فرزند شهرری؛ محبوب گیلانغرب | کردها می گفتند برادرقلی پسر ماست!
سایر منابع:
سایر خبرها
نی نامه های عاشورایی
بعد تو روز خوش ندیدم من خواب دیدم که آمدی اینجا، چه خیال محال شیرینی گریه ام تا بلند شد در خواب، سایه شوم دست سنگینی کرد با تازیانه بیدارم ... فاطمه افشاریان نی نامه های عاشورایی مائیم گرچه لشکر نصرانی حسین مستیم از شکوه مسلمانی حسین روزی که عشق در دل ما خانه کرده بود دعوت شدیم محفل ...
مرد کشاورزی که یک زن بود
پیرزن داشته برایمان تعریف می کند. تامان گل در 38-37 سالگی پدرش فوت می کند و قبل از او هم مادرش را از دست می دهد. مادرش یک روز به شدت زمین می خورد و دست و پاهایش می شکند. از همان زمان به بعد زمینگیر می شود؛ یعنی چیزی حدود پنج سال تمام و در این مدت همه کارهای او را تامان گل انجام می دهد اما با همه پرستاری های فداکارانه دختر جوان مادر عمرش به دنیا نیست و برای همیشه دخترش را تنها می گذارد ...
مسئول هستید که به راهم ادامه دهید
به گزارش تهران پرس ؛ شهید سعید تربتی ، بیست و پنجم شهریور 1345، در شهرستان تهران دیده به جهان گشود. پدرش حسن و مادرش حبیبه نام داشت. تا دوم راهنمایی درس خواند. نانوا بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. سی و یکم تیر 1361، در پاسگاه زید عراق با اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار وی در بهشت زهرای زادگاهش واقع است. در ادامه فرازی از وصیت نامه شهید سعید تربتی را بخوانید. بسم الله ...
■ وظیفه والدین برای نماز خواندن فرزندان
سترگ و مهمی، نیازمند زمینه سازی و فراهم کردن مقدمات است. بدون طی کردن مراحل و عبور از زمینه های موجود، نمی توان وارد دانشگاه شد. بدون طی مقدمات در نظر گرفته شده نمی توان منصبی را به دست آورد و قس علی هذا... اهمیت نماز از ابعاد گوناگون قابل توجه است؛ در جهانی که مادیات روز به روز از اهمیت بیشتری نزد مردم برخوردار می شوند، می توان با تکیه بر بعد اجتماعی نماز و تقویت جایگاه تربیتی و ...
شیراز کربلاست همان کربلای سرخ
می گوییم گل های عزیزِ حَرَمَت را چیدند ای شاهچراغ! تسلیت می گوییم ساجده تقی زاده پابوس تو این بار به سر می آییم از صحن و رواق و بام و در می آییم حالا که در شهادت اینجا شده باز ما را بکشند! زنده تر می آییم هاشم کرونی از داغ حرم که شعله ور می گردیم در دایره خوف و خطر می گردیم ما امت عشقیم و امام ما گفت ما را بکشید ...
احیای شعرهای قدیمی برای مداحی لازم است
پیدا کرد و عمومی تر شد. خود بنده حدود 20 سال مجری این برنامه بودم و به خاطر ندارم در این 20 سال ایشان در این جلسه حرف تکراری زده باشند. * بعد از این همه سال خدمت در خانه اهل بیت اندوخته شما چیست؟ روزی از روزها در ماه مبارک رمضان آیت الله بهجت راه حین ورود به حرم دیدم و به ایشان سلام کردم ایشان فرمودند کجایی؟ عرض کردم در خدمت شما فرمودند نه تو در آن بالاهایی؛ دو بار این مکالمه ...
مادر شهید مدافع حرم: دوست نداشتم پسرم برود سوریه!
خلیفه خانه شهید، خود خداست. شهید بلباسی سرانجام در 16 اردیبهشت سال 95 در منطقه خان طومان به شهادت رسید. روایتی از شب قبل اسارت شهید محسن حججی چند روز قبل از سفرش به سوریه یک شب شام رفتم خانه شان. بعد از خوردن غذا گفت مامان می خواهم بروم سوریه. مخالفت کردم و گفتم نه، تو 3 تا بچه داری، دائما هم که مأموریتی. پدرت هم تازه فوت کرده و باید بمانی پشتیبان من باشی. همسرت هم درست است حرفی ...
مادر شهیدی که حجاب درست و حسابی نداشت! + عکس
تحمیلی به شهادت رسید. خانم بابایی حالا چند ماهی است که به دیدار فرزند شهیدش رفته و آنچه در ادامه می خوانید خاطره ای است از با حجاب شدن او از زبان دخترش بلقیس خانم. عکس یادگاری خانواده شهید بابایی: ایستاده از راست (سبا بابایی و اسدالله بابایی پدر و مادر) نشسته از راست (بلقیس بابایی، دوست خانوادگی، شهید محمد بابایی و سلمان بابایی) پدرم از لحاظ اعتقادی خیلی روی ما موثر بود. بسیار ...
فقدان متوسلیان صدمه ای بود که به سرنوشت تاریخی جنگ وارد شد
. چنانکه در صحبت های حاج احمد و دیگر مسئولان بارها تکرار شده است، مهم ترین و اصلی ترین هدف سفر به سوریه، مبارزه با اسرائیل و آزادی قدس بود. حاج احمد بعد از اسارت به دست فالانژیست ها به شهادت رسیده پژوهشگران بر اساس شواهد و قرائن محکم معتقدند که حاج احمد و سه همراهش بعد از اسارت، به دست فالانژیست ها همان روز یا چند روز بعد به شهادت رسیدند اما انگار مسئولان ایرانی برای بهره برداری ...
آنقدر مشتاق شهادت بود که نمی توانستم بگویم نرو!
شهید در چه خانواده ای رشد کرده بود که سه پسر این خانواده در راه اسلام به شهادت رسیدند؟ پدر شوهرم کار آزاد داشت و خانواده شان از همان قبل انقلاب خیلی متدین و انقلابی بودند. حمید پنج برادر و سه خواهر داشت. همسرم سومین شهید خانواده شان بود. دو برادرش به نام های محمدرحیم و عبدالمجید قبل از ایشان به شهادت رسیده بودند. همزمان چهار برادر در جبهه بودند. نحوه آشنایی و ازدواج ...
حافظ ولایت فقیه باشیم
...> بعد از ترخیص از بیمارستان و پس از چند روز استراحت در حالی که هنوز مدت مرخصی وی تمام نشده بود به جبهه های حق علیه باطل شتافت، تا اینکه سرانجام در تاریخ 1364/05/18 در سن 20 سالگی در منطقه عملیاتی زبیدات بر اثر ترکش خمپاره به درجه رفیع شهادت نائل آمد و به آرزوی دیرینه اش رسید. شهید امیری با نثار خون خویش، به ندای ابراهیم زمان لبیک گفت، همان طوری که قبل از شهادتش اظهار داشته بود، شهادت لبیک ...
دردسرهای ازدواج پنهانی مرد متاهل
کردم به او و خانواده اش کمک کنم چرا که پدرش را از دست داده بود و خودش سرپرستی مادر و خواهر و برادرانش را به عهده داشت. رفاقت با شاگرد مغازه رفاقت من و شاگردم به جایی رسید که او و خانواده اش را به مهمانی های خانوادگی خودم دعوت می کردم و رفت و آمدهای ما هر روز بیشتر می شد. من هم به بهانه ها و مناسبت های مختلف تلاش می کردم به نوعی دست خانواده او را بگیرم تا این که روزی احسان با ...
پشت پرده نجات جان یازده ایرانی
دل فاطمه را برد و پس از شش سال انتظار، مرتضی به خواسته قلبی خود رسید. مرتضی پس از ازدواج به فاطمه گفت: جواب های منفی پی درپی شما سبب شد از عشق زمینی به عشق آسمانی برسم و در تمام عبادت های خود، خالصانه رضایت شما را از پروردگار طلب کنم. مرتضی حسین پور سه روز بعد از برگزاری مراسم عقدش دوباره راهی ماموریت شد. هشت ماه بعد در روز 23 بهمن در دوره استراحت یکی از مجروحیت های او، مراسم ازدواج آنها برگزار شد ...
حاج قاسم روی یاران خرازی حساب ویژه ای باز کرده بود
کاری که ارباباب شان در جنگ تحمیلی انجام داده بودند، در آن مقطع زمانی که ما در سوریه بودیم از گاز کلر استفاده کردند و همان طور که می دانید گاز کلر رنگ و بوی خاصی ندارد اما در قابل خاصیت خورندگی زیادی دارد، خیلی از بچه ها شیمیایی شدند و ریه های آنها درگیر شد و حالا با این عوارض دست وپنجه نرم می کنند. ایمنا: تصویر شهادت کدام یک از هم رزمانتان هنوز از جلوی چشمان تان رژه می رود؟ ...
شهید علی احمد قیطاسی: عاشق شهادتیم
! تو در این لحظه شاهد باش که ما در این زمان از جنگ برای پیروزی دین تو به حکم امام عزیز هجرت به سوی مرگ کردیم و راهی را می رویم که نه تسلیم است و نه ترک مبارزه و از مرگ هم نمی هراسیم و عاشقانه خواهان آنیم. بارالها! فرستاده تو محمد (ص) فرمود هنگامی که آخرالزمان می رسد شهادت، خوبان امت مرا گلچین می کند. خدایا! من که خوب نیستم، ولی به حق خوبانت مرا نیز جز ء آنان محسوب نما. خدایا ...
برادر کشی عباسیان و قتل امین به دست مأمون
و هر روز محاصره آن را تنگ تر کردند. تا این که در شب 25 محرم سال 198 قمری، با شکستن در های ورودی و گشودن دژ های نگهبانی، وارد بغداد شده و پس از نبردی سخت و توان فرسا، آن را به تصرف خویش درآوردند. قتل خلیفه به دست سپاهیان مأمون در سنۀ 198، محمد امین برادر مأمون را در بغداد به قتل رسانیدند و سر او را برای مأمون به خراسان فرستادند. مأمون دنیاپرست امر کرد که سر برادر را در صحن ...
سنگر علم و عمل را هیچ گاه خالی نگذارید
شهید قاسم صاعدوصال در 28 اسفندماه سال 1344 در روستای بابانظر شهرستان رزن از توابع استان همدان به دنیا آمد. پدرش محمد نبی نام داشت، پس از سپری کردن تحصیلات ابتدایی، به علت مشکلات خانوادگی ترک تحصیل کرد، اما همواره دل بی قرارش تشنه کمال و تعالی بود. در راه به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی نقشی فعالی داشت؛ پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان یکی از نیروهای مخلص در پایگاه مقاومت روستا فعالیت می ...
با تهاجم فرهنگی مقابله نمایید
شوم و دامنه داری کرده و می کنند که این اصل مسلم اسلامی را نوعی دیکتاتوری مذهبی جلوه دهند، اما کور خوانده اند. مردم غیور ما هرگز فریب این دسیسه ها را نمی خورند و همچون گذشته از جان و دل باید از ولایت فقیه پشتیبانی کنند. چون استمرار ولایت یعنی پیروزی اسلام در عرصه جهانی. 6_در نهایت از پدر و مادر خود به خاطر تشویق های مستمر رفتن به جبهه بی نهایت تشکر می کنم. اگر تشویق های آنها نبود شاید مسئله به گونه ای دیگری رقم می خورد. اگر به مقام رفیع شهادت رسیدم از خداوند بزرگ می خواهم که به پدر و مادر من صبر ایوب عطا فرماید تا بتوانند فراق مرا تحمل کنند. حیات ...
امام مهدی(عج) و سفارش نیکی به پدر (حکایت اهل راز)
. عود به زبان عربی بَدَوی، پدر پیر را می گویند؛ یعنی سفارش می کنم تو را به پدر پیرت. بعد از این سخن، آن شخص ناگهان از نظرم ناپدید شد. فهمیدم که او حضرت مهدی (ع)بود و دانستم که آن حضرت، به ترک خدمت پدرم، حتی در شب چهارشنبه راضی نیست. از این رو، دیگر به مسجد سهله نرفتم و این کار را ترک کردم. *منتهی الامال، ج 2، ص 324؛ بحار ج 53، ص 246 به نقل ازحوزه نیوز ...
حاج ذبیح و حکایت خانه طاهری ها | ماجرای معتادهای دروازه غار و دخترفراری ها
مبارزات انقلابی و حکومت نظامی برایش آستین بالا زدند. مراسم ازدواج ذبیح الله به سبک و سیاق ازدواج های آن زمان ساده و بی آلایش برگزار شد. حالا همسرش که بعد از چند دهه زندگی روبه رویش نشسته است می گوید: سال های اول زندگی، اوج تنهایی های من و بچه هایم بود. حاجی آنقدر که حواسش به مشکلات مردم محله 13 آبان و سر و سامان دادن به زندگی نیازمندان محله بود به فکر من و بچه ها نبود. من هم دلخوش بودم که لااقل دعای خیر ...
سفارش شهید خاکپور به خانواده شهدا چه بود؟
در صحرای کربلا پذیرایی نکردند. مهمان نوازی نکردند. ترا تشنه لب شهید کردند. بعد از شهادت تو سر تو را به نیزه زدند اسرا را در پشت سر هم بر نیزه شده قرار دادند. به روی شتر ها برهنه سوار کردند. اسرا را به سوی شام روانه کردند. عزیزان ببینید اینجا وقتی عزیزی شهید می شود همه در تشییع جنازه اش شرکت می کنند همه شهادت را گرامی می دارند. ولی دلها بسوزد برای زینب س برای اسرا بعد از شهادت علی اکبر ...
سیب سرخ در دستان شهید
... علاقه وافر او به جبهه رفتن باعث شد تا با اصرار، رضایت مادر را بگیرد. زمانی که در سوم راهنمایی تحصیل می کرد عازم منطقه شد. به خاطر نبرد با دشمنان اسلام و ایران به مدت سه ماه به مرخصی نیامد تا این که امتحان های خردادماه دانش آموزان آغاز شد. قربان آمد و بعد از پایان سال تحصیلی و اخذ مدرک سوم راهنمایی برای سال اول دبیرستان ثبت نام کرد و دوباره عازم منطقه شد. او ...
لباس رزمی که برای شهادت پوشیده شد
رشیدایی مادر شهید سید مهدی حسینی در گفت وگو با خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس ، اظهار داشت: پسرم در سپاه خدمت می کرد و زمانی هم که این لباس را پوشید، من به او گفتم: این لباس را می پوشی، خیلی سخت است. گفت: می دانم. من خیلی برای زمانی که شهید شود و از اینکه اتفاقی برای او بیافتد، ناراحت بودم، اما او گفت که این لباسی که من می پوشم، یعنی شهادت و سال 1386 به شهادت رسید. ...
معرفی شخصیت/ شهیدی که نحوه به شهادت رسیدنش را پیش بینی کرد
امیدوارم مرا ببخشی به امید دیدار در روز محشر. منبع: نوید شاهد (پایگاه اطلاع رسانی فرهنگ ایثار و شهادت) پایان پیام/ 50 ضمیمه : کلید واژه ها: محمد تقی پکوک | معرفی شخصیت | شهید |
مهرِ بانوی بختیاری پناه کودکان زاگرس شد
خودشان نبود مهربان بودن و یتیم نواز بودن... فکرش بی اختیار پَر می کشد به آن روز هایی که در خانه پدرش عباس قلی خان بختیاری و در کنار برادرش حاج سلطان علی شهاب السلطنه بختیاری بود، همان روز هایی که دَر خانه شان باز بود به روی همه، انگار بعضی چیز ها در خون و جانشان بود دست خودشان نبود مهربان بودن، یتیم نواز بودن به قول اطرافیان سفره دار بودن... هم زمان با آغاز جوانی و بهار زندگی ...
وحدت سرزمینی و انسجام ملی ریشه دار ایران، مرهون زحمات صفویان است
و خط را خوش می نوشت و در ترسل و انشاء، نثری شیرین و اسلوبی مرصّع داشت (کاسمی، همان، ص 503). پس از چند سال تحصیل، به وطن مراجعت کرد و پس از وفات پدرش، حاج میرزا موسی آقا در جای او با لقب ثقه الاسلام نشست. وی در ادبیات فارسی و عربی استاد بود. از نشانه های این استادی وی ترجمۀ بَث الشکوی اثر عبدالجبار عُتبی است. بث الشکوی قسمت سوم از تاریخ یمینی است که تا آن زمان ترجمه نشده بود. این ترجمه برحسب توصیۀ ...
نقش امام سجاد(ع) در زنده نگهداشتن قیام عاشورا/ سیره امام سجاد(ع) در کلام آیت الله بهجت +بسته عزاداری
از عمر شریفش 23 سال می گذشت. فرزند ایشان، امام محمد باقر علیه السلام که امام سجاد علیه السلام از کربلا تا شهادت همراه پدر بود، سه یا چهار ساله بود. امام زین العابدین در آن هنگام به سبب بیماری در جهاد شرکت نکرد و خداوند او را برای هدایت مسلمانان نگه داشت و نسل رسول الله صلی الله علیه وآله از فاطمه علیها السلام در ذریه امام حسین علیه السلام به امام سجاد علیه السلام و اولاد او منحصر گردید. ...
روزی که نامه محمد را با شوق می خواندیم او شهید شد ه بود
پدر و مادرم در میان گذاشت که مخالفتی نکردند و راضی شدند به جبهه برود. بعد از جلب رضایت پدر و مادرم حدود سه دوره آموزش را سپری کرد. محمد دوره های آموزش نظامی را در بسیج سپری کرده بود. بعد از آن بود که تصمیم گرفت به جبهه برود و بر تصمیمش مصمم بود. برادرتان چند بار به جبهه های جنگ اعزام شدند؟ بار اول از پادگان الغدیر اصفهان اعزام شد و حدود یک ماه در جبهه بود که از ناحیه دست راست ترکش خورد و ...
پسر دریا به خانه پدری رسید
ایستاده و از دور پسرش را که از سکوی حائل میان قسمت آقایان و خانم ها بالا رفته و خیال پایین آمدن هم ندارد، تماشا می کند. به حساب روز و ماه، 8 ماه تماشای جگرگوشه اش را از روزگار طلب دارد. از حال و هوایش که می پرسم، لبخندبرلب می گوید: خیلی خوشحالم که بعد از 15 سال خدمت در نیروی دریایی، بالاخره توفیق نصیب مان شد به دیدار آقا بیاییم. وقتی در ماموریت دور دنیا بودیم، به فرماندهان پیشنهاد داده بودیم در برگشت ...