سایر منابع:
سایر خبرها
از داعشی های فریب خورده تا توبه نامه تتلو
، چند صحنه قتل در یک روز بروید؟ یک روز 10صبح کشیک قتل بودم که ماموری به من زنگ زد که جسد مردی در بوستان ولایت کشف شده است . به آن محل رفته و با بررسی صحنه رد پای برادرش را در قتل پیدا کرده، دستور بازداشتش را دادم. درگیر این پرونده بودم که یک ساعت بعد وقوع قتل دیگری به من اطلاع داده شد. در حال تحقیق در محل قتل دوم بودم که دوباره قتل فرد دیگری گزارش شد. ساعت پنج صبح روز بعد به خانه بازگشتم. ...
شهیدی که به خاطر بچه شیعه های سوریه پسرش را ندید
من و بچه باید بیمارستان می ماندیم. به آقایان اجازه ورود نمی دادند. پدرم با نگهبانی صحبت کرده بود و نگهبانی هم قبول کرد تا یک لحظه کوتاه پدرم و آقا سجاد بیایند دم در آسانسور تا بتوانند بچه را بیاورند پایین و نشان شان بدهند. خلاصه این کار صورت گرفت و همان شب فاطمه رقیه را دید. آن شب وقتی در بیمارستان بستری بودم تا صبح خانه نرفته بود و پشت در بیمارستان قدم می زد و لحظاتی هم در ماشین می رفت ...
بانوی 81 ساله: روزی 14 ساعت مطالعه می کنم
انگیزه و دلایل شما برای ادامه تحصیل در این سن و سال بیشتر بداند که او می گوید: این حق من بود که چندین سال پیش باید به آن دست پیدا می کردم. من عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی هستم. غیر از من چندتا از همکاران دیگرم هم بودند که دوست داشتند ادامه بدهند اما شرایط فراهم نمی شد. وگرنه علاقه مندی من به ادامه تحصیل و کسب دانش به خیلی وقت پیش بر می گردد. من از همان جوانی علاقه مند بودم که هم کارم را انجام ...
گفت و گوی رکنا با نیلوفر پارسا بازیگر سریال آوای باران + اولین فیلم در کنار شوهرش!!
باز کرده بودم؛ همان جا بود که به او پیام دادم "باریکلا چقدر قشنگ " همچنان با هم صحبت کردیم که تا بعد از 6 ماه آشنایی و معرفی خانواده ها 2 سال پیش عقد کردیم. حرف های شنیده نشده از همسر نیلوفر پارسا میلاد اسداللهی در خصوص حال و هوای احساساتش زمانی که نیلوفر را روی صحنه تئاتر یا اجراهایش می بیند گفت : نیلوفر قشنگ 180 درجه در خانه با جلوی دوربین تفاوت دارد ...
ویترین روزنامه ها/ روایت شرق از امنیت شغلی یک کارگر خدماتی/بررسی اعتماد درباره ورزش ایران در سال 1402
. دلیل هم این بود که دیگر نمی توانستم در محیطی شروع به کار کنم که احتمال داشت بعد از دو یا سه سال، دوباره همان سریال تعدیل شدن، تکرار شود. این بار با وجود دو تا بچه دیگر نمی شد ریسک کرد. دیگر نمی شد روی کاری تمرکز کرد که معلوم نبود فردایش چه می شود. وقتی شما دانشگاه درس می خوانید، انتظارتان افزایش پیدا می کند. دیگر سر هر کاری نمی روید؛ اما زندگی با شما تعارف ندارد. من هم به همین دلیل از همان اول که ...
پای صحبت های مادر ده فرزندی و مهاجرتی که خبرساز شد!
برند و از کسانی که خارج از ایران هستند کامنت های زیادی گرفتم که حرف من را تایید کردند. خانواده ای که همیشه در اولویت است! آخرین فایل صوتی که از خانم صادقی روی صفحه گوشی ام می نشیند خبر می دهد که گفت و گو به پایان رسیده، این بار برایم چند جمله ای درباره همه آنچه این چند وقت با مهاجرت شان اتفاق افتاده و چند خطی برای مخاطبینش که به قول او همیشه حجم زیادی مهربانی نثار او و خانواده اش ...
مرگ اسرآمیز زن تنها، فوت یا جنایتی هولناک
تنهایی زندگی می کرد و من گاهی به او سر می زدم تا جویای احوالش شوم. چون او بیمار و مسن بود برایش یک پرستار هم گرفته بودیم که به او رسیدگی می کرد. او ادامه داد: با عمه ام تماس گرفتم اما جوابم را نداد. تلاش کردم با پرستارش صحبت کنم اما او هم تلفنش را جواب نمی داد. به همین دلیل نگران شدم و خودم را به خانه اش رساندم و در آنجا بود که متوجه شدم او به طرز مشکوکی فوت شده است. چرا که وسایل خانه اش بهم ریخته بود ...
سرنوشت مبهم نازگل کوچولو/ آیا او را دیده اید؟
نرسیده است. صمد کاوه، پدربزرگ نازگل، می گوید: نازگل نوه دختری ام تازه به مدرسه می رفت و کلاس اول بود. او وقتی 4ماه بیشتر نداشت، پدرش را از دست داد. پدرش به خاطر بیماری از دنیا رفت و از آن به بعد دخترم و نازگل را به خانه خودم در روستای برسیان آوردم تا نزد خودم زندگی کنند. او درباره روز حادثه هم می گوید: حدود ساعت8:30 جمعه بود. نازگل در حیاط خانه سرگرم بازی بود که برای انجام ...
(16+) جدیدترین اظهارات قاتلان افغانستانی داریوش مهرجویی و همسرش / کریم به من گفت خانم را تو بکش / چاقو ...
شهرک رسیدم. کریم و میرویس بودند و اسکندر بعد از من آمد. از بالای دیوار وارد شهرک شدیم و خودمان را به مقابل خانه مرحوم مهرجویی رساندیم. وارد خانه شدیم و کریم پشت پنجره آشپزخانه رفت. خانم سایه اش را دید و تهدید کرد به پلیس زنگ می زند. کریم هم تهدیدش کرد. بعد به ما گفت امشب شرایط جور نیست، بهتر است برگردیم. ما هم از همان مسیری که آمدیم برگشتیم. همسر مرحوم مهرجویی شما را شناخت؟ داوود: فکر ...
سارق سابقه دار، قاتل هم شد | سرکوفت می زدند، با شمشیر کشتمش
مقتول اعتراف کرد و در تشریح ماجرا گفت: سال 1399 به خاطر سرقت دستگیر و به دو سال حبس و رد مال محکوم شدم. بعد از گذراندن دوران محکومیتم و حمایت های مالی خانواده و دوستانم توانستم آزاد شوم. اما از روزی که آزاد شدم فهمیدم یکی دو نفر از بچه محل هایم پشت سرم حرف های نامربوطی زده اند و هرجا می رفتم نگاه سنگین دوستان و آشنایانم را حس می کردم و آن ها به دلیل کمک های مالی ای که برای ...
همسفر جاده بی قراری ها
خانه نمی ماندند؛ کشیک می دادند. به کمک خانم های پیر که همسران شان به جبهه رفته بودند، می رفتند و برای آن ها خرید می کردند. در پخش آذوقه ها کمک می کرد با این که سنش کم بود اما شب در پایگاه بسیج می ماند و بعد از نماز صبح به خانه می آمد. نقش پدر و مادر در تربیت شهید پدرم روحانی بود و قم درس می خواند. زمانی که ما بچه بودیم، مسائل دینی را به ما یاد می دادند. پدر بزرگم مکتب داشت، به بچه ها ...
زیبایی جادویی دخترخوانده نیلوفر شهیدی دل همه را برد ! + عکس عروسی و بیوگرافی خانم بازیگر
رستا دختر خوانده دل همه را برد نیلوفر شهیدی بازیگر سریال های گاندو، حکم رشد، لیسانسه ها که چندی پیش با شرکت در یک برنامه خبر از به سرپرستی گرفتن یک دختر 7 ساله را داد، برای اولین بار با انتشار ویدیویی از چهره دخترش رستا رونمایی کرد و دل همه را برد. عکس رستا فرزند خوانده نیلوفر شهیدی را در ای بخش از نمناک مشاهده خواهید کرد. نیلوفر شهیدی بازیگر نقش زهره در مجموعه تلویزیونی حکم رشد با ...
دختر ربوده شده ای که پیدا شد؛ پلیس در جست وجوی زن و مرد کودک ربا
هراسان و گریان بود گفت: دختر پنج ساله ام ربوده شده است. زن جوان گفت: با دختر و پسر خردسالم برای خرید آخر سال به یک پاساژ رفته بودیم، پس از تمام شدن خرید تصمیم داشتیم به خانه برگردیم، به همین منظور یک پراید دربستی گرفتم که سرنشینان آن یک خانم و آقا بودند. اول نمی خواستم سوار شوم اما بعد با این تصور که آنها زن و شوهر هستند، اعتماد کردم و به همراه دختر و پسرم سوار خودرو شدیم. وقتی به مقصد ...
سارق مسلح بانک شهر: چاره ای جز دزدی نداشتم چون بدهکار بودم/ اینکه می دیدم بچه های دیگران لباس عید می ...
توضیحاتی می دهد. ازدواج کردید؟ چند فرزند دارید؟ بله، یک دختر 8 ساله و یک پسر 5 ساله دارم. قبلا هم سرقت مسلحانه انجام داده بودید؟ بله، سال 1400. مربوط به من نمی شد، اما من هم مشارکت داشتم. سرقت مسلحانه بود و فقط یک موتور دزدیدیم. از سرقت یک قران هم نصیبم نشد. همان موقع که موتورسیکلت را سرقت کردیم به قدری پشیمان شدم که تمام سهمم را به هم جرمم بخشیدم. ...
بانوی خوزستانی که فرزندآوری را جهاد برتر مادرها می داند
سمت بیمارستان رفتم و کمتر از یک ساعت بعد دخترم (فاطمه خانم) به دنیا آمد و کنفرانسم لغو شد. اویل ازدواج همسرم همیشه می گفت که به کمتر از 10 تا بچه راضی نمی شوند. واقعا اوایل فکر کردن به این حرف خنده دار بود برام... همیشه رویای پوچ خودم داشتن یه دختر و یک پسر بود (این تفکر بخاطر دیوار نویسی بیمارستان شهرمون بود)که از بچه گی هر وقت بیمارستان می رفتم می خوندمش دو بچه کافی است... دختر یا ...
طعنه یک استقلالی به علیرضا بیرانوند
بدی در این هفته دریافت کردند چون خودم این روزهای سخت و تاریک را در 20 سال گذشته داشتم و می دانم این دروازه بانان چه لحظات سختی را سپری می کنند. نقش سرمربی، مربیان، همبازیان و طرفداران برای بهبود شرایط روحی گلرها خیلی زیاد است تا آنها با حمایت دوباره عملکرد خوبی ارائه کنند. متاسفانه در فوتبال ایران فقط روزهای بد را از دروازه بانان در ذهن نگه می دارند ولی کسی نمی گوید چه روزهای درخشانی داشتند ...
شهیدی که اعزام به سوریه را به پشت میز نشینی ترجیح داد
می بوسید و می گفت همه پدرها اینقدر بچه هایشان را دوست دارند یا من اینطوری هستم؟ واقعا از جان و دل به پسرش وابسته بود و او را دوست داشت. قبل از شهادت مدام سفارش همسرش را به ما می کرد می گفت حق همسرم را ادا کنید مبادا بعد از من حق او ضایع شود، خیلی به فکر خانواده اش بود. اگر در طول روز چند بار هم من را ملاقات می کرد باز هم هر بار دست مرا می بوسید و می گفت مادر خیلی برای من ...
جادوی دخترخاله ام مرا قاتل کرد
زدن همسرش اعتراف کرد و گفت: من و همسرم اختلاف داشتیم، شب حادثه عصبانی شدم و با ریختن بنزین خانه را آتش زدم، می خواستم خودم را هم بکشم اما زنده ماندم. در حالی که پرونده روند قانونی خود را طی می کرد، چهار فرزند مقتول با مراجعه به دادگاه از قصاص پدرشان گذشت کردند. به این ترتیب وی از جنبه عمومی جرم در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران به اتهام قتل عمدی همسرش از خود دفاع کرد. ...
قتل مادر و خواهرزن به خاطر سقط جنین همسر در خیابان پیامبر تهران
ارث همسرم را تصاحب کردند. همه این اتفاقات سبب شد سه روز قبل از ماجرا نقشه را طراحی کنم . بعد چه شد ؟ خانه ام رادرسعادت آباد فروختم وقاتلان را اجیر کردم ودونفردرپوشش تعمیرماشین لباسشویی به آن خانه رفتند وقتل رامرتکب شدند. فقط 250 میلیون گرفتم مهرشاد 24ساله، کارگر رستوران و دوست طراح جنایت است و هنوز باور ندارد دستش به این جنایت آلوده شده. بسیار پشیمان ...
بابا حسن و ساک های پر از پول!
معتقد بودند که در این موقعیت انجام عملیات غیرممکن است. بعثی ها هم می دانستند که ما آن شب قصد انجام عملیات در آن منطقه را داریم. ستون پنجم دشمن به آن ها اطلاع داده بود. دشمن حتی ساعت شروع عملیات را هم می دانست. همه نیروهای دشمن در حال آماده باش کامل بودند و ما این آمادگی را حس می کردیم. زمین گیر شدیم و بچه ها همه دست به دعا برداشتند. یقین داشتیم که اگر حرکتی در این دشت انجام دهیم همگی شهید ...
خانم مهندس باند جعل و کلاهبرداری را لو داد
خانه را در چشم برهم زدنی شکست و وارد خانه شد. لحظاتی بعد از ورود او چند نفر دیگر هم وارد خانه شدند. این را هم بگویم که آنها وسایل نقشه برداری و اندازه گیری با خودشان داشتند. چون خودم مهندس هستم و با وسایل نقشه برداری آشنایی کامل دارم. به دنبال تماس خانم مهندس، مأموران کلانتری در غرب تهران راهی خانه شدند اما قبل از رسیدن مأموران، افراد ناشناس آنجا را ترک کرده بودند. دو روز از این ماجرا ...
خدا را شکر بیرانوند و نیازمند مثل من نشدند/ خودشان این کاره هستند و اتهام می زنند
بدی در این هفته دریافت کردند چون خودم این روزهای سخت و تاریک را در 20 سال گذشته داشتم و می دانم این دروازه بانان چه لحظات سختی را سپری می کنند. نقش سرمربی، مربیان، همبازیان و طرفداران برای بهبود شرایط روحی گلرها خیلی زیاد است تا آنها با حمایت دوباره عملکرد خوبی ارائه کنند. متاسفانه در فوتبال ایران فقط روزهای بد را از دروازه بانان در ذهن نگه می دارند ولی کسی نمی گوید چه روزهای درخشانی داشتند ...
روایت تکان دهنده و دردناک خانواده آریانا ولی نژاد از مرگ زن دوچرخه سوار ایران
را نداد و دختر خرم آبادی پس از چند روز دست و پنجه نرم کردن با سوختگی، جانش را از دست داد. در گزارشی که چند روز قبل منتشر کردیم از دلیل و چگونگی سانحه نوشتیم و امروز گپ و گفتی با خانم خدیجه رشیدی، مادر آریانا و همین طور مهران رشیدی، دایی و مربی او داشتیم که در ادامه می خوانید. مادر آریانا: آریانا دستش را بلند کرد و قول داد که برمی گردد اما... *خانم رشیدی! به شما تسلیت می گوییم ...
دخترخاله ام مرا جادو کرد؛ زنم را آتش زدم و کشتم
...: متهم، همسر جوانش را مقابل چشمان چهار فرزندش آتش زد و باعث مرگ او شد. یک سال قبل خبر آتش سوزی مهیبی در یک خانه به ماموران داده شد. پلیس متوجه شد دو نفر در این آتش سوزی زخمی شده اند که حال یکی از آنها وخیم است و به بیمارستان منتقل شده است. ساعاتی بعد خبر رسید زن جوان به نام نازگل جانش را از دست داده است. شوهر این زن به نام حمید بازداشت شد. او گفت قصد کشتن همسرش ...
به خدا رشوه می دهی؟
. پله ها را دوتا یکی کردم و خودم را به در حیاط رساندم. در را که باز کردم، در چارچوب در با مجید روبه رو شدم. سلام کرد، جواب سلامش را دادم و سرش را در آغوش گرفتم و بوسیدم. گفتم: باباجان! این چهل و پنج روز من و مادرت شب و روزمون یکی شده بود. با خنده گفت: می بینین که برگشتم و هیچ اتفاقی برام نیفتاد. فردای آن روز رفتم یک گوسفند خریدم و قربانی کردم. گوشتش را پخش کردیم، بجز یک تکه کوچک را که برای تبرک ...
شوق لطف خدا
به خاطر پول پدرم، سرمایه و ثروت مادری ام چندان در اولویتم نبود. نه تنها سمیه که خانواده عمه فاطی از همان کارکترهای حاشیه زندگی فامیلی ما بودند. ما همه چیز را به نرخ پول خودمان ردیف می کردیم و بها می دادیم. عمه فاطی خیلی خوب این را می دانست. شب های جمعه که همه خانه عاطی جمع می شدیم یا بیشتر مهمانی های بعد افطار که کیف همه کوک بود، عمه جلوی در با سلام و احوالپرسی خیلی معمولی ...
اسارت خوی واقعی انسان را به نمایش می گذارد
می کنم. چندروز بعد بیمارستان ما را احضار کرد. به خلبان های آزاده جانبازی داده و دوباره بازنشست شدیم و رفتیم خانه. من به یک شرکت تهیه و توزیع مواد پروتئینی رفتم. تا این که شهید ستاری شهید و آقای (حبیب) بقایی فرمانده نیرو شد. آن زمان آقای (فریدون) علی مازندرانی رییس ایثارگران نیروی هوایی بود. ما هم زیر نظر ایثارگران بودیم. از نظر مادی وضع مان خراب بود. خانه ای در پردیسان داشتیم که تمام ...
ماشینم به خاطر بدهی فدراسیون مصادره شد/ مجبور به استعفا شدم
. لیگ را بعد از مدتها با حضور 8 تیم برگزار کردیم که اتفاق خوبی بود. حضور باشگاه هایی مانند چادرملو، نفت تهران و گل گهر در رشته دوومیدانی هم یکی دیگر از کارهایی بود که انجام دادیم. زمانی که فدراسیون را تحویل گرفتم 7 میلیارد بدهی مالیاتی داشتیم که بخاطر همین مسئله ماشین و سهام شخصی من مصادره شد ولی هیچ یک از این موارد باعث نشد کم کاری کنم. روزی که مجبور به ترک فدراسیون شدم تمام این بدهی را پرداخت کرده ...