سایر منابع:
سایر خبرها
را از او گرفتم. پای آن را امضا زدم و گفتم: راضی ام به رضای خدا. عباس خیلی خوشحال شد. پشت دستان مرا بوسید. بوسه ای که هنوز گرمی لبانش را احساس می کنم. به دوستش گفته بود بهترین هدیه مادرم، همان امضای رضایتنامه اعزام به جبهه ام بود. یک خداحافظی، یک نگاه روز اعزام و آخرین نگاهش را هیچ گاه از یاد نمی برم. کنار ماشین اعزام رفتم و صدایش کردم، عباس! به همرزمانش گفتم: پسرم ...
در آن لحظه به اسارت گرفتیم. همچنان تا ساعت هشت شب درگیری به شدت ادامه داشت. اواخر شب یکی از گردانهای پشتیبانی موضع ما را تحویل گرفت و ما برای استراحت به خط دوم برگشتیم. نیمه های شب که در حال استراحت بودیم، آتش دشمن بسیار سنگین بود. فرمانده گردان وقتی که شدت آتش را دید، بچه هایی را که در حال استراحت بودند بیدار کرد. من گفتم: آقای خواجویی چه خبر شده است؟ گفت: آتش دشمن خیلی سنگین است. احتمال نفوذ ...
خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: کتاب حوض خون ، شامل خاطرات و روایت های 64 نفر از بانوان اندیمشکی درباره فعالیت شأن در بخش رختشویی البسه رزمندگان دفاع مقدس است که فاطمه سادات میرعالی، زهرا بختور، سمانه نیکدل، سمیه تتر، نسرین تتر، مهناز الفتی پور، آمنه لهراسبی و نرگس میردورقی تحقیق آن را برعهده داشته اند. این کتاب که حاصل همکاری دفتر تاریخ شفاهی اندیمشک و واحد تاریخ شفاهی دفتر مطالعات جبهه فرهنگی ...