سایر منابع:
سایر خبرها
چهره زشت دل و روده باز کیسه های زباله در شهر | یک پاکبان : روزی 20 بار اطراف مخزن را تمیز می کنم اما...
می دن اما خب باز همون کار رو انجام میدن. دردسر ما بیشتر موقع روز هست که تمام آشغال ها رو اطراف مخزن ها خالی می کنند. بهم ریختگی مخازن شهر از سوی زباله گردها در سال های اخیر شدت یافته است، موضوعی که حسن زاده هم آن را تأیید می کند و می گوید: والا این یه سال اخیر خیلی زیاد شده، ما قبلا هم با زباله گردها درگیر بودیم اما الان چند ماهه که هم تعدادشون بیشتر شده، هم مدلشون اینجوری شده که تمام ...
اعترافات تکان دهنده عامل 3 جنایت
جوان 35 ساله ای که مرتکب 3 قتل هولناک در مشهد شده است، هنگام بازسازی صحنه های جنایت، درحالی با اعترافات تکان دهنده خود ابعاد دیگری از قتل های بی رحمانه را فاش کرد که تعداد زیادی از اهالی خواجه ربیع مشهد خواستار اجرای احکام قضایی در ملاءعام شدند تا درس عبرتی برای دیگران باشد.
تضعیف انتخابات مانع تحول در کشور می شود
خاصی است که حضرت آقا خودشان یازده ماه مانده به انتخابات، بحث انتخابات را شروع کردند. وی ادامه داد: اهمیت انتخابات پیش رو جدی است. فتنه 1401 یک فتنه سهمگینی بود که پس از پیروزی انقلاب چنین فتنه ای نداشتیم. انواع فتنه ها را داشتیم اما این فتنه، ترکیبی و همه جانبه بود و دشمن همه دارایی، آبرو، اعوان انصار و امکانات خود را به میدان آورده بود و چند ماه پشت هم فضای کشور را ملتهب نگهداشته بود ...
خلاصه داستان قسمت 89 سریال ترکی زغال اخته
به خاطر کدورتها این کار عقب افتاده گفتم بیام تو گوش بچه اذان بگم و اسمشو صدا بزنم آنها قبول میکنن و عبداله خان رسم و رسومات را پیش میبره سپس از اونجا میره. پنبه بهش زنگ میزنه واسه چی صبح زود رفته عبدالله خان میگه خونه آذرخش خانم اومده که پنبه عصبی میشه و میگه با این کارت منو کوچیک کردی که تنهایی رفتی! بعد از کمی بحث کردن پنبه حاضر میشه و میره خونه آذرخش. دوعا بهم ریخته و با سردی باهاش رفتار میکنه و ...
شهید رضی دست مقاومت را پر کرد
چشم به سید اشاره می کند. من بی آنکه حالیم شود منظورش چیست رو به سید می کنم و می پرسم نه حاج آقا شما بگو ... مته می خورد؟! سید اما همان طور که استکان مته را سر می کشد از ته دل می خندد و خجالتش می ماند برای من. پرده دوم چند سال بعد ساعت چهار صبح است و سر موضوعی روی پلکان پرواز دمشق-تهران از کوره در می روم و با یکی از نیروهای تشریفات به کل کل می افتیم. می گوید دستور سید است. بی آنکه بدانم ...
فیلم / گوگوش از دست پسرش لب به جان شد ! / پسرم همه را اذیت می کند !
گوگوش گفت: چرا کثافت کاریتو سر من و فرزندت می اندازی ! برو خجالت بکش. او در ادامه مدعی می شود گوگوش همش دنبال کشیدن کوکائین است و زمانی که بچش کامبیز زنگ می زد ببیندش ، می گفت با وکیلم یا مدیر برنامم صحبت کن. خطاب به گوگوش می گوید ، تو پنج سال است بچتو ندیدی و نوه هاتو فقط دو دفعه در این پنج سال دیدی ! چی داری میگی زن حسابی ! قربانی به گوگوش می گوید تمام ثروت بچه ی من رو دادی به این و اون ! و دادی به آقا منظور؛ رها اعتمادی که خودش موادکش و مواد فروش است و تو را نگه داشتند. کدخبر: 958798 1402/10/07 21:30:00 لینک کپی شد میترا خرسند ...
از ام البنین ها بپرسید چرا هنوز شهید می آورند...
فقط برای این زندگی می کردم که اثر و نشانی از او پیدا کنم. اینطور برایت بگویم، شده بودم مثل درویش های بیابانی؛ صبح زود از خانه بیرون می زدم و می رفتم معراج شهدا و آنجا بین پیکر شهدا، دنبال علی می گشتم. اما کار به اینجا ختم نمی شد. بعدش می رفتم هلال احمر و عکس های اسرا را زیر و رو می کردم، به امید پیدا کردن یک چهره آشنا. حتی خیلی از پادرگان ها را هم زیر پا گذاشتم. اما هیچ اثری از علی من نبود. ...
روایت ماجرای اتوبوس 24 عِین 239 مردم خوزستان برای دیدار با رهبر انقلاب/خانم طلبه سفره ای انداخت که از ...
بیارید اما نه چون این کار رو کردید یا اون کار رو؛ من می خوام خودتون رو ببینم، همین. همون خود معمولی تون که گاهی خودتون هم دوستش ندارید و برای ما عزیزه بابا جان! خنده ام می گیرد از کار روزگار! از اینکه همه دنبال کله گنده هایند و شما سنگ معمولی ها را به سینه می زنید. همان معمولی هایی که بعد از راه آهن بلند اندیمشکِ بغل گرفته در آغوش سبز خزه ها، در دبیرستان کار و دانشِ شهدا نگه داشتیم تا سوار شوند. ...
زیباترین اشعار شهریار
به هر شهر و شهریار تو بودم☆☆✿☆☆ ← اشعار شهریار → حراج عشق چو بستی در بروی من به کوی صبر رو کردم چو درمانم نبخشیدی به درد خویش خو کردم چرا رو در تو آرم من که خود را گم کنم در تو به خود باز آمدم نقش تو در خود جستجو کردم خیالت ساده دل تر بود و با ما از تو یک رو تر من اینها هر دو با آئینه دل روبرو کردم فشردم با همه مستی ...
حرفهای عجیب جوانی که برای دوهزار دلار دستمزد، با تزریق زهر مار، دست به قتل زد
. با دکتر چه مشکلی داشتند؟ نمی دانم، من نپرسیدم اما فکر می کنم یک چک از دکتر داشتند که چندین میلیارد بود. ظاهراً چند ماشین خریداری کرده بود که پولش را نداده بود، اما مطمئن نیستم. در شیراز مقابل مدرسه دخترانه ای ایستاده بودیم که پلیس به موتورمان که 10 میلیون تومان خریده بودیم، شک کرد. من هم گاز اشک آور داشتم و درنهایت دستگیر شدیم. عذاب وجدان داشتی؟ زمانی که مقتول دستم را موقع تزریق سم گرفت، یک لحظه باهم چشم در چشم شدیم. یکبار او را دیدم اما هزاران بار بعد از آن کابوس دیده ام. به قدری حالم بعد از آن روز کذایی بد بود که به دارو رو آوردم ...
پلیسی که مأمور خرید انسولین پیرزن 80 ساله شد (فیلم)
می کنند پلیس بودن مثل فیلم هاست؛ مثل هشدار برای کبری11... هم کتک خورده ام و هم زخمی شده ام. یک بار وقتی به ماموریت می رفتم خودرویی به موتورم زد و فرار کرد. سه روز و نیم بیهوش بودم. کتف سمت چپم، گردنم، پایم، همه مصدوم و زخمی شد. ازاقا مجتبی می پرسم اگر زمان به عقب برگردد باز هم پلیس می شوی؟ سرش را بالا می آورد و می گوید: با افتخار برمی گردم و پلیس می شوم، اما این بار از افسری ...
به یاد سید رضی موسوی، خدمتگزار ارشد جبهه مقاومت روایتی از یک دیدار
بود در ذهن آنها. می فرمودند، بهترین لحظات عمر من همان سه سالی بود که به عنوان محافظ آقا مشغول کار بودم و باز حسرت آن روزها را داشتند. ارادت عجیبی به حاج قاسم داشت. نه از این رو که او اینک شهید شاخص جبهه مقاومت است و ابراز احترام به حاج قاسم، احترام می آفریند؛ بلکه شیفته دقت های مدیریتی حاج قاسم و تواضع و اقتدار هماهنگ وی با نیروها بود. در حین صحبت هایی که روی میز ناهار رد و ...
سیدرضی چشم امید جبهه مقاومت / مجاهدی که هزاران رهرو دارد
شهادت پیدا کرد. پیکر مطهر شهید روز گذشته 5 دی ماه در حرمین شریفین حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س) طواف داده شده و امروز در نجف و کربلا زیارت ایشان تکمیل می شود و به سرزمین مادری بازمی گردد. وی درخصوص نحوه آشنایی با شهید سیدرضی توضیح داد: آشنایی بنده با این شهید والامقام به زمان اعزام به لبنان در سال 1982 میلادی بازمی گردد که هر دو به شامات اعزام شدیم؛ شهید سیدرضی از زنجان و من هم از اصفهان ...
حاج قاسم گفته بود حاجی در یمن شهید می شود/ مخالف سرسخت بند پ
ه اش درباره اش گفته بود: این تیر من را در قبر نجات می دهد... شش سال زندگی زیر بمباران سال 66 بعد از اینکه حاج حسن چند بار به ماموریت هایی در لبنان فرستاده می شود تا به نیروهای مقاومت آموزش بدهد، بالاخره دست زن و بچه ها می گیرد و همه با هم برای زندگی به بعلبک لبنان می روند؛ زمانی که محمدحسین فرزند اول شان یک سال و نیم سن داشت و فاطمه نوزادی دو سه روزه بود: حاجی قبلاً چند بار ...
سردار بلندپایه سپاه در لیست ترور موساد /یادداشتی که سردار رضی موسوی شب قبل از شهادت سردار سلیمانی روی ...
؛ رفتم و 2 روز توفیق حضور در خانه آنها را داشتم. وی ادامه داد: شهید سردار موسوی بسیار اخلاق مدار و باایمان بود و از دوره جوانی برای دفاع از وطن وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد. وی اضافه کرد: شهید عضو سپاه پاسداران زنجان بود و در هشت سال جنگ تحمیلی نقش آفرینی کرد. سپس همراه شهید احمد متوسلیان راهی لبنان شد و بعد از آن به واسطه توانایی هایی که داشت، در سپاه قدس به عنوان مستشار ...
گروکشی مادرانه
شاید وقتی خاک را رویش می ریختند، هنوز نفس می کشیده است. دورتادور اتاق روی قالی خوش نقش، علاوه بر خواهران و برادران شهید، مسئولان بنیاد شهید هم نشسته بودند. تابوت را داخل آوردند. توی معراج شهدا با پسرش حسابی خلوت کرده بود. وقت وداع بود. گفت: وقتی محمدرضا رو باردار بودم، پشت دار قالی می نشستم و صبح تا غروب قالی می بافتم. همین قالی زیرپاتونم خودم بافتم. انگشت لرزانش را ...
بنویسید مرا، شهر مرا خشت به خشت
آبی و راست و چپ و اصولگرا و اصلاح طلب نداشتیم. داشتیم ولی این همه بروز و ظهور نداشت. این همه پر رنگ نبود. ما زخمی بودیم و از همه ایران آغوش می رسید. ما تلخ بودیم و از کوچه کوچه ایران شکر می بارید بر سرمان. چند روز پیش دوستی زنگ زد و دعوتم کرد به حضور در پشت صحنه فیلمی و هرچه گفتم ذهنیتی بده که قرار است چه ببینم نگفت. نشستم توی ماشین و توی گوشی بودم و چشم وا کردم روی باند فرودگاه بودم. سیاهی ...
خلاصه داستان قسمت 322 سریال ترکی خواهران و برادران
صفحه اقتصاد - سریال ترکی خواهران و برادران روزهای یکشنبه، سه شنبه و جمعه ساعت 21 از شبکه جم سریز و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود. در قسمت 322 سریال ترکی خواهران و برادران چه گذشت؟ بچه ها به خانه برگشتن و تو حیاط ختنه اورهان نشستن و اورهان گلگی میکنه که چرا به من خبر ندادین آیبیکه و عمر میگه انقدر همه چیز سریع اتفاق افتاد اصلا نفهمیدیم چیشد. شنگول ...
# پرسه در فضای مجازی
قاسم بیشتر می موندم! ظاهراً حاج قاسم هم دلش تنگ شده بود و دستش رو گرفت و بُرد... شخصیت قاطع سیدرضی مرتضی غرقی: شهید سیدرضی را یک بار در سوریه دیده بودم، وقتی برای مصاحبه با رمضان عبدالله به دمشق رفته بودم، دوربین هایمان در فرودگاه توقیف شده بود، او آمد و با قاطعیت آنها را آزاد کرد. شخصیت و قاطعیت اش به گونه ای بود که نظامیان سوریه هم روی او حساب می کردند، روحش شاد. ...
زلاتان و ماجرای انصراف از حضور در ناپولی به خاطر اخراج آنچلوتی/ برگرفته از کتاب آدرنالین
نمی تواند با چنین کارهایی به من و تیم ثبات بدهد. بعد از آن متوجه می شوم که مربی جدید، رینو گتوزو، حتی با وجود دوستی ای که داریم به نوع دیگری از مهاجم مرکزی برای سیستم 3-3-4 خود نیاز دارد. بی خیال همه چیز شدم . چند روز بعد با مینو تماس گرفتم و پرسیدم : کی بیشتر از همه بهم نیاز داره؟ کدوم تیم تو شرایط بدتریه؟ من دنبال قرارداد نبودم، دنبال یک چالش بودم. میلان دیروز تو ...
حاج قاسم گفت هیچ کس به سید رضی دست نمی زند
: وقتی می خواستند شهید رضی را به یک منطقه دیگر ببرند، حاج قاسم گفته بود که تا وقتی من اینجا هستم هیچ کس به سید دست نمی نزد و بعد اینکه من رفتم هر که هر جا دلش خواست رضی را ببرد. دوست محمدی ادامه می دهد: روزی همسر شهید رضی را در کوچه زینبیه دمشق دیدم، 10 تا 20 متر مانده بود به حرم، گفتم خانم تو رو خدا به رضی بگید به من سر بزند! همسرش برگشت گفت: یک ماه است ما را میهمان آورده، اگر شما دیدید ...
موساد قصد ترور سید رضی را داشت / نام سردار در لیست ترور بود
پسرخاله شهید سردار سیدرضی موسوی چاشمی می گوید 2 سال پیش که به خانه شهید سردار سید رضی موسوی به مهمانی رفته بودم، در گفت و گوی دوستانه و محرمانه، مواردی مطرح کرد که آن زمان اجازه نداشتم بگویم، او گفت طی فهرستی که از موساد به دست آورده، نامش جزو افراد ترور بود. سید [...]
لذت خوش آمدگویی رو در روی رهبری
:30 شب به سمت مسجد جامع سجاد حرکت کرد. وقتی رسیدیم سفره ای وسط مسجد پهن بود. شامی خوردیم و به سختی پتویی و جایی برای خوابیدن پیدا کردیم. دیگر ساعت حدود 3 شب بود. شارژ موبایل هایمان تمام شده بود همه پریزهای برق مسجد مملو بود از شارژرها و موبایل هایی که به شارژ زده شده بودند. هنوز دو ساعت نخوابیده بودم که وقت اذان صبح شد. نماز خواندم و سرپایی صبحانه ای خوردم و به محل مسجدی که چند خیابان ...
نوشته های 11 مداح و منبری درباره شهادت سیدرضی موسوی
درست درمون ریکاوری نشده بودم. چشام خسته و نیمه باز بود. رسیدم به پیامک همسر بزرگوارم، پیامش کوتاه بود، دیدم نوشته: عزیزم آقا سیدرضی شهید شد. برق از سرم پرید، در آن واحد تمام بدنم خیس عرق شد. دهنم خشک و زبونم قفل شد. بلند شدم. چند قدم راه رفتم. نشستم. باز راه رفتم. اصلا آروم و قرار نداشتم. گوشی رو برداشتم. رفتم تو اینستاگرام، دیدم غالب استوری ها عکس آقا سیده. باورم نمی شد ولی باید باور ...
تمام مردم جبهه مقاومت مطیع محض شهید سردار موسوی بودند
جنگ سی و سه روزه و جنگ سوریه هم می توانید به ما بگویید؟ عظیمی جاهد: من خودم خدا توفیق داد که هشت سال شاگرد ایشان بودم و در خدمت ایشان بودم در آغاز شکل گیری داعش جبهه النصره و احرار الشام چون تقریبا می شود گفت در تمامی جبهه ها ، در تمامی نقاط شرق ،غرب ، حلب ، حمس ، حمام ، بهترین نقش را هم در جهت پشتیبانی داشته است و هم در جهت پشتیبانی از خود ارتش سوریه داشته است حزب الله لبنان ، حشد الشعبی عراق ...
عروج خونین فرمانده ارشد محور مقاومت
لبنان را در منطقه دمشق انجام می دهد؛ مغز متفکری که برای اسرائیل بسیار تهدید کننده است. خبرگزاری المیادین نیز در بازتاب این خبر نوشت: شهید رضی موسوی یکی از بزرگ ترین و برجسته ترین فرماندهان نیروی قدس سپاه پاسداران بود. خاطره شهید موسوی از حاج قاسم روز گذشته هم زمان با انتشار خبر شهادت سردار سیدرضی موسوی بخشی از مستند 72 ساعت که خاطره گویی این شهید از سال های همرزمی اش با سردار ...
مردی در خیابان کشوردوست
لوشاتو سید دوباره زنگ می زند: کجایی؟ می گویم نزدیک. این بار می گوید بیا زودتر بیا، درها باز شده. سر نوفل لوشاتو دست بلند می کنم برای ماشین های عبوری، تاکسی ای ترمز می کند و از شیشه تا نیمه پایینش می گویم سر کشوردوست . کله پایین می اندازد که بیا بالا، دنده دو به سه چاق نشده پشت چراغ قرمز تنبلی گیر می کنیم و در همان 79 ثانیه به این فکر می کنم که چه تلفیق جالبی شده، اینکه رهبر مملکت مان خانه اش توی ...
وعده تو خالی به صاحبان صنعت ندهید
صاحبان صنعت بر گزار شده بود بعد از سه روز قطعنامه پایانی را قرائت کردند که لپ کلام به بهره وری و اقتصاد بدون نفت خلاصه می شد . من نتوانستم چیزی نگویم و از ته سالن گفتم حق مطلب را ادا نکردید.گفتم چیزهایی که گفتید در حضور کسانی که نشستند از موی سفید سرشان و چروک صورتشان پیداست که همه این حرفها را بلدهستند ،شما دو ساعت اجازه دهید شهرام جزایری به ما درس بدهد. ما همه کارهای شهرام جزایری را بلدیم ولی ...
نماز شکر مادر شهید پس از 11 سال انتظار/ سلام بر استخوان هایی که بوی کربلا می داد
...> تیرگر گفت: مسعود را در 16 سالگی از دست دادم و 11 سال برای رسیدن نشانه ای از او صبر کردم اما در همه این سال ها حتی برای یک لحظه از شهادتش ناراحت و از رفتارم برای دادن اجازه به او و رفتن به جبهه پشیمان نیستم. اگر صد بار دیگر این اتفاق بیفتد باز هم همان کار را تکرار میکنم. مادر شهید یونسی گفت: رفتار مسعود از همان بچگی خاص بود. حدود 5 یا 6 ساله بود که یک روز آمد و گفت: مامان میشه 5 تومن بهم ...