سایر منابع:
سایر خبرها
مرا به دیدار یار نائل کنید!
کرد به خوندن؛ یکی از بچه ها با آهنگ مداحی قدم می زد و اشک می ریخت؛ دو تا از بچه ها هرچی داستان داشتن از شهدا، برای هم گفتن. ساعت هشت صبح بود که به ناگاه گوشی تلفن همراهم زنگ خورد. دوستم بود. گفت: هر جور بود یک کارت ملاقات جور کردم. کارت ملاقات رو دست یکی از همکارها دادم که به تو برسونه. همه نگهبانان درب های بیت اومدن. همه داشتند برای تحویل وسایل و تلفن همراه آماده می شدند. همه ...
انگور های باغ درمان ، درمان ما بود
.... تصمیم خودم را گرفته بودم؛ یا زنگی زنگ یا رومی روم. دلم را زدم به دریا و رفتم سمت خانه درمان. دختر کوچک منورخانم دوید سمت خانه و تا من برسم جلوی خانه منورخانم درحالی که دو دستش را به کمرش گرفته و چادرش را به کمرش بسته بود، جلوی من ایستاد. قبل از اینکه چیزی بگوید، گفتم: انگورای روی درخت سپیدار رسیده. اگه نمی تونید، بذارید من براتون باز کنم. چیزی نگفت و رفت داخل خانه. دخترانش راست ...
می خواستیم جشن زائرمان را بگیریم، عزادار شدیم! + عکس
نمی گذاشتید. از سوریه زنگ زد به من. خواهر شهید: بعد از بیست روز که رفت و اعزام شد به ما زنگ زد. مادر شهید: چهل روز ماند، بعد که به من پیام داد، به معصومه گفتم به شما پیام داده؟ گفت نه، به پسر کوچکم گفتم به شما پیام داده؟ گفت نه؛ او می دانست. بعدش نصیحتش کردم که چرا به من نگفته. **: به گوشی خودتان پیام داد بود؟ مادر شهید: آره. **: از طریق ...
ارادتی که به خدمت در حرمین شریفین رضوی و شاهچراغ انجامید
انجام دهد و هم از برادرم عیادت کند. من در حراست شهرک صنعتی شیراز کار می کنم. به پدر گفتم: شب کار هستم، اجازه بده فردا که کارم تمام شد و صبح منزل آمدم، کمی استراحت می کنم و بعدا با هم حرم می رویم. پدرم گفت: من شیفت شب را برای خدمت می روم و فردا هم با یکدیگر می رویم. غروب روز چهارشنبه چهارم آبان ماه من سرکار رفتم و پدر نیز حرم رفت. نزدیک ساعت 19 بود که تلفنم زنگ خورد و تماس از طرف خواهرم بود ...
روایت زندگی حسین تقی پور ، اولین شهید حوادث اخیر تهران/ شهادتش در دفاع از امنیت کشور 40 روز قبل از عزیمت ...
یان اینکه حسین راه حق را انتخاب کرد و عاقبت بخیر شد، خاطرات فرزندش را آهسته آهسته برایمان تعریف می کند: سه پسر دارم که حسین فرزند بزرگترم بود. پدرش شغل آزاد داشت و 17 سال است که از دنیا رفته. حسین خیلی مهربان، دل پاک، باغیرت، باایمان و دل رحم بود، خیلی به خانواده احترام می گذاشت و با همه دوستان و اقوام رفتار خوب داشت هرچه تعریف کنم کم گفته ام، هروقت به او زنگ می زدم کمتر از جان و مامان ج ...
سورپرایز سحر قریشی برای دوستش | عکس دیده نشده از سحر قریشی
ه محض اینکه عمل می کردم، ترورها و توهین ها شروع می شد. ولی امروز دیگر برایم مهم نیست، هرچه دوست دارند پشت سر من حرف بزنند. سوابق هنری سحر قریشی بعد از اینکه سریال دلنوازان را بازی کردم تلفن خانه مان مدام در حال زنگ خوردن بود. آدم هایی زنگ می زدند که سال ها بود از آنها خبری در زندگی من نبود. افرادی از اقوام زنگ می زدند که من شخصا یک بار هم آنها را در زندگی ندیده بودم و سحرج ...
روایتی از لباس شخصی ها؛ این گروه خبرساز
خودش هم بیمار است.معاون سابق شهرداری قالیباف افزود: زنگ زدم به 110، آن جوان نقاب دار و دوستانش در این فاصله دائم من را به کرکره مغازه می کوبیدند و از هر ناسزایی برایم کم نگذاشتند. جوان گفت: زنگ بزن ببینم چه ... می خواهی بخوری. گفتم: بالاخره مملکت قانون داره. گفت: قانون ماییم، مادر...! به زور می خواست تلفنم و کیف کارت هایم را بگیرد. یکی از آنها گفت: توهین به رهبری کردی چوب توی آستینت می کنیم ...! کسی ...
نباید در مدیریت کارها تعارف کنیم/ بعد از استیضاح فاطمی امین دیگر تیغ نظارتی مجلس بُرنده نیست/ گفتم با ...
لطف الله سیاهکلی عضو کمیسیون صنایع و معادن مجلس شورای اسلامی در گفت وگو با خبرنگار ایلنا، در واکنش به این مساله که اکنون 14 ماه از دولت گذشته اما مشاهده می شود که وزرای ناکارآمد همچنان بر سر کارند و عزمی بر تغییر نیست علیرغم تاکیدات بر لزوم ترمیم کابینه. وزیری همچون رستم قاسمی که کسالت دارد و قادر به کار نیست، حفظ می شود و وزیر دیگر مانند فاطمی امین که موفق نیست برای ابقاء و حفظش لابی و حمایت ...
حمله وحشتناک خواننده مبتذل به سحر قریشی | خودکشی سحر قریشی با بنزین در خیابان های دبی
نقاشی دستی دارد. همان طور که گفتم سپهر زیاد به وادی بازیگری علاقه مند نیست و بیشتر به موسیقی گرایش دارد. خیلی دوست دارم به صورت حرفه ای به موسیقی نگاه کند و قطعا من هم حمایتش می کنم. حمایت از خانواده و اطرافیان اخلاق من در کل به گونه ای است که دوست دارم نه تنها از خانواده بلکه از تمام اطرافیانم حمایت کنم. این حمایت به هر گونه ای که می خواهد باشد؛ احساسی، عاطفی، مالی و. . . باره ...
حاتمی کیا تکه های روحش را برای تولید فیلم از کرخه تا راین گذاشت
دیده بودم و در خانواده مان نیز وجود داشتند و همین امر برایم نکته مثبتی محسوب می شد. با خودم می گفتم آنها را می شناسم اما از سوی دیگر تجربه بازیگری زیادی نداشتم که بهم اطمینان بدهد که از پس لحظه های نابینایی یا لحظه های دراماتیکی که برای شخصیت فیلم بوجود می آید به خوبی برمی آیم یا نه اما می دانستم وارد کار شده ام و باید به خوبی و بهترین شکل آنرا انجام بدهم. بازیگر فیلم سینمایی از کرخه تا ...
روزگار پرخطر یک چریک هنرمند
. چطور تا به حال خاطرات خود را بازگو نکرده اید؟ من در بازگو کردن آن چیز هایی که خودم در آن حضور داشتم، خساستی ندارم. هر چیزی که در آن بودم و دیدم را بازگو می کنم. کسی تا به حال از من نپرسیده بود. اگر می پرسیدند می گفتم. اصلا ما، چون فی سبیل ا... بودیم، حذف شدیم. تا حالا نه یک ریال حقوق یا یک ریال وام نگرفتم. برای همین بی پولی می کشم، اما اصلا برایم مهم نیست. در محله فلاح زندگی ...
توبیخ راوی کتاب مست و سنگستان توسط آیت الله خامنه ای
مختلفی حضور داشتم که این موضوع عاملی برای درک بهتر خاطرات راوی است. هدف و انگیزه من در نوشتن این کتاب تنها زنده نگه داشتن فرهنگ دفاع مقدس و برکاتی است که از این دوران برای ایران به ارمغان آمده است. البته این اثر اولین کار بنده نیست و من اولین کاری که قلم زدم، کتاب تپه های لاله سرخ بوده است. عزیزالله فرخی راوی کتاب در ادامه عزیزالله فرخی که راوی کتاب مست و سنگستان است، با اشاره ...
آن روز یکی از بهترین روزهای معلمی ام بود ...
زدم و قبول مسئولیت کردم. صبح هنگام ورود به سالن اجتماعات مدرسه ، با انبوهی از پدران و مادرانی که اقلاً هیچ تناسب ظاهری با من نداشتند ، مواجه شدم. بسم الله گفتم و با توسل همیشگی ام به شهدا پشت تریبون رفتم. به محض معرفی خود همهمه ای ایجاد شد و حرف های درگوشی آغاز ؛ این همان معلمی است که....: با آرامش و اطمینان خاطری که به نظر برای خودم نبود همهمه و صحبت های درگوشی را نادیده ...
مهربان ترین مادری که روایتش را نوشتم
بیشتر دوست داشتم، اما وقتی کتاب را خواندم، بعضی جا ها گریه می کردم، با خودم می گفتم تو دیگر چرا گریه می کنی، همه این ها برای خودت اتفاق افتاده است. مثلاً می گفت: وقتی رسول خداحافظی می کند یا زمان دفن علیرضا و رسول حس و حال دیگری برای من ایجاد شد. خود شما به عنوان یک نویسنده کتاب را چطور دیدید؟ راستش روز های نگارش کتاب برای خود من شیرین ترین و لذت بخش ترین لحظات بود، انگار از عمرم حساب ...
بدون تعارف با اولین رئیس دانشکده زن در دانشگاه های تبریز/ فرش قرمز در خارج جلو پای تان پهن نکرده اند!
. همچنین چندین بار نیز جزو برترین پژوهشگر دانشگاه تبریز انتخاب شده است و تاکنون چندین اختراع هم دارد. فارس: سوال خودم را از دوران دبیرستانتان شروع می کنم، اصلا تصور می کردید که در یک دانشگاه بزرگ استاد دانشگاه شوید؟ اسکندرنژاد: بله! از همان اول علاقه زیادی به درس و موفقیت داشتم؛ ما دو تا دوست بودیم که همیشه تو زمان های اضافی کلاس با هم ریاضی و عربی و دروس دیگر را مرور می کردیم و مثل ...
روایت مادر شهید "امیر کمندی" از لحظه شنیدن خبر شهادت پسرش
از ناحیه سر مجروح شد و به درجه رفیع شهادت نائل آمد. زهرا فرجی مادر شهید امیر کمندی، ماجرای شب حادثه و لحظه ای که خبر شهادت را به او می دهند، این گونه تعریف می کند: "ساعت 12 و نیم شب بود که به گوشی همسرم زنگ زدند؛ علی، پسر کوچکم گوشی را گرفت و صحبت کرد. علی و داود، [پسر دیگرم] به بیرون از خانه رفتند. بسیار نگران شدم و همراهشان تا پله ها رفتم. با خود گفتم که احتمالاً اتفاقی برای ...
جوردن هندرسون : خراب کردن پنالتی در جام جهانی نابودم کرد
خواستم به رکورد انگلیس در مسابقات قبلی فکر کنم. حتی نمی خواستم به گرت ساوت گیت فکر کنم که کنار زمین بود و 22 سال با پنالتی از دست رفته برابر آلمان در فینال یورو 1996 سروکار داشت. نمی خواستم همه من را به عنوان هندرسون که پنالتی را خراب کرد به خاطر بیاورند. قدم جلو گذاشتم، توپ را روی آن نقطه قرار دادم. احساس خوبی داشتم. آدرنالین را حس می کردم. توپ را به سمت دروازه زدم و با خودم گفتم نباید ...
حکایت مرد ایرانی از محله سید نصرالدین تهران تا فرانکفورت آلمان
دخترم تماس گرفتم و گفتم الان در فرودگاه فرانکفورت منتظر تو هستم، وقتی دخترم را دیدم تعارفی کردم و گفتم میترا بگذار این ساک را به صندوق امانات بسپارم، این کار را کردم و از درب راه آهن بیرون آمدم، گفت پدر شماره تماس من را داری، من می روم و به من زنگ بزن. دخترم من را ترک کرد و نپرسید برای چه به آلمان آمده ای، اصلاً نپرسید چیزی نیاز داری یا خیر؛ پس از چند روز می خواستم به ایران بیایم، از ...
ما بدو، حاج رضا بدو
.... باید می بردمش، والا تا خود پینه ور دنبال من گریه می کرد. به ناچار پذیرفتم. به هرحال نقشه ای داشتم که شاید برای عملی کردنش به او هم نیاز بود. راستش بهار که رفته بودم قنات، بالای باغ باقرزاده ها در استخر طبیعی، داخل قنات، ماهی های درشتی دیده بودم و با خودم فکر می کردم حالا که آب کم شده است، حتما می شود ماهی گرفت. اواخر تابستان بود و زمین از تشنگی له له می زد. اما هوا داشت رو به سردی ...
ناگفته های عجیب از گروگانگیری پروفسور فرهود، پدر علم ژنتیک ایران
دلیل افزایش قیمت، در کارم شکست خوردم. پس از آن دیگر جایی برای زندگی نداشتم و 6ماهی می شد که داخل ماشین می خوابیدم. یک بار هم به دکتر زنگ زدم و او چون در کار خیر است وعده داده بود برایم خانه ای 50متری می خرد، اما من توقع داشتم که همه زیانم را جبران کند. پس برای زیاده خواهی خودت نقشه گروگانگیری کشیدی؟ دکتر فرد خیری بود. می دانستم به زنی که از آشنایانش است کمک مالی می کند. حتی ...
تصادف جانخراش یک مدافع حرم! + عکس
... مادر شهید: هم می دانستم و هم می خواستم و هم تلاش می کردم. من همیشه به همسرم می گفتم دلم می خواهد خدا به من توفیق بدهد؛ امانتی که دستم داده و مثل یک نهال گل در یک گلدان است را آنقدر خوب پرورش بدهم و تبدیل به یک درخت تنومند کنم و در عین این که وابستگی نداشته باشم، موقعی که خدا می خواهد، دو دستی تقدیمش کنم. چون ممکن است وابستگی باعث بشود نتوانم گل را به خدا پس بدهم. همیشه به همسرم ...
روایتی از لحظه حمله تروریستی در شاهچراغ(ع)
ولی خیلی عجیب بود که بچه ها گریه نمی کردند، ساکت بودند شاید هم در شوک حادثه بودند. صدای آه و ناله بقیه که بالا می رفت بچه ها بغض داشتند ولی اشک نمی ریختند. صدای زنگ ها قطع نمی شد ولی جوابی نداشتم... فرخی بیان کرد: همان موقع که وارد حرم شدم شارژ گوشیم داشت تمام می شد. به همسرم تماس گرفتم گفتم به حرم حمله شده هنوز کسی نمی دانست.خبردادم که سالم هستم و گوشی شارژ ندارد و سریع قطع ...
رباینده پدر علم ژنتیک:پرداخت مهریه همسر دوم مرا ورشکست کرد/ دکتر آدم خیری است، فکر می کردم اگر مشکلم را ...
دکتر صحبت کنم که یک کاری برایم کند. متهم گفت: به همدستانم که بواسطه کار با آنها آشنا شده بودم گفتم که دکتر را برایم بیاورید حتی در بین راه به منشی اش زنگ زد و گفت با یکی از دوستانم داریم می رویم شمال. بعد هم رفتیم در ویلایی که شمال دارم و شب ماندم و فردا 10 صبح بود که راه افتادیم به سمت تهران. دکتر آدم خیری است می دانستم بداند که من اوضاع مالی ام بد است برایم کاری می کند. سردار ...
رباینده داریوش فرهود پدر علم ژنتیک:پرداخت مهریه همسر دوم مرا ورشکست کرد/ دکتر آدم خیری است، فکر می کردم ...
برایم انجام می دهد. ما نیت مان آدم ربایی نبود فقط می خواستم با دکتر داریوش فرهود صحبت کنم که یک کاری برایم کند. متهم گفت: به همدستانم که بواسطه کار با آنها آشنا شده بودم گفتم که دکتر را برایم بیاورید حتی در بین راه به منشی اش زنگ زد و گفت با یکی از دوستانم داریم می رویم شمال. بعد هم رفتیم در ویلایی که شمال دارم و شب ماندم و فردا 10 صبح بود که راه افتادیم به سمت تهران. دکتر آدم خیری است می ...
مردی که خبر شهادت می داد
شهره کیانوش راد _ روزنامه نگار جایی که من ایستادم، شروع یک درد عمیق بود، شروع بهت، شروع کندن، شروع توفانی که همه چیز را از بنیان می کند. شروع لحظاتی که انسان ها از خود بی خود می شوند و تا چندین روز نمی توانند خودشان را جمع و جور کنند... . این چند خط وصف حال غلامحسن حدادزادگان (معروف به حاج حسن حداد) از روزهایی است که وظیفه رساندن خبر شهادت به خانواده های شهدا را برعهده داشت. روح الله ...
جمع آوری دیش ها از پشت بام به دستور رهبری متوقف شد
اصلا نمی توانستیم نشان دهیم. این را داشته باشید شما. یعنی آن موقع به لحاظ قانونی چنین امکانی نبود. البته من بعدها، مثلا من به آقای ناطق این را گفته ام. حتی آن مصاحبه 25 بهمنی که بعد از آن به حصر انجامید و راهپیمایی دوم را اعلام کردند که بعد از آن قصه بیداری اسلامی بود، خودم به آقای ناطق زنگ زدم و گفتم آقای ناطق تا حالا صحبت نمی کردی، ولی من واقعا به شما می گویم شما بیا صحبت کن. به نفع خودت هست ...
بانک ها، منشا شر و مصیبت شده اند
می کردیم به خودمان اعتماد به نفس بدهیم. کم کم همه چیز داشت خوب می شد و توانستم بعد از دو ماه خیلی از چاله ها را پر کنم. هنوز مقداری از پول باقی مانده بود که تصمیم گرفتم برای روز مبادا کنار بگذارم. روز ها به سرعت می گذشت تا یک روز از بانک زنگ زدند و گفتند باید از ماه بعد اقساط را پرداخت کنم. هنوز موضوع را درک نکرده بودم. با یک حساب سرانگشتی متوجه شدم که می توانم چند قسط اول را جور کنم پس ...
بازگشت یک زندانی از ته خط/ از بن بست زندان تا رزق حلال تاکستان
...> سال اول 60 نهال با رقم خارجی قلمه زدم و امسال 4 هزار نهال و انگور با رنگ و طعم های مختلف از طعم انبه، توت فرنگی، آناناس و استوایی تا انگور گازدار تولید و به بازار عرضه کردم. فعلا 10 رقم انگور خارجی و چندین رقم انگور بومی دارم و امسال در برداشت اول محصول هر کیلو انگور را تا 90 هزار تومان و بعضی از ارقام بیشتر در بازار عرضه شد، البته کلی سفارش داشتم و استقبال مشتری ها به قدری خوب بود که ...