سایر منابع:
سایر خبرها
عشق رنگی دردسرساز زندگی پسر 19 ساله را به فنا داد | از مصرف مشروبات الکلی تا تبدیل شدن به معتاد متجاهر
روزی که در19 سالگی عاشق لیدا شدم ،دیگر به هیچ چیزی جز ازدواج با او نمی اندیشیدم اما نمی دانستم به قول مولوی شاعر بزرگ کشورمان عشق هایی کز پی رنگی بود عشق نبود عاقبت ننگی بود! چراکه ... دراین شرایط بود که روزی در خیابان عاشق لیدا شدم. آن روز وارد نوزدهمین بهار زندگی ام شده بودم و بی صبرانه به دیدار لیدا می رفتم. با او در کوچه و خیابان و مکان های خلوت قرار می گذاشتم و به چیزی جز ازدواج با او نمی اندیشیدم . وقتی خانواده ام درجریان این عشق خیابانی قرارگرفتند، به شدت مرا سرزنش کردند اما من دچار هیجانات دوران جوانی بودم و به این سرزنش ها و نصیحت های دلسوزانه توجهی نمی ...
دستگیری 2 قاتل اجاره ای در تهران و زنی که با موتور مواد می فروخت
به گزارش ایرنا ، سردار علی ولی پور گودرزی اظهار کرد: بهمن سال گذشته، زن جوانی هراسان با مرکز فوریت های پلیسی 110 تماس گرفت و به اپراتور گفت، جسد زن همسایه را به نام شهناز کشف کردم؛ لطفا برای کمک رسانی اقدام کنید. وی افزود: با اعلام این خبر تیمی زبده از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی راهی محل حادثه شدند و با جسد زن 42 ساله در تختخوابش مواجه شدند که از زمان مرگ چند ساعتی می گذشت و علت ...
باخت زندگی تاوان یک اعتماد
آرام شود و سؤال دیگری را مطرح کردم تا از آن حال وهوا درآید.) سابقه داری؟ خیر اولین بار است دستگیر می شوم. به چه جرمی؟ اعتیاد و حمل موادمخدر. به چه موادی اعتیاد داری؟ شیشه و گل. کمی از زندگی ات برایم تعریف کن. از زندگی ام چه بگویم که همه اش اشتباه است و حسرت. من در خانواده ای معمولی به دنیا آمده و با خواهر و برادرم بزرگ شدم ...
آرژانتینی ها لاتین فحش می دادند و ما فارسی!
بین المللی نبودند. اگر تاکتیک و استراتژی خوبی داشتیم می توانستیم در جام ملت ها دو تیم داشته باشیم ولی هر آمدنی یک رفتنی دارد. بعد از پایان کارم خیلی ها گفتند چرا خبر ندادی؟ روزی که دیدار شهید قندی - ملوان را قضاوت کردم کسی برای ما فرش قرمز پهن نکرد. بالاخره یک روز آمدم و یک روز باید بروم. ما دوست داریم تقدیر و تشکر بشود ولی از آن طرف استفاده نمی کنیم. مثل مربیانی که اول بازی به هم گل می دهند و ...
خاطرات فرزند شهید سپهبد صیاد شیرازی: پدرم پل وحدت بین ارتش و سپاه بود/ او نسبت به حفظ فاصله نظامیان از ...
رساندند واقعه آن روز یکی از خاطرات فراموش نشدنی من است؛ یعنی خاطره ای بود که در دوره نوجوانی من اتفاق افتاد و بعد از آن، همواره با این خاطره زندگی کردم. از همان زمان که هفده هجده سالم بود، تا الآن که 42 سال سن دارم، با این خاطره تلخ، ولی پر از درس، پر از نکته و همه جوره اثرگذار، زندگی کردم. بیست ویک فروردین 78 روز شنبه و امتحان ریاضی من بود. بابایم در ریاضیات و زبان خیلی مسلط بود. شب ...
نجابتی: قوی تر شدیم
... رامزی : مثل کاست های گروه چاووش، پوستر می فروختند! نجابتی : بله. به گفتۀ خوشان پوسترها را در اماکن عمومی چون پارک ها، بیمارستان ها و سطح شهر نمایش می دادند و سپس با استقبال مردم تکثیر می کردند و می فروختند و هزینۀ چاپ را هم از طریق کمک های مردمی و فروش آثار تأمین می کردند. ولی در مجموع طبق شرایط آن زمان همۀ مردم از روحانیون و اساتید دانشگاه گرفته تا ارتش و مردم عادی در کف خیابان و ...
تولدی دیگر در شورآباد
به خودم آمدم که کار از کار گذشته بود. کارم را از دست دادم. گریه پدر و مادرم را برای خودم خریدم. هیچ دختری حاضر نیست با من زیر یک سقف زندگی کند. هر جا بروم تا بفهمند قبلا اعتیاد داشتم به من کار نمی دهند. از سر خوشی نیست که بعد از ترک اعتیاد دوباره سراغ مواد می رویم. کسی به ما اعتماد نمی کند. برای همین دوست دارم اینجا بمانم. هر از چند گاهی هم بهمان مرخصی می دهند برویم خانواده مان را ببینیم. ...
از دستگیری سلطان گل تا کشف بار یک تنی شیشه
دلال و واسطه را اجرا می کنم. گل از فروشنده می خریدم و به مصرف کننده می فروختم. من عاشق این مواد مخدرم. از بویش لذت می برم. اما خودم خیلی مصرف نمی کنم چون به درد سرش نمی ارزد. عکس گل هم خالکوبی کرده ام، فقط به عشق این ماده مخدر. چه شد وارد دلالی گل شدی؟ از قدرت و شهرت خوشم می آید. وقتی زنگ می زنند و سفارش مواد می دهند، یعنی به من محتاج هستند. از طرفی با خالکوبی ای که دارم ...
این دختر 18 ساله گل فروش نبود او گل می کشید + تراژدی یک زندگی تلخ و نظر کارشناسی
پا میشد وهمین موضوع باعث شد که از طرف دوستانم طرد شوم چون من نمیتوانستم با آنها همراه شوم وبا آنها به کتابخانه،پارک یا حتی به خانه برگردم وچند بار که مخفیانه با آنها همراه شدم خانواده ام به دوستانم تذکر دادند وآنها هم کم کم از من فاصله گرفتن ومن روز به روز بیشتر افسرده میشدم تا جایی که اصلا دوست نداشتم از خانه بیرون بروم وهمین موضوع باعث خوشحالی بقیه شده بود وفکر میکردن که که چقدر عالی است که ...
هیچ مشکل بزرگی در دنیا وجود ندارد، اگر خودمان بزرگ باشیم
قلقلک دادم و شروع به خندیدن کرد. حالا بخند و هی بخند به قدری بلندبلند می خندید که نزدیک بود سینما را به هم بریزد با دستم جلوی دهنش را گرفتم و توی گوشش گفتم: من این فیلم را خیلی دوست دارم، اگر بخندی و ساکت نباشی ما را بیرون می کنند و نمی توانیم فیلم به این قشنگی را ببینیم و من با تو قهر می کنم. همین تهدید کافی بود که ساکت شود و تا آخر فیلم در سینما حضور داشته باشیم. وقتی فیلم تمام شد همه دست زدند و به ...
بازی با جان، تجارت پرسود برخی عطاری ها
- اخبار رسانه ها - به گزارش ایران اکونا به نقل از گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، خیلی وقت است کاروبار عطاری ها به فروش و عرضه گیاهان دارویی و بهداشتی و ادویه جات و عرقیات محدود نمانده و پا در کفش طبابت کرده اند. طبق قانون، محل عرضه دارو های گیاهی داروخانه است اما خیل عظیمی از عطاری ها که این قانون را ندیده می گیرند همه چیز می فروشند؛ از دارو های تقلبی، تاریخ مصرف گذشته و غیرمجاز تا ...
افزایش 291 درصدی طرح های مقابله ای مواد مخدر در قم
...> وی ادامه داد: در این رابطه 2 هزار و 268 نفر خرده فروش مواد مخدر، 9 هزار و 573 نفر معتاد متجاهر دستگیر و نزدیک به پنج تن انواع مواد مخدر از 121 نفر قاچاقچی کشف شد. هاشم نیا با اشاره به اینکه 587 دستگاه انواع وسایل نقلیه شامل خودرو های سبک و سنگین توقیف شده و رشد 15 درصدی داشته است ادامه داد: یک هزار و 410 فقره سلاح سبک، ترازوی توزین مواد مخدر و آلات مصرف کشف و توقیف شده که افزایش 336 درص ...
20 هزار دلار دستمزد انتقال یک تن شیشه به تهران!
بیش از یک تن است کشف شده است؟ گفتم که دشمنانم برایم پاپوش درست کرده اند. چطور لو رفتی؟ من اهل یکی از کشورهای همسایه ایران هستم. رفتم کشور خودم و سنگ معدن بار زدم تا در تهران تحویل نفر دیگر بدهم. احتمالا فروشنده میان سنگ ها، مواد مخدر جاسازی کرده است. فکر می کنم شیشه جاسازی کرده بود البته ممکن است اشتباه کنم! چون من از وجود مواد خبر نداشتم. اما پرونده ات ...
در رسانه| روایت روزهای بی مِهری
تنهایی و ناامیدی بود. چند بار خواستم ترک کنم، اما نشد. هیچ کس نبود دستم را بگیرد. از همه جا و همه چیز طرد شده بودم. بعد از سال ها قطع ارتباط، یک روز به پدرم زنگ زدم، نشانی خانه ام را دادم و گفتم اگر تا 10 روز دیگر از من خبری نشد، بدانید مرده ام. حرفم را و حتی درست بودن نشانی خانه ام را باور نکرد. مواد را دور ریختم و ترک جسمی را در خانه شروع کردم. در آن چند روز از وخامت حالم، تقریبا بیهوش بودم. روز ...
فرزاد موتمن :سینمای ایران نیازمند دگردیسی است/ چرا تنوع ژانر نداریم؟
به دست بیاید. چون در این صورت تهیه کننده سهم خود را در جیبش گذاشته و سرانجام اکران داخلی و خارجی فیلم و اتفاقات دیگر آن، هیچ اهمیتی برایش ندارد. عشق و علاقه اولم این بود که فیلم سینمایی بسازم اما تا اواخر دهه هفتاد مستندساز بودم. وقتی تصمیم گرفتم که اولین فیلم سینمایی خودم را بسازم و وارد سینمای اکران شوم، همراه نسلی چون ایرج کریمی، سامان مقدم، حمید نعمت اله، مونا زندی، مازیار میری، مهدی ...