سایر منابع:
سایر خبرها
رفتند در مسیر حاج قاسمی شدن
.... نمی دانم چرا، اما حس عجیبی داشتم، حسی به من می گفت دیگر خانواده ام را نخواهم دید. وقت خداحافظی با فاطمه دست دادم. گفت بابا چرا این بار اینطور شدی؟ وقت خداحافظی دست می دهی؟ گفتم فاطمه جان! جاده است و احتمال خطر هم هست. شاید برنگشتم و همدیگر را ندیدیم. روز 13 دی بچه ها همراه خاله شان برای حضور در مراسم رفتند. قبل از شهادت شان فائزه با من تماس گرفت و حال مرا پرسید و بعد کمی صحبت کردیم و آن ...
مصائب کودکان سرراهی
ما انسان هستیم و اتفاقا خیلی از بچه ها با استعدادند. مهدیه دل توی دلش نیست. مدام چهره های بچه ها را جلوی چشمش می آورد: مثلا یکی از بچه ها معلولیت دارد. 18 ساله شده و به او گفتند برو دنبال زندگی ات. واقعا چند نفر کارفرما پیدا می شود به یک معلول شیرخوارگاهی کار بدهد؟ آیا این صدا شنیده می شود؟ مهدیه هر بار که از بچه های شیرخوارگاه صحبت می کند، دست هایش را به هم می فشارد. می داند ...
پناه کودکان بی سرپرست
یادی از روحانی شهید احمد امینی رعنا فاش نیوز - زمانی که طلبه بود، بعضی شب ها به خانه نمی آمد و من اضطراب داشتم که او کجاست. وقتی پیگیری کردم فهمیدم احمد گاهی اوقات شب ها به پرورشگاه می رود و از بچه های بی سرپرست نگهداری و مراقبت می کند. شب ها که بیدار می شوند آنان را در آغوش می گیرد و برایشان قصه تعریف می کند. قصه مردان مرد. قصه انقلابی نوپا و نو ظهور که کودکان، آینده سازان ...
آقازاده واقعی
داشته باشید؟ چون بعضی از خانواده ها با این شرایط سخت این مسئله را به راحتی نمی پذیرند. خب راستش، ما خودمان بچه زیاد دوست داشتیم و نسبت به اهمیت مسئله جوانی جمعیت هم آگاه بودیم. با اینکه شغل علی آقا سخت و حساس بود ولی این باعث نشد که بچه کم داشته باشیم و خدا به ما چهار دختر داد که زینب خانم 40 روز بعد از شهادت علی آقا به دنیا آمد. شهید آقازاده از چه زمانی به سوریه رفتند و شما ...
روزگاری جامعه مداحی از مراجع اجازه نقل حدیث می گرفت/ مرجع اطلاعات خیلی از مداحان گوگل شده است
به غلط خواند، یک پسربچه هشت ساله درگوشی به این آقا تذکر داد که شما اشتباه خواندید، ایشان هم عصبانی شد و فریاد زد گفت بچه برو بگو بزرگترت بیاد پسربچه گفت من نمی خواستم خودم را معرفی کنم من حافظ کل قرآن هستم، داستان آن روز پسربچه و مداح استاد من شد که اگر کاری را بلد نبودم ورود نکنم. این آموزه دین هم هست و اهل بیت به این مساله توصیه فرمودند که اگر کسی علم کاری را نداشت وارد آن کار نشود که این عین ...
پرسش و پاسخ های صریح در باب نظریه مقاصد شریعه
لویت نداشته باشد قطعا منعی ندارد، چون اسلام قرار است تبلیغ شود. یکی از راه های تبلیغ هم دادن قرآن به دست دیگران است. ما از مذاق شارع می فهمیم- من همان جا محضر ایشان به عنوان شاگرد و یک استاد عرض کردم که شما دارید استدلال به عقل می کنید. خب بگویید عقل است. عقل استدلالی است. صغری، کبری و نتیجه است. هکذا خیلی جاها وقتی مذاق را می آورند قبل از آن روایت دارند. مرحوم آقای خوئی وقتی راجع به عدم مرجعیت زن ...
ناامیدی پزشکان از پرونده پزشکی آقامسعود!
بلند شوم و به آشپزخانه بروم، نمی توانم. چشم هایم باز نمی شود. در دل می گویم: یا امام حسین! من یهو خوابم نبره که از نوبت دکتر مسعود بگذره و این بچه به دکتر نرسه؟! پلک هایم سنگین می شوند و آرام پایین می آیند. سرم را روی دسته ی کاناپه می گذارم. نمی دانم چه مدت از خوابم می گذرد. در عالم خواب و رویا کسی زنگ آیفون خانه را می زند. از جا بلند می شوم و کلید آن را می زنم. سعید پشت در با لبخند ...
وقتی یک مداح پشت میکروفن قرار می گیرد، باید به عربی، تاریخ و احادیث مسلط باشد
زاده که از بین مداحان جدید کار کدوم را می پسندید؟ گفت: مهدی رسولی. من مهدی را خیلی دوست دارم؛ چون هم پسر شهید است، هم در وادی مهدی باکری و شهداست. او روی برنامه هایش خیلی کار می کند. یکبار کنارم نشست و برنامه هایش را برایم توضیح داد، که هنگام مداحی چه چیزهایی را یادداشت می کند و چه محتواهایی در اشعارش هست. این مداح درباره تاسیس دانشکده مداحی که مدتی به دنبال تاسیسش بود، گفت: دکتر سنگری ...
خبر شهادت برادرم را یک شهید آورده بود!
فاش نیوز - مامان راضی نمی شد رضایتنامه رفتن بهمن را امضا کند. بهمن چندین روز برای مامان کارهای خانه را انجام داد تا مادر رضایت بدهد. بعد از مدتی مامان آرام شد و رضایت داد. افتخاری برای مادرم بود پسرش پشت نظام و رهبر باشد. به گزارشخبرگزاری ایسنا، متن پیش رو گفت وگوی جوان با خواهر شهید بهمن مرادی از شهدای تأمین امنیت در اوایل پیروزی انقلاب است که در ادامه می توانید بخوانید: روستای سیاه ...
همان آدمِ همیشگی بودن، مستلزم تغییرات عمیق شخصیتی است
مسئله که ندانیم که هستیم یا به چه کسی تبدیل می شویم باعث ایجاد برخی سؤالات فلسفی دربارۀ تجربیات دگرگون کننده شده است، یعنی تجربیاتی که انسان ها را به نحوی عمیق و غیرقابل پیش بینی دگرگون می کنند: مانند بچه دارشدن، خدمت در ارتش، شروع یک کار جدید، تجربۀ حبس یا عاشق شدن. تصمیم به داشتن تجربیاتی از این دست نظریۀ تصمیم گیری را زیر سؤال می برد. چطور می توانیم آنچه نمی دانیم را ارزیابی کنیم؟ البته، برخی ...
پرفروش های داستانی حوزه مقاومت در نمایشگاه
فرو بخوریم و به هم دلداری بدهیم. حرف های مادر، خواننده را نه فقط درگیر می کند، که تکان می دهد. خاطراتش را می خوانیم و در بخش هایی از آن، با حقایقی بزرگ مواجه می شویم. سرش را آورد بالا و این بار با التماس و بغض خیره شد توی چشم هایم و گفت: مامان جان! می دونید شهادت داریم تا شهادت. دلم می خواد طوری شهید بشم که احتیاج به غسل نداشته باشم؛ مثل امام حسین بدنم بمونه روی زمین، زیر آفتاب. دعا می کنی برام؟ نمی فهمیدم این بچه کجاها را می دید. غافلگیر شده بودم. من فوق فوقش دعا می کردم پسرم با شهادت عاقبت به خیر بشود، اما پسرم، فقط آن را نمی خواست؛ آرزو داشت تا آنجا که می شود، شبیه امامش باشد. ...
ویژگی یک استاد نمونه، "همیشه شاگرد خوب" بودن است
سازمان های دیگه و خود نهاد خانواده هم هست ولی قطعا معلم های ما در این زمینه نقش بسیار بسیار مهم دارند. استاد دانشگاه گفت: تا آنجایی که برای بنده شرایطش فراهم باشد چه دانشجویان پسر چه دانشجویان دختر را راهنمایی می کنم حالا گاهی اوقات خارج از ساعات کلاسی یا به صورت پیام در شبکه های اجتماعی که برای بنده حقیر می فرستند یا به صورت حضوری مباحثی را مطرح می کنند، گاهی اوقات مشورت هایی خواهند داشت در ...