ماجرای استعفا سایه، لطفی و شجریان از رادیو چه بود؟
سایر منابع:
سایر خبرها
وقتی فرهاد مجیدی به سیم آخر زد؛ از نتایج استقلال خجالت می کشم/ گفتند فلانی را سرمربی استقلال کنیم تا ...
عنوان عضو کوچک خانواده بزرگ استقلال بابت نتایج این تیم طی دو فصل گذشته احساس شرم می کنم و اگر جای هیئت مدیره و مدیرعامل بودم همین امروز استعفا می دادم. روزی که استقلال در صدر جدول بود و تیم به فینال جام حذفی رسید (منظور فرهاد پاییز سال 1390 بود) بعضی از همین آقایان در یک جلسه 5 دقیقه ای به من گفتند می خواهیم فلانی را سرمربی استقلال کنیم و مانده ایم با تو چه کنیم ! من گفتم از استقلال می روم و حاضر ...
زیرنویس گردی| فرهاد مجیدی به سیم آخر زد؛ از نتایج استقلال خجالت می کشم/ گفتند فلانی را سرمربی استقلال ...
فرهاد مجیدی پاییز سال 92 کفش هایش را آویزان کرد و از فوتبال به عنوان بازیکن جدا شد اما کاملا طبیعی بود و بدیهی است که او با استقلال به نوعی زندگی می کند. فرهاد روز 29 اردیبهشت سال 1394 و چند روز پس از این که استقلال فصل را با عنوان نازل ششمی به پایان رساند، مصاحبه [...]
روایت برادرانگی در نمایشگاه کتاب
مواجهه ناگهانی با برادر دوست شهیدش را هضم کند. گفتم: آقای دکتر! من برای چیزی اینجا نیومدم. فقط و فقط اومدم ببینم آقای دکتر تهرانچی که می گن دوست صمیمی داداشم بوده کیه. الان نزدیک 20 سال از شهادت محمد می گذره، به غیر از همون چند روز اول که یه تعداد از رفقای هم دانشگاهی داداشم اومدن و برامون چند تا عکس از محمد آوردن و رفتن که رفتن، دیگه هیشکی نیومد سراغ ما. شما رو هم من شنیده بودم که رفیق ...
در نمایشگاه کتاب با نی بی صدا حضور دارم
زهرا سلحشور در گفت وگو با خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران ( ایبنا ) درباره کتاب های پیشین خود گفت: من از 12 سالگی می نوشتم و شعر می گفتم تا جایی که یکی از معلمانم مرا تشویق کرد. سال ها دوست داشتم داستان زندگی مادربزرگم را بنویسم و بالاخره رمان مخصمه در سال 98 شکل گرفت. سلحشور درباره رمان مخمصه گفت: این کتاب رمانی اجتماعی است که در برهه ای تاریخی به مدت 60 سال را در برمی گیرد. بعد از آن ...
نخستین واکنشم به جواب مثبت سرطان بهت و گریه بود + فیلم
از مهر تا بهمن با دوستان دبستانی ام بودیم و آنها گریه می کردند که داری می روی؟ چرا می روی؟ ولی من [خیلی راحت] می گفتم خداحافظ! اصلاً انگار نه انگار که چنین اتفاقی افتاده. می گفتم خب تا الان بودم و الان هم دارم می روم دیگر. مشکلی ندارد. یعنی این نوع زندگی به من یاد داد که جدا شدن چیز سختی نیست. کندن و رفتن چیز سختی نیست و اینکه تو همیشه آماده باشی برای اینکه از دست بدهی، تمامش کنی. آن ...
قتل در باغ قرچک با دوئل عشقی
به او علاقه داشتم او همسر صیغه ای من بود و باهم زندگی می کردیم هربار مدت صیغه تمام می شد آن را تمدید می کردیم تا اینکه 3 ماه قبل از این ماجرا وقتی مدت صیغه نامه تمام شد گفتم دوباره تمدید کنیم، اما احساس کردم او دیگر تمایلی به زندگی با من ندارد. از آنجا که او را دوست داشتم پیگیر ماجرا شدم و روز حادثه دیدم با ظاهری آرایش کرده از خانه خارج شد. من او را تعقیب کردم و دیدم وارد باغی در قرچک ...
زری خوشکام : سی سال ممنوع الکارم کردند/ علی حاتمی را دق دادند
این نقش بیا شمال. من هم به آقای مصفا گفتم حالا که شما خواسته اید، حتما می آیم، ولی هرکس دیگری بود، محال بود بپذیرم. (با خنده) ماشین گرفتیم و رفتیم و همین که به رشت رسیدم و قرار بود صبح فردایش جلو دوربین باشم، چنان سرماخوردگی و تب ولرزی گرفتم که کارم به بیمارستان کشید. فیلم برداری دو روز تعطیل شد تا بعد از بهبودی شروع به کار کردیم. آقای یزدانیان یک خط کلی به من داد و شخصیت حوا را کاملا ...
از زری خوشکام تا زهرا حاتمی؛ زندگی و زمانه بازیگر ناآشنای ایرانی
زنگ می زدم و خودم را معرفی می کردم و می گفتم من همسر علی حاتمی ام و هیچ جوابی نمی گرفتم. آن سال ها واقعا گرفتار و مقروض بودم. این همه هزینه ای که برای معالجه علی حاتمی در خارج از کشور کردیم، بی هیچ کمکی بود. حتی ارز دولتی هم به ما ندادند. واکنش علی حاتمی چه بود؟ هیچ. او هم قهر کرد. بعد از فوتش انتظار داشتم یک کدام زنگ بزنند ببینند خانواده علی حاتمی در چه حال است. اما هیچ کس ...
ایمون زاید خودش هم نفهمید در آن دربی چه کار کرد!/هر کسی عقاب نمی شود؛روحت شاد ناصرخان
فعالیتی در فوتبال ندارم. بعد از گل گهر دیگر جایی نرفتم و در این مدت ایران نبودم و در کنار فرزندانم بودم، یک پیشنهاد از لیگ یک داشتم که مدت کوتاهی به آنجا رفتم و شرایط را که دیدم بدون حاشیه از این تیم جدا شدم که نمی خواهم اسم تیم را بیاورم. این تصمیم یکی از بدترین تصمیم های دوران ورزشی من بود که باعث شد از نظر ورزشی چیزهای زیادی را از دست بدهم.به همین دلیل فعلا در خدمت شما هستیم. پس اگر ...
پایان یک ازدواج تشکیلاتی دیگر میان بی وطن ها
از گروهک منافقین دراین باره نوشته است: در اردیبهشت سال 70 (بعد از عملیات کردکشی) مسئولم ناهید صادقی صدایم زد وقتی به اتاق او رفتم گفت متاهلی یا مجرد؟ گفتم مجردم بلافاصله گفت قرار شد برادر مسعود برای شما اسرا نشست بگذارد و ورودیه این نشست یک برگ تعهد و طلاق است برایم سئوال شد من که مجردم طلاق یعنی چه؟ منتظر بودم پاسخ سئوالم را بگیرم البته بعدا متوجه شدم که گویا افراد را تک تک صدا می زدند ...
بهترین شاگردانم مهاجرت کردند | همان هایی که آدم ها را از دانشگاه اخراج می کردند سرکار آمده اند
اند و با من هم همین کار را انجام دادند. حذف پزشکان و استادان در همه دهه های بعد از انقلاب اتفاق افتاد؟ الان شما از اواخر دهه پنجاه و سال های دهه شصت گفتید، در دهه هفتاد چه طور؟ دهه هفتاد من خودم وزیر بودم و آن دوره همه اش مراسم تجلیل از پزشکان داشتیم، در زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی و روحانی واقعا ما این مشکلات را نداشتیم، اما از زمان این دولت [اخراج استادان] مجدد شروع شده است ...
جدایی جنجالی سروش هیچکس از همسرش/ آزاده اکبری حامی سازمان مجاهدین خلق بود! + عکس
، یکی از اعضای جدا شده از گروهک منافقین دراین باره نوشته است: در اردیبهشت سال 70 (بعد از عملیات کردکشی) مسئولم ناهید صادقی صدایم زد وقتی به اتاق او رفتم گفت متاهلی یا مجرد؟ گفتم مجردم بلافاصله گفت قرار شد برادر مسعود برای شما اسرا نشست بگذارد و ورودیه این نشست یک برگ تعهد و طلاق است برایم سئوال شد من که مجردم طلاق یعنی چه؟ منتظر بودم پاسخ سئوالم را بگیرم البته بعدا متوجه شدم که گویا افراد ...
ما مقصریم که جوانان بیهقی را نمی شناسند
این است که نمی دانم! یعنی من بعد از اینکه درسم در دوره دانشگاه تمام شد، در نشریات علمی کار می کردم، بعد به نشریات ادبی و عمومی مطلب می دادم. یک زمانی گفتند دو روز در هفته در همشهری جوان با ما کار کنید و من قبول کردم و بعد تمام وقت شد. بعد کلا مسیر من از رشته خودم دور شد و تمام وقتم ادبیات شد. کتاب خواندن هم نمی دانم! به یاد دارم یک زمانی شش ساله بودم یعنی مدرسه نمی رفتم، این سن را به خاطر ...
فال حافظ متولدین هر ماه - شنبه 29 اردیبهشت 1403
نگاه کنی. مهر امروز انگار دنیا داره باهات یار میشه و هر چی که بخوای به راحتی به دستش میاری. حتی تو کار و شغلت هم همه چیز طبق روال پیش میره و یه عالمه اتفاقات خوب توی راهه. بالاخره بعد از یه مدت طولانی، دوباره به آرامش میرسی و می تونی حرف دلت رو به راحتی به خونواده و دوستات بزنی. راستی، یه سوال: تا حالا به چیزی که لایقش بودی رسیدی؟ اگه جوابت نه هست، غصه نخور! چون امروز یه روز ...
یکی بود یکی نبود، غیر از خودم هیچکس نبود | بهرام نورایی قسمت 3
گونه جانداران جدا میکنه و چه با فرض وجود یک رابطه ایمانی با خدا یا حتی نبود خدا و مشیت الهی، از آزادی اخلاقی و انتخاب های بسیار زیادی برخورداریم. باید بگم در حال حاضر و در این یادداشت مقصود ما از آزادی چیز دیگریست. دارم درباره آزادی درونی میگم، تمام پتانسیل درونیمون برای احساس رهایی ، برای قدم برداشتن در مسیری پر حضور و رقم زدن آینده ی دلخواه، جدالی درونی که در تمام تصمیمات کوچک و بزرگمون شکل می ...
خواستگاری متفاوت علی حاتمی از زری خوشکام/ چانه زنی ناصر ملک مطیعی سر مهریه
نیامد و فقط آقای شیرازی، من، آقای کسبیان و یکی، دو نفر دیگر سر صحنه حاضر شدیم، من گفتم تا زمانی که کارگردان نباشد، کار نمی کنم. وسایل را جمع کردیم و به هتل برگشتیم. موقع شام آقای حاتمی سؤال کردند که چرا کار نکردید و من هم گفتم تا کارگردان نباشد، من کار نمی کنم، اگر قرار است کار بدون حضور شما انجام شود به من هم بگویید تا درباره ادامه همکاری تصمیم بگیرم. گفتند راجع به این موضوع بعد از ...
حکایت همچنان باقیست
دیگر به انتظاری نشسته بودیم. گدای کور و پیری عصا زنان پیدا شد و به طرزی سؤال [گدایی]کرد که مود توجه و رقّت آمد. هر کس چیزی داد و یکی دو قِرانی در دست بیچاره فراهم شد. پس سائل کور گفت: آقایان! شما وجهِ معاشِ امروز و امشب مرا کرامت کردید و نقداً از تلاشِ روزیِ یک روزه فراغتم دادید. می خواهید در این فراغت، برای شما قصه ای بگویم؟ گفتیم: بگو! گفت: من مردی دوات گر و بینا بودم و در ...
خدمت آقای جوابیه نویس شهرداری تهران
عمومی نمی شوم، چند خطی در پاسخ بنویسم. با توجه به منطق جالبی که در نگارش این جوابیه داشتید، من به عنوان یک سیاسی نویس پرت همان طور که شما فرمودید، از همین منطق استفاده می کنم. اول؛ از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان چند وقت پیش خواجه حافظ شیراز را در خواب دیدم. گفتم حضرت حافظ، می گویند آقای زاکانی یک شخصیت سیاسی است که نمی دانیم به چه مناسبت شهردار تهران شده. خواجه فرمودند آری؛ همه ...
قول زنونه را در سی و پنجمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران بگیرید
به من می گفت که تو یک روز شاعر خوبی می شوی و من اون روز را نمی بینم ولی روزی را می بینم که کتابت بیرون آمده است. او افزود: آن روزها کشور ما شاعران و نویسندگان زیادی نداشت. من از بچگی می نوشتم و کارم را با نثر شروع کردم و یواش یواش به سمت سرودن شعر رفتم. این نویسنده و شاعر بیان کرد: سوم راهنمایی بودم که کتاب شعرم ابتدا در مدرسه و بعد در منطقه رتبه آورد اما چون ریاضی ام خیلی ...
بچه های آمریکا در دنیایی بزرگ میشوند که از آسیبهای خشونت آگاه است
دریافت می کنیم، می تواند به ما کمک کند که آینده ای بهتر را تصور کرده و بسازیم. * چرا نامه های کوئین به پارکر را در داستان قرار دادید؟ نامه ها اول یک تمرین نوشتن شخصیت برای کوئین بودند. می خواستم او را بهتر بشناسم و اگر بشود، درک بهتری هم از پارکر به دست بیاورم. ولی بعد که چند تایی از آن ها را نوشتم، فهمیدم که خواندن شان می تواند برای مخاطب هم مفید باشد. به علاوه، من عاشق کتاب ...
لطف آن ها بزرگتر از جرم ماست
ره کتابم صحبت می کردم و اسم کتاب را گفتم. این سه سال در ذهن من ماند. دوبار تا نیمه نوشته شد، پیرنگ تعویض و تکمیل شد. حدود 110 هزار کلمه مجموعاً از این کتاب کنار گذاشتم و در سال 1402 در سه ماه صفر تا صد کتاب را یک بار دیگر نوشتم. بهتر است بگویم که اول ادبیات دفاع مقدس بودم و بعد رفتم ادبیات دینی. ادبیات دینی یک توفیق است و این توفیق به من داده شد. وقتی ادبیات دینی می خواندم دوست د ...
از زری خوشکام تا زهرا حاتمی؛ زندگی و زمانه بازیگر ناآشنای ایرانی (+عکس)
می خواهی؟! ما را بی جواب گذاشت. هر بار زنگ می زدم و خودم را معرفی می کردم و می گفتم من همسر علی حاتمی ام و هیچ جوابی نمی گرفتم. آن سال ها واقعا گرفتار و مقروض بودم. این همه هزینه ای که برای معالجه علی حاتمی در خارج از کشور کردیم، بی هیچ کمکی بود. حتی ارز دولتی هم به ما ندادند. واکنش علی حاتمی چه بود؟ هیچ. او هم قهر کرد. بعد از فوتش انتظار داشتم یک کدام زنگ بزنند ...
برادر شوهرم با نقطه ضعفی که از من گرفت چندین بار به من تجاوز کرد | همه چی از تاکسی شروع شد...
به پای محمود افتاده بودم و می گفتم ببخش غلط کردم کاری باهاش نداشته باش. کوروش هم از اتاق خارج شد و خلاصه به بدبختی از خونه بیرون زد و من موندم و محمود. از ترس اینقدر گریه کردم که چشمام نمی دید دو تا قرص خواب آور با هم خوردم و رفتم تو اتاق رو تختم خوابیدم. تمام وجودم پر از استرس و ترس بود، نمی دونستم می خواد چه اتفاقی بیفته! اگر محمود ماجرا را برای فربد تعریف کنه چی باید جواب بدم، با خودم ...
انگیزه ای که تاکید مقام معظم رهبری در خاطره نویسی اسرا ایجاد کرد
مسعود ده نمکی از من گرفت و خاطرات دوران جنگ من را او ثبت و ضبط کرد. بعد از آن گروهی از صدا و سیما به عنوان بررسی ایثارگران دانش آموز از من مصاحبه گرفتند اما هیچکدام کامل نبود. وی اضافه کرد: من در سال 1397 نوشته های خود را جمع کردم و با حضور در پیام آزاداگان قرار شد تمام نوشته هایم را تحویل دهم و از همان سال روند نوشتن کتاب شروع شد. با آغاز کرونا وقفه بزرگی در کار ایجاد شد اما در س ...
فال حافظ متولدین هر ماه - پنجشنبه 27 اردیبهشت 1403
...> امروز حواست باشه که زیادی تحت تاثیر احساساتت قرار نگیری، ولی در عین حال هم بهشون توجه کن. احساسات و افکارت رو صادقانه به دیگران بگو، ولی زیادی هم غلو نکن. امروز یه کم حواست به دوستات و عزیزانت باشه، وقتی باهاشون دور هم جمع می شید، شاید حس کنی که حال و روز خوبی ندارن، حتی اگه خودشون هیچی نگن. بهتره که زیاد اصرار نکنی و بپرسی که چی شده، بذار تو خودشون باشن و اگه لازم شد بعدا در موردش حرف بزنید. این ...
کتاب گران نیست؛ ما ارزانیم
مردم معمولا کلیه شون رو می فروشن. چون اولا دوتا ازش دارن. دوما گرون تره و اقلا خوراک فکری یک سال شون رو تامین می کنه. حرفش منطقی بود اما متاسفانه من از این کار معذور بودم. آه سوزناکی کشیدم و گفتم: اولا دوما اشتباهه و باید بگید ثانیا. ثانیا کلیه م رو برای خرید آیفون فروختم. آخه نمی شه کتاب بخونم و عکس نگیرم و استوری نذارم که. اون وقت مردم چه جوری بفهمن باسوادم و یه چیزی بارمه و روم حساب کنن و سری ...
کتاب های نمایشگاه
دیگری چاپ نشده. در ادامه سه خاطره از این کتاب نقل کرده ایم که خواندنی هستند. نماز حاج قاسم در کاخ کرملین وقت نماز بود. گفتم: حاجی قبول باشه. گفت: خدا قبول کنه ان شاءاللّه. نگاهم کرد. گفت: ابراهیم! نگاهش کردم. گفت: نمازی خوندم که در طول عمرم توی جبهه هم نخوندم. گفتم: حاج آقا شما همه نمازهاتون قبوله. اما اینجا قصه اش فرق می کرد. رفته بود کاخ کرملین. قرار داشت با پوتین. تا رئیس جمهوری ...
عصای دست مادر
. فاطمه دستم را گرفت و گفت: مامانی اگه یه روز تو و آقایی برین پیش خدا به نظرت می تونم مامان خوبی برای بچه ها باشم؟ قند را بین دندان هایم نگه داشتم و خندیدم! چراکه نه ای گفتم و بغلش کردم. بغضش را قورت داد. لب هایم را گزیدم تا خنده ام نگیرد. نمی دانستم باید خوشحال باشم که دخترم شده عصای دست مادر یا غصه بخورم به حال خودم که دخترم تا روزهای بعد مرگ من را هم تصور کرده است! مثل اینکه از توانایی هایش سرخوش باشد گفت: زینب که میره مهد؛ ولی دیگه محمدحسین رو باید با خودم مدرسه ببرم؟ چشم هایم را بستم. به این فکر کردم اگر بمیرم خیالم از بابتشان آسوده است. ...
آمریکا فشار بر نتانیاهو را برای آتش بس بیشتر می کند
گر اون ریست شدند همه تحلیل ها رفته خیلی فضا عوض شده، بعد بحث رفح مطرح شد که اینها به رفح حمله کنند الان من احساسم این است که نتانیاهو به رفح نمی خواهد حمله کند و می خواهد از این برگه استفاده کند چه در مذاکرات چه در کش دادن این داستان تا انتخابات که یک فرجی برای خودش شود که راهی را پیدا بکند که این داستان را جمع کند در کل این استعفا هایی که دارید می بینید الان اینجا کلیدواژه ای که شما استفاده کرد ...