سرگذشت زنی که در دام هوس سوخت و از فرزندش جدا شد
سایر منابع:
سایر خبرها
بیوه شدن دختر 23 ساله در شب عروسی
شدت افسردگی گوشه گیر شده بودم. آنها بعد از ازدواج به یکی از شهرهای اطراف مشهد رفتند و من هم در آزمون سراسری در رشته پرستاری پذیرفته شدم. با آنکه علاقه زیادی به این رشته نداشتم، به ناچار به شهر دیگری رفتم و به تحصیل ادامه دادم. هنوز تحصیلاتم به پایان نرسیده بود که روزی یکی از همکارانم در بیمارستان از من خواستگاری کرد و من با وجود مخالفت های مادرم با هوشیار ازدواج کردم. چند ماه بعد که ...
دکتر نفیسه برادران رفیعی قاتل امیر عباس
خانواده ام رو دیدم و از حال مادرم و همسرم با دسته گل خشک شده تو دستش.... خلاصه به بخش منتقل شدم و هرچی خبر از بچم می گرفتم کسی جوابی نمی داد و می گفتن الان میارنش... به هر حال چون خیلی درد داشتم، هربار می پرسیدم می گفتن الان بچتو میاریم، هرچی اطرافیانمو می فرستادم از حال بچه خبر بگیرن راه نمیدادن؛ ساعت نزدیک یک بود که زنگ زدم همسرم خبر بچه رو بگیرم، که دیدم همسرم تو خیابونه و ...
این زن شوهرش را با چاقو کشت / فریاد می زد شوهرم را کشتم کمکم کنید!
. وقتی زن جوان روبه روی قضات ایستاد گفت: آن روز خواب بودم که با شوک از خواب بیدار شدم. محمود یکباره شروع به داد و فریاد کرد و مرا به باد کتک گرفت. او گلویم را گرفت تا خفه شوم. او مرد تنومندی بود و من توان آن را نداشتم که خودم را از دستش نجات دهم.نفسم بند آمد و چشم هایم سیاهی رفت که یکباره دستم به کارد میوه خوری خورد و آن را به طرف همسرم گرفتم. باور کنید می خواستم او را بترسانم ...
گرم رودی؛ این همه مدیریت ضعیف ندیده بودم/ از اول هم رفتنم به شادکام اشتباه بود
. بعد از او علیرضا نیکبخت واحدی به فاصله دو هفته مانده به پایان مسابقات با جایگاه دوم جدول از کار برکنار می شود و به جای او حسین بادامکی میاید و یک هفته می ماند و مشخص نیست چرا او هم می رود؟! متاسفانه با هزینه هایی که می کند هیچ وقت به سرانجام نمی رسد! این مربی ادامه می دهد؛ من هم به دلیل اختلاف با مدیران باشگاه نتوانستم ادامه همکاری بدهم و مجبور شدم جدا شوم. متاسفانه من را به تمرین راه ...
روزگاری جامعه مداحی از مراجع تقلید اجازه نقل حدیث می گرفت، اما امروز بعضی مداحان در پوشش خود دچار مشکل ...
این تشکل ها ایجاد شد مجامع الذاکرین کمرنگ شد، برخی ازمجامع 5 هزار جمعیت داشت، ماه رمضان ها جا برای نشستن نبود، جلسات آقای اکبرزاده مشهد جا شاید نبود، البته خود آقای اکبرزاده هم کاریزما داشتن اما به هر نحو مجمع کارش را درست انجام می داد اما متأسفانه تشکل ها حتی همان بسیج مداحان که من خودم راه انداختم، اخلال در کار ایجاد کرد. من از روز اول هم با این کار مخالف بودم، معتقدم هیأت رزمندگان به ...
جزئیات 3 همسرکشی هولناک در طی 24 ساعت در مشهد
. خلاصه این اختلافات به جایی رسید که همسرم از حدود 10 روز قبل با حالت قهر منزل را ترک کرد و به خانه پدرش رفت و در همین حال هم اصرار به طلاق داشت. امشب هم وقتی او را با آرایش غلیظ دیدم، با او تماس گرفتم ولی مانند همیشه ماجرا را انکار کرد و مرا برای دعوا فراخواند! من که برای گفت و گو با همسرم به منزل پدرش رفته بودم ناگهان به خاطر پاسخ های سربالای او عصبانی شدم و چاقو را بیرون کشیدم. درحالی که ضرباتی ...
اعترافات تکان دهنده همسرکُش ها در مشهد ! + عکس 3 زن و مرد قاتل
پرونده مختومه می شد. خلاصه این اختلافات به جایی رسید که همسرم از حدود 10 روز قبل با حالت قهر منزل را ترک کرد و به خانه پدرش رفت و در همین حال هم اصرار به طلاق داشت. امشب هم وقتی او را با آرایش غلیظ دیدم، با او تماس گرفتم ولی مانند همیشه ماجرا را انکار کرد و مرا برای دعوا فراخواند! من که برای گفت و گو با همسرم به منزل پدرش رفته بودم ناگهان به خاطر پاسخ های سربالای او عصبانی شدم و ...
همدستی زن جوان با مرد آشنا برای قتل شوهرش
بهمن سال گذشته زن جوانی با پلیس تماس گرفت و ازمرگ شوهرش در خانه خبر داد. بدنبال اعلام این خبر تحقیقات آغاز شد و همسر این مرد به پلیس گفت: من به خانه پدرم رفته بود و شب خانه خودمان نبودم قرار بود امروز صبح همسرم بدنبالم بیاید و بعد از خوردن صبحانه مرا به محل کارم برساند. اما وقتی خبری از او نشد، چندین بار با تلفن همراهش تماس گرفتم که جواب نداد با تلفن خانه تماس گرفتم باز هم پاسخگو نبود ...
اعترافات مردی که همکارش را به کمک همسرش به قتل رساند
نمی توانستم تحملش کنم او آرام بود و همین با اخلاق من جور در نمی آمد. تا جایی که من می خواستم از او جدا شوم. در این بین همکار منصور خانه ما رفت و آمد داشت و فهمید من با همسرم مشکل دارم. یکبار که در حال رفتن به جایی بودم اتفاقی همکار شوهرم را در خیابان دیدم و او من سوار ماشینش کرد تا برساند. همان دفعه بود که کلید من در ماشینش جا ماند و هرچه تماس گرفتم او کلیدم را پس نداد. این در حالی بود ...
دخترِ شیشه ای مادر معتادش را کشت
به قلیان زد و با چاقو چند ضربه سطحی به پا و شکمم زد. با اینکه مجروح شده بودم اما وقتی دیدم از سرش خون می آید دست هایش را گرفتم تا آرام بگیرد اما او عصبانی تر شد و گفت باید از خانه بروم. من هم با ناراحتی از خانه بیرون رفتم. می خواستم قرص هایش را بخرم اما بعد از دو ساعت که برگشتم در را باز نکرد. نگران شدم و با آتش نشانی تماس گرفتم. وقتی در را باز کردند با جسد مادرم رو به رو شدیم. پس از آن جسد با ...
ایرانی هایی که در کشور خود هم برگ هویت ندارند
به کمک او ساکن مشهد شده است. درباره قصه اخراجش از عراق می گوید: همسرم شهید مفقودالاثر صالح خواجه نعمت 29 سال داشت و چهار سال بود ازدواج کرده بودیم و دو دختر سه ساله و دو ساله داشتیم. ساعت 9 شب مأموران آمدند در خانه ما در شهر حلّه و به تمام خانواده گفتند پنج دقیقه بیایید چند تا سؤال داریم. وقتی رفتیم، من را سه روز با دخترانم به زندان انداختند و سپس در مرز ایران رهایم کردند. پیاده به سمت ایران آمدم و ...
مجازات حبس برای دختر معتاد که مادرش را کشت
: حال مادرم خوب نبود. دچار فراموشی شده بود و مرتب من را کتک می زد. ما خیلی با هم درگیر می شدیم. او به خاطر قلیان کشیدن من ناراحت بودم و سر این موضوع با هم جروبحث می کردیم. روز حادثه او چاقو برداشت تا مرا بزند. مادرم را هل دادم و چاقو را از دستش گرفتم. سرش به گوشه دیوار برخورد کرد. بعد مادرم نشست و خوابش برد. من هم بیرون رفتم تا داروهایش را بگیرم. چند ساعتی طول کشید چون داروهایش را داروخانه نداشت ...
دختر معتاد مادر خود را به قتل رساند / او بعد از 5 سال بخشیده شد
هم درگیر بودیم . آن روز مادرم عصبانی شده بود که از آشپزخانه،چاقو را برداشت و به سمتم حمله کرد. من برای دفاع از خودم او را هل دادم که سرش با دیوار برخورد کرد. او را رها کردم و به سمت تراس رفتم تا قلیان بکشم اما مادرم بار دیگر با چاقو به سراغم آمد و بساط قلیان را به هم ریخت و با چاقو به پا و شکمم زد که سطحی زخمی شدم. وی ادامه داد: سعی کردم او را آرام کنم اما نشد . او می خواست مرا از خانه ...
مامایی کاری سخت و در محیطی پر تنش است/ جان دو انسان در دست یک ماما است
این دید و آگاهی به عقب برگردید باز هم همین شغل را انتخاب می کنید؟ -بله قطعا، جدای از این قضیه دوست داشتم کادر درمانی باشم و کلی فیلم های پزشکی میدیدم و سال اول که پذیرفته شدم دانشگاه هیچ تجربه ای طبیعتا نداشتم، اما با ورود به این رشته عاشقش شدم و من خودم عاشق کمک به دیگران بودم و حتی مشکلاتی چون ضعیف شدن چشم و سردرد های میگرنی برایم به وجود آمد که بقیه می گفتند برو در درمانگاه ها فعالیت خود ...
آقازاده واقعی
سال 79، وقتی علی آقا آمدند خواستگاری و همین که متوجه شدم از خانواده شهید هستند خیلی برای من دلگرم کننده بود و این مسئله بیشتر باعث شد قبول کنم با ایشان ازدواج کنم و در همان جلسه اول که باهم صحبت کردیم انگار هر دو متوجه شدیم که عاشق هم شدیم و برای هم هستیم و هم کفو همیم. ایشان سال آخر دانشجویی دانشگاه پاسداری امام حسین علیه السلام بودند و من دانشجوی رشته مامایی دانشگاه زنجان بودم ولی خودم علاقه ...
مرد بدهکار از من فیلم سیاه گرفت تا شکایت نکنم
که پول را بدون اطلاع همسرم به او داده بودم و اگر متوجه شود زندگی ام خراب می شود. محمود هم عذرخواهی کرد و گفت که فردا به کارگاهی که کار می کند بروم تا پولم را پس بدهد. من هم بعد از پایان کارم به کارگاهی که گفته بود، رفتم. خودش در آنجا تنها بود بعد برایم آبمیوه ای آورد که به محض خوردن از هوش رفتم. چند ساعت بعد که به هوش آمدم متوجه شدم او به من تعرض کرده و فیلم سیاه از من گرفته است. وقتی اعتراض کردم ...
پسر نابغه ایرانی می خواست فضانورد شود و با سفینه به کره ماه سفر کند اما سارق شد | پایان سرقت های سارق ...
دنیای تبهکاران دربیاورم. من زندگی بدی نداشتم، درس خوانده ام و می خواستم به رویاهای بزرگم برسم. خانواده بدی هم ندارم، وضع مالی مان نسبتا خوب است. اما خود کرده را تدبیر نیست چرا که با دستان خودم زندگیم را تباه کردم. چقدر درس خوانده ای؟ فوق دیپلم ریاضی محض دارم. شاید باور نکنید اما همه مرا نابغه می دانند. از کودکی مسائل ریاضی را حل می کردم و حتی مسلط به زبان انگلیسی بودم. خیلی باهوش ...
20 سال آموزش کلام وحی؛ از مسجد محله تا بحرین
به گزارش خبرگزاری شبستان از مشهد، از سال 1377 به عنوان مربی قرآنی، فعالیت خود را در دارالهدایه حرم مطهر رضوی آغاز کرد و در اتاقی کوچک به تدریس روخوانی قرآن کریم به دانش آموزانی که مقطع راهنمایی بودند می پرداخت. بعدها با اشتیاقی که به آموزش قرآن داشت؛ به عرصه آموزش کودکان نیز ورود کرد و یک سال بعد، کلاس های آموزشی استاد محمد رضا محسنی را در مسجد محله خودش که در کوی امیر بود راه اندازی کرد. ...
روایت مرحوم آیت الله نجفی تهرانی از زندگی اش
تهران بود و آقای لنگرودی مدرسه را اداره می کردند. یک سال در مدرسه حاج ابوالفتح درس خواندم اما دیدم که مقداری شلوغ است لذا به مدرسه مروی رفتم. زمانی که در مدرسه حاج ابوالفتح تهران بودم آقای فلسفی هم آنجا می آمد و تدریس می کرد. آقای فلسفی از نجف آمده بود، در مسجد لرزاده نماز می خواند و این جا هم تدریس می کرد به همین دلیل بسیاری از آقایان می آمدند و درس کفایه را از محضر ایشان استفاده می کردند. ...
اهمیت تربیت نسل آینده ساز سبب روی آوردن من به هنر معلمی شد
برنامه ریزی دقیق و درست به تمام فعالیت های خود برسد و در جشنواره های مختلف هم شرکت کند و بتواند بدرخشد. ثقفی با بیان اینکه خاطره ای از دوران دانش آموزی است که هیچگاه آن را فراموش نمی کنم، افزود: در خرداد 1368 که دوران ابتدایی بودم و برای امتحانات آماده می شدم در روز 14خرداد که به مدرسه رفتم، خبر رحلت امام خمینی(ره) را از بلندگوها پخش کردند که همه ما دانش آموزان تا زمان بازگشت به خانه، گریه می کردیم و غمگین بودیم و این خاطره همیشه در ذهن من است. دانش آموز خبرنگار: مهدی سروریان ...
ستار اورکی از علاقه اش به موسیقی فیلم گفت/همکاری با مسعود کیمیایی
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از روابط عمومی موزه سینما، در ادامه انتشار سلسله برنامه های تاریخ شفاهی توسط موزه سینما، به مناسبت زادروز ستار اورکی آهنگساز مطرح فیلم های سینمایی بخش هایی از گفت وگوی این هنرمند منتشر شده است. ستار اورکی آهنگساز مطرح سینمای ایران گفت: من در پانزدهم اردیبهشت ماه سال 1348 در شهر اهواز متولد شدم و اصالتا بختیاری هستم. فعالیت در حوزه موسیقی را از تیر ماه سال ...
سلاح معلم نجف آبادی برای نبرد با سرطان
درس عشق و محبت داده است. این معلم فداکار اصفهانی ماجرای خود را چنین روایت می کند: 7 ماه پس از ازدواج، همسرم را در اثر تصادف از دست دادم. آن روزها در شهرستان فریدون شهر تدریس می کردم و پس از این اتفاق، برادرم به طور ویژه از من حمایت کرد. او قدری تاریخ را ورق می زند و به مهرماه 1400 می رود: در مهرماه سال 1400 برادر و شوهرخواهرم را در فاصله یک روز در اثر کرونا از دست دادم و این ...
بانویی که با تشویق همسر شهیدش معلم شد + فیلم
معلمی را مرهون حمایت همسرم هستم، گفت: وقتی دیپلم گرفتم ازدواج کردیم و صاحب فرزند شدیم اما شهید طاهری دوست داشت که به دانشگاه بروم که با حمایت و پشتیبانی او باوجود داشتن فرزند، در دانشگاه فرهنگیان پذیرفته شدم و ادامه تحصیل دادم و به کار مشغول شدم. اگر به اراده خودم بود به خاطر مشغله کار خانه و بچه داری ادامه تحصیل نمی دادم اما با تشویق و دلگرمی همسرم این مسیر را رفتم و افتخار خدمت در کسوت معلمی نصیبم شد. کد ویدیو دانلود فیلم اصلی انتهای پیام ...
قاتل ناموسی در صحنه ملاقات زن خیانتکار با مرد متاهل اعدام می شود؟
مادر رامین درخواست قصاص را مطرح کرد. وقتی مهیار روبه روی قضات ایستاد به تشریح جنایت پرداخت و گفت: من و همسرم دو دختر دوقلو داریم .رابطه خوبی با هم داشتیم اما مدتی بود به رفتار او مشکوک شده بودم .یک بار اسم یک زن را در گوشی موبایلش دیدم که بارها با او تماس تصویری گرفته بود. من مشکوک شدم و درباره او از همسرم سوال پرسیدم .اما ستاره گفت او دوست جدیدش است .من مدتی بود رفتارهای همسرم را زیر ...
روایت برادر کوچکتر رهبر معظم انقلاب از زندگی خصوصی و کمکهای رهبری به ایشان+عکس
می بردند میدان شهدای فعلی، از آنجا اتوبوس سوار می شدم، می رفتم سردخانه سام در جاده فردوسی. آنجا هیات مدیره بودم من. شرکت بود، یک سردخانه مشهد داشت، اهواز به ساری، من هیات مدیره آن شده بودم زمان شهید امیرزاده در سال 59. این مختصر بود، به دلیل رفاقتمان با آقای امیرزاده فقط نه به دلیل تخصص. می رفتم آنجا، نماز می خواندم، ناهار می خوردم، یک چرت مختصری می زدم، کارهای سردخانه را بازدید می کردم، سالن ها ...
شاهرخ خان در تهران دستگیر شد
شاهرخ خان، چون به گفته خودش شبیه این هنرپیشه هندی است. او را به جرم سرقت خودروهای مزدا 3 دستگیر کرده اند. گفت وگو با وی را بخوانید. چقدر سابقه داری؟ 10، 12 باری می شود که دستگیر شده و به زندان رفته ام. مگر چند سالت است؟ 28 سال. از نوجوانی سرقت می کردم. این بار هم به جرم سرقت مزدا 3 دستگیر شده ام. البته فقط چند سرقت داشتم و خیلی طول نکشید که دستگیر شدم ...
می ترسم شهادت را از دست بدهم / آن شاهرخ ضرغام کجا و این کجا
. کاملاً در تیررس بود. خیلی ترسیدم اما با سلامتی به خط ما رسید. با تعجب دیدم شاهرخ با چند نفر از دوستانش آمده. خیلی خوشحال شدم، بعد از کمی صحبت کردن مرا از بچه ها جدا کرد و گفت: سید یه خواهشی از شما دارم. با تعجب پرسیدم چی شده هر چی بخوای نوکرتم سریع ردیف میکنم. کمی مکث کرد و با صدایی بغض آلود گفت: می خوام برام دعا کنی تعجب من بیشتر شد. منتظر هر حرفی بودم به جز این. بعد ادامه داد و گفت ...
پای درس ایثار | روایت ایران از زندگی در باغچه بان شهرضا
رشته الهیات با گرایش تاریخ و تمدن ملل اسلامی باید در سازمان ارشاد و به تبع آن ادارات استخدام می شدم، باتوجه به این رشته و علاقه شدیدی که به شغل معلمی داشتم، ابتدا به اداره ارشاد و کتابخانه های سطح شهر مراجعه کردم، اما من را نپذیرفتند و در ادامه برای پیداکردن شغل از سال 74 تا 79 هر هفته به اداره آموزش و پرورش استان می رفتم، اما به علت شرایطم کاری که مناسب من باشد، پیدا نمی شد تا اینکه در این رفت ...
گمنامِ بالاشهر
. به اتفاق دختردایی ام راهی شدیم، قرار شد نیمکت روبروی مزار شهید گمنام همدیگر را ببینیم. قبلاً شنیده بودم شهید گمنام در این محل دفن شده اما برای اولین بار مشرف به زیارت این شهید والا مقام می شدم. اولین کاری که کردم با تمام استرسی که داشتم به شهید سلام کردم و گفتم ای شهید گمنام من با تمام وجودم خدا را شاکرم که یک تصادف باعث شد بیام مرقد شما؛ فاتحه ای خواندیم و التماس دعا گفتم ...