سایر منابع:
سایر خبرها
مقتول همسر باردارم را کتک زد، بچه سقط شد
اول بهمن امسال، مرد جوانی با پلیس تماس گرفت و از قتل مادرش خبر داد. بازپرس محمد جواد شفیعی و تیم بررسی صحنه جرم راهی محل شدند. در یکی از خانه های میدان شوش آن ها جسد زن 65 ساله را در حالی پیدا کردند که خفه شده بود. پسر مقتول در تحقیقات گفت: امروز چندین بار با مادرم تماس گرفتم و از آنجایی که پاسخ نداد، نگران و راهی خانه اش شدم. اما به محض ورود با جسد مادرم مواجه شدم. ...
خلاصه داستان قسمت 347 سریال ترکی خواهران و برادران
درباره بازارچه و چیزهایی که میتونن بفروشن اونجا حرف میزنن که اوگولجان براشون چای و قهوه میاره و ازش میخواد که ببخشتش که بالاخره همدیگرو بغل و آشتی میکنن. لیدیا و عمر تو کلوب آکیف را میبینن و میرن پیشش و حالشو میپرسن اونجا عمر و لیدیا از هم میپرسن اینجا چیکار میکنن لیدیا میگه بابام گفت بیام عمر هم میگه منم مامانم خواست بیام اینجا سپس بعد از کمی حرف زدن با آکیف میرن پیش سوزان و یامان. بچه ها ازشون ...
سخنرانی شهید سلیم زاده علیه شاه/ توصیه شهید به همسر پیرامون شهادتش
هزارتومان مهریه، عقد زناشویی بست. همسرش در این باره می گوید: ابتدا پدر و زن پدر حمزه به خواستگاری آمدند، سپس خودش با من صحبت کرد و علاقه خود را نسبت به حضور در جبهه ابراز کرد و من قبول کردم که همسرش شوم. پدرم هم گفت: قبول کن که مصلحت در این است. سیزده روز پس از مراسم عروسی، حمزه به جبهه بازگشت. در زمان حضور در جبهه به ندرت به مرخصی می رفت و می گفت: کار مهم، حضور در جبهه است، باید از ...
نیت شوم دوست ناپدری برای دختر 18 ساله
طلاق گرفت. من و خواهرم که وابستگی عاطفی عجیبی به مادرم داشتیم بعد از طلاق در حالی کنار او ماندیم که مادرم برای تامین مخارج زندگی مجبور شد در یکی از شهرک های صنعتی حاشیه شهر آشپزی کند. به همین دلیل من و مائده در خانه تنها بودیم و من که بزرگ تر بودم به امور خانه داری می پرداختم تا خواهرم درس بخواند اما او هم در 14 سالگی با پسر جوانی آشنا شد و با رها کردن درس و مدرسه به آن پسر ...
این دختر ایرانی کوزت واقعی سریال بینوایان است/ فرار از خانه جهنمی و اسارت در دخمه زن شیطانی
هربان کنارم نشست، زمانی که لبخند این زن را دیدم با خودم گفتم ای کاش مادرم یک بار این گونه با من سخن گفته بود، خودم را تنهای تنها می دیدم، هیچ جایی را هم برای ماندن نداشتم، زن من را به خانه اش دعوت کرد و من هم قبول کردم و همراه وی به راه افتادم و به خانه اش رفتم. چند روز در خانه این زن بودم و وی به گرمی از من پذیرایی کرد تا اینکه یک روز به من گفت میخواهی تو را با یک پسر خوب آشنا کنم ، من که ...
اسیدپاشی شوهرسابق با لباس زنانه در نیمه شب
و دختر 16 ساله ام با پدرش زندگی می کرد. مدتی بعد هر دو ازدواج کردیم و همسر سابقم از ازدواج دومش صاحب یک پسر شد. بعد از مدتی اما او به سراغم آمد و گفت چون دخترمان دیگر بزرگ شده دلش نمی خواهد دخترش با ناپدری زندگی کند و می خواهد او را نزد خودش ببرد. اما من مخالفت کردم و گفتم اجازه نمی دهم او را از من بگیری. با این حال اوایل دی یک بار مقابل مدرسه دخترم رفته بود بی خبر از من تا او را با خود ببرد، اما ...
خسته از رای اعتراضی!
را هم که باز خودتان می دانید. ماه آذر یادم نمی رود چقدر اشک ریختم و دی آن سال با خبر سقوط هواپیمای اوکراینی از خواب بیدار شدم ناراحت شدم بعد سه روز که متوجه شدم چگونه این اتفاق افتاده است اشک هایم بند نمی آمد. ماه بعد میخواستیم برای رفتن به کانادا اقدام کنیم داخل و برای انگشت نگاری به ترکیه سفر کردیم. طول پرواز هواپیما نمی دانید چه استرسی را تحمل کردم. آنقدر پدر و مادرم ترسیده بودند که ...
برج گالاتا؛ بنای زیبای شاخ طلایی استانبول
، نامه های عاشقانه برج زیبای گالاتا را جمع آوری کرده و با پرواز به برج دختر، نامه ها را آن جا رها کرد. گمان می رود که برج دختر با دریافت نامه های عاشق خود، زیباتر شده و از ورای بسفر به چهره گالاتا لبخند می زند! آدرس برج گالاتا و نحوه دسترسی برج زیبای گالاتا در محله بی اغلوی استانبول واقع شده؛ محله ای که خیابان استقلال و میدان تکسیم را هم در دل خود جای داده است. دو راه برای ...
نماینده موفق، در کنار مردمِ حوزه خود نگاه ملی دارد
شستیم مرکز پژوهش های مجلس آنجایی که در اختیار ما بود که بتوانیم باهاشون کار کارشناسی انجام بدهیم، مرکز پژوهش های مجلس بود دیگر یک سال اول مجلس من هر هفته می رفتم مرکز مجلس هشتم هر هفته می رفتم مرکز پژوهش های مجلس می نشستم و با کارشناسان که وضعیت مجلس چه کار کرد، مجلس بیش از اینکه کار ملی انجام بدهد، گرفتار جزئی نگری و منطقه گرایی است .من خودم هم جزوش بودم، بالاخره من هم نماینده شهرستان بودم، ما ح ...
عکس لو رفته زن دوم فیروز کریمی ! / خیلی سن و سالش کم است ! / باور می کنید ؟!
سرمربی فوتبال دو بار تاکنون ازدواج کرده است. او با وجود داشتن چهار فرزند از دختر عمو و دختر خاله ش فرزانه متین کریمی، سه دختر و یک پسر از وی جدا شد و با دختری به نام شیمن ازدواج کرد. کدخبر: 974473 1402/12/03 17:00:00 لینک کپی شد
این دختر جوان پدرش را با 18 ضربه چاقو کشت!
بود پدرش مورد حمله مرد ناشناس قرار گرفته، 3 روز بعد در 5 شهریور ماه پسر جوان پرده از جنایت خانوادگی برداشت و گفت خواهرش پدرشان را کشته است. پسر جوان گفت: پدرم و خواهرم مدام با هم اختلاف داشتند. خواهرم به سختگیری های پدرم معترض بود و همین موضوع موجب درگیری میان آنها شده بود. چند روز قبل فرانک گفت قصد دارد کاری کند تا از بدرفتاری های پدرم خلاص شویم. او قبلاً هم چند مرتبه با گوشی موبایل ...
یک روان شناس و مشاور خانواده عنوان کرد: سنت های قدیمی ازدواج احیا شود
بیجای خانواده دخترِ مورد علاقه خود را علت عدم ازدواج بیان کرده و گفت: مادرم با شناختی که از دختر همسایه مان داشت به من پیشنهاد داد که با او ازدواج کنم و من نیز چون از دوران کودکی با این دختر بزرگ شده و به نوعی خاطرات خوبی از آن دوران دارم و همچنین می دانم که اهل زندگی کردن است با پیشنهاد مادرم موافقت کرده و با هماهنگی قبلی به خواستگاری رفتیم ولی بعد از چند روز با ما تماس گرفته و عنوان کردند که باید ...
من اشتباهی ام!/ هر چه محروم تر می شویم سیاسی تر می شویم
اساسی می گیرم. بعد هم کلی معروف می شوم و حتماً سری در بین سرها در می آورم. فقط خدا کند رأی نیاورم و موضوع به همین دو سه ماه ختم شود. هیچ کدام از این افکار کمکم نمی کنند و اضطرابم هر لحظه بیش تر می شود. حکایت کاندیدا شدنم هم شده عین ازدواجم. آنجا هم همه اصرار می کردند که باید ازدواج کنی ولی هیچ کس به این موضوع فکر نمی کرد که ازدواج کردن کاری ندارد، این ادامه زندگی و قبول مسئولیت است که ...
نامزدم راضی به ازدواج نبود او را کشتم
خاله ام که با چندین ضربه چاقو به قتل رسیده بود مواجه شدم. تحقیقات در این خصوص ادامه داشت تا اینکه پسر جوان پس از بهبودی راز این جنایت تلخ را برملا کرد: 6 سال قبل با دختر خاله ام نامزد کردم اما خانواده خاله ام به بهانه های مختلف اجازه ازدواج نمی دادند. اوایل می گفتند ابتدا باید برادر بزرگ ترش ازدواج کند. پس از مدتی هم که راضی به ازدواج ما شدند، هر بار یکی از فامیل نزدیک فوت می کرد و ...
قتل زن جوان توسط همسز شکاک | مادر و پسر چاقو خوردند
: من و مادرم چاقو خورده ایم و خونریزی داریم. پس از حضور اورژانس و پلیس در محل و آغاز تحقیقات، پسر نوجوان که وضعیت بهتری داشت گفت: پدر و مادرم دعوا کردند. پدرم به من و مادرم حمله کرد و ما را با چاقو زد و بعد فرار کرد. من نمی دانم حالا کجاست. یک روز بعد خبر رسید زن میانسال به نام نسترن جانش را از دست داده است. به این ترتیب تحقیقات در این پرونده تحت عنوان قتل ادامه پیدا کرد. ...
قتل خونین زن جوان جلوی چشم پسرش به دست پدر شکاک / پسر جوان هم راهی بیمارستان شد
افتاده است. پیکر نیمه جان رویا و پسرش به بیمارستان منتقل شد. اما زن 47 ساله ساعتی بعد به خاطر شدت خونریزی جان سپرد. نادر که تحت درمان قرار گرفته بود به ماموران گفت: پدر و مادرم همیشه با هم اختلاف داشتند. حتی چند سال قبل وقتی پدرم، مادرم را به شدت کتک زد و پایش را شکست به دادگاه رفتیم و مادرم را گرفت. اما پدرم با التماس مادرم را راضی به ادامه زندگی کرد. وی در تشریح جزییات ...
هیولای سیاه مشهد : در تجاوزهایم گریه های زنان را نمی دیدم!
کاره است؟ کشاورزی داشت اما الان دیگر نمی تواند کار کند. بعد از ترک تحصیل دنبال چه شغلی رفتی؟ به شاگردی در یک تعمیرگاه خودرو مشغول شدم. چند سال آن جا کار کردی؟ شش سال در تعمیرگاه بودم ولی بعد به کار فروشندگی سیم و کابل روی آوردم. سربازی هم رفتی؟ بله ،سال 88 در کرمان خدمت کردم. با همسرت چگونه آشنا شدی؟ پدرم دختر یکی از دوستانش را به من معرفی کرد که از ...
جسد سوخته مادر خواننده معروف پاپ در اتوبان باقری کشف شد + جزئیات
مادرم خواستم تا همراه او بروم بروم اما مادرم قبول نکرد .مادرم آن روز از خانه بیرون رفت و دیگر بازنگشت .تا اینکه دو روز بعد جسد او پیدا شد. سه ماه از این ماجرا گذشته بود که پرویز با پای خودش به پلیس اگاهی رفت و تسلیم پلیس شد اما ادعا کرد در قتل زن میانسال دستی نداشته است . وی گفت: سال 90 به خاطر حمل یک کیلو شیشه بازداشت و به اعدام محکوم شدم. شیشه مخدر متعلق به دوستم بود و من فقط ...
عبدخدایی، عضو فدائیان اسلام: پدرم مخالف کسروی بود همین که شنید او را کشته اند، گفت من حاضرم 70 سال ...
همه هستی زیر پوشش خداست. رحمان صفت مخصوص خداست. یادم هست که در آن جلسه آقای مولوی پرسید: پس من نجس هستم ؟ و آشیخ غلامحسین جواب داد : بله، چون برای خدا شریک قرار دادی. مادر شما در جریان کشف حجاب شهید شد؟ سال 1316. من یک ساله بودم. کوچه خانه ما حمامی بود به نام حمام سالار. یک روز مادرم با زن همسایه که با او دوست بود به حمام رفتند. حمام ها تا اول آفتاب مردانه بودند و بعد از طلوع ...
اولین عکس از زن و بچه های محمد اصفهانی خواننده سریال مستوران + بیوگرافی و حواشی
سال 59 از دنیا رفتند و مادرم ستادی برای کمک رسانی به جبهه را در مطب پدرم راه انداخته بودند و نمی توانستیم آنجا را اجاره بدهیم. من هم دنبال کسب درآمد بودم و نویسنده رادیو شدم. آن موقع فقط قرآن می خواندم. پیکانی هم داشتم که هر موقع وقت می شد با آن مسافرکشی می کردم و پول خردهای حاصل را به بقال محل می دادم که به من اسکانس بدهم. محمد اصفهانی تحصیلات ابتدایی را در دبستان علوی به پایان برد و ...
روایت مادر 2 شهید که در یک روز و به یک شکل شهید شدند
او می دادند، برمی گرداند و مقداری هم خودش می خرید، همه را جمع می کرد تا برای جبهه ها بفرستد. اواسط گفت وگو خواهر بزرگ شهیدان به خانه مادر می آید، می گوید: من چیز زیادی از بچه ها یادم نمی آید، خواهر و برادرهایم بیشتر با آن ها بودند. اما روز خداحافظی برای مکه را کامل به یاد دارد، می گوید: مادرم وقتی با من خداحافظی کرد، گفت بچه ها را امانت به تو می سپارم، ظهر همان روز خواهرم ...
آزادی مادر زندانی و پایان انتظار سه فرزند سرگردان
به گزارش البرزفردا ، “ر.ف” و همسرش سیده “م.ح” زوج نیکوکار البرزی که آزادی بیش از هزار و 300 زندانی را در کارنامه درخشان زندگی خود به یادگار دارند، در آستانه نیمه شعبان برای پرداخت بدهی یک زن آبرومند پیشقدم شدند تا بار دیگر چراغ خانه این زن سرپرست خانوار روشن شود.
جوانانی که با رمز یا علی ِاکبر به امام زمان خود خدمت می کنند
هر هفته یک سطح بالاتر برگزار شد، افزود: تا جایی که حتی برخی از مغازه های اطراف نیز گاهاً کمک می کنند و علاوه بر این بر سالم سازی فضای پارک هم اثر گذاشته است. سحر، یکی از دختران جوان گروه سه شنبه های مهدوی مسجد بقیت الله کرمان با اشاره به اینکه حدود 2 سال است که سه شنبه های مهدوی را در پارک نماز به اتفاق حدود 14 نفر از جوانان و نوجوانان مسجد برگزار می کنند؛ می افزاید: ختم قرآن و ختم ...
بمناسبت چهارمین سالروز آغاز تلخ بیماری کرونا در ایران + طوفان مرگ و باد بی تدبیری
...: دکتر حسین شهزادی - فوق تخصص قلب کودکان - مرکز قلب شهید رجایی بمناسبت چهارمین سالروز آغاز تلخ بیماری کرونا در ایران نوشت: 4 سال قبل ٬ در 30 بهمن سال 1398 ٬ خبری در بعضی از نشریات و خبرگزاری ها آمد ... سخنگوی وزارت بهداشت اعلام کرد: " ... به دنبال پیک بیماری های حاد تنفسی ظرف روز های اخیر در قم 2 مورد در آزمایشات اولیه از نظر کرونا ویروس مثبت گزارش شدند، اما متاسفانه هر دو بیمار ...
می خواست ماه رمضان تشییعش کنیم
؛ می برد در پارکینگ می گذاشت. گفت اگر رفتم، سوئیچ ماشین را بدهید که یکی از دوستانم ماشین را بگذارد در پارکینگ.رفت سوریه تا این که 10روز مانده بود برگردد. قبل از این که دو ماه ماموریت آقا محمد تمام شود، ارشیا مهدکودک می رفت؛ دفتر را می آورد خط کشی می کرد، روز به روز، هر روز که رد می شد یک خط می کشید، بعد توی دست های خودش می شمرد و می گفت که پنج تای دیگر بخوابیم بابایی برمی گردد. 10 تای دیگر بخوابیم ...
امیررضا و امیرعلی میرجلالی، به توان پدر و مادر
می خورد، تمام سختی های زندگی اش را در شوق بیشتر او به زندگی حل می کند . دختر نوجوان خوش انرژی روایت ما، همان سال ها با محسن میرجلالی، بچه مو بلند و درس خوان آسایشگاه فیاض بخش که مادرش همه دنیایش را برای پیشرفتش می دهد، وصلت می کند. سال ها بعد از ازدواج، امیرعلی پسر ارشدشان عضو تیم ملی می شود و مقام قهرمان قهرمانان آسیا را در رشته بسکتبال به دست می آورد. امیررضا پسر دومشان هم که در جناح ...
با ساکنان شهرک جذامی ها آشنا شوید/ در اینجا همه جذامی هستند+جزییات (16+)
... خاطره آمدن به مشهد هنوز بعد از این همه سال برای او زنده است: من مادر که نداشتم، پدرم هم فوت کرد، کسی را نداشتم ، شنیده بودم اینجا بیمارستان جذامی هاست، اول رفتم رشت. آنجا یک خانمی بود خدا خیرش بدهد با شوهرش داشت می رفت مشهد. من را زیر چادرش قایم کرد، اینطوری سوار اتوبوس شدم. مرد 60 سال پیش با اتوبوس آمد مشهد، خودش را رساند بیمارستان هاشمی نژاد و بستری شد، درمان شد. بعد یک روز گفتند ...
الگویی که جوان امروز باید از علی اکبر(ع) بگیرد +تصاویر و مولودی
فرزندانی بوده است؛ زیرا کلمه ابنائک جمع است و نیز کلمه عترتک که عترت هرکسی ذرّیه و فرزندان او محسوب می شود. 2.بزنطی می گوید: از حضرت امام رضا (ع) پرسیدم: آیا کسی می تواند با زن و با کنیزی که از پدرش فرزند دار شده، ازدواج کند؟ آن حضرت فرمود: اشکالی ندارد. گفتم: از پدرت شنیدم که فرمود امام سجاد (ع) علاوه بر ازدواج با دختر امام حسن (ع) با ام ولد (کنیز صاحب فرزند) ایشان نیز ازدواج کرد ...
شوق پرواز/ اسطوره ای از ایثار که عاشق شهادت بود
از جلوی چشمانم رفتند؛ تا اینکه اوایل شهریور ماه سال 1399 بود که پسردایی ام عکسی از علیرضا به زن دایی ام می دهد تا نظر مرا نسبت به علیرضا بداند که سرانجام بعد از بهانه های الکی که در ذهنم تراشیده بودم قرار شد تا برای خواستگاری تشریف بیاورند. خلیلی می گوید: علیرضا همواره نماز اول وقت می خواند و نسبت به حق الناس خیلی حساس بود؛ به پدر و مادر خود و همچنین پدر و مادر من احترام می گذاشت و در طول ...