یه روزی رفتم لبی زاینده رود، با چشام دیدم یه قطره آب نبود/شعر طنز
سایر منابع:
سایر خبرها
اینجا؛ مکانی برای آرام شدن دل ها از جنس شهداست
شوم و وقتی وارد دانشگاه شدم از همان اول خیلی خوشحال شدم که در دانشگاه ما مرقد شهدای گمنام وجود دارد که می توانم هر روز بعد از کلاس ها و قبل از ورود به خوابگاه به شهید گمنام سر بزنم و با او درد و دل کنم. وی افزود: داشتم فکر می کردم، اگر اسم هایشان سر کوچه و خیابان های شهر نبود و برای آدرس پستی نیازی به عنوان کردن نام خیابان ها و کوچه ها و بزرگراه ها نداشتیم، شاید نام آن عزیزان از خاطرمان می رفت! پایان پیام/ ...
عراق پاتک کرده، حواست جمع باشد /گلوله تانک، نزدیکش خورد و فقط سرش سالم ماند کد خبر: 914192 / دیروز, ...
اخلاقش عالی. مسعود 8 ساله بود که از طرف نیروی هوایی به خانه های سازمانی در افسریه منتقل شدیم. وقتی رفتم پرونده اش را بگیرم، مدیر مدرسه اش خیلی از او تعریف کرد. خطش خوب نبود؛ اما ریاضی و ادبیات و نقاشی اش عالی بود. از هشت سالگی نمازش را خواند. همچنین 10 ساله بود، گاهی نماز شب هم می خواند. همه احکام را یاد گرفته بود و وقتی دبیرستانی شد، من احکام سخت را از او می پرسیدم. برادرش ...
ماجرای زوج مبارز و انقلابی و گروهان مقداد
خبرگزاری مهر ، گروه استان ها: شهید محمد صبوری از شهدای والامقام استان مازندران به شمار می رود که در کارنامه زندگی پرافتخارش مبارزات سیاسی دوران قبل از انقلاب اسلامی نیز نقش بسته است، وی به همراه همسرش جمیله قلعه نویی از زندانیان سیاسی ساواک و مبارزان قبل از انقلاب بوده است. روزهای انقلاب اسلامی، فرصتی است تا به معرفی برخی از چهره های گمنام اما ماندگار در تاریخ انقلاب اسلامی بپردازیم و ...
امام می آید...
سفید گرفتم. وقتی سر کردم، انگار شخص دیگری را در آینه می دیدم. رنگ نگاهم، رنگ نگاه آن دختر شده بود. دامن هایم بلندتر شدند و پاهایم جوراب دار. حالا با غرور قدم برمی داشتم. دیگر چشم های ناپاک دنبال قدم های من نبودند.با اینکه از پدر می ترسیدم؛ اما موقع رفتن به دانشگاه مخفیانه روسری سر می کردم. نزدیک خانه که می رسیدم، روسری را داخل کیف می گذاشتم و می رفتم داخل. آرزو می کردم بتوانم یک بار با بابا درباره ...
(ویدئو) چه کسی گلپا را خواننده کرد؟
محمد ایرانی مجرد هنرمندان بی نظیری مانند عبداله خان دوامی، اسماعیل خان قهرمانی، ادیب خوانساری، مرحوم منوچهر طاهرزاده، ابراهیم مهرتاش، جواد بدیع زاده و ... رفت وآمد داشتند. در منزل حاج آقا محمد ایرانی مجرد فقط آواز می خواندم و در این فضا که همه بزرگان رفت وآمد داشتند بزرگ شدم که خود برای من یک درس بزرگ بود. شاید اگر در این جمع ها حضور نداشتم گلپا هم مانند بقیه بود و دلی دلی می کرد اگرچه که آواز خواندن های های خواندن نیست و من بسیاری از دانسته های خود را در منزل ایشان یاد گرفتم. در این قسمت می توانید ویدیویی از یکی از کنسرت های گلپا را ببینید: منبع: ایسنا ...
کتاب خاکستر گنجشک ها حامد عسکری منتشر شد
موسی از محمد شرمسار است که قوم جعلی اش دارند با قوم محمد آن می کنند که می بینیم و می شنویم. موسی از محمد که چه عرض کنم، انسان از انسانیت شرمسار است، چه رسد به آن وجودهای مبارک و آسمانی! من این صفحات را نوشتم که اگر فردای قیامت با بچه های پرپر غزه چشم درچشم شدم، رویم بشود به چشم هایشان زل بزنم و بگویم من شما را نوشتم، شما را داد زدم و... شما را دوست داشتم. خدایا، به حق خون به ...
ذکر خدا ابری بود
اندیشه ی من به سلوکی که خدا می دانست ره بلد کیست... مورچه صوفی بود. من عصا بودم با خواهش او می رفتم. من عصا بودم و او موسی بود. مورچه بالا می رفت مورچه از من به بلندی دو برگ به درازی دو مرگ و به گستردگی خواب سحر بالا بود. خاک و باد ابری، فکر و یاد ابری، ...
از خواب در مترو تا رویای حضرت زینب(س)
آقا محمد این را آورده؟! ناراحت شدم؛ پیش خودم گفتم یک وقت نگوید به شوهرم و او را ببرد سوریه.این بنده خدا بعد از دو شب که خانه مان بود، رفت. هیچ خبری از راه سوریه نبود. آقا محمد هیچ وقت نگفت من می روم. تا این که سال 93 راه کربلا و اربعین باز شد و همه می رفتند کربلا. آقا محمد بعدازظهر از سر کار آمد؛ خیلی خسته بود. همین طور که از در آمد گفت یک خبر خوب دارم؛ شما بروید کربلا. من همین طور ماندم و جا خوردم ...
گفت وگو با اکبر تیموری ، جانباز نخاعی دفاع مقدس از شخص آقای قاضی زاده و تیم همراهشان به هیچ عنوان راضی ...
سخت نبود؟ - بله. با آن که می شد استاد به منزل بیاید، اما خودم می رفتم تا دیگر رانندگان سازمان تاکسیرانی هم تشویق شوند. تعدادی از دانشجویان بعد از دو سه هفته می خواستند انصراف بدهند اما وقتی صحبت کردم و گفتم دوستان، وضعیت شما که از من سخت تر نیست. بیایید تا برای دیگر رانندگان تاکسی پیشقدم شویم. خاطرم هست برای عده ای هزینه کلاس و دفتر و قلم هم سخت بود. بالاخره تقبل کردیم. این که طی تحصیل ...
مخوف، حرفه ای و نترس
اشتراک آنها رفتم. یک هفته بعد با بررسی پرونده های قدیمی به یک مجرم خطرناک رسیدم که در زمان سرقت ها آزاد بود. تمرکزم را روی او گذاشتم که متوجه شدم او در همان خیابانی زندگی می کند که سرقت آخر رخ داده است. با بازپرس پرونده صحبت کردم و دستور بازداشت این دزد را گرفتم. همکاران اطلاعات جنایی دو روز بعد او رادرخانه اش دستگیر و به اداره آوردند. سهیل بسیار خونسرد بود و همه اش درخواست می کرد که به خانواده اش ...
خاطرات صادق خلخالی:هویدا شوکه شد که خلخالی جلاد به زندان قصر برگشته / بازرگان چگونه سعی در جلوگیری از ...
جریان ها با اطلاع می کرد. هویدا در مدرسه رفاه از شرایط استثنایی برخوردار بود. او را در یک اتاق خصوصی و دارای رادیو و تلویزیون نگهداری می کردند و اعضای دولت موقت مرتباً با او ملاقات می نمودند؛ ولی پس از انتقال بازداشت شدگان به زندان و بند یک وضع فرق کرد و دیگر، شرایط استثنایی در کار نبود. برای هر یک از آن ها یک سلول اختصاصی در نظر گرفته شد. البته در سلول ها باز بود و آن ها باهم رفت و آمد ...
طعمه، خودش کار را برای ما راحت می کند
. مگر می شود دست خالی به سرقت رفت. چاقو همراه مان بود که اگر مالباخته مقاومت کرد، برق تیزی را ببیند و بترسد. موتور دیگر که اسکورت ما بود، چاقو داشت اما خوشبختانه نیازی به چاقوکشی نبود. چرا؟ چون مردم خوبی داریم و جوری در خیابان گوشی را دست می گیرند و حرف می زنند که راحت آن را قاپیده و فرار می کنیم. نیازی به درگیری نبود. چطوری گوشی را می قاپیدی؟ درخیابان چرخ می زدیم ...
نوشتن شعری که با نام شهدا آغاز شد/ اولین اثرِ گروه سرود یک نفره!
. مقداری که پیش رفتیم، به من گفتند نباید بروی جلوتر، با این وضع راه رفتنت، زیر دست و پا می مانی و له می شوی. برای همین دستم را گرفتند و برگرداندند عقب تر. آن روز، همان روزی بود که تم قرار بود برود پیش آیت الله نوری برای مسلمان شدن، دفتر آیت الله نوری هم همان حوالی بودو با این اتفاقات، تم نتوانست برود سرقرار. بعد ها که من بیشتردرجریان انقلاب افتادم و واقعا دیگرپیدایم نبود. ازتم بی خبر شدم ...
فلج شدن زن تهرانی در خیانت شوهرش ! / دست در دست هم دیدمشان !
این قرار بود که به خاطر شغلم مجبور شدم پرستار خانگی برای دخترانم بگیرم اما روزهایی که من در خانه نبودم گویا حامد در رفت و آمدهای اتفاقی که از مغازه به خانه داشته است با پرستار رابطه داشته و این موضوع زمانی فاش شد که من در یک شب بارانی زمانی که اتفاقی از بیمارستان به خانه برمی گشتم دیدم که شوهرم دست در دست پرستار از خانه خارج می شوند آن شب زمستانی بارانی برای سیاه ترین شب زندگی شد رفتم جلو و مقابل ...
مرد خانه به دوش با پای خود نزد پلیس رفت / عذاب وجدانش چه بود ؟
خواب نداشتم و بیشتر در گرمخانه ها می خوابیدم، اما آنجا هم جای مناسبی نبود تا اینکه راه رفتن به پشت بام یک خیاطی را پیدا کردم و شب ها به آنجا می رفتم. متهم ادامه داد: سه ماه قبل بود که در یکی از پاتوق ها با فریبا آشنا شدم. او هم به مصرف مواد اعتیاد داشت و جایی برای خواب نداشت. گاهی در گرمخانه ها به عنوان خدمتکار کار می کرد، با این حال من برایش مواد هم تهیه می کردم تا اینکه پیشنهاد دادم برای خواب ...
سر قبری می رفتم که به اسم خودم بود!
... روایت های جذاب یک بار خواب بودم و از صدای خنده دوستان بیدار شدم. دقت کردم و دیدم چه روایت های جالبی دارند و من تا به حال اینها را نشنیده ام. همان جا با ایشان صحبت کردم و پرسیدم کسی اینها را نوشته است که گفتند نه. من در آن زمان تازه قلم به دست گرفته بودم و گفتم اگر مایل باشید من آمادگی دارم که این کار را انجام بدهم. کار من سفارشی نبود دکتر شمشیرگرها افزود: این کار ...
متهم به قتل فراری با پای خود به کلانتری رفت
ردیابی ها ادامه یافت تا اینکه با گذشت سه ماه از این ماجرا مرد میانسال روز گذشته به اداره آگاهی رفت و خود را تسلیم پلیس کرد. این مرد 53 ساله در تحقیقات گفت: 24 سال است که به تریاک و شیشه اعتیاد دارم و مدت هاست در کارگاهی که مانند گرمخانه است به عنوان خدمتکار کار می کنم. یک سال قبل با دختر جوانی که در صحنه درگیری حضور داشت آشنا شدم او هم معتاد به شیشه بود و جا و مکانی نداشت هر وقت کاری ...
معمای اسرارآمیز مرگ دختر معتاد در خانه یک دزد
. وی گفت: کار من سرقت بود. از کیف قاپی گرفته تا سرقت منزل. مدتی قبل به جرم سرقت دستگیر شدم و یک سال زندان بودم تا اینکه با وثیقه آزاد شدم. وی ادامه داد: چون به رد مال محکوم شده بودم، پس از آزادی سراغ سهم الارثم رفتم و 900 میلیون تومان تهیه کرده و به عنوان رد مال به شاکیانم دادم. از طرفی اعتیاد شدیدی به مواد مخدر داشتم و در زمانی آزادی ام از زندان بود که با دختر جوان(متوفی) آشنا شدم ...
قتل خونین با چاقو قصابی پایان کینه قدیمی در ورامین / قاتل پسرم را قصاص کنید + جزییات
درگیری چند باری در فضای مجازی با هم کل کل کردیم اما با هم روبه رو نشدیم. چون در یک کمپ ترک اعتیاد کار می کردم آخرین بار همراه یک راننده به فیلستان رفتم تا یک معتاد را تحویل بگیرم و به کمپ ببریم. اما در میان راه مقتول را اتفاقی دیدم. از راننده خواستم توقف کند و سریع از ماشین پیاده شدم. من به سمت مجید رفتم و گفتم بالاخره با او روبه رو شدم. اما او سنگی را که در دست داشت به سمت پایم پرت کرد و رفت . من ...
شیر گیلان در پرورشگاه پا گرفت و خود ساخته شد
این تک تیرانداز به طرفم شلیک کند. وقتی من را زد، جای تک تیرانداز را شناسایی کنید و او را بزنید. تک تیرانداز عراقی با دیدن محمد شلیک کرد. نگران بودم تیر به سر محمد اصابت کرده باشد، اما خوشبختانه اینطور نبود. جای نیروی عراقی را پیدا کردیم و با آرپی جی او را زدیم. تک تیرانداز یا کشته شد یا وقتی دید جایش را پیدا کردیم، رفت و دیگر به آن منطقه برنگشت. دکتر گفت عمرت به دنیا بود ...
خاطرات صادق خلخالی: دولت بازرگان در اعدام هویدا کارشکنی می کرد؛ می گفتند با این اعدام، نخست وزیر کشی در ...
: اختیار در دست ما نبود. گفتم: این همه به خارج مسافرت می کردید، چرا تصمیم نگرفتید در آنجا بمانید و صدای اعتراض خود را بلند کنید و جزء مخالفین دولت باشید؟ او می گفت مردم ما را قبول نداشتند. او می گفت: سفر هایم به چین و سنگال و اروپا و آمریکا به دستور آمریکا و شاه بود و تعمیر مقبره سید علی محمد باب و میرزا حسین علی بها و عباس افندی در حیفا و عکا نیز شاه بود و به دستور او بود که من پرده های قالی گران قیمت ...
زنی در خانه دوربین مخفی گذاشت و مچ شوهرش را گرفت ! / خارج بودم صحنه های باورنکردنی دیدم !
...> شما درخواست غرامت هم کرده اید، چرا؟ بعد از کاری که همسرم کرده بود من دچار افسردگی شدیدی شدم و حالا درخواست غرامت کرده ام. درخواست مهریه و نفقه هم کرده ای؟ بله. شوهرم آبروی من را برد. من در فامیل آبرو داشتم او با کاری کرده آبرویم را برده است. اگر می گفت من را دوست ندارد و می خواهد طلاق بدهد برایم چندان سخت نبود اما همین که من را نادیده گرفته و خیانت کرده باعث شده ...
زنان خیابانی، پدیده افزایش فقر و نبود شغل
های قرمز از سرم پرید و زندگی واقعی شروع شد. اوایل شوهرم سرکار می رفت و زندگی مان بد نمی گذشت. اما به محض این که فهمیدند معتاد است، اخراجش کردند. بدبختی ما هم از همان روز شروع شد. شوهرم در خانه نشست. هر روز چند نفری می آمدند خانه ما پول می دادند تا موادشان را بکشند. من هم شدم کلفت شان. چایی نباتم همیشه به راه بود و و خانه را مرتب می کردم که مبادا خانه را نپسندند و جای مواد کشیدنشان را عوض کنند. باید ...
قتل بعد از کری خوانی اینستاگرامی؛ به عمد نکشتم اما معذرت می خواهم
او زدم و بعد هم سوار ماشین شدم و رفتم. صبر نکردم ببینم چه اتفاقی برایش افتاده است. من قصد کشتن او را نداشتم فقط می خواستم عصبانیتم را خالی کنم. متهم گفت: من از مادر مقتول عذرخواهی می کنم و از اینکه پسرش را کشته ام خوشحال نیستم. قصدم کشتن نبود امیدوارم من را ببخشد و حلال کند. بعد از بیان آخرین دفاع و تکمیل پرونده، قضات برای تصمیم گیری درباره متهم وارد شور شدند. منبع: etemadonline-650119 ...
بایکوت به کانادا رفت
کوتاه بایکوت عبارتند از: مشاور کارگردان: امین رضا علی محمدی، دستیار یک کارگردان و برنامه ریز: توفیق حیدری، مدیر فیلمبرداری: مهدی ایل بیگی، تدوین: شیدا گرجی، مدیر تولید: رضا نارنجی، طراح صحنه و لباس: پروا نریمانی، طراح چهره پردازی: محمدسام کیانی فر، منشی صحنه: المیرا آزاد، صدابردار: جلال سعادت یار و حامد حسین زاده، گروه کارگردانی: امید چنگیزی و محمد چنگیزی، پخش کننده: سولماز اعتماد. ...
لزوم استفاده مدارس سما از نوآوری علمی و تکنیک های جذاب در تدریس
...، فرهنگی و اخلاقی و استفاده از تکنیک های جدید تدریس برای دانش آموزان جذاب باشند، استفاده کنند. معلمان در دل دانش آموزان بذر امید بکارند معاون امور مدارس سمای استان فارس نیز گفت، معلمان باید مراقب رفتار و گفتار خود باشند به گونه ای که در دل دانش آموزان بذر امید بکارند؛ چراکه انسان به امید زنده است. محمد شعبانی اضافه کرد: این نخستین نشست تخصصی با معاونت سما استان بو ...
خبرهایی از اجرای تئاتر بهاره رهنما و نقد و بررسی مستندی درباره خون های الوده
...: فرزانه دلیر # موزیکا درام دیوار به زودی روی صحنه می رود# تیتربرتر به نقل از روابط عمومی پروژه، نمایش موزیکا درام دیوار به نویسندگی، طراحی و کارگردانی عرفان قوهستانی و تهیه کنندگی حامد مقدم به زودی در تالار فرهنگ تهران روی صحنه خواهد رفت. در خلاصه داستان این نمایش آمده است: در شهر پاریس درگیری های شدیدی به وجود آمده و دو گروه در حال جنگ هستند. میکائیل و سارا در ...
این دزدان با شاه کلید خانه ها را خالی می کردند / شکارچیان خانه های شمال تهران دستگیر شدند + فیلم گفتگو
...> چقدر پول به دست آوردی؟ نفری صد میلیون تومان گفتگو با شاکی چه ساعتی از منزل شما سرقت اتفاق افتاده؟ ساعت 8 شب هیکچی در منزل نبود؟ خیر میهمانی رفته بودیم چجوری از سرقت خانه مطلع شدید؟ وقتی از مهمانی به خانه برگشتیم متوجه شدم باز بودن در خانه شدم، دزدان توپی در را شکسته بودند و وارد خانه شده بودند، ابتدا به سراغ ...
غزل فارسی محصول تنهایی بشر معاصر است
به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در قم، حامد عسکری در نشست رونمایی از دو کتاب حانیه و خاکستر گنجشک ها در پاتوق کتاب قم وابسته به انتشارات معارف، گفت: اینکه برخی از بخش های کتاب حانیه عنوان ندارد و برخی تحت عنوان نامه نوشته شده این است که ایجاد سئوال کنم و سرگشتگی یحیی را نشان بدهم. قصد من این بود که یک فاصله گذاری انجام شود فصل معراج تداعی تصنیف معروف امشب در سر شوری دارم شود و آن شب ...
شناسایی ده ها مالباخته و تحویل اموال سرقتی
خوبی هستم، اما بد آوردم و در بزم شبانه ای به پیشنهاد دوستانم حشیش و شیشه مصرف کردم و کم کم معتاد شدم. چه مدت است سرقت می کنی؟ یکسالی می شود، اما تا الان سعی می کردم طوری سرقت کنم که ردی از خودم به جا نگذارم و البته هم مدام فراری بودم، صورتم را می پوشاندم و حرفه ای عمل می کردم. جایی می رفتم که دوربین نباشد. خلاصه خیلی حواسم بود و شاید به همین دلیل بود که زمان زیادی طول کشید تا دستگیر شوم ...