پنجشنبه ۰۳ خردادساعت ۱۰:۳۰May 2024 23
جستجوی پیشرفته

روایت جانبازی ابوالفضل های جوان در کربلای والفجر مقدماتی

لبهایمان خشکیده شده بود، تا می خواستم تکان بخوریم تیری به سمت ما شلیک می شد. قادر به انجام هیچ حرکتی نبودیم. یکی از بچه ها گفت کسی به کمک مان نخواهد آمد با زیر پیراهن سفیدمان علامت بدهیم تا عراقی ها اسیرمان کنند. ... ادامه خبر

جستجوگر خبر فارسی، بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است (قانون تجارت الکترونیک). برای مشاهده متن خبری که جستجو کرده‌اید، "ادامه خبر" را زده، وارد سایت منتشر کننده شوید (بیشتر بدانید ...)