سایر منابع:
سایر خبرها
گند زن، زندگی، آزادی هم بیرون زد
گفتم انگار داداشت اول غیرت شماها رو گرفته بعد میخواد زنهاتون رو لخت ببینه...... حرفها و گریه ها رو ادامه داد و راهنمایی خواست، آرومش کردم و چند راه حل دادم اما هیچ کدوم از راه حلها به نظر خودم هم اساسی و علمی نبود؛ بنابراین به دوستم سحر که مشاور خانواده هست زنگ زدم تا بعد از ظهر بیاد خونه ما و به مژگان راهنمایی و مشاوره بده. مشکل مژگان و همسرش تقریبا شش روز بعد با آغاز مشاوره ها حل شد اما روابط همه خانواده همسر مژگان، همچنان تیره و تاره و این تجربه ضدیت با حکم خدا همچنان از روابط آدمها قربانی میگیرد.... مریم طباطبایی ...
طلاق به خاطر سال ها رفتار توهین آمیز شوهر
توانم دو کلمه از او گلایه کنم. به همه اعضای خانواده ام فحش می دهد. *این مساله ای است که شاید بتوان با زوج درمانی حلش کرد. ما چند بار پیش مشاور رفتیم. حتی به مهرداد تجویز کردند دارو مصرف کند اما قبول نکرد. *این سال ها چرا تحمل کردی؟ یک پسر دارم که خیلی برایم مهم بود با هر دوی ما زندگی کند. برای همین رفتارهای شوهرم را تحمل می کردم؛ اما حالا می بینم اشتباه ...
گفت مادر مرا نبوس مادران شهدا حسرت می خورند!
دستمزد می گرفتم. 10 سال کوره های آجرپزی قالب کشی می کردم. روز ها خشت های آجری که خشک شده بود را جمع می کردم. به سختی کار کردم تا هزینه بچه هایم را تأمین کنم. آنقدر کار کردم که دست و پایی برایم نمانده است. چه خاطراتی از شهید محسن دارید؟ یک بار که محسن رفته بود پایگاه بسیج تا به جبهه اعزام شود، رفتم که او را برگرداندم. یکی دو روز ماند و رفت. گفت کوله جبهه را به پایگاه تحویل می ...
نوروزهای رزمندگان و شهدا و خانواده های شهدا
جا می آوردند. دید و بازدید از گردانهای همجوار و رفتن سراغ فرماندهان و روبوسی با آنها هم از جمله سنت های حسنه ای بود که در ایام سال نو معمولاً ترک نمی شد. در ایام نوروز بچه ها راه می افتادند برای عرض تبریک، از محل فرماندهان شروع می کردند و بعد به سنگرهای مجاور می رفتند در حالی که همه با هم می گفتند: برادرا، برادرا عید شما مبارک. اهل سنگر هم جواب می دادند یا به شوخی چیزی می ...
روایت یک اسیر ارتشی از ماه رمضان در عراق
دعا و قرآن به پایان رساندیم. به این ترتیب ماه رمضان با تحمل سختی های زیاد در زندان عراقی ها سپری شد و اسراء از اینکه توانسته بودند یک ماه را با کمترین امکانات در اسارت روزه بگیرند خوشحال بودند. تمامی اسراء آماده برپایی نماز روز عید فطر شدند ولی عراقی ها از این کار ممانعت به عمل آورده و دستور دادند که نماز عید فطر را بصورت فُرادی بخوانید. بعد از ماه رمضان در یکی از شب ها که ...
زندگینامه شهید محمدجواد تندگویان
نیز ارتباط خود را با دوستان و فعالیت های سیاسی روز قطع نکرده بود، در آبان 1352 خورشیدی توسط ساواک دستگیر و پس از شکنجه های بسیار به یازده ماه زندان محکوم شد. احمد پورنجاتی، هم بند جواد، درباره آن شهید می گوید: روز 11 خرداد ماه سال 1353 به اتفاق جمعی دیگر از زندانیان سیاسی از زندان کمیته مشترک به زندان قصر منتقل شدم. بند چهار موقت محل نگهداری اولیه زندانیانی بود که دوران بازجویی و شکنجه ...
سرلشکر شهید سید محمد جهان آرا
.... شهید جهان آرا در مورد یکی از صحنه ها می گوید: امیدی به زنده ماندن نداشتیم. مرگ را می دیدیم. بچه ها توسط بی سیم شهادت نامه خود را می گفتند و یک نفر پش بی سیم یادداشت می کرد. صحنه خیلی دردناکی بود. بچه ها می خواستند شلیک کنند، گفتم: ما که رفتنی هستیم، حداقل بگذارید چند تا از آن ها را بزنیم، بعد بمیریم. تانک ها همه طرف را می زدند و پیش می آمدند. با رسیدن آن ها به فاصله صد و پنجاه ...
جدول پخش شبکه تماشا امروز دوشنبه 28 اسفند 1402 | امروز چه سریال هایی پخش می شود؟
... 00:16:55 15:18 ادامه خانه کوچک-بازپخش-قسمت 85 آقای اینگلز برای خرید اسب به مزرعه شخصی به نام هارپر می رود و مهمان او می شود و در آنجا متوجه می شود به دلیل فوت فرزند آنها .... 00:18:33 16:00 فرار از زندان-بازپخش-قسمت 80 بعد از آزادی مایکل و سارا جشن عروسی می گیرند که در جریان جشن سارا به خاطر قتل کریستانا بازداشت ...
عیدی متفاوت لیلا اوتادی به خانواده های خراسانی
سرپرست خانوار و اهل مناطق محروم تربت حیدریه شهرستان زاوه هستند. حالا 9 خانه رنگ و بوی عید می گیرد و بچه هایی که سالهاست پدرشان را ندیده اند، در آغوش پدر آرام می گیرند. اما این اولین باری نیست که این بازیگر خوب کشورمان دل چند خانواده را شاد می کند. سال 86 بود که لیلا اوتادی برای اولین بار با مراجعه به زندان اوین، با پرداخت بدهی، یک زندانی را آزاد کرد. سال 96 بعد از اکران فیلم آزاد به قید ...
انفجار دفتر نخست وزیری
توی چشم بود و هنوز هم در ذهنم هست، ایشان را شناختم و گفتم که ایشان آقای رجایی است، چون کاملاً سوخته و سیاه شده بود. بعداً خانواده شان آمده و شناسایی کرده و گفتند همان است. از آن طرف هم رفتیم شهید باهنر را شناسایی کنیم و دیدیم که بله، خود ایشان است. شاید کل این ماجرا نیم ساعت طول کشید. آن موقع هم تشکیلات فقط براساس اعتماد بچه ها به هم کار می کرد. مخصوصاً با این اتفاقاتی که افتاده بود، فقط ...
چند دقیقه با کتاب ستین ایلم (خاطرات مردم کهگیلویه و بویراحمد از ایام شهادت حاج قاسم سلیمانی)
. انتشارات راه یار چندین عنوان کتاب درباره خاطره مردم داخل و خارج از کشور درباره حال و هوای ایام شهادت حاج قاسم سلیمانی منتشر کرده است که این کتاب نیز یکی از همین عناوین است. چهار خاطره کوتاه از این کتاب را برایتان انتخاب کرده ایم؛ ثوابش نثار روح پرفتوح حاج قاسم سلیمانی و همه شهدای محور مقاومت... *شعار انتقام خانه نبودم و رفته بودم خانه خاله دیدنشان. شب را همان جا خوابیدم ...
با رئیسم عقد موقت کردم؛ مجرم نیستم
. *قبول داری رابطه داشتی؟ من زن صیغه ای او بودم. چون خانم همیشه خارج از کشور بود، مدیر شرکت هم به من پیشنهاد ازدواج داد. من سال ها تنها زندگی کرده بودم. صیغه او شدم و بعد هم مرد به من دل بست، بیشتر روزها را خانه ما بود. *هنوز هم صیغه هستید؟ نه جدا شدیم. همسرش که فهمید تهدید کرد که بچه ها را با خودش به خارج از کشور می برد، او هم کوتاه آمد و جدا شدیم. ...
ماجرای شلیک اشتباهی که جان دختر جوان را گرفت
اسم شهرام را اینگونه کشتند و گفتند؛ تیر اشتباه شلیک شد. تیر به قلب مرد برخورد کرد و او هم درجا جان باخت. او زن و بچه داشت. یک پسر و دختر. پسرش بعد از این اتفاق درس را رها کرد و رفت کارگری تا بتواند مخارج خانواده را تامین کند. بعد هم در توجیه تیری که به اشتباه به این مرد شلیک شده بود، گفتند او اعتیاد داشته و دیه اش را به خانواده پرداخت کردند. این بار هم که شلیک اشتباهی دامن خانواده ما را گرفت و ...
پرواز مطهر دو برادر عاشق
دوباره بعد از یک هفته، دو هفته، یک ماه به بیمارستان می رفت و ترکش ها را عمل می کردند. خیلی زجر می کشید. دوا و دارو می دادند و دوباره به جبهه می رفت. سال 60 یعنی از اواخر 59 که به جبهه رفت، چهارسال، تا سال 64 که شهید شد، در جبهه بود. ولی علی آقا وقتی رفت، هجده روز بیشتر در جبهه نبود و خبر شهادتش را برایمان آوردند. خواهر بزرگ شهیدان لطفی بنده سال 47 به دنیا آمدم و محمد سال 31 ...
تجاوز به مادر و دختر بیچاره | ناهید: شوهرشیطان صفتم حریم را رعایت نکرد و شب به سراغ دختر 10 ساله ام ..
به گزارش اینتیتر به نقل ار ساناپرس، ناهید زن 42ساله با صورتی آشفته از در اتاق مشاوره وارد شد. صدای بغضش را قبل از آنکه حرف بزند از زیر پوست صورتش می شد تشخیص داد. دستانش پوست پوست شده و زخمی بود چون برای سیر کردن شکم خود و فرزندش مجبور بود در خانه های مردم کار کند. تا سؤال کردم برایم بگو چه شده؟! گوله گوله اشک از چشمانش جاری شد. ناهید می خواست از چیزی بگوید که گفتنش برایش آسان نبود. قرار بود خودکشی کنم تا از این زندگی لعنتی رها شوم اما وقتی به دخترم فکر کردم این تصمیم را کنار ...
قتل دلارفروش با شلیک 2گلوله برای سرقت میلیاردی
، 1400یورو و 10میلیون تومان پول نقد بوده است. به گفته خانواده اش، او ارزها را خریده بود تا هفته بعد به دست مشتری برساند که دچار این حادثه شد. این در حالی بود که بازبینی تصاویر دوربین های مداربسته نیز نشان می داد که مقتول در حال رفتن به خانه اش بوده و فاصله زیادی با خانه اش نداشته که ناگهان هدف شلیک گلوله سارقانی قرار گرفته که او را تعقیب می کردند. هم اکنون، گروهی از کارآگاهان جنایی ماموریت یافته اند تا هرچه زودتر، سارقان جنایتکار را شناسایی و دستگیر کنند. آخرین اخبار حوادث تهران را در صفحه حوادث تهران حادثه 24 بخوانید . صفحه اینستاگرام حادثه 24 را در اینجا دنبال کنید. ...
شرط جالب خانواده مقتول برای بخشش قاتل
وسوسه ام کرد تا نقشه سرقت بکشم. وی افزود: شرایط مالی ام اصلا خوب نبود و تصمیم گرفتم نقشه ام را عملی کنم. اما چون مقتول مرا می شناخت باید جانش را می گرفتم. آن روز مقداری مواد بیهوشی در چای خانم حل کردم که او پس از نوشیدن آن، دچار سرگیجه شد. سپس با شمعدانی به سرش زدم و بعد پول و طلاها را به سرقت بردم. این مرد پس از محاکمه در دادگاه به قصاص محکوم شد و همسرش به 15 سال زندان. مرد زندانی ...
آقای رئیسی! لطفا دست 3 فرزند یک خانواده کارگر یا کارمند را بگیرید و به بازار بروید
، حس جشن گرفتن دارد؟ یادمان نرفته این همان مستاجری است که سال ها به او می گفتند خوش نشین اشکالی ندارد برای یک روز وزیر کار یا نه اصلا شخص رئیس جمهور دست سه فرزند یک خانواده را بگیرد، حقوق سرپرست خانواده را در جیب بگذارد و به بازار برود. ببینم آقای رئیسی چگونه این خانواده را مدیریت می کند؟ چگونه می تواند با یک حقوق کارمندی هم لباس عید بخرد و هم زندگی را بچرخاند. نمایندگان مجلسی ...
سرگذشت وحشتناک یک دختر! / وقتی بچه ام به دنیا آمد او را به شیرخوارگاه دادم!!
...> از سوی دیگر هم من بایک آزمایش ساده متوجه شدم که از 4 ماه قبل باردار هستم. به همین دلیل موضوع را از همه اطرافیانم پنهان کردم چراکه ما به صورت رسمی هنوز با نادر ازدواج نکرده بودیم. این گونه بود که وقتی زایمان کردم، فرزندم را با یک تعهد به شیرخوارگاه تحویل دادم تا او حداقل سرنوشت خوبی داشته باشد و مانند من بدبخت نشود. مدتی بعد از این ماجرا با مرد دیگری که در خانه پدرم بنایی می کرد آشنا شدم ...
اگر کسی روزه می گرفت شکنجه می شد!
نماز می خوانیم. غذای روزهای عادی ما در دوران اسارت با ماه مبارک رمضان هیچ فرقی نداشت. گاهی گوشت یخ زده ای می دادند که از بسته بندی آن 10، 20 سال گذشته بود؛ آنچنان یخ زده که وقتی به زمین می افتاد مانند شیشه، گوشت و استخوان با هم تکه تکه می شد و بعد از آب شدن یخ آن، تازه می دیدم پر از کرم است. یعنی قبل اینکه منجمد شود، گوشت گندیده و کرم زده بود و ما مجبور بودیم چندین بار آن را بپزیم و از صافی ...
رهایی برخی زندانیان با پول توجیبی دانش آموزان مرودشتی
به گزارش خبرنگار ایرنا ، اکنون که 2 سال از این درس زیبا می گذرد، دانش آموزان مدارس هشت گانه سما مرودشت استان فارس 6 زندانی غیر عمد را از بند نداری و گرفتاری رهانده اند. این دانش آموزان با اجرای پویش جای زندانی غیر عمد در زندان نیست ، پول توجیبی های خود را جمع کردند و یک بار یک زندانی و سال بعد چهار زندانی جرایم غیر عمد را از زندان آزاد کردند. در آستانه سال نو اداره فرهنگی و ...
حسرت بچه دار شدن بهاره هدایت
...، آنقدر جزئی که اگر اصرار پزشک و دوستانم نبود، حوصله پیگیری از دادسرا و زندان را برای اعزام به بیمارستان نداشتم و به دنبال بهانه ای بودم برای به تعویق انداختن جراحی تا بعد از آزادی. بعد از سه ماه، با اعزام از زندان، جراحی انجام شد اما نظر پزشک و پاسخ پاتولوژی دیگر این نبود که بیماری یک چیز جزئی است. گفتند بخشی از سلول های داخل رحم دارد مراحل اولیه سرطان را طی می کند و پرونده پزشکی ...
بی رغبتی مراکز تاریخ پژوهی در گردآوری اسناد جنگ عجیب بود/ خواستگاری در کردستان درگیر با کومله
خودم گفتم این همه امکانات آماده شده، کار را انجام دهم تا من یک دور در کردستان زدم، یک سال گذشت. - به چه شهرهایی رفتید؟ رفتار مردم با شما چه طور بود؟ همه شهرها را رفتم. ایرانشهر و نقده و... فکر می کنم نقده بود شاید هم پیرانشهر، آقایی بود که گفتند او فرمانده حزب کومله بوده، فرماندهی منطقه ای را داشت. او را گرفته بودند و توبه کرده و آزاد شده بود. برای من جالب بود. بچه ها می گفتند ...
پیام شهدا|نیکی به والدین سرمشق همه باشد
می کرد. اصلاً اهل دعوا نبود و خواهر و برادر ها اگر چیزی به او می گفتند آرام و مظلوم بود، بچه بود، اما رفتاری بزرگانه داشت. در کنار مدرسه و درس به چند تا گاوی که در خانه داشتیم رسیدگی می کرد و 20 یا 25 کیسه سبوس را تنهایی می آورد. همیشه به فامیل ها سر می زد، خیلی به ما احترام می گذاشت. رابطه اش با همسرش خیلی خوب بود و اصلاً کوچک ترین حرف به خانم اش نمی زد و همیشه به او احترام می کرد. انتهای پیام/ اشتراک گذاری : کپی متن خبر ...
چشم انداز
که در مجموع با دکترها پنج نفر بودیم، چند بار مبارک باشد گفتند. سپس خودشان سراغ سکه های یک ریالی را گرفتند و کف دست همه قرار دادند. افراد حاضر نیز بعد از دست بوسی، هر کدام چند عدد برداشتند. مشابه این برنامه در نوروز سال های دیگر نیز تکرار می شد. (بخشی از کتاب خاطرات و یادداشت های حجت الاسلام و المسلمین محمدحسن رحیمیان- از اعضای دفتر امام) نوروز عجیب آقا روح الله و برادران او در نوجوانی ...
یک زندانی کاملا ویژه!
حزب دموکرات افتاده و دو سال طعم تلخ زندان های مختلف در غرب کشور را می چشد، اما او یک اسیر عادی نبوده. محمدمجید عمیدی مظاهری همان نویسنده کتاب اولی است که خاطرات خاص و شگفت انگیز دکتر غلامرضا شیران را تبدیل به داستانی جذاب و پرکشش کرده است. خبرگزاری مشرق با این نویسنده گفت وگویی انجام داده که بخش هایی از آن را در ادامه انتخاب کرده ایم. روایت دکتر شیران کاملا مستند است دکتر شیران ...
آقای رئیسی! لطفا دست 3 فرزند یک خانواده کارگر یا کارمند را بگیرید و به بازار بروید؛ چگونه با این حقوق هم ...
روز های آخر اسفند برای خانواده هایی که وضع به سامانی ندارند، از تلخ ترین روزهاست. فرزندان خیلی نمی دانند حقوق نگرفته ام یا همه حقوق به اجاره خانه می رود یعنی چه. آن ها ذوق لباس نو عید را دارند و دوست دارند آجیل عید را بخورند. به گزارش عصرایران، کمتر از یک هفته دیگر تا آغاز سال تازه زمان باقی نمانده است. متاسفانه به دلیل تورم و گرانی شدید این سال ها دیگر خیلی نوروز ها رنگی نیست و مردم ...