سایر منابع:
سایر خبرها
در اختیارمان قرار دادند. حال و هوای عجیبی به منطقه و بین بچه ها حاکم شده بود، همه یکدیگر را در آغوش گرفته و با هم خداحافظی می کردند و من گاهی صدای قلب های پاکی را که عاشقانه می تپیدند می شنیدم، قاسم کاشانی را دیدم که ضمن شوخی و خنده با بچه ها، همه را می بوسید و حلالیت می طلبید. ساعت 8 شب شده بود، بعد از دعا و گریه در درگاه خداوند، همه آماده حرکت شده بودند، هر کس از خواسته هایش و خواب ...
...، ما باید دقت می کردیم که حکم یک قدیس را پیدا نکند. او باید یک آدم عادی باقی می ماند. شما برادر هستید و با هم کار می کنید. همکاری تان چطور شروع شد و چطور پیش می رود؟ لوک: ما یک زوج پیر هستیم و این بدترین قسمت کار است. ژان پی یر: خُب، ما هر دو بر این باوریم که اشتراک ما بیشتر در حوزه ادبیات است مثل رمان ولی هر دو به تئاتر هم علاقه داریم. بعدها بود که سینما برایمان ...
.... با پیشرفت های وحشتناک فنّاوری در حوزه جنگ افزارها و تهدیدی که شاید دریک سانتیمتری ماست، درحالی که فکر می کنیم هرگز چنین نخواهد شد. آنچه می تواند از چنین فاجعه ای جلوگیری کند پذیرش حق فرهنگ های گوناگون است؛ اینکه تفاوت ها را هرچند ناخوشایند باور کنیم، همدیگر را بپذیریم، تحمل کنیم و نخواهیم همه مثل ما فکر کنند (نه در شعار که در عمل)؛ و دیگر اینکه اساساً زمینه ای ایجاد شود که راه حلی برای حیات ...
به گزارش تیترشهر :رمان جادو نوشته دانیل استیل با ترجمه زینب محمدنژاد منتشر شد. رمان جادو در 390 صفحه با شمارگان 1100 نسخه و قیمت 28هزار تومان در انتشارات آناپنا عرضه شده است. این کتاب از پرفروش ترین های نیویورک تایمز بوده است. در نوشته پشت جلد کتاب می خوانیم: همیشه ممکن است جادو در زندگی شما وجود داشته باشد آن را جستجو کنید! ... نمی توان چیزی رو به قلب دیکته کرد یا اون رو ...
. تعدادی از آنها تصوری از مدرسه و درس خواندن دارند که همان خاطرات عطش شان برای درس خواندن را بیشتر می کند و تعدادی هم از روی شنیده هاست که آرزوی مدرسه رفتن دارند. آرزوهایی مثل آرزوی داشتن مادر ، خوردن غذای گرم ، یک وعده غذای خوب ، یک بسته مداد رنگی و... عمده فهرست آرزوهای این بچه ها را تشکیل می دهند. وقتی به حرف هایش گوش می دهیم و این قبیل داشته های پیش پا افتاده را از زبان معصوم شان می شنویم، دردی ...
دارند که همان خاطرات عطش شان برای درس خواندن را بیشتر می کند و تعدادی هم از روی شنیده هاست که آرزوی مدرسه رفتن دارند. آرزوهایی مثل آرزوی داشتن مادر ، خوردن غذای گرم ، یک وعده غذای خوب ، یک بسته مداد رنگی و... عمده فهرست آرزوهای این بچه ها را تشکیل می دهند. وقتی به حرف هایش گوش می دهیم و این قبیل داشته های پیش پا افتاده را از زبان معصوم شان می شنویم، دردی در گلو چنبره می زند، اما دردناکتر آن است که ...
حرکت کنم. در نهایت از آن 200 و خورده ای آدم، فقط 7،8 نفرشان ماندند و بقیه رفتند. حس حقارتی که گفتید در روزهای اول حضورتان در کلاس آقای سمندریان داشتید، باعث نشد که تصمیم بگیرید دیگر کلاس نروید؟ یا بالعکس، مصمم تان می کرد که حتماً مبارزه کنید و به بقیه برسید؟ من خیلی بچه پررو بودم! الان هم هستم. یکی از بچه ها به من می گفت که تو آمده ای این جا مسخره بازی در بیاوری. این را که می ...
او نیز یکی از منافقین است . چون امکان نداشت سپاهی ها زنده بمانند . همه بچه ها پشت میله ها ایستاده بودند . درواقع عراقی ها از ما نمی ترسیدند، بلکه از شورش و حمایت اسرا هراس داشتند و ما هم برای اینکه بچه ها متوجه شوند، مجبور به اعتراض شدیم. فرمانده عراقی برگشت به ما گفت : شما خواهر ما هستید شما مادر ما هستید . ما گفتیم : ما نه خواهرتان هستیم و نه مادرتان . ما یک اسیریم و باید طبق قانون ...