سفرهای الیزابت پایتخت تمامی ندارد!
سایر منابع:
سایر خبرها
فاتحه وسط فوتبال تا فرو بردن سر اسرا در فاضلاب
ها هلی برن کرده اند. (هلی برن به این معنا بود که دشمن نیروهایش را پشت سر نیروهای ما پیاده می کند). جایی که اقامت داشتیم سومار بود و پشت تپه های کوهستانی آن می توانستیم پنهان شویم و ما آنجا پناه گرفتیم که همان لحظه سرگرد سیاح نژاد گفت: دشمن چهار یا پنج کیلومتر عقب تر هلی برد است و باید برویم آنجا ماهم رفتیم تا رسیدیم به شهر سومار که در آن روز یعنی 31تیرماه 1367 گرما وحشتناک بود شاید مثل ...
شکار رانندگان خودروهای شیشه دودی
دوباره زن بگیرم و نیاز به پول دارم، گفت تو هم تازه از زندان آمده ای و دستت خالی است، در تهران پولدار زیاد است و در خانه هایشان پول، طلا و دلار زیادی دارند. من هم که بیکار بودم چون عاشق دختر عمویم بودم برای زندگی ام پول نیاز داشتم به همین خاطر وسوسه شدم. نقشه تان چه بود؟ حمید گفت دو تا اسلحه بگیریم. دو تا کلت کمری گرفت و نزدیک 25 میلیون تومان دادیم. می گفت می رویم داخل خانه های ...
زن تنها تسلیم وسوسه نیت شوم مردان شیطانی در خودرویش شد
به گزارش رکنا، خلاصه از همان سن نوجوانی برای تامین مخارج زندگی وارد بازار کار شدم و با درآمد اندکی که از فروشندگی در یک مغازه به دست می آوردم، برادر و خواهرم را سروسامان دادم و آن ها را به خانه بخت فرستادم. حالا دیگر 26 بهار از عمرم گذشته بود که روزی در خانه خواهرم با یکی از همسایگان آن ها آشنا شدم. عاطفه خانم که مرا در همان برخورد اول زنی با غیرت می خواند، چند روز بعد به ام آمد تا نظر ...
ماجرای قتل سریالی در کردستان / این قاتلان به شکار راننده خودروها می رفتند
...> نقشه سرقت مسلحانه از صاحب مزرعه را چه کسی کشید؟ من کشیدم. چون چند سال قبل در آنجا زمین اجاره کرده و سیب زمینی کاشته بودم. صاحب مزرعه را می شناختم و می دانستم پولدار است. با ماشین تیبای مقتول چهارم رفتیم که از او پول و دلار سرقت کنیم که آنجا هم چیزی دستگیرمان نشد جز 2جنایت. در واقع من به خاطر هیچ مرتکب این قتل ها شدم. اگر دستگیر نمی شدید باز هم قتل هایتان ادامه پیدا می کرد ...
دعوا بر سر آزاده آملی/ اشک هایی که شهادت محسن را خبر داد
... چرا محسن نیامد؟ لحظات اول دیدار و در آغوش کشیدن آن ها چه لذتی داشت. نگاهم روی آن ها ماند. من سه برادر داشتم. این دو که از من بزرگ تر بودند و دیگری که از من کوچک تر بود. پرسیدم: محسن کجاست؟ تا آن زمان نمی دانستم ایشان شهید شده است. نمی دانم چرا این را از او پرسیدم انگار دلم از چیزی خبر می داد. چون هنوز پدر و مادرم هم نیامده بودند. اما مُصر به دانستن این شده بودم که محسن کجاست ...
هواشناسی در باره شدید ترین باران قرن کشور توضیح داد
لو برویم را نداشتیم. نقشه سرقت مسلحانه از صاحب مزرعه را چه کسی کشید؟ من کشیدم. چون چند سال قبل در آنجا زمین اجاره کرده و سیب زمینی کاشته بودم. صاحب مزرعه را می شناختم و می دانستم پولدار است. با ماشین تیبای مقتول چهارم رفتیم که از او پول و دلار سرقت کنیم که آنجا هم چیزی دستگیرمان نشد جز 2 جنایت. درواقع من به خاطر هیچ مرتکب این قتل ها شدم. اگر دستگیر نمی شدید باز هم ...
چهار بار تا مرز شهادت در اسارت رفتم/ مشکل جامعه ایثارگری اشتغال فرزندانشان است/ کاش کاری کنند این حجم از ...
شدم و دوسال و نیم در اسارت بودم و در تک عراق در جزیره مجنون چهارم تیرماه 1367 اتفاق افتاد و ما در اسارت دشمن بودیم تا سال 1369 که به ایران برگشتیم. (در این حین باید برای پرسیدن تمام سوالاتم چندبار تکرار می کردم وگرنه متوجه نمی شد و این ناراحتیم را چندین برابر می کرد و حالم را دگرگون کرده بود. چقدر سختی کشیده اند مگر می شود خبرنگاران حسشان را در نوشتشان دخیل نکنند باید همه آن روز اینجا ...
جان اونسوی: مربیان ایرانی با اصول اولیه شنا کاملا آشنا بودند/ ایران بسیار شگفت انگیز است
تمرینی شناگران خود در استخر اجرا کنند، مطمئناً این دوره برای آنان باید مفید باشد. مربی بین المللی فدراسیون ورزش های آبی جهان در پایان ضمن ابراز رضایت از سفر خود به ایران گفت: همه میدانیم رسانه ها درباره ایران چه میگویند اما من باسفر به این کشور متوجه شدم اصلا اینطور نیست و این کشور بسیار شگفت انگیز است. در شهر تهران همه جیز زیباست و همه چیز به معنای واقعی کلمه خیلی راحت است . غذاهای ایران بسیار عالی هستندو اگر با گرما سازگار باشید جای بسیار خوبی است . انتهای پیام ...
روایت ایمان هایی که نشکست
ز برادران همکاری کردند این دفتر را تکثیر کردند. در آن اردوگاه 5، 6 سوله بود که به آن ها قفس می گفتند. بعد از اینکه این دفاتر احکام آماده شد باید آن ها را به سوله های دیگر می فرستادیم. اشخاصی که از دیگر سوله ها به ما سر می زدند، به وسیله آن ها این دفاتر را به سوله های دیگر می فرستادیم. آن ها را می خواندند و دوباره به من بازمی گرداندند. اگر عراقی ها این ها را از من می گرفتند خدا می داند چقدر شکنجه می شد ...
گری، برای همیشه؛ مصاحبه ی مفصل فرانس فوتبال با گری لینه کر
...، سفر یک انگلیسی به خارج از کشور برای فوتبال و زندگی اتفاق متعارفی نبود. فقط چند نفر؛ کوین کیگان به هامبورگ رفته بود، ترور فرانسیس در سمپدوریا، مارک هاتلی در میلان و چند بازیکن دیگر. یک ایراد بزرگ این بود که بازی های سایر لیگ ها از تلویزیون پخش نمی شد و وقتی انگلیس را ترک می کردی، طرفداران ردِ تو را گم می کردند. در زمین بازی هم من یک چالش بزرگ داشتم و آن بازی با تاکتیک متداول تیم های ...
تمام سرمایه اش یک پیراهن بود
گروه جامعه؛ نعیمه جاویدی: توی بهشت زهرا(س) بوی مرگ پیچیده، چند فوتی را لااله الاالله گویان، تشییع می کنند. همهمه و شتاب برای تدفین اموات در قطعه های جدید، مثل تازیانه یک دسته موی لَخت و بلند، محکم می خورد به وجودت؛ تند و تیز درست مثل آفتاب پیش از صلاة ظهر یک روز تابستانی که مغزت را داغ کرده. به خودت باشد، هرچه زودتر می روی تا این شتاب گرما و ماتم را کمتر ببینی اما هزار بار پشت سر هم ...
متن کامل حرفهای منصوریان در پرحاشیه ترین نشست هفته
را زیر سوال نمی برد. وقتی من خودم آنجا بودم هم فوق ستاره ای به نام طالب داشتم که 7 گل بدون پنالتی زد و سال قبلش 10 گل زده بود با 7 پنالتی. منکر گل زیباش نمی شوم ولی حس میکنم توپ به دست بازیکن عراقی صنعت نفت خورد. * تا VAR نیاید، کمکی به هیچ کس نمی شود به بیژن حیدری هم تبریک گفتم، چون توپی که به پایش خورد نظرش را تغییر داد و گل را مردود اعلام کرد که کاملاً درست بود. گاهی اتفاقاتی ...
منصوریان: خیلی خوب فوتبال بازی کردیم
بروم و به آنها دست تکان بدهم، اما از دست شان ناراحت شدم. طالب (ریکانی) و تیمش می دانند چقدر آنجا زحمت کشیدم و چقدر خوب کنار مردم آبادان زندگی کردم. متأسفانه یک بدعت بد در خوزستان گذاشته شد. من قبل از بازی به رختکن صنعت نفت رفتم، چون آنها را تیم سابق خودم می دانم. سرمربی تیم فوتبال فولاد خوزستان خاطر نشان کرد: در مورد تیم خودم باید بگویم خیلی زحمت کشیدیم. 70 دقیقه با 10 یار بازی کردیم ...
منصوریان: به هواداران صنعت نفت آبادان تبریک نمی گویم
به گزارش وانانیوز، وی افزود: از دست آنها خیلی ناراحت هستم. توهینی که به من کردند خستگی دو سال قبل در تنم باقی ماند. حتی بعد از بازی می خواستم به سمت جایگاه هواداران صنعت نفت بروم و به آنها دست تکان بدهم، اما از دست شان ناراحت شدم. طالب (ریکانی) و تیمش می دانند چقدر آنجا زحمت کشیدم و چقدر خوب کنار مردم آبادان زندگی کردم. متأسفانه یک بدعت بد در خوزستان گذاشته شد. من قبل از بازی به رختکن صنعت نفت رفتم، چون آنها را تیم سابق خودم می دانم. سرمربی تیم فوتبال فولاد خوزستان خاطر نشان کرد: در مورد تیم خودم باید بگ ...
کتاب خواندن به تقویت اراده کمک می کند
جدی خواندن شعر را شروع کردم، به شدت عاشق شعر بودم. گاهی اگر کاری را برای کسی انجام می دادم در مقابل خواهش می کردم برایم کتاب تهیه کند. وی بیان کرد: من در مسیر ادبیات سعی کردم پیشرفت کنم، در شب شعرها شرکت می کردم و دوست داشتم شاعری بلندآوازه شوم. گاهی چون در مسیر حرکتم اطلاعات کافی نداشتم بی حوصله می شدم، اما سعی می کردم با وجود خستگی زیاد حداقل چند صفحه کتاب بخوانم. فیاضی اظهار ...
بازگشت قاتل سریالی پس از بخشودگی 40 سال زندان او!
اعتراف کردند. اعتراف به قتل های سریالی بعد از اعتراف های اولیه متهمان، بازپرس شعبه اول بازپرسی دادسرای شهرستان قروه با صدور نیابت، پرونده را به شعبه سوم دادسرای امور جنایی پایتخت ارجاع داد و روز گذشته دو متهم مقابل بازپرس مهدی براعه مورد تحقیق بیشتر قرار گرفتند. علی در جریان بازجویی ها گفت: من چند سال قبل با همدستی برادرم مرتکب قتل شده بودم که در جریان پرونده، برادرم محکوم به قصاص ...
گلوله باران مردی در پاکدشت / مجرم پولدار برای پرداخت دیه بهانه می تراشد !
بیمارستان بستری و بعد از بهبود نسبی مرخص شد. کامران به ماموران گفت: در پاکدشت مشغول خالی کردن بار بودم که یک دفعه به من حمله شد. پشت سر هم به من می کردند و ناگهان بیهوش شدم. وقتی به هوش آمدم در بیمارستان بودم. اصلاً متوجه نشدم چه کسی این کار را کرد. او درباره اینکه به کسی مظنون است یا خیر گفت: من مدتی قبل با یکی از دوستانم به نام پژمان مشکل داشتم و او چند باری مرا تهدید کرده بود ...
خدا را شکر که اسارت کشیدم/ وقتی فهمیدم مادرم زنده است، آرام شدم!
رفتم و اصلاً حالم خوب شده بود. مریضی که هیچ! مگر کسی دیگر خوابش می برد؟ خواب به چشم مان نمی آمد... شب که خبر اعلام شد، در آسایشگاه باز شد و بعد از سال ها آسمان را در شب می دیدیم! دلمان برای آسمان تاریک هم تنگ شده بود... اینکه قرار بود آزاد شویم، نگرانی در دل هایمان انداخته بود که اگر آزاد شویم، روح و ایمان خود را در دنیا سالم نگه می داریم؟ ارتباطمان با خدا همچنان پابرجا باقی می ...
واکنش بازیکن پرسپولیس به مصدومیتش / قوی تر از قبل برمی گردم
بازی کردم و تمام فکر و ذکرم فوتبال بود و اینطور نبود که در یک لحظه و با یک اتفاق خاص به فوتبال علاقه مند شوم. * بازیکن موردعلاقه ات در بین ستارگان سابق پرسپولیس چه کسی بود؟ تمام بازیکنان پرسپولیس در همه ادوار اسطوره بودند و به قدری زیاد هستند که واقعا نمی توانم از یک نفر اسم ببرم. * تو سال گذشته هم در تیم ملی جوانان حضور داشتی. چقدر امیدوار هستی که بعد از مصدومیت حضورت ...
شکنجه برای زیارت!
له شدم. فتحعلی تا زمانی که با هم در اسارت به سر می بردیم به من می گفت؛ آقا سید، ببخشیدها، من باعث شدم شما به جای من کتک بخوری. من هم در جوابش می گفتم: اشکالی ندارد من می خواستم به جای تو فدا شوم. عدنان وحشی رام شد در شب اول اسرا را وارد اردوگاهی می کردند که به تونل وحشت معروف بود، شکنجه گر عراقی چنان با باتوم به کمر اسرا می زد که کمر کاملا خم می شد. آیا اصلا می توانید تصور کنید که ...
امینی: من را گول زدند و به اسپانیا بردند
این تیم پیوستی؟ بله. من در هفته سوم اول بازی خود را برای خوجند انجام دادم و خدا را شکر که توانستم در تیم هفته هم قرار بگیرم. لیگ آسیا هم از 22 آگوست یعنی تقریبا 12 روز دیگر آغاز می شود. *پس با این وصف پایان مسابقات لیگ تاجیکستان با نیم فصل لیگ برتر ایران یکی می شود و اگر پیشنهاد قابل توجهی داشته باشی امکان بازگشت داری؟ بله بازیکن آزاد می شوم و می توانم برگردم. همانطور که ...
برترین های کنکور| می خواهم با یک نوآوری به پیشرفت کشور کمک کنم
زهرا عارفی مسکونی رتبه 6 آزمون سراسری 1402 در گروه آزمایشی علوم انسانی در گفت و گو با خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاری فارس گفت: خوشحال شدم و می توانستم تصور کنم که رتبه برتر شوم، داشتم در تلگرام کانال ها را می دیدم که خبر اعلام نتایج را دیدم. وی افزود: فقط در یک کلاس جمع بندی شرکت کردم و برای آزمودن خودم در آزمون های آزمایشی شرکت کردم، هنوز برای انتخاب رشته تصمیمی نگرفتم ولی مدیریت، حقوق و ادبیات را دوست دارم و یک نوآوری و خلاقیت را به وجود آورم و به پیشرفت کشور کمک کنم. وی ادامه داد: چون هنوز انتخاب رشته نکرده ام نمی توانم به درستی پیش بینی کنم. پایان پیام/ ...
سرنوشت دختری که محجبه ها را مسخره می کرد!
ای که در پایگاه بود از من دعوت کرد که با بسیج بروم و آن روز کمک شان کنم. نمی دانم چرا اما قبول کردم اما همان جا بود که همه چیز برای من تغییر کرد. تا آن روز شناخت درستی از امام زمان عج نداشتم. سرکلاس هم اصلا به درس دینی گوش نمی دادم. خوشم نمی آمد. اما همان چند خطی را هم که می دانستم از برکت مدرسه بود. در این حد می دانستم که امام آخر هستند و یک روز قرار است بیاید اما فقط مذهبی ها منتظرش هستند و ما ...
امین زندگانی: قرار نبود بازیگر شوم!
صباغ زاده درست باشد. او چند روز پیش در فرهنگ سرای ارسباران به من گفتند مگر ما چند بازیگر داریم که هم بتوانند در کار تاریخی دیالوگ بگویند و هم سوارکاری و شمشیربازی بدانند. شاید هم دلیلش این است که اولین کار تاریخی من با آقای میرباقری بود که خروجی خوبی برای من بود اولین کار تصویری ای که از شما در ذهن دارم سریال وکلای جوان است. همین کار اول تصویری تان نبود؟ زندگانی: در کار تصویر بله. البته ...
مصاحبه عجیب با کیلین مورفی/ اوپنهایمر ساده لوح است!
...، چون من یک نوازنده ناامید هستم! هنوز هم نمی خواهید موسیقی های خودتان را منتشر کنید؟ نه، اصلا. قبلا گفته بودید که دوست دارید بعد از هر پروژه شش ماه استراحت کنید، هنوز هم همینطوره؟ بله قطعا، ایدئال من همینه، من عاشق کار نکردن هستم، دلم می خواهد بین مردم باشم و فقط تماشایشان کنم. بازهم با نولان کار می کنید؟ قطعا همینطوره، همیشه در ...
سقوط مرگبار معشوقه زن خیانتکار از بالکن خانه؛ راز رابطه شیطانی فاش شد!
؟ اصلاً غلط کرده شماره منو خواسته. گفت وا چقدر حساسی؟ این کار تا چند وقت ادامه داشت تا اینکه مرجان بهم زنگ زد گفت بیا خونمون. رفتم خونشون وارد که شدم دیدم سینا هم نشسته خواستم وارد اتاق نشوم اما مرجان با اصرار منو برد داخل گفت کاری با تو نداره اومده مهمونی. چند لحظه بعدم میره. سینا تو اون فاصله ای که اونجا بودم چند تا سوال ازم پرسید اسمت چیه چند سالته؟ با مرجان خانم دوستی؟ معلومه خیلی با هم خوبین ...
زن صیغه ای: می خواستم از خودکشی منصرفش کنم، آتشش زدم...
بود به صورت سرپایی تحت درمان قرار گرفت. و بعد از بهبودی نسبی در مقابل مأموران قرار گرفت و در تشریح ماجرا گفت: 10 سال قبل من به عقد موقت شهرام درآمدم، اما او مدتی بود که افسردگی داشت و می خواست خودکشی کند. از آنجایی که به او علاقه زیادی داشتم روز حادثه وقتی دیدم می خواهد خودکشی کند. من هم با تهیه بنزین و پاشیدن آن در همه جای خانه می خواستم به او عشقم را ثابت کنم. و به شهرام بفهمانم که اگر ...
انگار گلزار و رشیدپور، هووی آقای مجری هستند!
همه خامی دیگر پذیرفتنی نیست. شهبازی همچنین آدم را یاد مهدی نصیری کیهان -نه مهدی نصیری منتقد امروز- هم می اندازد که به چهره خاتمی و سروش پنجه می کشید و حالا سخت پشیمان است. دکتر مرتضی ثاقب فر نویسنده و مترجم برجسته فقید در مصاحبه ای گفته بود همکاری او با مجله نگاه نو به خاطر مقاله مهدی نصیری در کیهان با تیتر این درد را باید به کجا برد؟ قطع شد . چون به دکتر محمد تقی بانکی تاخت و او هم با ...
برای کور کردنت حلالم کن!
چشمش نابیناست. آمدم برگردم احمد را صدا کنم متوجه شدم چند نفر دیگر از برادران اسیر برای کمک کردن به من و همچنین برای دور کردن دو سرباز عراقی پشت سرم ایستاده اند. سرانجام احمد با اصرار بچه ها پشت پنجره آمد و به مقداد سلام کرد و گفت: با من چه کار داری؟ مقداد با سرافکندگی و شرمندگی گفت: بالاخره روزهای آخر اسارت رسید و تو داری آزاد میشی. ازت می خوام منو ببخشی. من مأمور بودم و معذور و ...