سایر منابع:
سایر خبرها
بغل کرده و روی طاقچه می گذاشتند عکسی از حدادعادل در 8 سالگی *من پیش از دبستان به دبستان رفته بودم. من پنج سال و شش ما هم بود که مادربزرگم من را برد به همان مدرسه ای که پدر و عموهایم آنجا درس خواندند. در واقع آن موقع در محله های ما که جنوب شهر تهران بود، کودکستان و پیش دبستانی نبود. محله ما هم خیلی محله بدی بود به اصطلاح همان گارد ماشین، پاخط. یک جای عجیب وغریبی بود. ...
های علمی استان اردبیل بیان کرد: این امر برای نسل های آینده می تواند تحفه و میراث عظیم باشد. پروفسور قدیر نوری متولد 1332 در اردبیل و در محله محمدیه در یک خانواده کشاورز متولد شد و دبستان را در امیرنظام و دبیرستان را در مدرسه شاه عباس با رتبه شاگرد اولی به اتمام رساند. او در همان سال وارد دانشگاه تبریز در رشته پزشکی شد اما پس از یک ترم به دلیل علاقه ای که به رشته کشاورزی داشت ...
گویند هر جا بار بخورد، ما هم هر جا بار خورد رفتیم. اول انقلاب به صداو سیما رفتم، بعد از آن وزارت ارشاد، بعد دوباره برگشتم صداوسیما، اما این دفعه عضو شورای سرپرستی بودم. نهایتا هم برگشتم به جایی که خودم دوست داشتم که وزارت آموزش وپرورش بود. با دکتر سروش در یک کلاس بودیم، عصر ها با هم از مدرسه به خانه می آمدیم، گاهی در محله خودمان، این هیات های مذهبی که جشن می گرفتند من و دکتر سروش شعر می ...
های شعر نو یا داستان می خواندم. رمان ولی در تمام زندگی ام کم خواندم. به نظرم با طبع فلسفی من سازگار نبود ولی دیگر به این صورت بود که در کتاب غلتیدیم. طبع شاعری هم از همان دور ه دبیرستان داشتم. با دکتر سروش در یک کلاس بودیم، البته ایشان از کلاس هشتم به مدرسه ما آمدند و پنج سال تمام با هم در یک کلاس بودیم و منزل هردویمان هم در یک محله بود. عصرها با هم از مدرسه به خانه می آمدیم، راه هم طولانی بود ...
هم زیاد دارم. ف. ماهوتی: درکتاب ازکتاب رهایی نداریم درهمین مورد صحبت شده بود و اونجا فهمیدم که مثل من خیلی ها هستند. وقتی امبرتو اکو می نویسد فراوان کتاب نخوانده دارد، دلم آرام شد. کاملا درسته ما زیادتر از میزانی که می تونیم می خریم، چرا چون می ترسیم بعد چاپ نشود یا حجمش به دلایلی کم شود یا قیمتش بالاتر برود. من که عین بچه مدرسه ای در طول هفته از چندین کتاب به ترتیب می خوانم تا بتونم همه ...
جمعیت و نبود تخت خالی یک هفته سرگردان و روی برانکارد بودم. والدینم در حق من ایثار کردند وی ادامه داد: شرایط من به دلیل اینکه قطع نخاع گردن بودم امکان عمل جراحی نداشت و بنا به اصرار و هشدار در خصوص شرایط سخت نگهداری توسط کادر درمان بیمارستان برای انتقال به آسایشگاه کهریزک با پدر و مادرم صحبت کردند اما پدرم مخالفت کرد و به مدت 35 سال خانواده ام با ایثار خود از من با جان و دل مراقبت ...