معلمی که 17 دختر و 13 پسر معنوی دارد
سایر منابع:
سایر خبرها
خبرنگاری که معلم شد
، قند در دلم آب می شد. نمی خواستم خبرنگاری را رها کنم اما ته دلم به مدرسه و کلاس گره خورده بود، بالاخره مهرماه 1400 به مدرسه رفتم و به عنوان معلم کلاس سوم مشغول بکار شدم. دو سال در مدرسه غیرانتفاعی، ضرب و تقسیم را در کنار بچه هایم درس دادم و مهرماه 1402، به طور رسمی وارد آموزش و پرورش شدم و امسال در دبستانی خدمت می کنم. شاید اولش کمی برایم سخت بود این همه راه و سختی های روستا اما حالا با جرأت می ...
شریف مثل فریده ؛ معلمی که مدرسه می سازد
و در حالی که چشمانش را از پنجره کلاس درس به بیرون می دوزد، ادامه می دهد؛ همسرم بسیار فرد خیر و نیکوکار بود، اگر قرار بود بین دو گزینه انتخابی داشته باشد گزینه ای که استفاده بیشتری برای مردم داشت را انتخاب می کرد او مرداد ماه 1401 در سن 88 سالگی بر اثر بیماری فوت کرد و نیم قرن زندگی ما کنار هم به خط پایان رسید. خانم شریفی و همسرش (فرد سمت چپ) گرچه روز معلم بهانه گفت وگوی ما با ...
نمی توانیم نداریم
متوجه شدم که افراد خارجی در سفارتخانه ها، ظرف شش ماه زبان فارسی را یاد می گیرند! حتی یادم هست جایی خواندم که از ویل دورانت پرسیدند؛ چند ماه طول کشید تا زبان فارسی را یاد گرفتی؟ گفت من چهار ماهه یاد گرفتم! با خودم گفتم؛ چرا بچه های ما فارسی را در این مدت کوتاه یاد نگیرند؟ مگر آنها دو کله یا مغز دارند که در کله یکی فارسی چهار ماهه درونی می شود و آن دیگری باید چند سال به مدرسه بیاید تا فارسی را بیاموزد؟ ...
آنچه بوی جوی مولیان با بزرگ معلم ایل کرد!
استاد محمد بهمن بیگی، یکی از چهره های محبوب و نام آشنای عرصه فرهنگ و ادب و از بنیانگذاران آموزش عشایری است که با تلاش و کوششی وصف ناپذیر، توانست جهت پرورش استعدادهای درخشان فرزندان عشایر ایران، قدم های ماندگار و بنیادین بردارد.
جذب بیش از صد و پنج هزار معلم جدید
به گزارش تابناک به نقل از خبرگزاری صدا و سیما، برنامه صف اول شبکه خبر میزبان آقای رضامراد صحرایی وزیر آموزش و پرورش با موضوع آموزش و پرورش از اجرای سند تحول تا تقویت معاونت پرورشی بود. سوال: خود شما چند سال معلمی کردید؟ صحرایی: من سال 1370 دانش آموز معلم شدم، آن زمان یک دانشسرا های معلم بود که از پایه نهم بچه ها می رفتند معلم می شدند و پایه یازدهم، معلم روستا شدم. ...
چهره زرد مرا بین و مرا هیچ مگو
چشمی کارکتر که با فیگور چهره اش تکمیل می شود است. نحوه چشم ها، دهان گشوده و چین بزرگ صورت که همه از گشادگی روح و پذیرش حکایت دارد. اینهمه پذیرش توسط پسر بچه ای با این روح پذیرنده اش در زمانه ای که هر چیزی در مناسبات مالی دسته بندی و ارزیابی می شود هدیه ای است بس ارزشمند که در برهوت انسان، سال هاست بدنبال قطره ای جست وجو کرده ایم و اینک دریایی در پیش روی ماست. نبود نیمه پایینی اندام پسرک و کامل ...
گفت وگوی قدیمی اختصاصی با پل آستر ؛ نویسنده ی آمریکایی – به مناسبت درگدشت او
کردم که پل آستر با آن تیپ و صدای خوبش چرا بازیگر نشده. عجله ای برای شروع گفت وگو نداشت. چند دقیقه ای از موضوعات مختلف گپ زدیم و بعد شروع کردم به پرسیدن سئوالات جدی. خوب یادش بود که سه سال پیش با پیمان اسماعیلی از روزنامه ی شرق گفت وگو کرده و حتی یادش بود که همان موقع چند وقتی شرق توقیف شد. درباره ی کتاب هایش حرف زدیم، این که به نسبت سه سال پیش که تنها سه تا از کتاب ها ترجمه شده بود، حالا ...
روایت رنج سیل زدگان سیستان و بلوچستان/ این روستاها راه رفت وآمد ندارند
ببرید برای ضعیف تر از ما و برای مردم روستاهایی که زیر آب رفته اند. فضیله از اهالی خاش است و از 9 سال قبل تا حالا - به دلیلی که باید ناگفته بماند - در روستای ریمدان زندگی می کند. فضیله، دوره کمک های اولیه را گذرانده و هر چند ماه یک بار، وقتی چند روزی به خاش و نزد پدر و مادرش می رود، در هنگام بازگشت به ریمدان،از جیب خودش برای مردم روستا بسته بزرگی از انواع داروهای مسکن و تب بر و تقویتی ...
مدال پرافتخار پدر سه شهید بر گردن سید هاشم میرشفیعی
ازخودگذشته و مهربان که او هم از سلاله سادات است، پرورش یافتند؛ مادری که در غیاب پدر، همه سختی های زندگی را بر گردن می گرفت و برای گرفتن گاز، کپسول را تنهایی حمل می کرد و در صف نفت می ایستاد و... سید هاشم میرشفیعی علاوه بر سه فرزندش، 2 باجناقش نیز در زمره شهدا هستند؛ شهیدان جعفر مشهدی اسدالله و اصغر زین العابدینی . او می گوید که اصغر زین العابدینی مدتی در ریاست جمهوری بود و بعد از این که ...
تازه داماد 20 ساله ای که بعد از تیرخلاص جیش الظلم زنده ماند
نمی شود که بیایند، از مرز رد شوند و حمله تروریستی کنند و تیر خلاصی بزنند و دوباره بروند؛ باید فکری کرد. بابای فرهاد به شهدای این حمله تروریستی اشاره می کند و می گوید: همه این مامورانی که شهید شدند عزیز خانواده بودند پدر و مادر داشتند؛ چند نفر همسر و یک نفر هم بچه داشت؛ درست است که جوان 20 ساله من زنده مانده و باید از خدا شفایش را بخواهم، اما ممکن بود من در شرایط آنها باشم. چشم ...
چرا مشکلات حل نمی شود؟
. ستاره آنقدر پایین آمده که می توانی بچینی. حتی یه ستاره گردن بندی زربفت به گردن دارد. پسرکی به زحمت دارد مهتاب را از این سوی جهان به سمت آنسوی جهان هل می دهد. نرگس ساکت است. فقط نگاهم می کند. در دلم می گویم. حرفی بزن دخترم. بگو در دل ات چی می گذره. من دستپاچه می شوم. نرگس را سه ماه ندیدم. دلم یه ذره شده است. خاک پشت پنجره ها را پوشانده. ظرف های نشسته در آشپزخانه تلنبار شده است. خانه بوی ...