سایر منابع:
سایر خبرها
با نور گوشی جای چند تیر پشت چرخ سمت چپ لندکروزش را نشان می دهد؛ دیپلم را که گرفتم دیگر ادامه ندادم، الان 23 سال دارم و چاره ای جز سوخت بری ندارم. من الان برگشتم و می خواهم فردا صبح دوباره بروم. از این راه ماهی 15 الی 20 تومان درمی آورم ولی بیشتر از این نمی توانم چون وقت ندارم. من از ملک آباد گازوئیل بار می زنم و به مرز پاکستان می برم. بعد هم خالی برمی گردم. بقیه یک چیزی با خودشان می آورند، ولی من ...
...: علی جان! زود برگرد. علی به طرف در می رفت، رجب صدایش می زد: علی جان! من طاقت دوریت رو ندارم. علی دستش را به طرف در حیاط دراز کرد، رجب صدایش زد: علی جان! صبر کن. بیا جلوی من راه برو می خوام تماشات کنم. علی جلوی خودش را گرفت تا گریه نکند. دور پدرش چرخید. رجب دست علی را گرفت و به طرف خودش کشید. سینه به سینه هم شدند. رجب گفت: آخ بابا! من می میرم دوری از تو. علی دستی به سر رجب کشید و خودش را از ...