شهیدی که تمام خانواده اش گرین کارت داشتند!
سایر منابع:
سایر خبرها
بسیجی نوجوانی که تشنه لب به دیدار مولایش رفت
...> ** روایت نصرت الله اکبری نصرت الله اکبری؛ از اعضای کادر فرماندهی گردان مقداد، آن لحظات را خوب به خاطر دارد: هر سه گروهان مقداد؛ شهید بهشتی، روح الله و سیدالشهدا (ع) زیر آتش شدید قرار داشتند. وجب به وجب زمین منطقه توسط گلوله های 120 میلی متری شخم زده می شد. آتش و دود منطقه را پوشانده بود. از همه طرف بوی باروت می آمد. تنها جان پناه بچه ها تپه ای بود که در پشت کانال قرار داشت ...
روایت همراهی افسران سودانی با بعثی ها در عملیات والفجر1
. اما، هیچ کدام از این ها تاب مقاومت در برابر شیر بچه های بسیجی ما را نداشتند. همان بچه هایی که تاآخرین نفس مقاومت می کردند، کشته و مجروح می شدند و نفربه نفر به زمین می افتادند اما تسلیم نمی شدند. شجاعت نیروهای ما، واقعاً نمی شدند. ستودنی بود. نیمی از کانال را پشت سر گذاشته بودیم که در آنجا یک انحنایی ایجاد شده بود. شبیه یک پیچ به سمت راست و بعد دوباره به سمت چپ. با زاویه خیلی کم. همین که از پیچ عبور ...
جانشین فرمانده کل سپاه: نابودی دشمن خواسته قلبی مسلمانان جهان اسلام است
) بود و در عملیات های سرنوشت ساز دفاع مقدس از جمله بدر، کربلای 4 و5، والفجر 8 جزء فرماندهان و مدیران جهادی بودند که نام و خاطره این شهید بزرگ با تیپ قمر بنی هاشم(ع) عجین است. سردار علی محمد اکبری افزود: این شهید بزرگوار همرزم سرداران و فرماندهان و رزمندگان استان در تیپ قمر بنی هاشم(ع) بود و در اوقات فراغت در پشت جبهه و هر زمانی که در منطقه عملیاتی، حضور نداشتند، در استان از خانواده معظم ...
ایستادگی شهید زاهدی و یارانش مانع سقوط مجدد خرمشهر شد/ حاج علی این اواخر عمل قلب باز کرده بود/ عرفا و ...
بسیار توانمند بود و هم بین بچه های رزمنده محبوبیت داشت. باید گفت که او همتای شهدایی، چون حاج قاسم سلیمانی و حاج احمد کاظمی بود. از چه مقطعی با شهید زاهدی همرزم شدید؟ من اولین بار که به جبهه اعزام شدم، به کردستان رفتم. سال 59 در کردستان بودم که شنیدم حاج حسین خرازی و حاج علی زاهدی و تعداد دیگری از بچه های اصفهان در جبهه جنوب حضور دارند. برگشتم اصفهان و این بار به خوزستان اعزام ...
اختصاصی/گفت وگو با نویسنده کتاب قرآن قمر
... اینها همه کرامت است. اگر این نوع نگاهها در همه جامعه جاری بود، مشکلات امروز وجود داشت؟ اگر بخواهم محمدعلی را توصیف کنم باید یک بار از اول تا آخر کتاب را، و حتی بیشتر از آن را مجدد تعریف کنم. ماجرای جذاب وشگفتی برای شما اتفاق افتاد؟ بگذارید از آخرینش بگویم،از عنایت حضرت زهرا(س)به این شهید... او در عملیات فتح المبین به شهادت میرسد که رمز عملیات یا زهرا بوده ( و ...
شهید زرهرن، شهیدی که سعادت شهادت در راه حفظ حریم اهل بیت نصیبش شد
زرهرن همانند مولایش امام حسین(ع) به سمت خطر می شتافت یکی دیگر از همرزمان شهید می گوید: ما با اهالی روستای (اپن) 15 کیلومتر فاصله داشتیم، مرتضی در یک حرکت خلاقانه و به صورت خودجوش همیشه برای بچه های آنجا صبحانه و ناهار می برد، اول از بچه های خودمون می پرسید که این غذاها اضافه است یا نه، بعد همه رو جمع می کرد و می برد و خانه به خانه غذاها رو می داد و من باهاش همراه بودم و می دیدم باهاشون ...
ماموریت های بمباران با اف چهارده ابتکار شهیدبابایی بود
ور شوم می روم. کار شاگرد و راننده را هم خودم می کردم و پول بیشتری پس انداز می کردم. بنابراین هزارتومان خرج عمل، چیزی نبود که نتوانم بپردازم. اسکناس هزارتومانی تازه آمده بود و من چندتا از آن داشتم. دکتری که بینی ام را عمل کرد، یهودی بود. شبانه از درمانگاه بیرون آمدم و هرچه اصرار کرد، شب را نماندم. مادر و پدرم ماجرا را نمی دانستند چون واقعاً مستقل بودم. همه کارهایم را خودم می کردم. تنهاچی ...
از شیروان تا حلب؛ درس شهامت با زرهرن
شهید می گوید: ما با اهالی روستای (اپن) در حلب 15 کیلومتر فاصله داشتیم، مرتضی در یک حرکت خلاقانه و به صورت خودجوش همیشه برای بچه های آنجا صبحانه و ناهار می برد، اول از بچه های خودمون می پرسید که این غذاها اضافه است یا نه، بعد همه رو جمع می کرد و می برد و خانه به خانه غذاها را تقسیم می کرد و من باهاش همراه بودم و می دیدم باهاشون عربی صحبت می کند. جلیل طرفی در ادامه می افزاید: من باهاش بودم ...
سرنوشت عجیب فرزند شهید حجاب
...، خط اتوی شلوارت خربزه را قارچ کند، فرد را متمدن نمی کند. آگاهی به وجود نمی آورد. پدرم می گفت: ما با کلاه پهلوی مخالف بودیم، بزرگانی که در تبریز بودند، آمیرزا آقا صادق آیت الله انگجی با این موضوع مخالفت کرد. من هم جزو مخالفین بودم. مرا می خواستند دستگیر کنند. فرمانده لشگر امیر طهماسب بود. گفته بود شیخ را می گیرم و اعدام می کنم و بعد به تهران خبر می دهم، چون شیخ حرف های منطقی و مستدلی می زد ...
خاطرات و زندگینامه سید شهیدان اهل قلم از زبان خودش
زندگینامه و خاطرات شهید سید مرتضی آوینی از زبان خودش زندگینامه شهید مرتضی آوینی من بچه شاه عبدالعظیم هستم و درخانه ای به دنیا آمده و بزرگ شده ام که درهر سوراخش که سر می کردی به یک خانواده دیگر نیز برمی خوردی. اینجانب - اکنون چهل و شش سال تمام دارم. درست سی و چهار سال پیش یعنی، درسال 1336 شمسی مطابق با 1956 میلادی در کلاس ششم ابتدائی نظام قدیم مشغول درس خواندن بودم ...
گذری بر زندگی و خاطرات شهید صیاد شیرازی
علی صیادشیرازی بعد از ترور همسرش در خاطره ای وضعیت جسمی و روحی شهید یک روز قبل شهادت را اینطور روایت کرد: یادم هست شب قبل از شهادتش -20 فروردین 1378 - را در مشهد بود. آن روزها مادرش مریض بود. شب را تا صبح در بیمارستان و کنار مادر مانده بود و روز بعدش را آمده بود تهران. خیلی خسته بود با این حال مقداری به درس ریاضی بچه ها رسیدگی کرد. صبح روز شهادت ساعت 6:30 بامداد، با من خداحافظی کرد اما ...
از کامران تا مرتضی، راهی طولانی که آوینی طی کرد تا به شهادت رسید
در شهر های زنجان، کرمان و تهران به پایان رساند و به شعر، نقاشی و داستان علاقه داشت. بیوگرافی مرتضی آوینی خود آوینی هم در زندگی نامه مختصرش از دوران کودکی اش چنین می نویسد: من بچه شاه عبدالعظیم هستم و درخانه ای به دنیا آمده و بزرگ شده ام که درهر سوراخش که سر می کردی به یک خانواده دیگر نیز برمی خوردی و خاطره ای از ایام کودکی نقل می کند: اینجانب - اکنون چهل و شش سال ...
شهید زنده دلی که بر دل ها حکومت می کند
شهید بزرگوار فرمانده تیپی که از آذربایجان غربی برای ملحق شدن به نیروهای لشکر عاشورا فرماندهی گردان حر از لشکر عاشورا در عملیات فاو بود. این دلاور عزیز فرماندهی گردان حر از لشکر عاشورا را بر عهده داشت و در یک عملیات ایضایی با حدود 600 نفر از منطقه فاو در دریاچه نمک شروع به عملیات کردند و در همین عملیات از ناحیه مختلف زخمی شد. با اسرار و تأکید ایشان را به عقب کشیدند چون نیروهایش ...
خاطره انگیزترین تحویل سال را در اردوگاه تکریت 19 گذراندیم
سروشکل جبهه ای به خودش نگرفته بود. این عید یک حالت خاطره انگیزی داشت. بعد ها خیلی از همان بچه های حاضر در منطقه به شهادت رسیدند. کل عید سال 60 را در منطقه بودید؟ بله. در همان منطقه سوسنگرد بودم. سوسنگرد در جبهه میانی خوزستان چند بار بین ایران و عراق دست به دست شد و، چون یک منطقه مهمی بود، ستاد جنگ های نامنظم شهید چمران و دیگر نیرو ها اعم از سپاه و ارتش روی حفظ آن تلاش زیادی ...
ارادت شهید سلیمانی به مادر شهید؛ حاج قاسم: ننه علی هیچ کسی را ندارد!
قاسم بودم و بیشترین ارتباطمان در زمانی بود که مدیریت بنیاد شهید استان کرمان را بر عهده داشتم. حاج قاسم علاقه خاصی به دیدار با خانواده شهدا داشت؛ دعوت آنها را اجابت می کرد؛ به آنها سر می زد و اگر فرصتی پیدا نمی کرد تماس تلفنی با خانواده شهدا داشت و پیگیر امور آنها بود. حاج قاسم وقتی با خانواده شهدا صحبت می کرد، حال دلش خوب می شد و آرامش می گرفت. حسنی سعدی درباره اذعان حاج قاسم به این موضوع، بیان می ...
آپاراتچی؛ داستان یک قهرمان زنده
آنچنان رونق نگرفته بود و او در دهه 60 به عنوان کسی که سواد نوشتن ندارد، به تنهایی یک بنیاد سینمایی است؛ یعنی از عکاسی شروع کرد و بعد دوربین سوپر هشت خرید، سرمایه گذار جذب کرد و حلقه فیلمسازان را تشکیل داد. در همین شرایط است که جلیل طائفی وارد سینما و موفق به خلق چندین اثر سینمایی سوپر هشت می شود و آثار آخرش بیش از یک ساعت زمان دارد. او در دوره خودش، تمام ملزومات لازم برای فیلمسازی را مهیا کرده است ...
صدایی که بزرگ ترین حرف ها را زد/ فتح خون مستندی که در خاطره ها ماندگار شد
ادامه یافت. همچنین شهید آوینی در این سال ها علاوه برکارگردانی و مونتاژ مجموعه روایت فتح نگارش متن آن را بر عهده داشت که بعد ها در قالب کتابی با عنوان گنجینه ی آسمانی منتشر شد. کار ناتمام او در ماه محرم سال 1366 نگارش کتاب فتح خون (روایت محرم) را آغاز کرد و 9 فصل از فصول ده گانه آن را نوشت، اما در حالی که کار تحقیق در مورد وقایع روز عاشورا و شهادت خاندان بنی هاشم را انجام داده ...
شهدای نوروز
. حسین به عنوان یک عنصر فرهنگی فعال، خیلی ها را جذب می کرد. فعالیتش در مسجد قمر بنی هاشم متمرکز بود. هر جوانی با ایشان برخورد می کرد جذب می شد. با جمعی از همین جوانان حلقه های صالحین را تشکیل داده بود. با جمعی از دوستان و هم محله ای ها هیئتی به نام منتظران مهدی(عج) تشکیل داد و هیئت موفقی بود. من چند جلسه ای رفتم و حال و هوای خالصانه بچه ها واقعاً دیدنی بود. حسین در اندک فرصتی که به دست می آورد به ...
90درصد پرندگان جهان را می شناسم
نقطه تهران هستید؟ بیشتر از روی شانس و اقبال بود. البته من در خانواده ای علاقه مند به طبیعت به دنیا آمدم و رشد کردم. در جنوب شهر تهران در خیابان خراسان و در منطقه بسیار صمیمی و زیبای مولوی به دنیا آمدم. آن منطقه را پاخط می نامیدند. چون اول خط ماشین دودی بود که در زمان ناصرالدین شاه به ایران آمد و خط مواصلاتی تهران و شاه عبدالعظیم بود. تا دبیرستان هم در این منطقه بودم و امروز وقتی به آن منطقه ...
حس جاماندن دارم | الحمدلله که شعرم مورد محبت رهبری قرار گرفت
ارتباط بگیرد. اول با مداحان مسجد و هیئت محل کار می کردم و هنوز هم کار می کنم، معروف و غیرمعروف برایم فرقی ندارد و نوکری اهل بیت(ع) را می کنم. اینکه شعری در بین مردم گل می کند یا نه، اصلا قابل پیش بینی نیست چون این اتفاق فقط زمانی برای یک شعر یا نوحه می افتد و مورد استقبال مردم قرار می گیرد که خود اهل بیت(ع) نظر کنند و لطف سیدالشهدا(ع) شامل حال آن شعر شود. همه شعرا همواره حداکثر تلاش خود را ...
برای نابغه فاو
...، بیشتر با رزمندگانش مأنوس و نیز هر چه که معتبرتر می شد، بر احساس مسؤولیت و تلاشهایش می افزود تا بیشتر از گذشته مفید و مؤثر باشد. سردار طوسی پیشاپیش همه سپر بلای رزمندگانش می شد همه به عینه می دیدند که طوسی شهادت طلب، نه تنها دلش حتی لحظه ای برای جلسات قرارگاهی نمی تپید، بلکه همواره دلواپس سلامت رزمندگانی بود که در روزهای سرد زمستانی اروند با لباس غواصی به آب زده و تحت ...