سایر منابع:
سایر خبرها
و آزادی خواه آن می داند. برای خاک زیتون قسم به تین و به زیتون و طور پاک مرا قسم به حرمت و پاکیزگی خاک مرا پرندہ وار طوافم به گرد گنبد توست نکردہ هیچ تفنگ تو بیمناک مرا منم ز طایفه کربلا و رستاخیز سرم ببرد اگر دشمنم چه باک مرا تو تاب، دادہ یی از دست و ما همه شوقیم که ساخت مهر تو از عشق تابناک مرا ...
... آن ترک پری چهره که دوش از بر ما رفت***آیا چه خطا دید که از راه خطا رفت تا رفت مرا از نظر آن چشم جهان بین***کس واقف ما نیست که از دیده چه ها رفت تعبیر: از سخن یاوه گویان ناراحت نشو تو همان راه راست را برو چون به نتیجه ی کارت اعتقاد داری. از استهزائ حریفان و ب خردان ناراحت نشو چون یکرنگ هستی و کبر و غرور هم نداری. در بارگاه حق تعالی مورد عنایت قرار می گیری.روی حمایت و ...
می دانستند. اما دل است دیگر... گاهی هوای حرم می کند. اینجا همان خانه بود ولی انگار شباهتی به روزهای دیگرش نداشت. شوق ما چند زائری که تعدادمان به انگشت های یکدست هم نمی رسید، به اندازه غم تمام چشم انتظارهای پشت درهای بسته بود. همه ما زیاد حرم سیدالکریم در شهرری آمده بودیم ولی این بار به کاشی و آجرهای دیوارهای حرم و حوض وسط حیاط و سنگ فرش ها دقت بیشتری می کردیم، سرمان را به هر طرف که می ...
زندگی لبخندی دو باره بزنم. اکنون می خواهم از عشق سخن بگویم؛ از سجاده سبزخدا و از سوز و گداز سحری و هوای مسرت بخش زندگی و بهاری که به زودی رُخ می نماید و برای همگان دلربایی می کند؛ بهار دلنشین و چشم نواز، زمین خواب آلود را بیدار می کند و شکوفه های نازنین را به جلوه گری وا می دارد و در هوایی عطرآگین، گیسوان درخشان خود را در همه جای سرزمین خوب من می گستراند. در نسیم لذتبخش سحر و در ...
خوبی نیست؛ اما محضرش و اصلا همین حاضری زدن 38 ساله اش در خدمت به شهدا اصل قصه است. تا به حال وداعی داشته اید که آرام تان کند؟ اصلا ذات خداحافظی با قرار گرفتن جور در می آید یا نه؟ اینجا سال هاست در پس این ساختمان های کهنه و دست نخورده دل ها به مدد همان وداع آخر سربه تو تر شده اند. اینجا خط پایان التهاب و هیاهو ها و جستجو های آدم هایی شده است که روزی عزیزترین شان با تمام غیرتش پا به خط ...
دفترچه دیگری را برمی داشتیم. گاهی یک جز و گاهی بیشتر می شد. تعبیری که درباره آرامش کردید، برایم تازگی داشت. الان متوجه شدم که کشف خوبی کردید. چون آرامترین لحظات زندگی من همان ساعاتی بود که در آن سه سال با قرآن و با این دفترچه ها سر و کار داشتیم. در همه زندگی مثل ریاست جمهوری، طلبگی و مسؤولیت های فراوان زیباتر از آن قطعه سراغ ندارم. ○ بعداز آن سالهای زندان چقدر از این دفترچه ها در مطالعات ...