سایر منابع:
سایر خبرها
، تصریح کرد: رابطه بین پدرم و جوانان اقوام و دانشجویانش بسیار زیاد بود و برخی از جوانان فامیل که با پدر و مادر خود راحت نبودند، از طریق پدرم مسائل و خواسته های خود را با خانواده هایشان مطرح می کردند. دختر مرحوم هزاوه ای تاب آوری و انعطاف پذیری در مقابل نظرات مخالف را یکی از ویژگی های ممتاز پدر دانست و یادآور شد: پدر حتی اگر در زمینه ای صاحب نظر بود در جمعی که مخالف نظرش بود، برآشفته نمی شد ...
نفره اش را تامین کند. به همین دلیل هم هیچ کدام از خواهران و برادرانم نتوانستند حتی تا مقطع دیپلم تحصیل کنند. من در خانواده ای بزرگ شدم که نه تنها از اوضاع مالی نامناسبی برخوردار بود بلکه پدر و مادرم هیچ گاه توجهی به نیازهای عاطفی و روحی ما نیز نداشتند. با وجود این من با همه سختی ها به تحصیلاتم ادامه دادم و برای ادامه تحصیل در مقطع کاردانی وارد دانشگاه شدم. این در حالی بود که باز هم خانواده ام ...
...> اجدادم از قربانیان قرارداد ترکمن چای بودند **با این مقدمه بهتر است به سراغ زندگی شما بریم. شما از افرادی هستید که خیلی کم مصاحبه می کنید و احتمالا اگر سفارش آقای دکتر جواد طباطبایی نبود، با ما هم حاضر به گفتگو نبودید. می خواهیم از این فرصت بهره بیشتری ببریم. اگر ممکن است مختصری درباره پیشینه خانوادگی توکلی ها که اطلاعات مکتوب زیادی در دسترس نیست، بفرمایید؟ خانواده اجدادی ما از ...
دانند و همین مسئله روی شوهرم حامد هم تأثیر گذاشته است. *چطور با شوهرت آشنا شدی؟ من یک دختر روستایی بودم. پدر و مادرم در روستا زندگی می کنند. وقتی من و حامد با هم آشنا شدیم و تصمیم به ازدواج گرفتیم پدر و مادر حامد مخالفت کردند اما وقتی اصرار او را دیدند قبول کردند. آنها بعد از ازدواج حاضر نشدند من را به عنوان عروس قبول کنند. *تو تلاش کردی؟ بله خیلی تلاش ...
دو ساعت بعد هم با پلیس تماس گرفتم. در ادامه تحقیقات مأموران به سراغ پسر 10 ساله این زوج رفتند. او به مأموران گفت: پدر و مادرم ابتدا سر بردن شیر به مغازه با هم درگیر شدند. مادرم اصرار داشت پدرم حرف او را گوش کند، اما پدرم می خواست شیر را صبح به مغازه ببرد. بعد از این درگیری متوجه شدم پدرم قصد داشته خواهرم را آزار دهد. به همین خاطر مادرم با او درگیر شد و با میله آهنی به سرش ...
مخلوق خودش شک داشته باشه؟ انگار از پیمودن راه طولانی بی حاصل خسته ام و نشسته ام. دارکوب هم دست بردار نیست. می کوبد و می کوبد. چشم باز کردم و یادم آمد همه چون باد می دویدند. تنها من بودم که یک پایم لاغرتر از پای دیگر بود. بلند می شدم سکندری می خوردم. پای لنگ کم بود، این هم شد قوز بالای قوز. خدایا دیگر نمی توانم تنهایی را تحمل کنم. مادرم دو سال پیش در شبی تابستانی تیر ماه در سن 52 سال با ...
زهرا علیزاده ، معلم و نویسنده در گفت وگو با ایکنا از همدان گفت: متولد سال 1375 و فارغ التحصیل رشته تاریخ هستم و اکنون سابقه تدریسم در آموزش و پرورش به هشت سال می رسد. در زمینه نویسندگی نیز تقریباً 10 سالی می شود که قلم می زنم. اولین کتابم یک رمان اجتماعی بود که به دلایلی تمایل به چاپش نداشتم و صرفاً جهت صیقل دادن به قلمم و تمرین نویسندگی آن را نوشته بودم. علاقه و تمایل اصلی ام نویسندگی در حوزه ...