تغییر چهره تلخ بازیگر فیلم بچه های آسمان در 38 سالگی + عکس و بیوگرافی و ...
سایر منابع:
سایر خبرها
روایت جالب فوق ستاره لیگ قهرمانان: هیچ باشگاهی من را نمی پذیرفت/ گفتند در فوتبال هیچی نمی شوی
پیدا کنم. حتی در ترکیب روز مسابقه هم قرار نمی گرفتم، به من گفتند که انفرادی تمرین کنم. معمولا جایی نزدیک خانه مان در ورزیا می رفتم و وقتم آن را جا می گذراندم. خوب بازی می کردم. آنجا هیچکس به من می گفت که خیلی ریزه اندام هستم. در حقیقت همیشه می شنیدم که به من می گفتند اگر واقعا اراده کنی می توانی یک فوتبالیست حرفه ای شوی. اما در آوای من کم آوردم، به پدر و مادرم زنگ زدم و گفتم که ...
زنم با کارگرم به من خیانت کرد / آنها از من سارق مسلح ساختند!
دستگیر و به مدت یک سال و نیم راهی زندان شدم. بعد از آزادی از زندان بود که عاشق دختری در گرگان شدم، من با یکی از اطرافیان آن دختر دوست بودم و به همین دلیل هم خیلی زود با او ارتباط برقرار کردم و بعد هم به خواستگاری اش رفتم اما بعد از ازدواج و در حالی که 2 فرزند داشتم او آن قدر زیر گوشم زمزمه کرد تا این که حق طلاق را از من گرفت، من هم که نمی فهمیدم چه می کنم حق طلاق را به همسرم دادم. مدتی ...
برادر کوچکترم به خاطر علاقه ام به ازدواج مرا کتک می زند!
به گزارش زیرنویس، من لعیا هستم 26ساله ، خواهر و برادر بزرگترم ازدواج کرده اند و برادر کوچکترم مجرد است. پدرم بازنشسته و مادرم خانه دار است. مدت زیادی است که من و برادرم دچار مشکلاتی با یکدیگر هستیم و خانواده هم عملا از او حمایت می کنند. برادرم بیماری قلبی دارد و به همین [...]
داستان شنیدنی نی ریز
پدرم آرد می داد. بعد ها کم کم ترسال شد و باران آمد و مردم از قحطی نجات پیدا کردند. حدود 4-3 سال قحطی شد. تمام مردم در بیابان دنبال علف بودند. اسم علف ها را هنوز یادم هست: کَپه قَلاغو که می گفتند توله، شُلِبَک، تُرُشَک. این علف ها را می پختند و می خوردند، چون چیزی نبود که بخورند. شما اگر یک بز داشتی که نیم کیلو شیر داشت، 10 مثقال آرد هم پیدا می کردی آرد و شیر درست می کردی می دادی به بچه ها ...
خودکشی زن جوان پس از افشای رابطه سیاه شوهرش با پرستار بچه ها + نظر کارشناسی
7 ساله هستند هم نکرد و حالا می خواهد که من او را ببخشم آخر چطور ممکن است!؟ مرد جوان که پشیمان بودو سعی داشت همسرش را آرام کند شروع به حرف زدن کرد .... از گذشته اش گفت: پدرم وقتی من نوجوان بودم مادرم را بدوم اینکه بدهد ، ترک کرده و در شهرستان زندگی می کند بعد از آن من تنها پناه مادر و خواهرم بودم .به علت غصه های زیادی که مادرم می خورد متوجه شدم که به بیماری ام اس دچار شده است و چون ...
گرفتار شدن زن جوان در تله مرد پولکی!
. می خواستم پولی به او بدهم و دهانش را ببندم. می گفت مشکل مالی اش حل بشود می رود و پشت سرش را نگاه نمی کند. به هر جان کندنی بود پولی جفت وجور کردم . قرار بود برود وبرای همیشه فراموشم کند. اما ... . چند هفته بعد دوباره زنگ زد. پول می خواست و تهدیدم می کرد عکس ها و اطلاعاتی که از زندگی ام دارد را منتشرخواهد کرد. جواب ندادم وگوشی را قطع کردم. دلم مثل سیر و ...
زن مطلقه بعد از ازدواج با عشق خیابانی اش گرفتار خیانتی شوم شد / کمکم کنید جهیزیه ام را پس بگیرم!
به گزارش رکنا، زن جوان که برای استرداد قانونی اش به پلیس مشهد مراجعه کرده بود، درحالی که به دلیل بی سر و سامانی زندگی اش اشک می ریخت، درباره سرگذشت تاسف بار خود به مشاور و مددکار اجتماعی گفت:آن روز که برای اولین بار عاشق شدم 20 بهار بیشتر از عمرم نگذشته بود اما من راه و رسم عاشقی را نمی دانستم و در واقع به هیجانات و آرزوهای جوانی ام نام عشق نهاده بودم. خلاصه با ایرج کردم و صاحب یک پسر شدم اما این ...
خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال افعی تهران + زمان پخش
داره و با بابک به داخل میره سپس به صندوقدار میگه من حدود 35 سال پیش اومدم با پدرم اینجا غذا خوردم و فرار کردیم پولشو ندادیم اومدم حساب کنم صندوقدار به پدرش که صاحب اونجاست میگه و او با آرمان دعوا میکنه که غلط کردین فرار کردین آرمان میگه آقای محترم من اون موقع بچه ای بیش نبودم! سپس بعد از گرفتم قیمت میبینه فاکتورشون 4 میلیون شده سپس جا میخوره و بعد از حساب کردن میره از اونجا. فردای آن روز حاضر شدن ...
سرانجام زنی که فرمانده ارتش را ترور کرد | زهره قائمی کیست؟
زهره قائمی که از اعضای تراز اول سازمان مجاهدین خلق ایران بود روز یکشنبه دهم شهریورماه سال 1392 در جریان حمله گروهی به پادگان اشرف واقع در خاک عراق در سن 49 سالگی همراه حدود 70 نفر دیگر از اعضای سازمان منافقین به هلاکت رسید. او طی سال های 72 تا 75 از مسئولان دفتر های مریم رجوی بود. در برخی از منابع آمده است که او از جمله توابین سال 67 بوده، اما پس از رهایی از زندان بلافاصله برای پیوستن به گروهک تروریستی منافقین به عراق رفته است. ...
برای کسب برد، گاهی هم باید باخت؛ لیگ قهرمانان بی رحم است، اما مایلم در فینال با منچسترسیتی روبه رو شویم
که با بچه های دیگر بازی می کنم. همان موقع متوجه شدم نسبت به سایرین، بهتر بازی می کنم. زمانی که به آکادمی بوخوم آمدم، اولین بار بود که موفق شدم خودم را با بازیکنانی در بالاترین سطح مقایسه کنم. سال اول خیلی سخت نبود، اما زمان می خواستم تا سازگار شوم. بعد هم خیلی سریع خودم را وفق دادم تا جایی که در 17 سالگی می گفتم شاید فرصت را پیداکنم فوتبالیستی حرفه ای شوم. *تفاوت فوتبال امروز با قبل ...
تصمیم به طلاق از شوهر خسیس بعد از 35 سال زندگی مشترک
به گزارش اینتیتر به نقل از خراسان، زن55 ساله با بیان این که بعد از 35 سال زندگی مشترک دیگر به آخر خط رسیده ام، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت:18ساله بودم که قدیر مرا از خانواده ام خواستگاری کرد. آن زمان پدر قدیر برای خرید سیب به روستا می آمد و با پدرم برای ارزیابی مقدار سیب های درختان به باغ اهالی می رفت. خلاصه من و قدیر در حالی پای سفره عقد نشستیم که او نیز ...
سرنوشت عجیب فرزند شهید حجاب
صادق هست جمع کرده است. من این کتاب را در خانه مان دیده بودم. عربی هم هست. ایشان گفت: این کتاب را می توانی به دست بیاوری و به من بدهی؟ بعد فهمیدم، که پدرم کتاب هایش را به آستان قدس وقف کرده. الان هم نمی دانم کجاست. ولی آیت الله سید صدرالدین صدر که پدر امام موسی صدر بود، کتابی نوشته به نام المهدی . ما مقلد آیت الله صدر بودیم. نواب صفوی و فدائیان اسلام مقلد آیت الله سید صدرالدین صدر بودند. آیت الله ...
نجات کودک سقوط کرده به چاه توسط دانش آموز لشت نشایی
در زمین بود، سقوط کرد. وی ادامه داد: پس از این اتفاق او با فریاد کمک خواست که من سریعاً از دیوار بالا رفتم و مشاهده کردم که سپانو به داخل چاه تقریبا شش متری سقوط کرده است و در حال پایین رفتن است زیرا گیاهانی که آنجا بودن مانع سقوط کامل او به چاه شدند. این دانش آموز افزود: من بالافاصله دست به کار شدم، دست او را گرفتم تا بیشتر سقوط نکند اما نتوانستم او را به طور کامل بالا بکشم ...
خجالت می کشیدم بگویم من هم مادر شهید هستم!
. بلند شد، دست انداخت و کمربند شلوارش را باز کرد. سرم را میان دستانم گرفتم و رفتم کنج دیوار. در این سال ها آنقدر کتک خورده بودم که می دانستم چه باید کنم تا کمتر آسیب ببینم. چشمم را بستم و با هر ضربه می گفتم: یا زهرا. دبیرسرویس: #میثم_عربی منبع : مهر قم پرس منتظر دریافت اخبار و پیام های هموطنان عزیز می باشد. ...
شهید صیاد شیرازی؛ یکی از گنجینه های انسانی ایران
ویژه است؛ جنبه های علمی و نظم وی و همچنین اعتقادات و معنویتش محفوظ است؛ وی تلاش ها و مجاهدت های زیادی در بازه های زمانی قبل و بعد از انقلاب به ویژه در دوران دفاع مقدس داشت و این مجاهدت ها تا زمان شهادت ادامه داشت. مهدی صیاد شیرازی درباره واقعه ترور شهید صیاد شیرازی، توضیح داد: زمانی که 17 ساله بودم، پدرم به شهادت رسید؛ خاطرات زیادی از وی دارم، اما آن خاطره ای که از همیشه در ذهنم است ...
ضیافت 8 هزار نفره روزه اولی ها
دوستانش یک روز متفاوت را تجربه کند. خودش می گوید از تلویزیون بارها مراسم جشن تکلیف و نوروزه دارها رو دیده بودم. اقای هلالی و اقای پویانفر با بچه ها اهنگ می خواند و من هم از خانه زمزمه می کردم. حالا خیلی خوشحالم که کنار انها هستم و از نزدیک شعرهای زیبا را زمزمه می کنم. در بین بچه ها پوشش زهرا زارعی با حجاب کامل اما به سبک سنتی جلب توجه می کرد. زیبایی و معصومیت صورت زهرا زارعی با روسری ...
افتخار می کنم شریک شادی مردم کرمان بودم
ادامه بدهم و حتی من را برای ادامۀ تحصیل به انگلیس فرستاد و من دیپلم زبان انگلیسی را در آن کشور گرفتم و الان هم معادل لیسانس مدیریت بازرگانی را دارم، اما چون خودم علاقه مند به شغل قنادی بودم این کار را رسما در مغازۀ پدرم شروع کردم و برای این که نشان بدهم می توانم روی پای خودم بایستم مغازه را از پدر اجاره کردم و در سن 19 سالگی با حدود 10 کارگر در بازار، کار تولید شیرینی را شروع کردم و از همان زمان ...
شهید زرهرن، شهیدی که سعادت شهادت در راه حفظ حریم اهل بیت نصیبش شد
عربی صحبت می کند. جلیل طرفی گفت: من باهاش بودم و یاد می گرفتم، به هرکس یه چیزی می داد به یکی پنیر به یکی میوه، بچه های اونجا خیلی به وی علاقه مند شده بودند، با مرتضی عکس می گرفتند به او عمو می گفتند، با اینکه غریبه بودند ولی اخلاق مرتضی رو که می دیدند به وی علاقه مند شده بودند یک روز با مرتضی و مجید پوررضا (همکار مرتضی که بعد شهادت جایگزین وی شد) رفتیم برای امحای گلوله های ...
دختر روشندل سرزمین آفتاب معجزه قرآن کریم
پدر زهرا به این باور رسیدیم که به طور حتم خدا بندگان خود را به نوعی آزمایش می کند و در این آزمایش الهی مصلحتی است که باید شاکر خدا باشیم. وی گفت: از کودکی زیارت عاشورا را بالای سر زهرا می گذاشتیم و به نوعی قرار بی قراری های او شده بود و آرام آرام با گوش کردن زیارت عاشورا، آن را با خود تکرار می کرد و آن را به طور کامل حفظ کرد. مادر زهرا ادامه داد: زهرا خواندن قرآن را با کمک ...
خوابی که به شهید زاهدی نوید شهادت داد
ها بین 2 لشکر همراهش بودم و در این همراهی با حاج علی آشنا شدم. چند سال قبل که حالم بد بود و در بیمارستان بستری بودم، بعد از مرخصی وقتی به خانه آمدم حاج علی به عیادتم آمد، صحبت که می کردیم خیلی بی شیله پیله به من گفت مصطفی دخترت را به پسرم می دهی؟ خنده ام گرفت، گفتم حاجی دختر من هنوز محصله، گفت من نمیدونم، آخرین پسرم را دوست دارم داماد کنم. قسمت شد و دخترم عروس حاج علی شد و دوستی و آشنایی ما بیش از ...
از شیروان تا حلب؛ درس شهامت با زرهرن
شهید می گوید: ما با اهالی روستای (اپن) در حلب 15 کیلومتر فاصله داشتیم، مرتضی در یک حرکت خلاقانه و به صورت خودجوش همیشه برای بچه های آنجا صبحانه و ناهار می برد، اول از بچه های خودمون می پرسید که این غذاها اضافه است یا نه، بعد همه رو جمع می کرد و می برد و خانه به خانه غذاها را تقسیم می کرد و من باهاش همراه بودم و می دیدم باهاشون عربی صحبت می کند. جلیل طرفی در ادامه می افزاید: من باهاش بودم ...
مدرسه ماه رمضان، مدرسه مهربانی است
رمضان حواسمان به آن باشد قرآن است، یکی دیگر از چیزهایی که در مدرسه ماه رمضان لازم داریم شناخت پیغمبر گرامی اسلام، امیرالمؤمنین (ع)، حضرت زهرا (س) و ائمه (ع) است. امام جمعه قزوین تصریح کرد: یکی از سؤالاتی که باید به آن توجه کنید این است که باید دین را از چه کسی یاد بگیرید؟ ما باید برای خود مرجع تقلید انتخاب کنیم، امروز می دانیم آن کسی که باید دین مان را از او یاد بگیریم، رهبر حکیم ...
(تصاویر) تغییرات ملیکا زارعی؛ از حضور در متهم گریخت تا خاله شادونه
سوم دبستان فعالیت هنری خود را با اجرا در برنامهٔ تازه ها از شبکه 2 آغاز کرد و در سال 1382 در سریال دوران سرکشی یک سکانس بازی کرد و بعد در مجموعه مهر خاموش بازی کرد و از سال 1383 همزمان با قبولی در دانشگاه به عنوان مجری برنامه کودک و با نام خاله شادونه مشغول به کار شد. زارعی به خاطر صدای کودکانه اش خیلی زود در دل بچه ها جا باز کرد. ملیکا زارعی از سال سوم دبستان فعالیت هنری خود را با اجرا ...
چهره نگاری سارقان خشن هویت آنها را لو داد
و سوار خودرو شدم. پس از طی مسافتی، راننده تغییر مسیر داد و اعتراض کردم. او هم عصبانی شد و خودرو را متوقف کرد. در این میان مرد جوانی که تا آن زمان تصور می کردم مسافر است پیاده شد و روی صندلی عقب در کنار من نشست، او چاقویی روی گردنم قرار داد. مرد جوان گفت: اگر حرف بزنی رگ گردنت را می زنم، بعد وسایلم را با زور از من گرفت و بعد از اینکه مرا بشدت کتک زد، از خودرو به بیرون انداخت ...
ودیعۀ شهیر اصفهانی برای شهر شعر
.... یعنی یک اصفهان بود و یک دبیرستان ادب. انتخاب رشته را در همان دورۀ دبیرستان انجام دادید؟ بله؛ در دورۀ اول، انتخاب رشته انجام می شد. رشته های آن زمان، یکی ادبیات و دیگری علوم طبیعی بود. بعد رشتۀ اقتصاد هم اضافه شد. من رشتۀ ادبیات را انتخاب کردم. چه شد که به ادبیات علاقه مند شدید؟ - گرایش من به ادبیات به سال 1332 برمی گردد. زمانی که حدوداً 10 -12 ساله ...
انتقام شهادت امیر بزرگ ارتش گرفته شد؟
صیاد از زبان فرزندش فرزند شهید صیاد شیرازی در رابطه با روز و نحوه شهادت پدرشان چنین می گوید: در روز ترور من و برادرم برای رفتن به مدرسه آماده شده بودیم و قرار بود که پدرم ما را به مدرسه برسانند. بنده کمی زودتر وارد حیاط شدم و پدرم از حسینیه ای که در طبقه پایین منزل ما بود با دو کیفی که در دست داشتند خارج شدند و آن دو کیف را در صندق عقب ماشین تویوتایی که داشتند قرار دادند و ...
اعتراف بازیکن سابق استقلال؛ در زندان برای مرگ ناصر حجازی گریه کردم | نمی دانستم جرمم حبس ابد است
بازیگری خداحافظی می کنیم. دورت یواش یواش خالی می شود و دیگر مثل گذشته مردم به تو توجه نمی کنند، پهلوان زنده را عشق است مثال درستی است برای این حرفی که می زنم، بزرگ ترین و تلخ ترین ضربه زندگی من از همان روزها آغاز شد. با افسردگی شدیدی روبرو شدم و برخی از دوستان ناباب دورم را گرفتند و آن اتفاق که نباید می افتاد رخ داد. در روزهایی که فوتبال بازی می کردم از مشروبات الکلی و سیگار متنفر بودم و حتی یک ...
توصیف حاج قاسم از شهید صیاد شیرازی+ فیلم
: خودش دوست دارد؛ یا می بیند من کار دارم، خودش چای می ریزد. دختر این فرمانده ارتش در توصیف پدر می گوید: من خیلی دوست داشتم پدرم کاری از من بخواهد و انجام بدهم. اما پدرم لباس هایش را همیشه خودش اطو می کرد. وقتی بزرگتر شدم، لباس های پدر را اطو می کردم ولی به مادرم اجازه نمی دادند این کار را بکند و می گفت: زحمت بچه ها به دوش شماست دیگر این کار را نکنید. وقتی مهمان داشتیم، پدرم خیلی مراعات می ...
ماموریت های بمباران با اف چهارده ابتکار شهیدبابایی بود
گردان تایگرها پیوست / جرمم این بود که بچه مسلمانم در ادامه مشروح گفتگو با امیر خلبان والی اویسی را می خوانیم؛ * جناب اویسی از ورودتان به نیروی هوایی شروع کنیم. چه سالی بود و چه سالی رفتید آمریکا؟ سال 1353 وقتی دیپلم گرفتم، تصمیم قطعی بود. شاید نیروی هوایی را نمی شناختم ولی به خلبانی علاقه مند بودم و این طور با خودم عهد بسته بودم که اگر خلبانی نشد، می روم شغل پدرم ...