سایر منابع:
سایر خبرها
تورق رهبر انقلاب بر کتاب صبح واقعه
که از روزهای مدرسه محسن شروع می شود، روزهایی که او تازه کار پیدا کرده است، برخلاف میل پدر که دلش می خواست پسرش، پیشِ خودش کار بنایی انجام دهد محسن یک کار فرهنگی پیدا می کند و در کتابخانه ای مشغول می شود. بعد از آن به اصرار دوستش در کلاس های عقیدتی شرکت می کند؛ چون خودش تا آن موقع تصور می کرده در این کلاس ها به قولِ خودش مخ بچه ها را می زنند. و به دوستش می گوید: اینجا کسانی رو می خوان که اون ها را ...
خواندن از ایران قوی در مصلای امام خمینی(ره) تهران
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی نهاد کتابخانه های عمومی کشور، همزمان با چهارمین روز نمایشگاه بین المللی کتاب تهران عصر شعر ایران قوی با حضور محمدرضا اسفاری، مدیرکل ترویج کتابخوانی و امور فرهنگی نهاد؛ اصغر گودرزی، مدیرکل توسعه کتابخانه های نهاد؛ مهدی توکلیان، مدیرکل کتابخانه های عمومی استان قم و به دبیری نغمه مستشار نظامی، جمعی از شاعران از جمله ناصر فیض، علی محمد مؤدب، احمد بابایی، رضا یزدانی، محمود ...
روزی که گردان سلمان شهادت نام گرفت
صدای حسین قجه ای را از بی سیم شنیدم که می گفت: خط را شکستیم ولی حالا افتادیم توی حلقه، اینجا قورباغه (تانک) زیاد دارد از پشت سر و روبرو ما را می کوبند مفهومه؟ حاج همت قضیه را با حاج احمد در میان گذاشت. بالاخره حاج احمد موفق شد با قرارگاه هماهنگ کند تا نیروهای تیپ نجف اشرف و تیپ عاشورا بتوانند از دو جناح ما عمل کنند. تا آن یگان ها خودشان را برای عملیات حاضر کنند مقداری زمان لازم بود یعنی از شب اول تا شب دوم عملیات در این 24 ساعت عملاً بارسنگین عملیات بردوش حاج احمد و بچه های تیپ 27 خصوصاً گردان سلمان افتاد. ...
دختر عاشق خودش را ربود تا خواستگارش پولدار شود
پرونده شکایت خانواده ای که از ربوده شدن دختر 25 ساله خود خبر داده بودند با دستگیری دختر جوان و پسر مورد علاقه اش مختومه شد. به گزارش سایت جنایی، چندی پیش خانواده دختری جوان با مراجعه به دادسرای جنایی تهران از ربوده شدن فرزند خود به نام کتایون خبر دادند و گفتند: دختر ما دانشجوست و از وقتی گم شده است، فرد یا افرادی از طریق خط تلفن همراه او با ما در ارتباط هستند اما هیچ وقت به ما زنگ نزده ...
مرحوم هاشمی به دنبال جانشینی بعد از امام نبود
روشنگری در این زمینه شده اند. چرا کسان دیگری گفت وگویی دراین باره ندارند؟ به نظر من دلیلش این است که آنها شغل رسمی دارند. فریدون وردی نژاد، حسن روحانی و... که شغلی ندارند. نه، سازمان شان باید اجازه بدهد چون آنها از طرف یک سازمان آن کار (مذاکرات) را انجام دادند و آن سازمان باید مجوز بدهد که آنها حرف بزنند و بیایند و بگویند. مثلا آقای روحانی شخصا که این تصمیم را ...
احمد متوسلیان کار و کاسبی ما را کساد کرده است، عملیات هاش خانمان سوزه!
سپاه تهران اومدن چه خبر؟ یکی از آن ها با ناله گفت: چی بگم. توی اون ها یه کسی اومده به اسم احمد متوسلیان. این بابا پدر ما رو در آورده. از وقتی که اومده تمام کار و کاسبی ما کساد شده. به تمام کمین های ما ضدکمین می زنه. عملیات هاش خانمان سوزه. در تمام این مدت حاج احمد ساکت و آرام نشسته بود و جاده را نگاه می کرد. در یک آن وقتی فرصت را مناسب دیدم، به سرعت اسلحه را پشت سر یکی از آن ها ...
محفل تولد ماه در سرای ادبیات برگزار شد
آن روزگار ساده چه رنگی گذشت حیف ماشین زرد کنترلی بنز سال بود ساعت به وقت زنگ در خانه کوک بود از رخت خواب تا سر کوچه سه سوت بود هر سال در بهار تمام اکیپ ما مضنون در محاکمه درد توت بود چرخیده ام به دور زمین با دوچرخه ام همبازی ستاره شده بادبادکم لحظه به لحظه حال مرا روبراه کرد دزد و پلیس بازی در مهدکوکم حالا پدر شدم پسرم ...
روایت حاج قاسم شدن در یک کتاب/ سررسیدهای حیرت آوری از شهید سلیمانی به جا مانده است
اعت و ایثار و گریه رو بودنش همه در بزرگی حاج قاسم هم حضور دارد. یکی از مسایل زندگی نامه های شهدا که از نبودنش رنج می برد، مسئله شدن است. همت چطوری همت شد؟ باکری چطور باکری شد؟ اما در کتاب باران گرفته است در کنش و تصمیماتی که دارد، تلاش ارزنده ای بوده که حاج قاسم شدن را به مخاطب نشان می دهد. مرتضی قاضی گفت: در کتاب آمده آشنایی با مدیر هتل کسری از اتفاقاتی است که زندگی حاج قاسم را تغییر می دهد. زمانی که حاج قاسم می خواهد به سربازی برود و ... دلایلی صورت نمی گیرد و آن دو سال بهترین فرصت برای شکل گیری زندگی سیاسی حاج قاس ...
چراغی روشن در شبِ تاریک
یادداشت نشریه تقاطع شماره 35| یک: خانه ای برای اجرای تئاتر؛ از وقتی دل به دل هنرمندان تئاتر قزوین داده ام، حرف هاشان را شنیده ام و به تماشای آثارشان در سالن های غیر استاندارد نشسته ام، یکی از بزرگترین آرزوها و خواسته هاشان داشتن مکانی بود که سالن درستی داشته باشد و اختیارش دست خودشان باشد. چند سال پیش وقتی خبر احداث تئاتر شهر دهان به دهان چرخید و بعد ساختمانش به آرامی قد کشید و سرپا شد، نور امید را در چشمان خیلی هاشان دیدم. زمستان سال قبل وقتی خبر افتتاحیه این مکان پخش شد و تابلوی تئاتر شهر بر سر در آن جا گرفت خاطرجمع شدم که هنرمند ...