سایر منابع:
سایر خبرها
جایگاه نماز به درستی تحلیل و تبیین نشده باشد ممکن است بعد از مدتی توسط فرزند کنار گذاشته شود. گاه از نوجوان پرسیده می شود که چرا نماز نمی خواند و او پاسخ می دهد که به فلان خواسته ای که از خدا داشتم و به آرزویم نرسیدم، به همین دلیل دیگر نماز نمی خوانم. اگر خانواده ها با تاکید بر این موضوع که اگر نماز بخوانی در امتحان قبول می شوی، به خواسته ات می رسی و مشکلاتت حل می شود از نماز استفاده ابزاری کنند آسیب بزرگی به جایگاه نماز در ذهن فرزند خود وارد می کنند چرا که چنین تصوری از نماز در حد گره گشایی از مشکلات ظلم بزرگی محسوب می شود. منبع : نمناک ...
توسط فردی که با استفاده از قدرت فیزیکی یا خوراندن قرص و مواد مخدر مورد تجاوز قرار می گیرند بدون آنکه فرصتی برای دفاع از خود داشته باشند. در این موارد نیز مطرح کردن مساله اعتماد تنها به تخریب و سرزنش قربانی می انجامد. نیکول در اینباره می گوید: او مرا کشید و برد و من هیچ راهی برای فرار نداشتم. این تقصیر من نبود. من بیگناه و معصوم بودم. ساده بودم که به همکلاسی خودم اعتماد کردم. هیچکس از پیش ...
حیاط مسجد پلاکارتی از جملاتی چون شهدا، عنایتی به این دل خسته کنید و یا شادی روح شهدا صلوات نصب شده است انگار نوجوانان و حتی سرپرست گروه جهادی علی چیت سازیان بام تا شام خود را با شهدا می گذرانند. دیوار شهدا هم همان رازی است که برای دیدنش بی تاب و بی قرار بودم اما گروه سرود جهادگران در حال تمرین سرود در حیاط پشتی مسجد بودند و ناگزیر باید صبر و تحمل پیشه می کردیم، میانه حیاط چند صندلی با ...
: از این تعداد 280 نفر در امر سرقت و خرید و فروش اموال مسروقه نیز فعالیت داشتند که این نشان می دهد مواد مخدر تاثیر مستقیمی در دیگر جرایم به خصوص سرقت دارد. 19 مالخر نیز که اقدام به خرید اموال مسروقه از این افراد کرده بودند، شناسایی و دستگیر شدند. رحیمی از پلمب 21 باب منزل که به محلی برای عرضه و استعمال مواد مخدر بدل شده بود خبر داد و گفت: در این منازل مجموعا 150 اتاقک کوچک قرار داشت و در ...
خانه ام آمد. او حالش خوب نبود و برای مصرف و تزریق مواد به دستشویی رفت اما تعادلش را از دست داد و چون پریز برق داخل دستشویی مشکل داشت دستش را روی آن گذاشت و باعث برق گرفتگی اش شد. او ناگهان نقش زمین شد و من به شدت وحشت کردم. البته خودم هم حال خوبی نداشتم و تقریبا نیمه هوش بودم چون مواد زیادی کشیده بودم. به خودم که آمدم متوجه شدم کریم نفس نمی کشد. باید هر طور شده جنازه اش را به بیرون از خانه ام می ...
.... من هم نگران بودم و هم خوشحال شدم. شب تاسوعا بود. روز شهادت حجتم منزل برادرم بودیم. دیدم دامادم و پسرم آمدند منزل. به پسرم گفتم: چرا گریه کردی؟ گفت: هیأت بودم. یک روز بعد از عاشورا بود. صبح فردای آن روز دیدم که داماد و برادرم به منزلمان آمدند و برادرم گفت: می گویند حجت ترکش خورده است. من گفتم: نه. شهید شده است. من از چند روز قبل دلم خیلی بی قرار بود. متأسفانه خبر در محل ...