سایر منابع:
سایر خبرها
بررسی وضعیت 400 روستای دفن شده در شن در سیستان و بلوچستان/مدیریت فاجعه آمیز آب عامل اصلی وقوع ریزگردها
حرف درستی نیست. موضوع توفان های سیستان و بلوچستان حوادث غیرمترقبه نیست که قبلا برایش فکری نشده باشد یا به صورت ناگهانی ایجاد شود و ضرورت داشته باشد تازه مدیریت بحران فکری به حال حل مشکل یا رفع آن کند. این اتفاق هر سال رخ می دهد. 18 سال است که رخ می دهد و هیچ اقدام مثمرثمری انجام نشده است. باید برنامه ریزی اساسی برای حل این بحران وجود داشته باشد. یکی از مشکلات خشکسالی و خشکیده شدن آب ...
سعید راد: به خانواده ام نگفتم جبهه هستم
بازیگر فیلم های عقاب ها ، دادشاه ، سریال سرزمین کهن و... با وجود گذشت سال ها از سوپراستاری اش در سینما، اما همچنان شاد و سرحال است و از معدود پیشکسوتانی است که در میان هم نسلانش همچنان در اوج قرار دارد. سعید راد زیاد اهل گفتگو نیست، اما خوبی اش شامل حال ما شد و در گفتگوی یک ساعته ای که با ما داشت باحوصله و دقت درباره گذشته و حال خودش و سینما گفت.... بعد از غیبتی طولانی در سال 82 با دوئل فیلمی در حوزه دفاع مقدس به سینما بازگشتید. این فیلم با تولید استثنایی و متفاوتی که داشت همچنان به عنوان عظیم ترین فیلم دفاع مقدس شناخته می شود. می خواهم بدانم شما شخصیت اسکندر در این فیلم را چطور دیدید که در آن برهه زمانی حساس حاضر به بازی در آن شدید؟ البته من تا سال 62 در ایران بودم و فیلم هم بازی کردم، اما بعدش مدتی در کشور نبودم تا سال 82. آن زمان اول قرار بود فیلم زنگی و رومی را بازی کنم که پروژه متوقف شد. بعد از آن خیلی احساس ناامیدی می کردم و می خواستم دوباره از ایران بروم تا در دفتر مجله ای خیلی اتفاقی با احمدرضا درویش آشنا شدم. آن موقع هم فیلم متولد ماه مهر ایشان روی اکران بود و همین آشنایی کوتاه، به بازی من در دوئل منجر شد. برای بازی در یک نقش همیشه دنبال حادثه در آن می گردم و دلم نمی خواهد نقش یکنواختی بازی کنم. اسکندر شخصیتی چندوجهی بود که حادثه می ساخت... بازهم نقش های تاثیرگذاری مثل اسکندر در کارنامه تان دارید؟ بله، خیلی زیاد. البته فقط خودم هم نمی گویم، سینماگران از حضور مثبت من در این نقش ها می گویند. مثلا مرحوم نعمت حقیقی عزیز (فیلمبردار سینما) همیشه به من می گفت: سعید اگر تو نبودی دادشاه (به کارگردانی حبیب کاوش) را چه کسی می توانست بازی کند! بعد از بازی در دوئل چه حسی به مقوله جنگ پیدا کردید؟ من خودم در جنگ ایران و عراق در جبهه بودم و در گروه شهید چمران سه ماه پشت جبهه کمک رسانی کردم. عرق و تعصب ملی در وجود تک تک آدم هاست و آن زمان فضای جبهه به قدری خالص و صمیمی بود که آدم خودش دلش می خواست بماند. البته برای این که خانواده ام نگران نشوند به دروغ گفتم اینجا دارم فیلم بازی می کنم! در جبهه، جوان هایی دیدم که به من یاد دادند بزرگی یعنی چه و همان ها من را ماندگار کردند. پس از نزدیک با شهید چمران برخورد داشتید؟ بله، ایشان را یک بار جلوی استانداری اهواز دیدم که شخصیتی بسیار آرام داشتند. حتما به همین دلیل هم بود که حاتمی کیا شما را برای فیلم چ انتخاب کرد؟ حاتمی کیا اصلا نمی دانست من جبهه بودم. پس چه شد که به این پروژه دعوت شدید؟ می دانم که حاتمی کیا کارگردان حساسی است که از یک پلان هم به راحتی نمی گذرد. می خواهم بدانم راهنمایی های ایشان در مقام کارگردان برای نزدیک شدن به نقش شهید سرلشکر فلاحی چه بود؟ (می خندد) تمام کارگردان های خوب روی تک تک پلان هایشان حساس هستند. حاتمی کیا هم برای انتخاب من دلایل زیادی داشت، از جمله این که آناتومی صورتم خیلی شبیه به شهید فلاحی بود. من هم البته دلایل زیادی برای پذیرش این نقش داشتم و خودم را سریع به خواسته هایی که حاتمی کیا داشت رساندم یا حتی بیشتر از خواسته هایش. مثلا در سکانسی که بیمارستان مورد حمله قرار گرفته بود حاتمی کیا می خواست من آرام باشم، اما نپذیرفتم. چون گفتم این شخصیت یک فرمانده نظامی است و الان تحت فشار قرار گرفته، پس باید عصبی و به هم ریخته باشد و آن سکانس را همان طور که می خواستم بازی کردم که اتفاقا در پایان حاتمی کیا خیلی هم خوشش آمد. یکی از نقش هایی که در سال های اخیر خیلی در ذهن مردم ثبت شده نقش رضاشاه در سریال در چشم باد است. چطور شد که مسعود جعفری جوزانی برای این نقش سراغ شما آمد؟ مسعود جعفری جوزانی کارگردان مولف و کاربلدی است. بار اولی که به دفتر ایشان وارد شدم دقیقا همین سوال شما را از او پرسیدم. گفتم آقای جوزانی چطور فکر کردید رضاشاه را می توانم بازی کنم که گفت من اشتباه نمی کنم. برای این نقش حساس تو را انتخاب کردم و من هم با توجه به اعتمادی که به ایشان داشتم و البته خود نقش، آن را پذیرفتم. بعد هم آقای ملکان (طراح گریم کار) با ریزه کاری هایی که روی صورتم انجام داد من را به لحاظ ظاهری خیلی به رضاشاه نزدیک کرد. ضمن این که ایشان هفت کتاب در مورد تاریخ و خاطرات درباریان آن دوره را به من داد که همه را خواندم. من رضاشاه را در سه روزی که متفقین وارد ایران شدند و ارتش منحل شده بود بازی کردم و در این دوره تاریخی سه روزه آقای جوزانی خوب موقعیت را چید و رضاشاه را از من درآورد. همکاری بسیار خوبی با او داشتم و حتی بعدها قرار شد در مجموعه کوروش کبیر ایشان هم بازی کنم که به سرانجام نرسید. به هر حال درست است که این نقش ما به ازای بیرونی دارد، اما ما به ازای بیرونی اش را فقط در کتاب های تاریخی می توان پیدا کرد. برای خلق فیزیک و حتی قدم برداشتن های این شخصیت چه کردید؟ ببینید من بازیگری هستم که بیشتر با تکنیکال بدنم بازی می کنم تا با صدایم، اما بعضی هنرپیشه ها هستند که بیشتر با صدایشان بازی می کنند مثل استاد پرویز ...
گوشه و کنار بیمارستان ها چه خبر است؟/ملاقات در پیاده رو
.... خانم جوانی که کنارش نشسته به زبان لری چیزی می گوید. مادرش را دلداری می دهد: شب ها نمی شود یک دقیقه پلک روی هم بذاریم. یا صدای بوق ماشین ها و آژیر آمبولانس میاد یا سوسک و مارمولک از سر و صورتمون بالا می ره. خیلی سخته خانم، خیلی! تقریباً زیراندازها در یک قدمی هم پهن شده اند. برای صحبت با خانواده بعدی نیازی به راه رفتن هم نیست. زن و مرد جوانی کنار همین خانواده نشسته اند. از دامغان آمده اند ...
تحفه مدیران کهگیلویه و بویراحمد برای حسن روحانی/پشت پرده اخراج کارکنان دانشگاه یاسوج /فعالیت زارعی در ...
زمانی که راننده برای رفع نشت بنزین به زیر خودرو رفته، ناگهان خودرو آتش گرفته و او گرفتار شده است . همزمان با تشکیل پرونده قضایی، تحقیقات پلیس برای مشخص شدن هویت این مرد آغاز شد تا این که زن جوانی با حضور در پلیس آگاهی و مشاهده تصویر فرد فوت شده گفت که این جسد سوخته متعلق به شوهرش است که صبح زود برای آبیاری باغشان خانه را ترک کرده و دیگر بازنگشته است. زمانی که برای یافتن وی به کلانتری ...
قربانی اسید پاشی در زابل درگذشت/ مظنونین شناسایی شده اند
باشگاه خبرنگاران: این جوان که از سوی افراد ناشناس مورد اسیدپاشی قرارگرفته بود بعد از 24 ساعت به علت شدت سوختگی جان باخت. در حال حاضر تیم های ویژه پلیس با شناسایی چند مظنون تحقیقاتشان را برای شناسایی متهان آغاز کرده اند. شناسایی چند مظنون در حادثه اسید پاشی زابل فرماندارزابل گفت: یک راننده تاکسی دراین شهرستان مورد اسیدپاشی ازسوی افرادناشناس بعد از 24 جدال با مرگ ...