این زن یک بچه گوزن را خورد ، سورپرایز تازه نتفلیکس
سایر منابع:
سایر خبرها
تله سی یژ به جای سرویس مدرسه
حدود 8سال پیش بازمی گردد: بعد از گذروندن جلسات آموزشی، اومدم ایستگاه وایستادم. یک روز دیدم چندتا دختر و پسر بچه دبستانی ریزه میزه بدون بلیت و همراه، اومدن تا سوار تله سی یژ بشن! گفتم بلیت تون کو؟ بزرگ ترتون کجاست؟ اونا هم خیلی عادی گفتن ما اهل روستای پس قلعه ایم و هر روز از همین مسیر می ریم مدرسه و خونه! بلیت و بزرگ تر نمی خواد؛ سرویس مدرسه مونه! حرفش تمام شده و نشده از دور صدای پسران ...
از ماشین مان می کَنیم و می خوریم!
حرف زدن و سفارش های خریدش حدس زدم بین 5 تا 10 سال باشد. پدر چشم، چشم کنان خداحافظی کرد و باز رو به من ادامه داد: بچه ن دیگه! چی می شه گفت؟ دو سفر بیشتر می زنم امشب براش می خرم. مدتی بود راننده های تاکسی های اینترنتی که سوار ماشین شان می شدم را سوال پیچ می کردم تا از حساب و کتاب کارشان سر دربیاورم. این یکی اما هم داستان جالب تری داشت و هم چانه گرم تری برای تعریف کردن. همین طور داشت از ...
داستان وصیت نامه مرموز و غرور ملی/ پرویزخان مستند دهداری نیست
گوید اشتباه کردم و بازی را هوایی می کند. او به همه مسائل حیثیتی نگاه می کند و اطمینان دارد که با این بچه ها می توان برد. اطمینانی که در مواجهه با فرمانده هم دربرگیرنده اتفاقات جالب توجهی است. *از دیگر نکاتی که می توانیم در تکمیل پرسش های این بخش اشاره ای به آن داشته باشیم، ترتیب اتفاقات تاریخی است که در فیلم پرویزخان نسبت به آنچه در واقعیت اتفاق افتاده مغایرت دارد. آیا این تغییرات در ...
سپند امیرسلیمانی با استایلی شیک، راهی خانه بخت شد!
داشتن که همگی در نوزادی یا کودکی فوت میکنن، اما امکان داره بچه نهم زنده مونده باشه.به گفته مورخ داگلاس اسمیت، جوانی و اوایل بزرگسالی راسپوتین سیاه چاله ای که ما تقریباً هیچ چیز در مورد اون نمی دونیم ، اگرچه فقدان منابع و اطلاعات موثق باعث نشد که دیگران بعد از به شهرت رسیدن راسپوتین داستان هایی دربارهٔ والدین و جوانیش بسازن. با این حال، مورخان موافق هستن که مثل بسیاری از دهقانان سیبری، از جمله مادر و ...
20 فیلم تماشایی و جذاب که بر اساس داستان واقعی ساخته شدند
اول بسیاری از آنچه که در فیلم کشتار با اره برقی اتفاق می افتد، بیشتر از وحشتناک بودن حادثه ای نگران کننده به نظر برسد. اما باید قبول کرد که شاید هیچ شخصیت دیگری در فیلم های ترسناک معروف جهان به اندازه صورت چرمی ترسناک نباشد. شخصیت قاتلی که یک انسان عجیب تهدیدآمیز و ساکن زیرزمینی است که مردم را می خورد و پس از کشتن، صورت آنها را کنده و روی صورت خود را با آن می پوشاند. و نکته جالب اینجاست ...
روایتی از دخترانگی در سرزمین ایران
. هیچ وقت بچه ش نشد. تا مصیبت روی سر خاله م ریخت، نصرت الزمان پناهش داد. خواهری کرد براش. انگار نه انگار که هفت پشت غریبه ن. آره. آره والا... کی می کنه؟ کی تو این زمونه از این کارا می کنه؟ بله خواهر. درست می فرمایین. زن. زن باید باشی تا بفهمی. مرد کی از این کارا می کنه اونم برای یه غریبه. زنه که مادری بلده، خواهری بلده. می گفتم. خاله م رفت با دوستش، همین نصرت، توی یه خونه زندگی کنن. دیگه پاش رو توی ...
کیانوش عیاری در 73 سالگی: انتخابم هنوز سینماست اما...
و این که انگیزه گرایش به تصویر متحرک چگونه در تو شکل گرفت یا مثلاً چندمین بچه خانواده هستی؟ فکر می کنم چندبار این ها را گفته ام. یک بار دیگر هم برای ما بگو. البته چیزهایی را بگو که در جاهای دیگر نگفته ای. بار اول هم نیست که با هم گفت و گو می کنیم. اولین بار سر فیلم آن سوی آتش با جواد طوسی آمدیم سمنان سر صحنه فیلم روز باشکوه . آخرین بار هم سر فیلم بودن یا نبودن با هم گفت وگو کردیم و ...
انتخابات الکترونیکی مجلس، تبریک روز دختر و یک هشدار درباره تغییر دکترین هسته ای ایران
، ما دیگه رومون نمی شه بگیم روز تعطیله و کی حال داره و دور اول رای دادیم همون بسه و دور دوم که اهمیتی نداره و بقیه می رن رای می دن همون کافیه و... خلاصه که بهونه نیاوردیم و رفتین رای دادیم. خدا قبول کنه ، انشاله که مجلس دوازدهم هیچ رای دهنده ای رو از کارش پشیمون نکنه. واکنش کاربران به فرارسیدن روز ولادت حضرت معصومه (روز دختر) سالروز میلاد حضرت فاطمه معصومه (س) در تقویم روز دختران نام ...
فال حافظ متولدین هر ماه - شنبه 22 اردیبهشت 1403
سخت نگیر و سعی کن ببخشیش. همه ما آدم هستیم و ممکنه گاهی اوقات اشتباه کنیم. پس فردا شاید تو هم جای اون باشی. آبان امروز صبح زودتر از تخت بلند شو و روزت رو شروع کن. یه عالمه کار منتظرته و یه عالمه فرصت عالی برای پیشرفت توی زندگیت داری. بالاخره بعد از این همه انتظار، به چیزی که می خواستی میرسی. امروز یه عالمه انرژی داری و انگیزه ات برای کار توی زمینه مورد علاقه ات خیلی زیاده. پس ...
آدینه با داستان/ قمر
...> -قمر خسته بود. توی چشم های سیاه پیرزن نَم ی نشست. لب های زن لرزید. پیرزن گفت: -قمر خسته بود و رفت. من دیدمش. یه بقچه ی مخمل آبی رنگ توی بغلش بود و می رفت اون طرفی. با دست اش یک جایی را نشان می داد. کوچه بلند بود و انگار تمامی نداشت. -من دیدم. اون شب همه چیو دیدم. -کدوم شب؟ چی رو دیدی؟ - قمر خسته بود. جوشونده ها افاقه نکرد که نکرد. ...
برگزاری دوره تربیت مربی کانون همدان در پایتخت خوشنویسی ایران
تو بازی می کرد طیفی از رنگ سبز و آبی. تمام زمین سبز بود اما نه یک نوع سبز، سبز چمن با سبزی گندمزار فرق داشت، سبزی برگ درختان با سبزی برگ گل ها؛ و یک نقاش می داند که درست کردن این ترکیب از رنگ ها چقدر وقت گیر است و خدا چه مهربانانه آن همه رنگ را برای روحنوازی ما در اختیارمان گذاشته است. ساعت9/30 به مقصد، کانون قزوین رسیدیم. منتظرمان بودند و گشاده رو پذیرای ما شدند. به سمت اتاق مدیرکل ...