سایر منابع:
سایر خبرها
شروع به خندیدن کرد. حالا بخند و هی بخند به قدری بلندبلند می خندید که نزدیک بود سینما را به هم بریزد با دستم جلوی دهنش را گرفتم و توی گوشش گفتم: من این فیلم را خیلی دوست دارم، اگر بخندی و ساکت نباشی ما را بیرون می کنند و نمی توانیم فیلم به این قشنگی را ببینیم و من با تو قهر می کنم. همین تهدید کافی بود که ساکت شود و تا آخر فیلم در سینما حضور داشته باشیم. وقتی فیلم تمام شد همه دست زدند و به صف ...
تفکیک شود بحث وزارت بازرگانی داریم که اختیارات وزارت صمت منفک شود برسد به این وزارت خانه الان برخی کارشناسان معتقدند که در حوزه معادن با توجه به گستردگی که الان وزارت صنعت، معدن و تجارت دارد معادن هم به آن بی لطفی می شود باید آن هم خارج شود یک وزارت خانه جداگانه داشته باشد، اما در طرف مقابل عده ای قرار دارند که معتقدند این موضوع باعث گسترده شدن دولت و بزرگ تر شدن دولت خواهد شد و خیلی به صلاح نیست که ...
شِکَنجِ طُرِّهٔ لیلی،ِ مقام مجنون است دلم بجو که قدت همچو سرو دلجوی است سخن بگو که کلامت لطیف و موزون است ز دورِ باده به جان، راحتی رسان ساقی که رنجِ خاطرم از جورِ دورِ گردون است از آن دمی که ز چشمم برفت رودِ عزیز کنارِ دامنِ من همچو رودِ جیحون است چگونه شاد شود اندرونِ غمگینم؟ به اختیار، که از ...
در نهایت بزرگ منشی توام با یک نوع حالت دوری گزینی. در حالی که او این کار را نکرد و با حالتی عصبانی گفت در قفسه ی من دنبال چی می گردی این جا بود که من در وضع بدی قرار می گرفتم و به خود می گفتم آیا صحیح است که شخصیت او را با دستورات خود لگدمال کنم. نه، بهترین راه این بود که او را به حال خود گذارم. و وقتی هم که این کار را می کردم می دیدم که فقط یک صدم از کارهایش خوب از آب درمی آید. فکر ...
کارم را به او گفتم مصطفی بلند شد قرآن را بست و شروع کرد به شوخی کردن با من. انگار نه انگار این همان آقا مصطفای چند دقیقه پیش بود. پسرم شهادت را با اشک و تزرع به درگاه الهی گرفت. از لحظاتی که در کنار پسرتان بودید چه خاطراتی در ذهنتان ثبت شده است؟ مصطفی مجرد بود و شب هایی که در مغازه کار می کرد، در کارش خیلی پشتکار داشت. با جدیت کارش را انجام می داد و در عین حال خیلی بی ریا و خالصانه ...
.... همین طور است! من خودم در بخشی از تدوین و اجرای آن درگیر و شاهد بودم که تلاش های زیادی صورت می گرفت، اما وزیر بعدی و گروه جدید که می آمدند کار قبلی را کنار می گذاشتند و دوباره روز از نو، روزی از نو! موضوعی که باعث می شد زمان و توان و تومان هر سه از دست برود و دوباره همین چرخه تکرار شود. آفت سومی که وجود دارد این است که گاهی اوقات، چون همه ابعاد و اضلاع کاری که شروع می شد ...