داستان زندگی دختری که والدینش با ازدواجش مخالف هستند
سایر منابع:
سایر خبرها
حاج احمد نقاش مقدم؛ 60 سال عاشقی، 60 سال چاپ
کشور ذره ای انسانیت را فدای مقام نکردند، طلب غفران الهی کرده ودعا می کنیم خداوند سایه مردانی چون حاج احمد نقاش مقدم را که سرمایه ای حقیقی برای عرصه چاپ و نشر کشور هستند بر سر این صنعت نگه دارد. روایت زندگی حاج احمد نقاش مقدم در تیرماه سال 22 در یک خانواده هفت نفره در شهرستان خوانسار به دنیا آمدم. چهار برادر و یک خواهر بودیم. پدرم از بنکداران شهر خوانسار بود. تحصیلات ابتدایی ...
گزارش تکان دهنده از دروغ های کارفرماها و پرونده سازی و محکومیت ناحق برای کارگران
سندیکا استفاده کنند و گفتند می نویسیم انجمن صنفی و می خوانیم سندیکا، اما از همان زمان و با چراغ سبز دولت اصلاحات، بحث سندیکاها شکل گرفت و سندیکای شرکت واحد و هفت تپه و کارگران فلزکار مکانیک تشکیل شد که هیات موسسان هم آقایان منصور اصانلو و حسین اکبری و عبدالله وطن خواه بودند که ادامه فعالیت شان مورد قبول حاکمیت قرار نگرفت و این آقایان متواری و زندانی و سابقه دار شدند. در دولت آقای روحانی، خیلی از ...
معلمی که برای نسل جوان جاذبه داشت
، تصریح کرد: رابطه بین پدرم و جوانان اقوام و دانشجویانش بسیار زیاد بود و برخی از جوانان فامیل که با پدر و مادر خود راحت نبودند، از طریق پدرم مسائل و خواسته های خود را با خانواده هایشان مطرح می کردند. دختر مرحوم هزاوه ای تاب آوری و انعطاف پذیری در مقابل نظرات مخالف را یکی از ویژگی های ممتاز پدر دانست و یادآور شد: پدر حتی اگر در زمینه ای صاحب نظر بود در جمعی که مخالف نظرش بود، برآشفته نمی شد ...
رفتارهای غیرمتعارف و بی شرمانه همسر زن جوان | خواسته های شرم آور+جزییات
نفره اش را تامین کند. به همین دلیل هم هیچ کدام از خواهران و برادرانم نتوانستند حتی تا مقطع دیپلم تحصیل کنند. من در خانواده ای بزرگ شدم که نه تنها از اوضاع مالی نامناسبی برخوردار بود بلکه پدر و مادرم هیچ گاه توجهی به نیازهای عاطفی و روحی ما نیز نداشتند. با وجود این من با همه سختی ها به تحصیلاتم ادامه دادم و برای ادامه تحصیل در مقطع کاردانی وارد دانشگاه شدم. این در حالی بود که باز هم خانواده ام ...
تقی توکی؛ صاحب کبریت توکلی و رویا های صنعتی یک پان ایرانیست تبریزی
...> اجدادم از قربانیان قرارداد ترکمن چای بودند **با این مقدمه بهتر است به سراغ زندگی شما بریم. شما از افرادی هستید که خیلی کم مصاحبه می کنید و احتمالا اگر سفارش آقای دکتر جواد طباطبایی نبود، با ما هم حاضر به گفتگو نبودید. می خواهیم از این فرصت بهره بیشتری ببریم. اگر ممکن است مختصری درباره پیشینه خانوادگی توکلی ها که اطلاعات مکتوب زیادی در دسترس نیست، بفرمایید؟ خانواده اجدادی ما از ...
کار و تولید در گرمای 50 درجه؛ لزوم افزایش حقوق کارگران در شهر گران بندرعباس
جمع کردم اما انگار قیمت ها سوار جت هستند و من پای پیاده، فقط پولی که در بانک جمع کرده بودم بی ارزش شد و دیگر حتی نمی توانم با آن چیزی بگیرم می ترسم امسال هم نتوانم یک خانه کوچک اجاره کنم و شرمنده خانواده همسرم بشوم. رضایی با اشاره به اینکه دوران پدر و مادران ما دوران خوبی بود، گفت: قدیم پدرم کار می کرد و خرج همه ما که 6 فرزند بودیم را می داد و با همه خوشی ها و ناخوشی ها گذشت اما امروز ...
نشست نقد و بررسی فیلم "عروسک" برگزار شد
در شخصیت عاقد منتقل می کند. سال ها پیش که من برای شرکت در جشنواره ای مهمان تبریز بودم با اصغر یوسفی نژاد آشنا شدم آنچه از او بیشتر به یادم مانده این است که در لابلای حرف هایش عشق به سینما را می شد به راحتی دید او بسیار با صداقت، روراست، با صفا و انسانی علاقه مند به حقیقت بود. درست مثل کاراکتر عاقد که از وقتی وارد دنیای فیلم می شود ما و فیلم هر دو شروع به گره گشایی آنچه تا آن لحظه راز بوده است می ...
همسرم می خواست به دخترم تجاوز کند؛ او را کشتم
دو ساعت بعد هم با پلیس تماس گرفتم. در ادامه تحقیقات مأموران به سراغ پسر 10 ساله این زوج رفتند. او به مأموران گفت: پدر و مادرم ابتدا سر بردن شیر به مغازه با هم درگیر شدند. مادرم اصرار داشت پدرم حرف او را گوش کند، اما پدرم می خواست شیر را صبح به مغازه ببرد. بعد از این درگیری متوجه شدم پدرم قصد داشته خواهرم را آزار دهد. به همین خاطر مادرم با او درگیر شد و با میله آهنی به سرش ...
شوهرم را دوست دارم، اما می خواهد طلاقم بدهد
دانند و همین مسئله روی شوهرم حامد هم تأثیر گذاشته است. *چطور با شوهرت آشنا شدی؟ من یک دختر روستایی بودم. پدر و مادرم در روستا زندگی می کنند. وقتی من و حامد با هم آشنا شدیم و تصمیم به ازدواج گرفتیم پدر و مادر حامد مخالفت کردند اما وقتی اصرار او را دیدند قبول کردند. آنها بعد از ازدواج حاضر نشدند من را به عنوان عروس قبول کنند. *تو تلاش کردی؟ بله خیلی تلاش ...
چرا مشکلات حل نمی شود؟
مخلوق خودش شک داشته باشه؟ انگار از پیمودن راه طولانی بی حاصل خسته ام و نشسته ام. دارکوب هم دست بردار نیست. می کوبد و می کوبد. چشم باز کردم و یادم آمد همه چون باد می دویدند. تنها من بودم که یک پایم لاغرتر از پای دیگر بود. بلند می شدم سکندری می خوردم. پای لنگ کم بود، این هم شد قوز بالای قوز. خدایا دیگر نمی توانم تنهایی را تحمل کنم. مادرم دو سال پیش در شبی تابستانی تیر ماه در سن 52 سال با ...
شهیدی که سرنوشتش با پاییز عجین شد
زهرا علیزاده ، معلم و نویسنده در گفت وگو با ایکنا از همدان گفت: متولد سال 1375 و فارغ التحصیل رشته تاریخ هستم و اکنون سابقه تدریسم در آموزش و پرورش به هشت سال می رسد. در زمینه نویسندگی نیز تقریباً 10 سالی می شود که قلم می زنم. اولین کتابم یک رمان اجتماعی بود که به دلایلی تمایل به چاپش نداشتم و صرفاً جهت صیقل دادن به قلمم و تمرین نویسندگی آن را نوشته بودم. علاقه و تمایل اصلی ام نویسندگی در حوزه ...