سایر منابع:
سایر خبرها
پشیمانی مردی که بعد از قتل همسرش قصد خودسوزی داشت
.... اصلاً قصد نداشتم همسرم را بکشم. می خواستم خودکشی کنم که این اتفاق افتاد. در حالی که چاقو دستم بود، مهین جلو آمد و من را گرفت. من هم ضربات را به او زدم. آن قدرعصبانی بودم که نتوانستم خودم را کنترل کنم. متهم گفت: من بعد از قتل قصد خودکشی داشتم اما مردم نجاتم دادند. خیلی عذاب وجدان دارم و ناراحتم و درخواست بخشش دارم. با پایان جلسه دادگاه هیأت قضات برای تصمیم گیری درباره این پرونده وارد شور شدند. ...
راز جنایت در اسکلت داخل باغچه
ظهر یک روز خنک پاییزی سال 1397 بعد از این که به پرونده ها رسیدگی کردم، راهی خانه شدم. آن روز کشیک قتل بودم و تلفن زنگ نخورده بود. ساعت 4 عصر که در حال استراحت بودم، تلفن زنگ خورد. آن سوی تلفن مامور یکی از کلانتری ها بود. آقای بازپرس، اهالی خانه ای بعد از کندن حیاط با اسکلت یک انسان روبه رو شدند که در عمق دو متری زمین دفن شده بود.دستور دادم تحقیقات اولیه انجام شود تا خودم به آنجا بروم. آدرس را ...
مادر مقتول از مجازات شوهرش گذشت
آذر سال گذشته مرد میانسالی به اداره پلیس رفت و از قتل دختر 21 ساله اش خبر داد. وی به مأموران گفت: دخترم را با دستان خودم کشتم و حالا می خواهم تسلیم شوم. وقتی مأموران پلیس به محل حادثه که خانه ای حوالی میدان خراسان بود رفتند، با ورود به خانه جسد غرق در خون دختر جوانی به نام شبنم را پیدا کردند که با ضربات متعدد چاقو کشته شده بود. جسد با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل و متهم ...
قتل خونین زن جوان پس از بازگشت از سفر نوروزی / تازه داماد دست به خودکشی زد اما زنده ماند + جزییات
...: من در حال درست کردن سالاد بودم که بار دیگر مهین شروع به غرغر کرد.من که عصبانی شده بودم همان لحظه دستم را با چاقو بریدم و از شدت خشم تصمیم به خودکشی گرفتم .می خواستم با کارد آشپزخانه خودزنی کنم که مهین جلو آمد و من یک ضربه به او زدم. متهم در حالی که سرش را پایین انداخته بود ادامه داد :وقتی مهین خونین روی زمین افتاد دو ضربه دیگر هم به او زدم .جسدش را در خانه رها کردم و با ماشین بیرون ...
زنم غذا نمی پخت او را کشتم / قتل آتشین زن تبریزی جلوی چشم دخترش
انجام نمی داد. هیچ وقت خانه مرتب نبود. هر وقت از سرکار برمی گشتم خانه را درهم و برهم می دیدم. روز حادثه نیز بر سر همین مسائل باهم حرفمان شد. دعوا کردیم و کل شیشه های خانه و هرچیزی که در آشپزخانه بود را زدم و شکستم، دیگر از دست این زندگی جان به لب شده بودم و نمی توانستم شرایط موجود را تحمل نمایم. هرچیزی که به دستم می رسید را می شکستم. وسط درگیری دخترم آمد اما او را از منزل بیرون انداختم ...
دیدار با الفبای علم و مهربانی پس از 25 سال
هایمان نیز مشخص شد، به یاد دارم که معلم مان خانم (فاطمه احمدی) آمد و یکی یکی سر و صورت ما را بوسید و به داخل کلاس هدایتمان کرد. خانم احمدی زیباترین و شیرین ترین خاطرات دوران تحصیلم را رقم زد. معلمی بسیار مهربان و خوشرو که موجب شد حتی عشق به معلمی نیز در وجودم شکل بگیرد. هرچند من قبل از شروع تحصیلم، در خانه خواندن و نوشتن را فراگرفته بودم، اما از همان روز اول، از کلاس و مدرسه ...
سرباز ِدلباخته
.... مادرم در خواب و بیداری برادرم را می دید. می گفت: من دیدم که حسن آمد و بلندم کرد، دستم را گرفت تا در چاله نیفتم. مادرم در بیداری برادرم را به چشم می دید. متوجه می شد که همراهش است. الان مادرم 11 سال است که به رحمت خدا رفته است. الگوپذیری دیگران از شهادت شهید بعد از شهادت برادرم؛ همسرم، برادرم، پسر عموهایم به جبهه رفتند، هیچ کدام به شهادت نرسیدند، ولی همسر خودم جانباز شد و ...
معلمی؛ بالاترین نشانه محمدی بودن + فیلم
مخاطبان معرفی کنید. سیدناصر رضوی، متولد نخستین روز سال 1334 در تهران هستم. به گفته زنده یاد مادرم، از 14 سالگی با قرآن انس داشتم. به همت پدر نیز از هفت سالگی به مسجد می رفتم و در رقابتی سالم با یکی از دوستانم، مسیر رشد را آغاز کردم. یکی دو سال بعد از انقلاب به اصفهان، شهر آبا و اجدادی مان آمدیم و با همکاری بسیار صمیمانه و آگاهانه همسرم توانستم قدم های کوچک و ناقابلی در مسیر قرآن بردارم. ...
بیمار روانی مادرش را در خانه آتش زد
خودم را با اسید می سوزانم. لحظاتی بعد مأموران کلانتری وردآورد و آتش نشانی وارد محل شده و از پسر جوان خواستند تا در را باز کند. اما تهدید های او ادامه داشت و فریاد می زد: اگر کسی نزدیک شود خودم را با اسید می سوزانم. از آنجایی که صدایی از زن صاحبخانه به گوش نمی رسید، مأموران احتمال دادند که بلایی سر پیرزن آمده باشد. با این احتمال موضوع به بازپرس کشیک قتل و کارآگاهان اداره دهم ...
اولین جلسه بازپرسی متهمی که همسرش را با 24 ضربه کارد کشته بود، برگزار شد
خودش شود، زیرا معتقد بود خانواده همسرش صلاحیت نگهداری از فرزندش را ندارند. قاضی صفری اتهام قتل را به متهم تفهیم کرد و از او پرسید چرا 24 ضربه چاقو زدی؟ که متهم مدعی شد متوجه نشده چند ضربه زده است و به گمان خود فقط سه یا چهار ضربه زده است. او در پاسخ به ماجرای حمله به الناز و الیاس خواهر و برادر دوقلوی همسرش نیز اعلام کرد که نمی خواسته به جز همسرش فرد دیگری را بزند، اما در لحظه حادثه ...
شلیک کینه به قلب زیبا
، اما از همان کودکی عاشقی نقاشی و رنگ ها بود. یک روز هم در 15 سالگی وقتی برادر، دیوار های خانه و حیاط را رنگ می کرد، جلو رفت و از او قلم مو و رنگ خواست تا بخشی از در و دیوار حیاط را منظره ای از طبیعت بکشد. زیبا، کودکی پر شر و شوری داشت و بچه های فامیل از جمله دختر دایی ها سر بردن او به خانه شان همیشه جنگ داشتند. خیلی هم دوست داشت او را گردش ببرند، اما بعد از ازدواج در سال 94، آن اتفاقات و ...
این زن شوهرش را با چاقو کشت / فریاد می زد شوهرم را کشتم کمکم کنید!
.... ما حاضر به مصالحه نیستیم و درخواست قصاص داریم. وقتی زن جوان روبه روی قضات ایستاد گفت: آن روز خواب بودم که با شوک از خواب بیدار شدم. محمود یکباره شروع به داد و فریاد کرد و مرا به باد کتک گرفت. او گلویم را گرفت تا خفه شوم. او مرد تنومندی بود و من توان آن را نداشتم که خودم را از دستش نجات دهم.نفسم بند آمد و چشم هایم سیاهی رفت که یکباره دستم به کارد میوه خوری خورد و آن را به طرف همسرم گرفتم ...
دلیل زن برای قتل شوهرش؛ داشت مرا خفه می کرد چاقو کشیدم
...> بعد از اعترافات این زن و صدور کیفرخواست برای او، پرونده برای رسیدگی به شعبه 10 دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد. در ابتدای جلسه محاکمه کیفرخواست علیه متهم خوانده شد. سپس پدر و مادر فرهاد از طرف خود و نوه خردسالشان درخواست قصاص کردند. آنها گفتند: پسر ما 42 سال بیشتر نداشت. عروس مان دروغ می گوید و پسرمان هیچ وقت او را نمی زد. ما نمی دانیم روز حادثه چه اتفاقی افتاد که ندا پسرمان را کشت ...
اعترافات تکان دهنده مرد جوان: "همسرم را به خاطر سردی روابط عاطفی خفه کردم!"
فشار دادم و زمانی که بی جان شد با پلیس 110 تماس گرفتم؛ اما افسر انتظامی گفت شاید هنوز همسرت زنده باشد! این بود که به اورژانس 115 هم زنگ زدم و دقایقی بعد توسط نیروهای انتظامی دستگیر شدم. درپی اعترافات صریح مرد افغانستانی که همسر 25 ساله اش را خفه کرده بود، قاضی ویژه قتل عمد از او خواست تا چگونگی قتل همسرش را به طور عملی روی عروسک خرسی صورتی رنگ فرزندش اجرا کند. او نیز روی کف اتاق دراز کشید و گلوی عروسک را با دستانش فشرد که همه آن ها طبق نظر پزشکی قانونی با واقعیت های صحنه قت ...
مرگ؛ ایستگاه پایانی دو قاتل | اتفاق شیرین برای یک محکوم به قصاص که تا یک قدمی چوبه دار قرار گرفت اما ...
موتور را به نامم بزند و تحویلم بدهد. وی ادامه داد: قرارمان روز حادثه بود که فروشنده موتور به خانه ام آمد. متهم ادامه داد: من برای پذیرایی از او به آشپرخانه رفتم تا برایش چای بیاورم. او اما ناگهان از پشت سر به من حمله کرد. آنطور که متوجه شدم قصدش این بود که مرا به قتل برساند تا دست به سرقت اموال خانه ام بزند. او با چاقو ضرباتی به من زد که وقتی دیدم قصد کشتن مرا دارد، چاقویی از آشپرخانه برداشتم و چندین ضربه به او زدم. متهم به قتل پس از محاکمه در دادگاه به قصاص محکوم شد و قضات دیوان عالی کشور مهر تایید بر این حکم زدند اما توانست از مجازات مرگ فرار کند و از اولیای دم مهلت یک ماهه بگیرد. ...
صدایی که دستور جنایت صادر کرد! | مادرم گفت تو دیوانه ای و شنیدن این جمله موجب شد تا من ...
و صداهایی در گوشم می شنیدم؛ صدای افراد مختلف که شبیه به زمزمه بودم. وی ادامه داد: هر ازگاهی با مادرم دعوا می کردم اما آن شب ماجرا فرق داشت. مادرم از من پرسید که آیا قرص هایم را مصرف کرده ام یا نه. آن روز فراموش کرده بود قرص هایم را مصرف کنم و روانم بهم ریخته بود. مادرم عصبانی شد و به خاطر فراموشی ام اعتراض کرد. سپس خواست تا داروهایم را مصرف کنم. حتی به من گفت دیوانه ای و باید قرص هایت ...
اجرای حکم قصاص مردی که پسرعمویش را به بهانه طلسم کشت
چاقویی بیرون کشید و بی محابا چند ضربه به شوهرم زد. بعد هم قصد داشت من و دخترم را بکشد که ما وحشت زده فرار کردیم و در را روی قاتل قفل کردیم. بعد با داد و فریاد از همسایه ها کمک خواستیم تا اینکه یکی از آنها با پلیس تماس گرفت و کمی بعد نیز قاتل دستگیر شد. متهم به قتل در جلسات تحقیق از سوی بازپرس جنایی همچنان مدعی بود که به خاطر سحر و جادو مرتکب قتل شده است. او جزئیات قتلی را که مرتکب شده بود ...
روضه خانگی؛ کلید قفل های سخت
، برایش یک ارزش شیرین و ماندگار می شود؛ ارزشی که زندگی شان را می سازد. بنده طی این سال ها با عنایت و لطف پروردگار و اهل بیت(ع) سعی کردم به دور از تجمل و اسراف روضه خانگی مان را برگزار کنم. بارها شده که موقع برگزاری جلسه، وضعیت اقتصادی ام تعریفی نداشته ولی با عنایت صاحب روضه، درست قبل از مجلس، مبلغ لازم به دستم رسیده و هیچ گاه نیازمند نمانده ام. یک بار برای روضه مان مجبور شدم مبلغی از یکی از دوستان ...