سرالکس فرگوسنی که نمی شناسید
سایر منابع:
سایر خبرها
هکر حرفه ای همه دار و ندار پزشک سرشناس را بالا کشید / شگردی که در کمین همه است + جزییات
به گزارش خبرنگار حوادث زیرنویس در تبریز، مالباخته در تشریح چگونگی این اتفاق به زیرنویس گفت: یک شب که تا دیروقت در مطب مشغول ویزیت بیماران بودم موقع خروج از مطب پیامکی برایم آمد، در وهله اول تصور کردم همسرم است و نگرانم شده است که چرا دیر کردم. اما وقتی داخل ماشین نشستم [...]
دام مرد 40 ساله برای دختر 17 ساله
مردی که حدود 40 سال سن دارد، دختر نوجوانم را در فضای مجازی به گونه ای مکارانه فریب داده است که در مردابی وحشتناک دست و پا می زند و ...
نشست خبری فیلم سینمایی پرویز خان در خانه رسانه
به گزارش گروه فرهنگ و هنر یکتا؛ نشست خبری فیلم سینمایی پرویز خان در خانه رسانه برگزار شد. ابتدای نشست با سخنان ثقفی کارگردان فیلم پرویز خان همراه بود. وی عنوان کرد: تولید فیلم سخت است و ساخت فیلم فوتبالی هم سخت تر. توپ غیرقابل پیش بینی است و باید از سازمان اوج و از اعتماد آقای پناهی تشکر کنم. ضمن آن که ما تجربه پیشینی از ساخت فوتبالی نداشتیم. ما بحران های زیادی در فیلمبرداری ...
این افسر گارد جاویدان می خواست شاه را ترور کند
، در شب هایی که من نگهبان بودم پاس دو را برای خودم در نظر می گرفتم که بین ساعت های یک تا چهار صبح بود. با توجه به اینکه در آن ساعات همه خواب هستند من فرصت داشتم تا اطلاعات مربوط به کاخ شاه در زمان هایی را هم که نگهبان نبودم نیز یادداشت می کردم و به امیر سرتیپ محمدرضا رحیمی می دادم و از این طریق این گزارش ها به دست دوستان انقلابیمان می رسید. یک بار از آقای رحیمی سؤال کردم که چه استفاده ای ...
روایتی از عنایت حضرت عباس (ع) به شهید عباس واعظی
می شناختند. قبل از ازدواج به جمکران رفته بودم و از امام زمان (عج) خواستم کسی را قسمتم کند که ایمان و تقوایش بالاتر از من باشد که چند شب بعد آقای واعظی برای خواستگاری آمد. همسر شهید در ادامه گفت: مادرش در روز خواستگاری تعریف کرد وقت به دنیا آمد عباس_که به قمری روز تاسوعا بود و برای همین اسمش را عباس گذاشته بودند_من خواب عمیقی رفتم و خواب سواری را دیدم که داخل اتاق آمد دستی روی صورت بچه ...
چالش ها و سختی های یک کار فوتبالی / این فیلم تجربه ناآشنایی بود
فیلم از جمله مریم سعادت، المیرا دهقانی، مهدی قربانی و ... در خانه رسانه برگزار شد. علی ثقفی نویسنده و کارگردان فیلم در ابتدای این نشست گفت: فکر می کنم ساخت فیلم فوتبالی سخت است و خوش شانس بودم که یک گروه خوب کنارم بود و از سازمان اوج نیز تشکر می کنم. وی ادامه داد: این فیلم تجربه ناآشنایی بود، مثلا برای فیلمبرداری از زمین فوتبال تجربه قبلی بدون تجهیزات حرکتی وجود نداشت. مثلا ...
پرویز پورصمیمی معلم ما در پرویزخان بود
تهران (پانا) - نشست خبری فیلم سینمایی پرویز خان در سانس دوم روز پنج شنبه 20 بهمن در خانه رسانه برگزار شد. نشست خبری،فیلم سینمایی پرویزخان با حضور علی ثقفی (کارگردان)، عطا پناهی (تهیه کننده)، وحید ابراهیمی (مدیر فیلمبرداری)، میثم یاردیلو (مدیر صدابرداری) محسن خدابخش (طراح صحنه)، آزاده قوام (طراح لباس)، و بازیگران این فیلم از جمله مریم سعادت، المیرا دهقانی، مهدی قربانی برگزار شد. ...
برگی از خاطرات پهلوان مردمی 12 بهمن + فیلم
یکی از ویژگی های من این است که از کودکی شیفته مولا علی (ع) بودم و به کسی هم وابستگی ندارم. در آبان ماه سال 1357 قرار بود جام بین المللی آریا مهر در تهران برگزار شود که در آن زمان اعتراضات مردم شروع شده بود و مردم از ما خواستند که کشتی نگیرم. من یک روز به خانه رفتم و بعد از بازگشت به سایر هم تیم هایم اعلام کردم کشتی نمی گیرم. اقدامی که تبعات زیادی برای من داشت و حتی کتکش را هم خوردم اما ...
کف پاها از شکنجه گوشت اضافه می آورد/ آزار و تهدید زنان جلوی همسرانشان
به گزارش خبرنگار ایثار و شهادت ایرنا ، دهه فجر یادآور روزهای پیروزی انقلاب است، بهمن سال 1357؛ روزهایی که خروش مردم در خیابان ها موج می زد، همه جا پر بود از بوی گل سوسن و یاسمن، سنگ فرش خیابان ها آب و جارو شده مزین به گل های سفید و سرخ بود و آب و جارو شده؛ همه ایران چشم انتظار بازگشت امام. 10 روز طوفانی؛ دیگر شهر دست مردم بود، بنیان های پوشالی سلطنت یکی یکی فرو می ریخت، و بالاخره ارتش ...
اشاعه فرهنگ سازش تضمین گر آرامش در جامعه است
عباس عربی در گفتگو با خبرنگار اجتماعی شبکه اطلاع رسانی مرصاد ؛ اظهار داشت: از زمان کودکی پدربزرگم در درگیری هایی که رخ می داد من را نیز با خود می برد، در آن زمان دانش آموز مقطع ابتدایی بودم و اگر دو دانش آموز درگیر می شدند آموزگارها من را واسطه می کردند که صلح و آشتی ایجاد کنم. وی افزود: بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، ما هم وارد بسیج شدیم و در آنجا کم کم کارهای عقیدتی و مربی گری انجام ...
علی ثقفی: پرویز خان حاصل کار یک تیم بزرگ است/ سعید پورصمیمی برای ما معلم بود
...> کارگردان فیلم پرویز خان تشریح کرد: آقای پورصمیمی در کار ما معلم بود و با ایشان سه ماه تمام دورخوانی داشتیم. سعید پورصمیمی وقت و انرژی زیادی در زمان پیش تولید گذاشت و در هنگام تولید هم به یاد ندارم که یک روز دیالوگ ها را حفظ نباشد یا بدون آمادگی سر صحنه بیاید. وی درباره سیمرغ بهترین بازیگر مرد عنوان کرد: با احترام به همه بازیگران و هنرمندان، آقای پورصمیمی شانس کسب سیمرغ را دارد. ...
مسعود روغنیان؛ چاپخانه دار استخوان دار
... حوالی سال 1323 بود که در خیابان سیروس تهران و در تکیه رضاقلی خان در خانه ای مستأجر بودیم. صاحبخانه مردی نیکونهاد به نام حسن خوبان نژاد از کارمندان چاپخانه بانک ملی بود که مرا با خود به آن جا برد و در نقش کارگر ساده و وردست مشغول به کار کرد. بعد از گذشت دو سال از آن جا بیرون آمدم و به چاپخانه خواندنیها رفتم و در قسمت صحافی مشغول به کار شدم. کارهای صحافی را که آن روزها همه با دست ...
روزی که یکی از بهترین پزشکان کشورمان از ساواک سیلی خورد
. بانویی که تنها دانشجوی چادری دانشگاه شیراز بود و بار ها از سوی دانشجویان مورد تمسخر قرار گرفت، اما هیچ وقت چادرش را زمین نگذاشت. طاهره لباف درباره فضای دانشگاه زمان شاه می گوید: من در 17 سالگی با رتبه 2 در رشته ریاضی، وارد دانشگاه شیراز شدم. اساتید دانشگاه بسیار بی بند و بار بودند. سال اول هر روز من را مسخره می کردند. گاهی به من کلاغ سیاه می گفتند. برخی می گفتند برو در خانه ها کارگری کن، تو ...
وقتی انقلابیون مجسمه زنان بی حجاب را شکستند
...> در میدان اپوروار شهر کوهبنان میدان فعلی مزین به نام شهدا در آن زمان مجسمه های دختران بدون حجاب که کوزه آب به دست یا روی شانه شان بود نصب کرده بودند که در زمان مبارزات مردمی، جوانان انقلابی مجسمه ها را شکستند. توکلی بیان داشت: در سال 57 از مهرماه به بعد مردم کوهبنان به خیابان ها می ریختند و علیه شاه تظاهرات می کردند که بعضی مواقع عمال رژیم پهلوی انقلابیون را دستگیر می کردند و به پاسگاه ...
وقتی دختر، واسطه شفای پدرش شد
و تانک به طرفش در حرکت بود مهری رفت تا فاطمه را به کناری بکشاند اما تانک با سرش برخورد کرد و ضربه مغزی شد؛ او را به بیمارستان منتقل کردند و در مدتی که در بیمارستان بود 3 بار به ملاقاتش رفتم، دو مرتبه کاملاً بیهوش بود اما یک بار که حالش بهتر بود به او گفتم، مهری چطوری؟ گفت: مثل پلو تو دوری. و هم چنین عمویش می گوید: روز دوازدهم بهمن که امام تشریف آوردند به ملاقات او رفتم و دیدم هوشیار ...
اینجا 15 سالگی برای دختران آخر دنیاست / من زشتم و مریم پاسوز من در ازدواج شده است + عکس
می شود. به داخل خانه دعوتم می کند و خودش می رود. کمی بعد با نان تازه و چندتکه پنیر محلی برمی گردد می نشیند و شروع می کند به حرف زدن: پدرم را یادم نمی آید. خیلی کوچک بودم که عمرش را داد به شما. با انگشتش به دیوار اشاره می کند. عکس سیاه وسفید مرد جوانی با موهای پرپشت کنار ساعت به دیوار نصب شده. دوباره ادامه می دهد: از پدر فقط همین یک قاب را داریم. مادرم از وقتی می دانم بیمار است. مشکل قلبی و احتیاج ...
دخترم را کشتم چون عمویش به او تجاوز کرده بود!/جسدش را حیوانات خوردند
به اتفاق دو پسرم برای کار به ایران آمدیم. یک هفته بعد دو پسرم رحمان و اکبر در شریف آباد پاکدشت مشغول به کار شدند. آنها هر روز صبح سرکار می رفتند و شب برمی گشتند. آخرین باری که او را دیدم به همراه برادرش اکبر از خانه خارج شدند اما پس از چند ساعت اکبر تنها برگشت و مدعی شد رحمان برای انجام کاری از من جدا شد و گفت خودش برمی گردد اما دو روز گذشته و او برنگشته است. افشای راز جنایت ...
جای زندگینامه مفاخر در سینمای ایران خالی است
نوری بازیگر دیگر این فیلم گفت: بعد از 26 سال آقای شریفی نیا دوباره یاد من کردند. ما در درخت گلابی کار کرده بودیم. آقای شریفی نیا به من کمک کردند. در این مدت 20 فیلم کوتاه ساختم. از همه همکاران عزیز و بزرگوارم سپاسگزارم. از استاد عزیزم خانم حاجیان سپاسگزارم که به من بسیار کمک کردند. وی ادامه داد: جنبه آموزشی سینما برای من بسیار مهم است. از اینکه در فیلمی بازی کردم که خاصیت آگاهی بخشی و ...
ماجرای تجاوز 8 شیطان صفت به دختر 20 ساله
یکی از پاکت های آبمیوه را به من داد. از همه جا بی خبر آبمیوه را نوشیدم و بعد از هوش رفتم. چشمانم را که باز کردم داخل ماشین بودم. به جز سجاد، دو نفر از دوستانش هم بودند که با تهدید مرا به خانه ای در جنوب تهران بردند. در آنجا سجاد و دوستانش به من تجاوز کردند. چند دقیقه بعد هم 5 نفر دیگر از دوستانش رسیدند و آنها هم به من تجاوز کردند و اموالم را به سرقت بردند. بعد از این اتفاق به قدری حالم بد شد که ...
باخت زندگی در مستی
. کنترلی بر رفتارم نداشتم. عصبانی بودم و با چاقو ضربه ای به قلب پسر جوان زده و از پارک فرار کردیم. چاقو را ازکجا آوردی؟ همیشه همراهم بود. چرا ؟ یک بار در خیابان از من زورگیری شد و از آن به بعد برای دفاع از خودم چاقو همراه داشتم. اعتیاد داری؟ نه . هیچ وقت سمت موادمخدر نرفتم. اما اهل مشروب بودی؟ بله و همین زندگی ام را نابود کرد. آن شب اگر ...
خون کارگر زحتمکش پایمال نشد
.... وقتی زن جوان در را باز کرد و ما را دید، رنگ و رویش عوض شد و مدام می پرسید مهرداد را پیدا کردید؟ او کجاست؟ از زن جوان خواستم آرام باشد و توضیح دهد همسرش کجاست که گفت: مهرداد در یک کارگاه کار می کرد و هر روز بعد از پایان ساعت کار تا پاسی از شب مسافرکشی می کرد و آخر شب به خانه می آمد. دیروز عصر زنگ زد و گفت می خواهم به مسافرکشی بروم. تاساعت12 شب از اوخبری نداشتیم. به خیال این که مسافر برای قم زده ...
شهیدی که عکس حجله و هزینه تشییع و تدفینش را تهیه کرد + عکس
چاپ رسانده و بالای آن نوار مشکلی کار کرد و وقتی علت را جویا شدم گفت بعد از شهادتم همه چیز باید مهیا باشد. آن زمان خیلی سرتان شلوغ می شود و دیگر فرصت برای انجام این قبیل کارهای خُرد را ندارید. آن زمان معمول بود خریدهای میوه تره بار را در پاکت های کاغذی به مشتری تحویل می دادند، یک بار دیدم با یک پاکت پُر به خانه آمد و آن را به اتاق خود برد و بالای کمد گذاشت و سفارش کرد که کسی به آن دست ...
فروزان؛ زن 46ساله ای که فرشته مرگ را به کما برد
به مادرم گفتم؛ رضایت بده از زندگی بروم و دردهایم خاموش شود . این بخشی از حرف های زنی است به نام فروزان که سرطان را پشت سر گذاشته است. سابقه فامیلی نداشت و به لحاظ هورمونی و ژنتیکی مستعد بیماری نبود ولی یک روز با نوعی از درد که به تیرکشیدن معروف است، در سینه راستش [...]
گفت وگو با نخستین زنان بنزین فروش در ایران؛ مشتری اول گفت مثل این که مردهای تهرون مرده اند
در زمستان 1346 منصوره پیرنیا خبرنگار مجله ی زن شش زن بنزین فروش را به عنوان سوژه ای برای بخش چهرهای هفته برمی گزیند، زنانی که برای نخستین بار در یکی از پمپ بنزین های پایتخت به کار گرفته، و از بین پنجاه زن خواستار آن شغل انتخاب شده اند. این زنان لباس کار سرهمی از کتان آبی به تن دارند، همگی موهای شان را زیر کلاه های نقاب دار جمع کرده اند و دستمالی سرمه ای هم به گردن دارن ...
سرگذشت این زن بعد از 22 سال زندگی با یک مرد خوشگذران و رفیق باز
به گزارش زیرنویس، زنی با مراجعه به کلانتری پس از دستگیری شوهرش، به افسر پرونده گفت دیگر تحمل زندگی با این مرد را ندارد و طلاق می خواهد. زن 48 ساله ای با بیان اینکه دیگر از چشم در چشم شدن با شوهرم خسته شده ام و می خواهم از او طلاق بگیرم، درباره سرگذشت خود به مشاور و [...]
مقتول به زن برادرم تجاوز کرد؛ انتقام گرفتم
فایده ندارد. به من گفتند متجاوز به ایران آمده است. از صبح تا شب در ساختمان های نیمه کاره می گشتم اینکه در نهایت او را در یک ساختمان نیمه کاره در جنوب تهران پیدا کردم و کشتم. روز بعد 17 هزار دلار دادم و شبانه از مرز به ترکیه رفتم. آنجا کارگر ساختمانی بودم. چون می ترسیدم دستگیر شوم باز هم شبانه به افغانستان رفتم و بعد هم ایران آمدم . با این اعترافات متهم قرار بازداشت او صادر شد و او در اختیار ماموران پلیس آگاهی تهران قرار دارد. ...
ماجرای شکنجه گاه زیبایی که توسط مردم کشف شد!+فیلم و عکس
به گزارش پایگاه خبری حامیان ولایت ، به نقل از فارس دی ماه 1357، در روز هایی که فعالیت های انقلابی مردم ایران و به اوج خود رسیده بود، خبری مثل بمب در تجمعات ضد حکومتی ترکید و تا چند روز روی تمام اخبار آن روز ها سایه انداخت. تا آن روز همه خیال می کردند مخالفان حکومت محمدرضا پهلوی نهایتاً باید منتظر بازجویی و شکنجه توسط ماموران ساواک در کمیته مشترک ضد خرابکاری باشند اما ...
چریک پیر چه درسی به صدام حسین داد؟
را نکشته ای، معلوم نیست چقدر طول بکشد. تا اینکه یک روز افراد مسلح در خانه ما را زدند. چند نفرشان اجازه گرفتند و وارد خانه شدند. خانه سرهنگ ها در آن روزها مثل کاخ بود. ولی خانه حسن آبشناسان خیلی ساده بود. تمثال حضرت علی(ع) روی دیوار اتاق آویخته شده بود. حسن خیلی خونسرد جواب سؤال هایشان را داد و بعد لباس کارش را پوشید و با آنها رفت و به من گفت: نگران نباش این آقایان وظیفه شان را انجام می دهند. چند ...
آزاده ای که گزارش شهادتش زودتر از خودش به ایران رسید
بازگشتش را روایت کرده است. من اسیر مفقودالاثر بودم یکی از دوستان که من را در شب عملیات ندیده بود گفته بود به قرآن خودم دیدم که میرزا شهید شد و گذاشتمش زیر یک بوته خار! احتمالا کسی دیگر را بجای من اشتباه گرفته بود. خب پدر مادر و بستگان ناراحت بودند و تمام جا هایی که شهید می آوردند سر می زدند، اما خبری یا چیزی دستگیرشان نمی شد. روزی که آزاد شدیم اول رفتیم کرمانشاه و آنجا خبرنگار واحد ...
راز شرم آور پری بلنده رییس زنان بدکاره شهر نوی تهران چه بود! / این پیرزن داغدیده فاش کرد !
اوین مرا آویزان کرده و شکنجه دادند یادم می آید روبرویم حوض بزرگ بود که با قنداقه تفنگ به گوشه چشمانم کوبیدند همین ضربه باعث شد بیهوش شوم و به کما رفتم و یک ماه در بیمارستان فرح بستری بودم بعد از اینکه به هوش آمدم چشم هایم دیگر کم سو شده بود. انقلاب و پس از آن جنگ شروع شد، فرید پسرم هم مثل همه جوانان به جبهه رفت تا از کشورش دفاع کند، من هم پشت جبهه ها خدمت می کردم، با لباس می دوختم تا ...