داستان جالب ناکامی موسیالا برای گرفتن پیراهن مسی
سایر منابع:
سایر خبرها
آدینه با داستان/ چی از آسمان افتاد؟!
دیگری روشن کرد. روی نیمکت کهنه ی وسط حیاط نشستم تا راحت تر بتوانم به حرف هایش گوش کنم. گردنم درد گرفته بود. -شاید بهتر باشد از اول غروب دیگر چای یا قهوه نخورید! -پس چکار کنم؟ - من و همسرم فیلم می بینیم. گاهی بازی می کنیم. منچ و مارپله. دوباره خندیدم و دوباره خنده ام را و بالاپوشم را جمع کردم. - فیلم های توی خیابان را هر روز می بینم. فیلم زندگی خودم را هرشب ...
عروس بزرگ امام : نمی خواستم ازدواج کنم، قصد داشتم به درسم ادامه بدهم و به کشورهای خارجی سفر کنم؛ اما..
مباحثه ایشان را ببینید. روز بعد من و مادرم به محلی که پدرم آدرس داده بود رفتیم و حاج آقا مصطفی را که در میان بقیه طلبه ها مشخص بود و قد بلند و قیافه خیلی خوبی داشت و به نظرم مدرن و امروزی می آمد دیدیم و با این که روحانی و ملبس بود، اما معلوم بود که با سایر روحانیون و طلاب تفاوت دارد. من رضایت خودم را اعلام کردم و عقد خوانده شد و پس از یک سال ازدواج کردیم. حاج آقا مصطفی انسان خوب ...
تعرض به زنان به بهانه شرکت در مراسم ترحیم
مادر مرحومم درست کرده بودم و پست هایی در رابطه با مادر می گذاشتم. سعی می کردم با انجام کارهای خداپسندانه روح مادرم در آمرزش قرار بگیرد و هیچ جرمی هم مرتکب نشده ام. چه بگویم؟! آنها می گویند که من فریب شان داده ام و با آبمیوه و چای مسموم آنها را بیهوش کرده ام و مورد آزار و اذیت قرار داده ام و برای اینکه بتوانم از آنها اخاذی کنم، فیلم هم از این صحنه ها گرفته ام. اما آنها مشتری مغازه ...
خودکشی سوزناک مادر جوان جلوی چشمان دخترش / ملیکا: مادرم خودش را زنده زنده به آتش کشید + نظرکارشناسی
به گزارش رکنا، ملیکا دختر 24 ساله وارد اتاق مشاوره شد او نا تمامی را تجربه کرده است . استرس در چشمانش موج می زند روی صندلی نشست و پس از چند دقیقه مکث اینگونه داستان زندگی اش را تعریف کرد؛ 5 ساله بودم که مادرم با یک کبریت وارد دستشویی شد و با آتشی که سرتا پایش را فراگرفته بود بیرون آمد و جلوی چشمانم سوخت .... بله مادرم خودکشی کرد.... پدرم شکاک و بدبین است .مادرم همسر دوم او بود. ...
پای صحبت کیانا حق شناس عضو نوجوان کانون
شرکت کنم اما خیلی کوچک تر از بقیه کسایی بودم که توی کلاس شرکت می کردن و املا خیلی از کلمات رو نمیدونستم و به تبع نوشته و داستان های خوبی هم نداشتم تا اینکه یکی از کسایی که تو کلاس بود به بقیه پیشنهاد داد یه امتحان املا ازم بگیرن و اگه خوب بود منم برم سرکلاسشون بقیه هم قبول کردند؛ بعد همون شخص کنارم ایستاد و املا تک تک کلماتی که ازم می خواستن بنویسم رو بهم تقلب رسوند تا منم بتونم تو کلاس شرکت کنم؛ منم خوشحال از اینکه امتحان املا رو پاس شدم توی کلاس شرکت کردم. ...
بازخوانی زندگی مهدی نصیری سردبیر جنجالی
دنبال می کرد، اما فکر خودم را هم تخطئه نمی کردم و نمی گفتم تو طور دیگری فکر نکن. من هیچ وقت این طور نبودم. همین یک روزنه برای نجات کافی بود؛ یعنی اینکه بگویی من هم باید فکر کنم. حالا ممکن است خیلی جاها اشتباه فکر کنی. مثلا مقطعی من وارد مباحث کلامی و اعتقادی شدم. نزاعی بین متکلمان مسلمان با فلاسفه مسلمان هست. که در طول تاریخ هم بوده؟ بله. آقای خمینی در جناح فلاسفه بود و من هم ...
شوخی داریم، بی احترامی نه!
.... فکر می کنید این سریال چه ویژگی ای داشت که باعث شد بازیگرانش این همه دیده شوند و مورد توجه قرار گیرند؟ فصل اول سریال نون خ تقریبا از شش سال پیش آغاز شد و پایه گذار آن آقای سعید آقاخانی، آقای فرجی به عنوان تهیه کننده و امیر وفایی نازنین به عنوان نویسنده این سریال بودند. چون من نظامی بازنشسته هم هستم از سال 1361 در رادیو و تلویزیون کرمانشاه جذب شدم. خاطرم می آید در سال های بسیار دور در ...
شکرگزاری در کلاس ریاضی
لحظه هایی که خواب بودم و و تو مراقب من بودی، سپاسگزارم. و با بچه ها تکرار کردیم: خدایا شکرت.. خدایا شکرت.. خدایا شکرت و به پیشنهاد شاگردانم قرار شد که جملات، مرتبط با مناسبت هایِ مصادف با جلساتِ کلاسمان باشد. در جلسه بعدی یکی از بچه ها گفت: خانم! من جمله ای نوشتم که فکر می کنم جالب نیست. خدایا شکرت که می توانم تو را شکر کنم. نظر بچه ها را در مورد جمله دوستشان پرسیدم ...
علی پروین یحیی را با خاک یکسان کرد | واکنش آتشین سلطان به پیوستن یحیی به تراکتور
پایان رسید برای من بسیار خوشحال کننده بود. در سالی که می خواستم به گل گهر بپیوندم از باشگاه استقلال تهران پیشنهاد 12 میلیارد تومانی داشتم و پرسپولیس در آن سال به من 6 میلیارد تومان پیشنهاد داده بود و برای همین به گل گهر رفتم که بعداً بتوانم به پرسپولیس بپیوندم. البته مدیریت باشگاه استقلال خواستار جذب من بود و از سوی کادر فنی اصراری برای به خدمت گرفتن من نشده بود. هافبک تیم پرسپولیس در ...
دلیل عظمت شاه عبدالعظیم حسنی (ع) چه بود؟
در گفت وگو با پایگاه خبری تحلیلی زیرنویسمطرح شد؛ حجت الاسلام والمسلمین مهدی یعقوبی گیلانی، کارشناس مذهبی درمورد فضائل حضرت عبدالعظیم حسنی رحمت الله علیه بیان کرد: مرحوم آیت الله محمد محمدی ری شهری که مدتی، تولیت آستان شریف حضرت عبدالعظیم حسنی را برعهده داشت در کتاب خاطره های آموزنده خویش با یک واسطه، داستان عجیبی [... ...
پای درس ایثار | وقتی عشق به دانش آموز سلاح معلم نجف آبادی برای نبرد با سرطان می شود
متوجه می شود که به بیماری سرطان مبتلا شده است. سرطانی که هیچ کس در خانواده ی او سابقه ی ابتلا به آن را نداشت. خانم کافی موسوی می گوید: تا آن روز که تغییرات غیرعادی اتفاق افتاده را دیدم، هیچ درد یا نشانه ای از بیماری نبود. به سختی از یکی از پزشکان متخصص معروف اصفهان نوبت گرفتیم. با وجود این که متوجه بیماری ام شده بودم، تلاش می کردم خودم را از تک وتا نیندازم. آن قدر که وقتی دکتر مرا دید ...
گلایه ستاره سابق استقلال از علی دایی و کارلوس کی روش!
استرس گرفتم، قبل از بازی گفته بودند که علی دایی اگر ببازد عوض می شود، استرس داشتم که گل دوم را نخوریم و دوباره باید خودم را به مربی جدید ثابت کنم که بعد از کنار گذاشته شدن دایی افشین قطبی آمد و کمتر بازی کردم تا سال 2011 که دوباره فیکس تیم ملی شدم. تیم ملی جدیدی در حال شکل گیری بود. فوتبال ما در افت بود. من در بازی با نیجریه فیکس بودم و بین تمام بازیکنان دو تیم بیشترین دوندگی را داشتم، پژمان ...
موسیالا: از مسی تقلید می کردم؛ می خواستم ببینم آیا می توانم مثل او بازیکن سطح بالایی شوم یا نه
که روزی به این شماره برسم. بازیکنان مورد علاقه تو؟ بدون شک مسی و رونالدینیو. ده ها و ده ها ویدیو از آنها دیده ام. وقتی خیلی کوچک بودم، پیراهن زیدان را هم داشتم، شماره ده تیم ملی فرانسه. به نظر می رسد الگوی اصلی تو مسی است بله. همیشه مسی را تحسین کرده ام و مجذوب بازی او بوده ام. مسی و نیمار بازیکنان مورد علاقه من بودند و تماشای بازی آنها برای من بسیار سرگرم کننده و لذت بخش بود ...
خاطره جالب خسرو حیدری از دی ماریا
واقعا عجیب بود، بازی کردن مقابل او خیلی سخت بود. خسرو حیدری خاطره جالبی از بازی با آرژانتین و تقابل با دی ماریا داشت و گفت: زمانی که مقابل او قرار می گرفتم هی پا عوض می کرد و منتظر بود که حرکت کنم، نمیدونست من خودم سر توپ زن هستم بابا! می خواستم بهش بگم تا صبح هم پا عوض کنی من تکان نمی خورم! او در صحبت هایش درباره اینکه بازی مقابل کدام بازیکن ایران سخت بود گفت: من خودم همیشه تو حمله بودم و تو دفاع کمتر بودم، اما بازیکنان زیادی بودند که کیفیت بالایی داشتند اما اگر یک چپ پا بخواهم بگویم (بعد از مکث و فکر کردن) یادم نمی آید! ...
اکبریان: نمی دانستم جرمم حبس ابد است/ زمانی خوش تیپ ترین فوتبالیست ایران بودم
20 سال حبس مجازات کرد. در تمام این سال ها خیلی چیز ها را از دست دادم، جوانی، آزادی، خانواده، من در تمام لحظه لحظه ای که زندان بودم به چیز هایی فکر می کردم و به آن ها امید داشتم. به آزادی فکر می کردم، به روزی که دوباره در های آن چهار دیواری لعنتی باز شود و بتوانم یک بار دیگر در خیابان قدم بزنم، آرزو داشتم ساعت ها پشت ترافیک تهران بمانم و به زمین و زمان فحش بدهم، سوار اتوبوس بشوم، شاید باور نکنید من ...
برای بدیهیات ورزش جنگیدم
مسابقات جهانی دارت هشتمین زن حرفه ای دنیا را شکست دهد تا خود را برای مرحله بعدی معتبرترین مسابقات دنیا آماده کند. مژگان رحمانی در گفت وگو با فرهیختگان از حضورش در مسابقات PDC و سقف آرزوهایش در دارت گفت. لژیونری که بی مهری ها او را دلسرد نکرد. شما جزء ورزشکارانی هستید که در خارج از ایران بیشتر شناخته شده هستید. بله. من بیش از آنکه در کشور خودم شناخته باشم در شرق آسیا چهره محبوبی ...
روایت کشتی گیر ایرانی از مبارزه اش با برنده دیوید تیلور
که همین اتفاق هم افتاد. کشتی گیر بااخلاق و باانگیزه ای بود. من و بروکس هم سن هستیم، امیدوارم من هم دوباره بتوانم به نحوی به کشتی برگردم. وی در مورد وضعیت جسمانی خودش بعد از چندین عمل جراحی، تصریح کرد: خیلی نسبت به قبل بهتر شدم، با واکر بیرون می روم، امید به خدا امسال با عصا راه خواهم رفت و بعد از آن هم پاهایم را روی زمین خواهم گذاشت. این راهی که من رفتم خیلی سخت بود، خودم می دانم چه ...
خاطره پرواز منوچهر محققی در عملیات مروارید
این حرف را چرا این جا جلوی بچه ها می زنی؟ روحیه بچه ها را می آوری پایین بگو تا آخرین قطره خونم مقاومت می کنم! این حرف را تنهایی به او زدم چون نمی خواستم اعتماد کابین عقبش سلب بشود. در هرصورت کسانی در آن سال ها به ما بد کردند. ناحق کردند. اما خدا و حساب کتابی در کار است. با چشم خودم دیدم کسانی که بدی کردند، بد دیدند. * به منوچهر محققی برگردیم. بله. منوچهر محققی. ...
پری خانه ما ؛ سوژه ای که از آن غفلت شده بود!
که اگر اسم آن تغییر پیدا نکند، درباره مادران خانواده هایی است که بیش از چند شهید دارند. - چرا به این سوژه علاقه مند شدید؟ در همدان خانواده ای وجود دارد که چهار شهید دارد. البته خانواده هایی که سه فرزند از آنها شهید شده، هم در همدان زیاد هستند. من از سال ها پیش دوست داشتم با مادر این شهدا صحبت کنم و اطلاعاتی برای خودم داشته باشم. در حقیقت زندگی خانواده ای که چهار شهید دارند ...
تمام عمرم خواستم مثل آن سرباز بشوم، نشدم!
عجیب تر، نوعی از باور و زیست متکی بر اعتقاد است که شما را متحیر می کند؛ لحظاتی که شما پای خاطره میخکوب می شوید و با خودتان می گویید مگر چنین چیزی ممکن است؟ اما بعد که نه یک بار، بلکه هزاران بار، از آدم های مختلف با انواع تفکر از جنگ می شنوید، پی می برید که بله، آنها غیرممکن را زندگی کرده اند و زیسته اند. از این نوع لحظات، بخشی را یافته ایم از کتاب خاطرات مرتضی محمدی، سرتیپ 2جانباز. او در سال 1317در ...
قاتلی که با 10میلیارد تومان رضایت گرفته بود، دستگیر شد
به گزارش شهرآرانیوز داستان خیلی پیچیده نیست. اوایل سال 1401، بهنام. ک معروف به رسول در یک بزم دوستانه با فردی دیگر درگیر می شود و او را با چند ضربه کارد 35 سانتی متری به قتل می رساند و متواری می شود. او که دارای پرونده های مختلف از قبیل نزاع، تیراندازی و چاقوکشی بوده و تا آن روز توانسته بود با پول های کلان رضایت تمام شاکیان را به دست بیاورد، با گرفتن وکیل از مخفیگاهی در ناکجاآباد، وکیل را به سراغ ...
هر جا نامی هست، داستانی دارد
یک مشکلاتی وجود دارد برای پژوهشگر که خودش ممکن است نداند. من چون خودم این راه را رفته بودم آمدم تجربه خودم را به صورت کتاب درآوردم. چرا پژوهشگر در کار پژوهش خطا می کند؟ آفت های پژوهش چیست؟ مورد دیگر هم این کار جانام هاست، که از همان سال 64 با یکی از همکارانم جمع کرده بودم؛ مدونش کردم و در سال 1400 تمام شد، دو سال طول کشید تا چاپ شود و در سال 1402 چاپ شد. چرا این طور دسته بندی ...
واکنش مسعود ده نمکی به شایعه میلیاردر شدنش/ چرا ده نمکی دیگر مصاحبه نمی کند؟
مومن همیشه در معرض آزار است؛ یعنی هم از طرف شیطان و دشمن هم از طرف مومن. البته اگر مومن محسوب شویم. کارگردان فیلم اخراجی ها در پاسخ به سوال کامران نجف زاده مبنی بر اینکه الان منتقدان شما یا شیطان هستند، یا دشمن؟ توضیح داد: خیر، منظورم آدم هایی است که هر کاری که می کنی، مورد حسد واقع می شوی. چرا آدم ها وجه مثبت کار را نمی بینند؟ حضرت موسی (ع) به خدا فرمود: خدا کاری بکن، که کسی پشت سرم حرف نزند. خدا فرمود موسی من برای خودم اینکار را نکردم، می خواهی برای تو اینکار را کنم؟ ...
اعتراف به قتل قدیمی در بزم شبانه
همکاری کنم و در خفتگیری ها همدستشان باشم. می گفت به تو هم سهم می دهم اما من نه خلافکار بودم و نه جرأت این کار را داشتم، به همین دلیل با او مخالفت کردم. کاوه اوایل فکر می کرد می خواهم سهم بیشتری از خفتگیری ها گیر من بیاید به همین خاطر قیمت پیشنهادی اش را بیشتر کرد، ولی من واقعاً نمی خواستم با او در خفتگیری و سرقت همکاری کنم. او ادامه داد: روز حادثه کاوه با من قرار گذاشت و ...
تفاوت فاحش فیلمسازی آوینی با سینمای متعارف / افسوس که دانشگاه از آوینی غافل است
تهیه کننده مستند در پاسخ به اینکه همچنان به توصیه شهید آوینی گوش می دهد یا نه، گفت: بله؛ من از آن روز همیشه سعی دارم فقط یک کار را انجام بدهم که البته آن کار عکاسی است و این کار برای دل خودم است. شعبانی درباره تجربه همکاری با شهید آوینی و اینکه آیا تحت تاثیر ایشان بوده است، عنوان کرد: من واقعا کار را با شهید آوینی شروع کردم و هرچه دارم از ایشان است، چون من اصلا دانشگاه نرفته بودم و ...
تمساح خونی ؛ از پازلِ موقعیت های اکشن تا شکل گیری یک زوج متفاوت
باید در آن پیش روی و پیشرفت کرد مانند فیلم نامه نویس شدن؛ به سختی های مسیرِ این حرفه، ضریب سختی های بیشتری می دهد. من از سال 1392 شروع به کار کردم و به صورت آکادمیک در رشته ی فیلم نامه نویسی تحصیل کردم. در حدِ فاصل دوران دانشجویی، خودم می نوشتم و تمرین می کردم. ابتدا از کارهای کوتاه شروع کردم و چشم اندازم کارهای بلند بود که طی کسب تجربه های مختلف و رسیدن به یک درجه استاندارد ...
دو روایت در رثای یک مرد
وسایل متصل به پیکر احد را خودم از او جدا کنم، آن ها می دانستند که در اتاق سی سی یو رعایت حال بیماران را میکنم و این ظرفیت را نشان داده بودم که تحمل شرایط سخت را دارم. شیون، بدحالی و گریه من را کسی ندیده بود. گفتم این حق من است که بعد از 14 سال همراهی با مجروحیت احد با دست های خودم این وسایل را از او جداکنم. مهربانی کردند و انجام شد. زمانی که پایم را از اتاق بیرون گذاشتم دیگر چیزی نفهمیدم. ...
یا سرم می رود یا سر صدام را می آورم
غلامعلی را نشانه می گرفتند. اما او دست از مبارزه برنمی داشت. گفتم: خدا رحم کند! باز هم با تلفن تهدیدمان کردند. حتماً همین ضدانقلاب است! گفت: هیچ غلطی نمی توانند بکنند. به خدا توکل کن، همه چیز درست می شود. بعد از پیروزی انقلاب و تشکیل بسیج، در سال 1360، غلامعلی به عضویت بسیج در آمد و دوره آموزشی را سپری کرد. روز ها سرکاربود و شب ها هم پا به پای دوستان انقلابی اش تا صبح نگهبانی می ...
حماسه یاران با 5 عنوان جدید به نمایشگاه کتاب می آید
کتاب می خوانید: یکی یکی اسم ها را می خواند و می گفت: مامان! اینا با عباس اعزام شده بودن! سر جایم میخکوب شده بودم. چشمم فقط به دهان عاطفه بود. دوازده تا اسم خوانده بود. با چشمانی منتظر زل زده بودم به عاطفه. توی نگاهش حالت خاصی بود؛ انگار می خواست به من دلداری بدهد یا اینکه بفهماند می خواهد اسم عباس را بخواند. کلمات در ذهنم گم شده بود. اصلاً یادم رفت که چه می خواستم بگویم؛ فقط منتظر بودم ...