تکنوکرات سیاست گریز
سایر منابع:
سایر خبرها
ماجرای به زندان افتادن ابتهاج/ شعر خودم را در جایی که زندان بودم پخش می کردند
دستگیری های عمومی شروع بشه. من گفتم: نه، می خوام گفتند: مگه نمی دونی که ممکنه چی بشه؟ گفتم: می دونم ولی می خوام بمونم. بمونم. - میشه بیشتر توضیح بدید؟ بله... بعد از دستگیری گروه اول رهبرای حزب در بهمن 61، یه عده هم از توده ای ها و هم از فدایی ها اومدن به من گفتن که فلانی شما دو هفته تو خونه تون نباشین، ما ترتیبی می دیم که شما به سلامت از کشور خارج بشین. گفتم: نه من ...
شوهرم سال ها خیانت کرد؛ طلاق می خواهم
نگین بعد از سال ها زندگی مشترک برای طلاق اقدام کرده است. او در حالی که سه فرزند دارد، می خواهد از شوهرش؛ احسان، جدا شود. نگین درباره زندگی اش برای اعتمادآنلاین می گوید: *چه مدتی است با شوهرت زندگی می کنی؟ 15 سال با این مرد خیانتکار زندگی کردم و حالا می خواهم طلاق بگیرم. *شوهرت خیانت کرده است؟ او زنی صیغه ای دارد. در تمام این سال ها که من زنش ...
قمه کشی که خبر شهادتش مثل بمب صدا کرد
مانتی گلها ضد قمه است و لات ها می پوشند که در دعوا قمه نخورند. منزل مادری احمد تقریباً انتهای خیابان بود و تا او به خانه برسد، اوضاع خیابان خوب نبود. چون من بعد از ظهرها مغازه لحاف دوزی محله مان شاگرد بودم، احمد از مقابل آن مغازه راهش را به سمت خانه شان کج می کرد، من یکی دو دفعه دعواهایش را دیده بودم. سر کوچه یک زمین خاکی بود که مصالح ساختمانی داخلش انبار شده بود و چند تا سگ هم داشت که بچه ...
داستان یک پرستار
ان یادم آمد شیشه دستش دارد. داد زدم به آنها گفتم. ولی شانس آوردیم شیشه از دستش افتاده بود و دیر نشده بود. به ریاست سازمان [ نظام پرستاری ] پیام دادم و گفتم واتس آب را چک کند. شرح واقعه را برایش فرستاده بودم. ایشان هم بلافاصله پاسخ داد :" سلام و ارادت مشتاق زیارت . واتس آپ ندارم . بله ، ایتا و .... " کمی فکر کردم. من هم پاسخ دادم :" درود زیارت قبول. من هم ایتا و بله ندارم." بعد شرح ماجرا را برایش ...
معین کشته شد ! + جزییات
به نام حسن موضوع را تعریف کردم. کمتر از یک ساعت در پارک نشستم یادم نیست چه زمانی تماس گرفتم ولی فکر کنم قبل از رفتن به منزل با پدرم تماس گرفتم . اصلاح می کنم رفتم خانه داخل خانه بودم که یکی از دوستان مرحوم بامن تماس گرفت و گفت معین فوت کرده است.من هم ترسیدم و ماجرا را به پدرم گفتم. *آیا شما سوار شدن و راه افتادن مرحوم را دیدید؟ بلی وقتی در ابوطالب 62 پیچید را دیدم اما بعد دوستش گفت با ...
وقتی عماد مغنیه همسرش را از صبح تا عصر در ماشین نگه داشت! /نخند! خب یادم رفت که با زنم رفته بودم پادگان!
می ریم اون جا. دوباره گفت: نه، نه. زود وایسا. باید سریع برگردم پادگان. با تعجب پرسیدم: مگه چیزی تو ماشین جا گذاشتی که باید بری بیاری؟ خنده ای کرد و گفت: آره. من صبح با زنم رفتم پادگان. به اون گفتم توی ماشین بمون، من چند دقیقه کار دارم و زود بر می گردم. اما توی پادگان که رفتم، اون قدر سرم شلوغ شد که اصلاً یادم رفت زنم دم در منتظرمه. بدجور خنده ام گرفت. زنش از صبح تا غروب در ماشین مانده بود. وقتی وایسادم گفت: نخند! خب یادم رفت که با زنم رفته بودم پادگان. 27219 ...
خودت برو شهید شو!
دیدی؟ جواب دادم: قطع نخاعم. باز پرسید: جانباز چند درصدی؟ با جدیت گفتم: 98 درصد. گفت: یعنی 2 درصد مونده تا شهید بشی؟ تأیید که کردم، با صدای بلند گفت: خُب مرد حسابی! این 2 درصد رو هم می دادی شهید می شدی یک دفعه دیگه. داد و فریاد مادرم بلند شد: تو خجالت نمی کشی توی اتاق گرم و نرم نشستی می خوای بچه من رو شهید کنی؟ برو خودت شهید شو. بنده خدا نگهبان معذرت خواهی کرد و گفت: برادر! بفرمایین تو. مادرجون! من غلط کردم. خوب شد؟ در را باز کرد و ما وارد بیمارستان شدیم. منبع: کتاب موقعیت ننه به قلم رمضانعلی کاووسی ...
کاش به جای قتل طلاقش می دادم ؛ پشیمانی مردی که همسرش را خفه کرد
به من قول داده بود؛ اما زیر قولش زد و به من خیانت کرد. نمی توانستم این وضعیت را تحمل کنم و تصمیم گرفتم او را بخاطر کاری که کرده تنبیه کنم. چطور همسرت را به قتل رساندی؟ باور کنید که من هیچ قصد و نیتی برای به قتل رساندن او نداشتم. یک روز که در خانه بودم همسرم به آب انبار رفت. کمی بعد من هم پشت سرش رفتم. هنوز خیلی ناراحت و عصبانی بودم. وقتی پایین رفتم او لبه آب انبار ایستاده ...
چه سبز بود نمایشگاه کتاب من....
بولتن ایستادگی و تاب آوری منتشر کرد و بودجه کلان هم گرفت! رسیدیم داخل. از همان سالن روبه رو، رفتم تو و نمایشگاه کتاب آشکار شد. همانجا فهمیدم که این نمایشگاه را با یکبار دیدن نمی شود فتح کرد. قبلا و به وقت توفان های اجتماعی و آشوب های سیاسی نمایشگاه را آنقدر بی جان دیده بودم که بازدید کل نمایشگاه به دوساعت هم نکشید. این بار اینطوری نبود. نمایشگاه حالش خوب بود. غرفه ها دلبری می کردند و ...
از سرقت زعفران و برنج تا کت و شلوار صاحبخانه
نفری بودم که آزاد شدم و دو روز بعد کار را شروع کردیم. یعنی زندان برایتان درس عبرت نشد؟ وقتی می دانی از زندان که بیرون بیایی باید کلی پول به عنوان رد مال به شاکی ها بدهی و در این گرانی کسی نیست که حتی یک ریال به تو قرض بدهد و کسی هم به یک سابقه دار کار نمی دهد چکار می توانی بکنی جز سرقت؟ شب ها در زندان به دو موضوع فکر می کنی. اول اینکه چطور سرقت کنی که گیر نیفتی و دوم اینکه چه چیزی سرقت ...
معرفی کتاب نامزد خوشگل من !
بگرید و بخواند: یاد امام و شهدا ... دلو می بره کرب وبلا ... اعصابم می ریزه به هم. بلند می شم می روم خانه دوستم درس بخوانم. خب فکر می کنید این جوری رابطه مان نزدیک تر و بیش تر می شود؟ خون؟ خب بله من هم خون بالا میارم. ولی ... ولی دفعهٔ قبل که حالم خیلی خراب شد، دکتر ... متخصص جانبازان شمیاییِ دم مرگ! جوابم کرد. شاید ... شاید که نه. مطمئناً مثل همیشه فکر کرد می خواهم ...
شهیدنامه ایرنا استان سمنان؛ جاویدنام حمیدرضا ناظری صوفی
...> ساعت 12 شب که آمد خانه تا صبح بیدار بود. متوجه نگرانی اش شدم. علت را که پرسیدم، گفت: بابا! می خواهم فردا بروم جبهه، شما رضایت دارید؟ گفتم: بله باباجان! برو اشکالی ندارد. اگر اشتباه نکنم دفعه سومی بود که می رفت جبهه، فردای آن شب بدرقه اش کردیم و رفت. مدتی گذشت، از او خبری نشد، من هم که راننده بودم رفتم بسیج و اعزام شدم منطقه. سراغش را گرفتم و دنبال نشانی ها رفتم. وقتی دیدمش خیلی چیزها ...
راجرکورمن به روایت کاپولا، اسکورسیزی، باگدانوویچ و دیگران
فیلم سازی مستقل در هالیوود به ترجمه مریم امینی است. همه می دانستیم که هر وقت راجر برای ساختن فیلمی به اروپا، هاوایی یا پرتوریکو می رفت، فیلم دومی هم با سرمایه خودش می ساخت. از من پرسید آیا صدابردار خوبی می شناسم که به اروپا بیاید. گفتم خدایا، آره، خودم صدابرداری می کنم. بلافاصله ضبط صوت ناگرا را از قفسه دفتر بیرون آوردم و به خانه رفتم تا طرز کارش را مطالعه کنم. در دانشگاه ...
تقاضای جالب مسئولان از مادر 5 قلوهای جنجالی | برخی می گفتند تو دیگر کی هستی که برای زایمانت گروه ...
به گزارش همشهری آنلاین ، فاطمه قره سفلو از سوژه های مجموعه پا به ماه که روایت بارداری اش در مستند ماه آخر به تصویر درآمده است، درباره تجربه همراهی با این مجموعه گفت: هماهنگی عوامل این مستند برای تولید آن با همسرم بود و در زمانی اتفاق افتاد که من بابت بارداری 5 قلوها در بیمارستان بستری بودم. واقعیت هم این است که در حین فرآیند ضبط این مستند، با این گروه بسیار راحت بودم و اصلا سختی و اذیتی برایم ...
چرخ نان خشکی و مهماتی که شهید عابدی کشف کرد!
به اینجا آمدی. ببین چه زمانی تو را بکشیم... پسرم همیشه به من سفارش می کرد در را روی هر کسی باز نکن. من هم یک نردبان گذاشته بودم کنار دیوار خانه و از روی آن می رفتم از بالا نگاه می کردم که چه کسی پشت در است بعد در را باز می کردم. یک بار رفتم دیدم داوود پشت در است. گفت مادرجان بالای نردبان چه می کنی؟! گفتم مراقب بودم، نمی خواستم در را روی هر کسی باز کنم. نمی خواهم منافقین بیایند تو را بکشند. گفت ...
ماجرای وادار کردن شهریار به خودکشی توسط صادق هدایت/ بداخلاقی صادق هدایت از زبان هوشنگ ابتهاج
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سرویس تاریخ انتخاب کتاب پیر پرنیان اندیش، جمع آوری خاطرات هوشنگ ابتهاج توسط میلاد عظیمی و عاطفه طیه است که در سال 1391 توسط انتشارات سخن منتشر شد. هوشنگ ابتهاج در این کتاب به خاطرات خود در مواجهه با سؤالات گردآورندگان می پردازد. این کتاب در دو جلد و بیش از هزار صفحه منتشر شده است. انتخاب روزانه بخش هایی کوتاه از این کتاب را در سی قسمت برای علاقه مندان به تاری ...
ماجرای نسبت خانوادگی پورمحمدی با معاون رئیسی چیست و چه تاثیری بر تاییدصلاحیت او داشت؟
آشنا شدم که او را از خودم اصلح تر می دانم و به خودش هم گفتم که شایستگی شما برای ورود به مجلس از من بیشتر است، البه این فرد در لیست شانا حضور ندارد. بعد از مصاحبه وارد گروه 15 نفره شدیم که مجدداً سوال و جواب شد البته سوالات سخت نبود و بنده همه را پاسخ دادم. به نظر بنده افراد حاضر در لیست بهتر می توانست انتخاب شود، یعنی همین 32 نفر را به خوبی بررسی می کردند و مشاهده می کردند که چه کسی تجربه و عقل بیشتری دارد و یا چه کسی دلسوزتر است، که اگر او وارد مجلس شود، بهتر است. بنابراین بنده اصلاً این دعواها را قبول ندارم. ...
انسان در براده های آینه
.... شیخ راحت تر و سریع تر و بزرگ تر می توانست آینه های قدی و بزرگ و زیبا کار کند! ساخت حرم زودتر تمام می شد و به قول امروزی ها مینی مال تر بود، ولی تکه آینه چسباند. شیخ منِ زائر را از او می گیرد، حواسش را از خودش پرت امام (ع) می کند، در خرده آینه ها که نگاه می کنی می شکنی. هزار تکه می شوی. یک تکه ات عاشق است، یک تکه ات تنهاست، یک تکه ات بدهکار است، یک تکه ات از کودکی ات است، بعد تو در ...
مرد آشپز قربانی حسادت همکارش شد؛ من حرفه ای تر بودم!
غذا و دسر باهم بگومگو داشتیم. گاهی اوقات رفتاری از او سر می زد که مرا عصبانی می کرد. روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟ رستوران خیلی شلوغ بود و سفارشات زیادی داشتیم. به فرید گفتم شعله زیر غذاها را کم کن تا هم خوب پخته شود و هم اینکه نسوزد و مشکلی پیش نیاید و ما هم وقت کنیم غذاهای پخته شده را سرو کنیم. اما او گفت در کارش دخالت نکنم و خودش بهتر از من می داند. سر همین مسأله دعوایمان شد و ...
دختر زیبا و مدلینگ بازیگر خاله خانوم ! / تغییر چهره مینا جعفرزاده بعد از 26 سال + عکس و بیوگرافی
...: صحبتی نکن حرفی نزن تا که مجموع پخش بشود تا بعد ببینیم چه میشود. روزی که قرار بود فیلم پخش بشود از هر ترفندی استفاده کردیم تا پدر آن روز در خانه نباشد که نبیند من در یک فیلم سینمایی بازی کرده ام، ولی نشد. آن روز دل در دل من نبود استرس داشتم اضطراب داشتم ولی خب دیگر دیر شده بود من بازی کرده بودم و فیلم هم داشت پخش میشد پدرم و من به صورت خیلی باور نکردنی با هم نظاره گر آن ...
برای دخترم، برای تمام دختران
رازی را درگوشی برایتان بگویم: به گمان من، آدم مادری کردن واقعی را با دختردارشدن یاد می گیرد. از قضیه اصلی پَرت نشویم. داشتم از بابای روح الروح می گفتم. من بغض توی گلوی پدرش را می فهمم؛ یعنی می فهمم؛ اما نمی دانم چطور بعد از دخترش، بعد از روح الروح زنده ماند... این را هیچ وقت نفهمیدم . روز دختر من، روز دخترهای شما، روز دخترهای فلسطینی، روز تمام دخترهای دنیا مبارک... . ...
یادداشت جهانگیر کوثری/ "خستگی صدای مسعود"
به گزارش شبکه خبری تحلیلی حزب الله ، مردی افتاد بر خاک، مردی که زندگی را دوست داشت لبخند می زد و محترم صبحت می کرد. رفتم ببینم حالش چطور است، چشمانش بسته بود و رنگ به رخسار نداشت. دردش را می شناخت و می دانست که آخر کار است. از مرگ می ترسید و این لعنتی هم رهایش نمی کرد. دوست داشت حرف بزند و صدایش از رادیو پخش شود، اما مگر جبر زمان اجازه می داد. همین چند روز پیش آمد تا به اتفاق بچه ها ...
آزمون: از هواداران لورکوزن ناراحت نیستم/ آینده ام هنوز مشخص نیست
به گزارش صراط به نقل از ایرنا: ملی پوش ایرانی تیم رم در خصوص آخرین وضعیت خود به گفتگو پرداخت. سردار آزمون این فصل در ترکیب رم درخشیده و در دیدار های اخیر یا به عنوان بازیکن جانشین وارد زمین شده و یا در ترکیب اصلی قرار گرفته است. اینکه او در تیمی باشد که روملو لوکاکو و تامی آبراهام را در اختیار داشته باشد و باز هم بتواند در ترکیب اصلی بازی کنید، قطعا کار بزرگی انجام داده است. رم در نیمه نهایی لیگ اروپا و در شرایطی که بازی رفت را در ...
عکس دختر 10 ساله که همبازی خود را به قتل رساند
سرقت کنم. برای همین سراغش رفتم و به او گفتم بیا برویم پشت تپه ها بازی کنیم. وقتی به یک محل خلوت رسیدیم و مطمئن شدم که کسی ما را نمی بیند، با چاقو او را زدم و گوشی اش را برداشتم. بعد هم به خانواده ام گفتم گوشی را پیدا کرده ام. این دختر خردسال در ادامه حرف هایش گفت: من همیشه فیلم های ترسناک و جنایی می دیدم. دیده بودم که چطور با چاقو آدم می کشند. از یکی از همین فیلم ها تقلید کردم و دوستم را به قتل ...
می گفت هر کسی را دوست دارید دعا کنید شهید شود
، من یک عمر همراه و همسنگر شما بودم. یک وقت هایی به شوخی می گفتم: وقتی شهید شدی من را یادت نرود، سردار می خندید و می گفت: مگر می شود شما را از یاد ببرم. شما شریک کار های من بودی و هستی. ان شاءالله که بتوانیم راهش را ادامه بدهم و همانطور که او می خواست بمانم. امید که شفاعتش شامل حال ما شود. اصلاً دوست نداشت گریه من را ببیند. بعد از شهادت هم کاری کرده که اشکم نمی آید. قطعاً این آرامش به ...
اعتراف تکان دهنده قاتل: "همسرم را کشتم چون..."
اتاق رفتم و در اتاق را از داخل قفل کردم. سر همین مسأله باهمسرم درگیر شدم و او را با ضربات متعدد چاقو زدم. بعد بچه ام را که در اتاق دیگر بود برداشتم و بیرون رفتیم. در خیابان با خواهرم مواجه شدم و بچه را به او دادم و بدنبال احسان رفتم. اما احسان در محل کارش نبود و به من گفتند حوالی میدان شوش است، به آنجا رفتم و او را هم با چاقو زدم. پشیمانم ای کاش همسرم را طلاق داده بودم ولی این اتفاق نیفتاده بود. ...
جزئیات جنجالی از زندگی امیر تتلو لو رفت / او اشکال ژنتیکی دارد!
خواستند به من کنسرت برج میلاد را بدهند. من او را سال 88 پیش مسئول ستاد هنرمندان حامی میرحسین بردم. گفت من این آهنگ را می سازم. من را با ماشینش به خانه برد و بعد نیم ساعت به من زنگ زد و گفت: عمو این خوبه؟! همان پشت تلفن آن را برایم خواند. خب این آدم واقعاً باهوش است. خواند و سی دی اش را ساختیم و تکثیر کردیم. شب که داشتیم می رفتیم میدان ونک دیدیم همه دارند در ماشین هایشان گوش می دهند. آدم باهوشی است. در عرض یک ساعت برای شمایی که زندگی تان را برایش شرح داده اید، آهنگ می سازد و شعر می گوید. باهوش است، اما هوشش در آن کانال است. در اینکه خودش را حفظ کند ناتوان بوده است. ...
افشاگری حذف کننده تیلور از ماجرای دوپینگش
: هر وقت برای تست دوپینگ می رفتم، حتی داروها را روی آن یادداشت می کردم، اینطور نبود که بخواهم چیزی را پنهان کنم اما من نسخه را ندادم، بنابراین کاری که باید انجام می دادم این بود که نشان می دادم این دارو برایم تجویز شده است. آن را به وکلا و سپس به آژانس جهانی ضد دوپینگ و نادوی آمریکا نشان دادم به همین دلیل توانستم در انتخابی شرکت کنم. بروکس یادآور شد: خنده دار است که چگونه بعد از اینکه ...