سایر منابع:
سایر خبرها
عاقبت تلخ ازدواج برای فرار از خانه پدری
. چند بار من را کتک زده است. هر بار عصبانی می شود با فحش و توهین با من صحبت می کند. *چطور با او آشنا شدی؟ یکی از آشنایان او را معرفی کرد و من هم خیلی زود با او ازدواج کردم. *یعنی به اندازه کافی تحقیق نکردی؟ من می خواستم از خانه پدری بیرون بروم، چون پدرم هم خیلی من را تحت فشار قرار می داد. به همین خاطر خیلی زود ازدواج کردم و در شرایط خیلی بدی قرار گرفتم ...
اختلاف زیاد سن عروس و داماد دردسرساز شد / زندگی عاشقانه با دخالت مادرزن بهم ریخته شد + نظر کارشناسی
به گزارش رکنا، نظر پدر خودم هم همین بود و می گفت همسرت 19 ساله هست و او را هر طور دلت می خواهد تربیت کن چون کم سن و سال است. ازدواج کردم . با کمک پدر و مادرم زندگی مشترک خود را آغاز کردیم. البته پدر همسرم هم سنگ تمام گذاشت. صاحب یک فرزند شدیم . تنها مشکل زندگیمان اختلاف نظر و لجبازی های همسرم بود. سیر تا پیاز زندگیمان را به مادرش اطلاع می داد ...
یولیا زوتوا: عروس ایرانی ها شدم و بسیار خوش شانس هستم
عنوان یک عروس روس وارد خانواده همسرم شدم حقیقا شانس آوردم، چراکه خانواده شوهرم به من احترام زیادی قائل بوده و من را خیلی تحویل گرفتند. خداروشکر هیچگاه با مشکل خانوادگی جدی مواجه نشدم، در حالیکه اغلب برای دختران روسی که با افراد خارجی ازدواج می کنند مشکلات خانوادگی متعددی رخ می دهد. بزودی موفق به یافتن شغل شدم و در دانشگاه به عنوان استاد زبان روسی مشغول به کار شوم، ما روسها مثلی داریم که می گوید: هرکجا ...
چگونه دعوای بین فرزندان را مدیریت کنیم؟
جروبحث های خانوادگی برای جروبحث های خانوادگی قوانینی تعیین کنید و آن را به همه گوشزد کنید. هیچ گونه فحاشی، خشونت کلامی و فیزیکی در دعوا های خانوادگی قابل پذیرش نیست. به بچه ها یاد بدهید که تحت هیچ شرایطی از این قانون تخطی نکنند و از آنها بخواهید با طرف مقابل همان طوری رفتار کنند که دوست دارند با خودشان رفتار شود. 6. پیدا کردن ریشه ی مشکل از بچه ها بخواهید که دقیق و ...
بانوان پلیس؛ مامن زنان آسیب دیده/ کسب 40 مدال ورزشی
سرنوشتش بود؛ مادرش عقیده داشت که درس باید پیش زمینه کار باشد و همین باعث شد که او برای رتبه خوب، دو سال پشت کنکور بماند و زمانی که رتبه خوبی آورد، مصادف با سالی شد که دانشگاه علوم انتظامی برای اولین بار پس از انقلاب، جذب نیروی زن داشت و او هم بدون هیچ پیش زمینه ای، پس از معلمی و پرستاری، این رشته را انتخاب کرد و قبول شد؛ رشته ای که به بیان خودش موجب کشف استعدادهایش در ورزش شد، به شخصیتش وجوه جدیدی ...
وحدت کلمه داشته باشید
به گزارش شبکه اطّلاع رسانی رهیاب ؛ شهید محمدعلی اردلان هفدهم مهر 1336، در شهرستان دزفول به دنیا آمد. پدرش ابوالقاسم، کارگر بود و مادرش هاجر نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند و دیپلم گرفت. سال 1359 ازدواج کرد و صاحب کی دختر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. هفتم آذر 1360، در دشت عباس توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به سینه، شهید شد. مزار او در شهید آباد زادگاهش واقع ...
علی منصور، همسر ترانه علیدوستی کیست؟
ترجمه کتاب رویای مادرم تألیف آلیس مونرو به دست آورد و چندین کتاب پرفروش و پرطرفدار دیگر نیز دارد. ازدواج و همسر ترانه علیدوستی ترانه علیدوستی تابستان سال 1390 در 26 سالگی با آقای علی منصور ازدواج کرد و ثمره زندگی آن ها دختری به نام حناست که در سال 1392 به دنیا آمده است. همانطور که در ابتدا اشاره کردیم، شایعات مختلفی در مورد همسر خانم علیدوستی وجود دارد که همه آن ها از اقامتش ...
پای درس ایثار | وقتی عشق به دانش آموز سلاح معلم نجف آبادی برای نبرد با سرطان می شود
کلاس درس حضور پیدا کرده و به دانش آموزانش درس عشق و محبت داده است. این معلم فداکار اصفهانی ماجرای خود را چنین روایت می کند: 7 ماه پس از ازدواج، همسرم را در اثر تصادف از دست دادم. آن روزها در شهرستان فریدون شهر تدریس می کردم و پس از این اتفاق، برادرم به طور ویژه از من حمایت کرد. او قدری تاریخ را ورق می زند و به مهرماه 1400 می رود: در مهرماه سال 1400 برادر و شوهرخواهرم را در ...
عملیات پنجه عقاب، مفتضحانه ترین باخت نظامی ایالات متحده در تاریخ کشور ایران
شهید هم ابراز داشت:در آن زمان خانواده شوهرم به دلیل انجام مراسمات خواستگاری برای برادر شوهرم در یزد حضور نداشتند و من نیز به دلیل اینکه محمد آقا بیشتر در سپاه حضور داشتند در خانه مادرم بودم. مادرم خیاط بود و شاگردان زیادی داشت و این برای من فرصتی بود تا بتوانم دوری محمد آقا را راحت تر تحمل کنم خلاصه روز پنجشنبه من با سپاه تماس گرفتم و آن ها گفتند محمد آقا در ماموریت هستند و در سپاه حضور ...
لحظه دوست داشتن و دوست داشته شدن، لحظه واقعی زندگی است
به گزارش خبرنگار مهر ، مراسم بزرگداشت حکمت الله ملاصالحی عصر روز سه شنبه چهارم اردیبهشت ماه در سالن فردوسی خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد. یکی از سخنرانان این مراسم اصغر دادبه، استاد فلسفه اسلامی و ادبیات عرفانی دانشگاه علامه طباطبایی بود که به دلیل عدم حضور در جلسه ویدئوی کوتاهی برای این نکوداشت تهیه کرده بود و در بخشی از این مراسم پخش شد. دادبه گفت: من اندکی فلسفه ...
کتابی که برای آشنایی با افغانستانی ها باید خوانده شود
را در خانه دیگری می پذیرند. مادرم هر گاه از دست شیطنت های ما خسته می شد می گفت: الهی بمیرم که بفهمین هیچ کس برایتان مادر نمی شود. ما همیشه بعد از این نفرین مادر به جان خودش ساکت می شدیم و بهترین بچه های دنیا همان طور که هیچ زنی جای مادرتان را نمی گیرد مطمئن باشید هیچ جایی هم برایتان وطن نمی شود. تمام کسانی که به اجبار یا برای موقعیت بهتر به سرزمین دیگری مهاجرت کرده اند، همه عقیده و نظر ...
بازگشت دلار به کانال 62 هزار تومان
زودی به دست می آوری. اگر با کسی دعوا و مخاصمه داری عاقبت به نفع تو تمام می شود. اگر چنین قصدی را اکنون دارید چند روزی صبر کنید و سپس به آن اقدام کنید. به زودی گشایش و توفیقی نصیب تو می شود و کارت بالا می گیرد. متن فال: حروف ابجد فال شما : ج ج د طالعت خوب نیست اما به زودی نحوست طالعت بر طرف میشود و به مقصود خود خواهی رسید. از چیزی در تشویش هستی بزودی تشویشت بر طرف میشود ...
قاتلی که با 10میلیارد تومان رضایت گرفته بود، دستگیر شد
داستان خیلی پیچیده نیست. اوایل سال 1401، بهنام. ک معروف به رسول در یک بزم دوستانه با فردی دیگر درگیر می شود و او را با چند ضربه کارد 35 سانتی متری به قتل می رساند و متواری می شود. او که دارای پرونده های مختلف از قبیل نزاع، تیراندازی و چاقوکشی بوده و تا آن روز توانسته بود با پول های کلان رضایت تمام شاکیان را به دست بیاورد، با گرفتن وکیل از مخفیگاهی در ناکجاآباد، وکیل را به سراغ پدر مقتول می فرستد ...
پای درس ایثار/2| معلم اصفهانی درس عشق را در لحظه لحظه 8 سال گذشته تدریس کرده است
...> در خرداد همان سال قلب همسر آقای معلم، صرفاً احیا و از بخش ICU به بخش منتقل شد؛ پس از ده روز، ختم قرآن برای او گرفته شده که وی در همان موقع توانسته چشم های خود را بازکرده و این یک روزنه امید برای خانواده سمیع به حساب می آمد؛ پس از 6 ماه مراقبت از همسر توسط شخص معلم، او به مرور می تواند تنفسش را بدون نیاز به دستگاه اکسیژن انجام دهد. در شهریور همان سال یکی از آشنایان پیشنهاد اهدا عضو می ...
چه بر سر خاطرات کودکی ما می آید؟
...> حافظۀ ما، هم در کودکی و هم در بزرگ سالی، در زمینۀ حفظ یا فراموشی خاطرات به طرز عجیبی گزینشی عمل می کند. پترسون در یکی از مقالاتش داستانی را تعریف می کند از پسر خودش و خاطره ای از دوران کودکی اش که بعداً کامل فراموشش کرده بود. پسرش که 20 ماهه بوده به یونان سفر می کنند و آنجا با دیدن الاغ ها بسیار به وجد و هیجان می آید. حداقل تا یک سال بعد، در خانه حرف آن الاغ ها بوده. اما زمانی که پسرش به مدرسه می رود ...
وقتی دانش آموز کلاس هفتمی اصفهان، قهرمان آسیایی رباتیک می شود
نشده است. فقط یک بار که برای مسابقات به مالزی سفر کرده بودم، کمی از درس هایم عقب افتادم که آن هم با همراهی معلمان و مدیر خوبم، سرکار خانم کریمیان، و نیز با تلاش و یاری خانوادۀ عزیزم جبران شد. همین جا لازم می دانم از زحمات مدیر محترم و دبیران عزیزم تشکر کنم. آفرین به ادب و قدرشناسی تو؛ چه کسانی را مشوق خودت می دانی؟ - پدر و مادرم همیشه بزرگ ترین مشوق و همراهی همیشگی من بوده اند و ...
ویترین روزنامه ها/ روایت شرق از خشونت های پنهان در ازدواج کودکان/ نگرانی خراسان از موج جدید بارندگی های ...
می گوید و از آن می گذرد. فکر کنم یک سال شد که عروسی کردم. خانواده همسرم آمدند خانه ما و من را خواستگاری کردند، من هم دیگر قبول کردم و مستقیم رفتیم خانه مادر شوهر تا زندگی کنیم. الان هم همین جا هستم. هر روز صبح تا شب همین جا هستم... . معصومه کم کم می رود، هرچه مکالمه جلوتر می رود، توضیحات این کودک از آنچه بر او می گذرد هم بیشتر می شود؛ بعضی وقت ها خیلی خسته می شوم، چون هرروز باید غذا درست کنم. همسرم ...
درگیری شدید زن رسمی و زن صیغه ای در کلانتری | شوهرم دیپلمه بود، من او را آقای دکتر کردم!
شدم فرزند چهارم را نیز باردار هستم. این بود که درس و دانشگاه را از ذهنم بیرون کردم و به امور خانه داری و تربیت فرزندانم پرداختم. اما روابط عاطفی من و نعیم هر روز سردتر می شد. در همین حال، نعیم در دوره تخصص شرکت کرد و 2 سال بعد به عنوان پزشک متخصص مطب خودش را هم راه اندازی کرد. در این میان، روابط او با منشی های مطبش مرا بسیار آزار می داد چراکه احساس می کردم اینگونه رفتارها خارج از عرف ...
ماجرای خودروی شراکتی دکتر معتمدی و دکتر مرندی و خرید بلیت قسطی هواپیما
پدر همسرم ضمانت ما را به شرکت هواپیمایی کرد تا بتوانیم بلیت بخریم و پول آن را قسطی پرداخت کنیم. یک سال بعد دکتر فاضل هم به امریکا آمدند. آنجا در دوران کارورزی به ما خانه دادند و ضمن تحصیل، از حقوقمان، اقساط بلیت را پرداختیم. غذایی دلچسب با نان خانگی در آمریکا همه چیز پیدا می شد به جز نان ایرانی! همسرم در فر نان می پخت و هر وقت دکتر مرندی و همسرش به خانه ما می آمدند می گفتند فقط ...
کودکان عزیز! هر طور می خواهید کتاب بخوانید
او به جای شخصیت داستان بود چه کار می کرد؟ و سوالاتی دیگر. - در روزهای سخت به سوی کتاب هایتان بروید. با هر شور و شوق و اتفاقی که در زندگی فرزندان تان رخ می دهد یک کتاب به فهرست کتاب های او اضافه کنید. اگر در مدرسه با دوستانش دعوا کرد کتابی در مورد دوست و دوست یابی برایش بخرید، اگر به مدرسه جدیدی رفت باز هم یک کتاب دیگر؛ این گونه به او آموزش می دهید که چگونه در روزهای سخت یا ...
زن یاکوزا در ژاپن که لقب استاد بریدن انگشت را از آن خود ساخت
در نهایت با گروه یوسوزوکو یا دارودسته های موتورسوار ژاپنی متشکل از جوانان کم سن و سال که با موتورسواری گروهی و دعوا با گروه های رقیب شناخته می شدند آشنا شد. آنان به او آموختند که چگونه مبارزه کند. این رگه سرکش او را به سمت یک عضو جوان یاکوزا سوق داد که او را زیر بال خود گرفت و به او نشان داد که چگونه پول جمع آوری کند، اختلافات را حل و فصل نماید و درگیر باج خواهی و فعالیت های مرتبط با ...
سبک زندگی دکتر مرندی به روایت دخترش | ساده زیستی را از پدر و مادر یاد گرفتیم
بود که داشتن زندگی مرفه شبیه به آنچه در آمریکا داشتیم یا حتی در سطوح پایین تر هم مطلوب نبود. پدر و مادرم درباره وضعیت کشور و شرایط مردم با ما صحبت کردند و گفتند اگر راضی هستید ما فعلا در خانه ای ساده زندگی کنیم. یک سال اول را خانه پدر و مادربزرگ زندگی کردیم. بعد از آن تا سال ها در خانه ای بسیار معمولی در مرکز شهر زندگی کردیم. من در مدرسه بین المللی درس می خواندم و یادم هست که یکی از بچه ها مرا ...
عشق به پسر دانشجو زندگی ام را تباه کرد / نمی دانستم چه سرنوشتی در انتظارم است کمکم کنید + نظر کارشناسی
دانشگاه شدم و پول شهریه دانشگاه ام را خودم پرداخت می کردم. درهمین حین باهم کلاسی خود که در دانشگاه درس می خواند و آشنا شدم و بعد ازمدتی به من پیشنهاد داد ولی چون شناخت زیادی ازاونداشتم و در حد یک گفتگوی ساده بود، دو دل بودم ولی با این وجود درخواست او را قبول کردم و فکر می کردم شرایطم ازاین بهتر می شود خانواده ام راضی نبودند ولی من به خانواده ام خیلی اصرار کردم بعد از چند بار آمدن من هم ...
سفر ترکیه ما
فاش نیوز - سلام؛ من و همسرم و دو تا از بچه هام، همون قشری از جامعه هستیم که تا نصف شب پای سریال های ماهواره و ترکی خوابمون می بره. اصلاً تلویزیون ایران نمی بینیم و تمام اخباررا از اینترنشنال و بی بی سی می دیدیم. اوایل نماز می خوندیم. ولی شوهرم کم کم من را هم بی نماز کرد. حجاب هم که دیگه نگم. معتقد بودیم باید مثل ترکیه همه جا آزاد باشه و هر کی هر کار دوست داره بکنه. تا اینکه تیرماه امسال (1402) به ...
سخت نگیر! بیا وسط
...، اختصاص تالارهای دولت به ازدواج جوان ها، بحث همسان گزینی و مبارزه با رسوم غلط از وظایف دولت است حرف زده. باید رسم شود از روحانی می پرسیم با وجود تغییرات هنوز افرادی هستند که در محله ها به کار معرفی ازدواج و واسطه گری مشغولند؛ آیا فعالیت آنان را بی تاثیر می دانید. وی پاسخ می دهد: مشکل من آنها نیستند مشکل دخترهایی هستند که جرأت پر کردن فرم واسطه گری ندارند، چون خانواده آنها بد ...
می دانستید برادر ترانه علیدوستی در حادثه چهارشنبه سوری درگذشت؟
این جا ختم شد که این بلا را سر ما و خودش بیاورد. هنوز باورم نمی شود. ماجرای آن روز چهارشنبه سوری هنوز کابوس من و خانواده ام است. آخر سال 83 و عید 84 روزهای بد و سنگینی را من و خانواده ام پشت سر گذاشتیم. هر روز برای ما نبودن پویان سخت بود و همچنان هم سخت است. زمان مرگ پویان من سر فیلمبرداری فیلم چهارشنبه سوری بودم و دقیقا در همان روز چهارشنبه سوری، یعنی 25 اسفند سال ...
8 سکانس از مزه شیرین کارآفرینی که ترین شد؛ از خر زورو و شراکت با دایی جان تا تعیین نقشه راه تحول دیجیتال
خبرگزاری علم و فناوری آنا؛ همیشه می خواست دستش در جیب خودش باشد و به کسی متکی نباشد. برای رسیدن به کسب و کار موفق نمی توانست یکجا آرام بگیرد. هر کاری هم می کرد ته دلش از خودش بیشتر انتظار داشت، دوست داشت دست به کاری بزند که تعداد زیادی از آدم های دور و اطرافش مشغول به کار شوند، وقتی دوران کودکی اش را می گذراند و باید تحصیلاتش را ادامه می داد، مشغول کاری بود و در کنار درس و مشق، درآمدزایی می کرد ...
مادر شهید اقتدار: عملیات وعده صادق دلم را آرام کرد
بود و نامش را خودم انتخاب کردم. با تب کردنش میمردم و بسیار به او وابسته بودم زیرا بچه بسیار مهربانی بود. از کلاس اول ابتدایی همیشه داخل بسیج بود و ورزش و درس و همه فعالیت هایش سر وقت انجام می شد. هر چقدر هم که خسته بود وقتی به خانه می آمد به من خیلی کمک می کرد. باید بگویم این هم از توفیقات خدا بود که بعد از شهادتش با آن همه دلبستگی آرام بودم و حتی شکر کردم. این مادر شهید به خاطره ای از ...