به صورت مخفیانه مشروب خوری را آغاز کردم و در 14 سالگی خودم در یکی از خانه باغ های پدرم در منطقه طرقبه، مشروبات الکلی تهیه می کردم ولی آرام آرام به فروش مواد مخدر گل هم ...
دایه فاطمه؛ بانوی کهنسالی که هنوز شناسنامه ندارد
نبود و حتی بسیاری از پسرها هم به خاطر نرفتن به سربازی فاقد شناسنامه بودند و بعد از ازدواج به دنبال شناسنامه می رفتند. ایرنا: برای فرزندانت شناسنامه صادر شده است؟ دایه فاطمه : بله چون همسرم درویش علی ، شناسنامه داشت، پس از تولد فرزندان مشکلی برای دریافت شناسنامه برای آنها نداشتیم و چندان توجهی به نبود شناسنامه مادر نمی کردند، 10 فرزند به دنیا آوردم (پنج پسر و پنج دختر) اما یکی ...
مرد شیطان صفت 3 روز با جسد دختر در خانه چه کرد/آثار تعرض روی جسد مشهود است
همیشه آنها را میدیدم. آخرین بار وقتی متوجه شدم مادر و برادرش به مسافرت رفته اند فکر سرقت به سرم زد. من نیمه شب به آنجا رفتم تا سرقت کنم. اما دختر جوان مرا دید و من از ترس اینکه او مرا شناسایی کرده و به زودی مرا لو می دهد او را کشتم و فرار کردم. وقتی پزشکی قانونی در گزارشی آثار کبودی روی بدن وی را تایید و اعلام کرد دختر جوان قبل از مرگ به شدت مورد ضرب و جرح قرار گرفته است احتمال آزار وی ...
اعتراف پسر ناخلف به قتل پدر
مشاجره لفظی داشتند. هر روز اختلاف آن ها بیشتر می شد تا جایی که حدود 10 سال قبل او من، مادر و برادران دیگرم را رها کرد و برای خودش خانه ای گرفت و تنها زندگی می کرد. یکی از برادرانم ازدواج کرد و برادر دیگرم برای زندگی به شهرستان رفت و من که فرزند آخر خانه بودم همراه مادرم زندگی می کردم. همه خرج و مخارج زندگی برعهده من بود و پدرم هیچ کمک خرجی به ما نمی داد. مدتی قبل مادرم بیمار شد و نیاز به درمان داشت ...
درخواست طلاق به خاطر یک تصادف
به گزارش ایران آنلاین ، زوج جوان وقتی وارد شعبه دادگاه شدند قاضی نگاهی به پرونده آنها کرد و سپس رو به زن جوان که درخواست طلاق داده بود کرد و گفت: دخترم شما هنوز سنی ندارید که پا به دادگاه خانواده گذاشته اید و می خواهید جدا شوید. زن جوان که بغض داشت سرش را پایین انداخت و سکوت کرد قاضی گفت: خب حالا ماجرا را برایم تعریف کن ببینم به چه دلیلی دادخواست طلاق دادی؟ دختر که داشت ناخن هایش را ...
برکتی که قربان با خودش آورد
دین عازم جنگ شد کوچکترم؟ من دیگر نتوانستم پاسخ پسرم را بدهم و رضایتنامه را امضا کردم و پسرم با خوشحالی رضایتنامه را برد و به مناطق جنگی اعزام شد و بعد از 45 روز خدمت در جبهه در عملیات رمضان، منطقه سوسنگرد به درجه رفیع شهادت نایل شد. وی گفت: من 6 فرزند داشتم البته اکنون هم 6 فرزند یک دختر و پنج پسر دارم چون معتقدم شهدا زنده اند من حضور او را هر لحظه در کنار خودم احساس می کنم قربان پسر ...
ازدواج دختر 10 ساله با مرد 50 ساله / فقط می خواستند یک نان خور کم شود
صاحب 2 فرزند پسر دیگر شدم اما به 20 سالگی که رسیدم دیگر تحمل آن زندگی برایم بسیار سخت شده بود چراکه من تنها 20 سال داشتم و همسرم 60 سال و او به هیچ عنوان مرا درک نمی کرد. بنابراین تصمیم به جدایی گرفتم. 3 فرزندم را به مادرشوهرم سپردم و برای همیشه از اکبر خداحافظی کردم و به خانه مادریم بازگشتم. زندگی در منزل مادرم نیز بسیار سخت بود چراکه مادرم درآمدی نداشت و در خانه های مردم کار می کرد و ...
قتل های هولناک یک پسر جوان
.... زمانی که 7 ماه بیشتر نداشتم خانواده ام مرا به زوجی سپردند که دارای فرزند نبودند. درواقع مرا آن زوج بزرگ کردند و تا 9 سالگی به مدرسه فرستادند اما بدبختی های من از روزی شروع شد که دوباره خانواده ام به سراغم آمدند و مرا از آن زوج تحویل گرفتند و اینگونه سرنوشتم به بدترین شکل رقم خورد. این ماجرا که می گویی چگونه شروع شد؟ من یک برادر بزرگ تر از خودم داشتم که نامش امید بود ...
پسر 9 ساله سارق سریالی را به دام انداخت
به گزارش راهبرد معاصر؛ حدود دو ماه قبل مرد جوانی به همراه پسر خردسالش راهی اداره آگاهی تهران شد تا از سارقی خشن شکایت کند. پسر 8ساله او در توضیح ماجرا به ماموران گفت: برای خرید از سوپرمارکتی که در نزدیکی خانه مان است از خانه بیرون رفته بودم. در بین راه پسری جوان مرا صدا زد و پرسید پارکی در این نزدیکی ها است؟ من هم نشانی اش را دادم، اما پسر جوان خواست با او بروم تا پارک را پیدا کند. من هم با او ...
پسر 9 ساله با این سرنخ سارق سریالی را گیر انداخت
پسربچه هایی که کارت بانکی به دست برای خرید از خانه خارج می شدند، طعمه سارقی بودند که برای رسیدن به پول نقشه ترسناکی داشت. حدود دو ماه قبل مرد جوانی به همراه پسر خردسالش راهی اداره آگاهی تهران شد تا از سارقی خشن شکایت کند. پسر 8ساله او در توضیح ماجرا به ماموران گفت: برای خرید از سوپرمارکتی که در نزدیکی خانه مان است از خانه بیرون رفته بودم. در بین راه پسری جوان مرا صدا زد و پرسید پارکی ...
قتل دختر همسایه | دیدم در خانه تنهاست... | یک شب آرام نخوابیده ام
همان بازجویی های اولیه به قتل اعتراف کرد و گفت: من نگهبان ساختمان نیمه ساز بودم و از اتاقم همیشه این دختر را زیر نظر داشتم. تا اینکه روز حادثه متوجه شدم مادرو برادرش به مسافرت رفته اند و او در خانه تنهاست. به همین خاطر وسوسه شدم به خانه شان بروم و سرقت کنم. وی ادامه داد: ساعت 2 نیمه شب بود که وارد خانه شان شدم اما او بیدار شد و شروع به جیغ و داد کرد و من از ترس اینکه همسایه ها متوجه ...
درگیری بچه گانه در جنوب تهران منجر به قتل خونین شد
صمیمی بودند اما از چند ماه قبل اختلافی بین شان پیش آمد و مدام باهم درگیر بودند تا اینکه روز حادثه متهم با پسرم تماس گرفت و قرار ملاقات گذاشت. اما وقتی پسرم سر قرار رفت او را با چاقو زد و فرار کرد. با دستگیری متهم او در همان بازجویی های اولیه به قتل دوستش اعتراف کرد و گفت: من نمی خواستم دوستم را بزنم البته از چند ماه قبل سر موضوعی با هم اختلاف داشتیم ولی روز حادثه عصبانی شدم و او را زدم. ...
پدر شدن زیباست، اما پر مسئولیت
دست دادم. همیشه آرزو می کنم کاش زنده بود و کار هایی که برایش نکردم را انجام بدهم و اشتباهات گذشته ام را جبران کنم. من الان خودم یک پدر هستم. مشکل ما پدران این است که سعی می کنیم برای فرزندمان همه چیز را آماده و مهیا کنیم، تلاش نمی کنیم آن ها را مستقل بار بیاوریم. برای پدر، نداشتن شغل ثابت سخت ترین وضعیت است آقامحمد 38 ساله و دارای دو فرزند پسر و ...
قمه کش مست به مزاحم خواهر دوستش با چاقو حمله کرد! / در مشهد رخ داد
، بلکه مشروبات الکلی هم می نوشیدیم به طوری که گاهی از حالت طبیعی خارج می شدم و با دوستانم به مشاجره و درگیری می پرداختم. خلاصه چندشب قبل دریکی از همین دورهم نشینی های شبانه ، زمانی که بیش از اندازه به همراه دوستانم مشروبات الکلی مصرف کرده بودم، ناگهان یکی از آن ها از ماجرای ایجاد مزاحمت برای خواهرش سخن گفت. او مدعی بود فردی در همان نزدیکی محل سکونت شان در توس 85 برای خواهرش ...
عبای آسمانی ؛ روایت زندگی روحانی گمنام
...... . هراسان از خواب بیدار شدم و ساعت را نگاه کردم. نزدیک اذان صبح از جا برخواستم و آماده شدم برای نماز، بعد از نماز آماده شدم و صبر کردم تا ساعت هفت صبح شود. با عجله از خانه خارج شدم به قصد رفتن به بنیاد نفهمیدم چطور خودم رابه آنجا رساندم، هنوز خیلی ها نیامده بودند از جمله همان آقایی که مرا می شناخت کمی صبر کردم تاآمدند. مرا که دیدند با تعجب گفتند شما اینجا چه می کنید!؟ به این زودی! گفتم محمد ...
پدرم بی آنکه بداند تابوت برادرم را به دوش کشیده بود
هر سخنی که می گویید و حتی راه رفتن شما برای خدا باشد. نفاق، دروغ، غیبت و حسادت را از خود دور کنید و برادروار زندگی کنید. هر خطا و لغزشی که از من دیدید، به پای مکتبم نگذارید و مرا ببخشید. پدر گرامی و مادر عزیزم! خوشحال باشید که من در راه خدا شهید شدم و با مرگ طبیعی یا در بستر و با ذلت و خواری نمردم. اموات وقتی از دنیا می روند بعد از مدتی کم کم به فراموشی سپرده می شوند. ولی من با گذشت 41 ...
چیزهایی که فقط مامانهای دختردار میدونن
بدون شک رابطه مادر و دختر نسبت به مادر و پسر، بسیار نزدیکتر می باشد و به نحوی که نقاط عطف و رازهای متعددی دارند. این دانستنی های مهم شامل چه مواردی هستند؟ به گزارش عرشه آنلاین به نقل از نمناک، قبل از به دنیا آمدن فرزند، بسیاری از خانم ها، تنها مادر شدن را افزایش مسئولیت ها و... می دانند اما خانم ها با مادر شدن احساسات لذت بخشی را تجربه می کنند که هیچ گاه در زندگی در هیچ زمینه ای آن را ...
خون آشام واقعی؛ داستان هولناک فاسدترین قاتل زنجیره ای تاریخ که قربانیانش را می خورد
رسیدیم از او خواستم که بیرون بماند. او به چیدن گل های وحشی مشغول شد. من به طبقه بالا رفتم و تمام لباس هایم را از تنم درآوردم. می دانستم اگر این کار را نکنم لباس هایم به خونش آغشته خواهد شد. وقتی همه چیز آماده شد کنار پنجره رفتم و صدایش زدم. بعد در قفسه لباس پنهان شدم تا وارد اتاق شد. وقتی که مرا لخت دید شروع به جیغ زدن کرد و سعی کرد از پله ها پایین برود. گرفتمش و او گفت به مامانش می ...