سایر منابع:
سایر خبرها
شهیدنامه ایرنا استان سمنان؛ جاویدنام احمد جلالی
شاهرود هم پذیرفته شد اما 6 ماه بیشتر طاقت نیاورد و در پنجم اسفندماه 64 به اهواز رفت. پس از 45 روز به مرخصی آمد و موقع رفتن با تمام فامیل و اقوام خداحافظی کرد. با عبدالرضای هفت ساله و حمیدرضای 2 و نیم ساله اش هم وداع کرد. شهید والامقام جلالی بیست و نهم اردیبهشت 1365، در منطقه مهران بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. در عملیات 40 روز بعد رزمندگان، پیکر جامانده شهید را به شهرستان انتقال دادند ...
یادکردی از شهید محسن وزوایی/ از تسخیر لانه جاسوسی تا شهادت در الی بیت المقدس
در زمره شهدا به حساب می آیم و از خدا می خواهم که مرا به حال خود وا مگذارد که بنده ای حقیر و زبون هستم و به درگاه کسی غیر از تو نمیتوانم رو بیاورم. اللهم ارزقنا شهادة فی سبیلک و، اما پدر و مادرم از وجود داشتن چنین پدر و مادری بر خود می بالم که افتخارش بر پایه نماز و روزه و خلاصه دستورات الهی است. پدرم! هنگامی که بیاد می آورم در سنین کودکی صدای فریاد شما در سحر به منظور نماز در گوشم می پیچید که محسن ...
قضاوت درباره ا یران
قاضی براور سپس آرزوهای سیاسی انتخاباتی خود را کنار گذاشت، در پایتخت کشور ماند و بین فعالیت عملی حقوقی و خدمات عمومی جابه جا شد. او دو بار دیگر به شراکت وایت اند کیس پذیرفته شد، دفتر این شرکت را در واشنگتن دی سی افتتاح کرد و در نهایت پیش از پیوستن به چمبرز توونتی اسکس در لندن، وارد عرصه داوری بین المللی شد. قاضی براور چهل سال به عنوان قاضی دیوان داوری ایران و ایالات متحده در لاهه خدمت کرده است؛ نقشی که به طور موقت با زمان خدمتش در کاخ سفید به عنوان معاون ویژه مشاور رئیس جمهور با رتبه معاون وزیر قطع شده بود. او همچنین پراستفاده ترین قاضی آمریکایی است که به عنوان قاضی موقت دیوان بین المللی دادگستری منصوب شده است. قاضی براور جوایز متعددی دریافت کرده است؛ از جمله بالاترین افتخار جامعه آمریکایی حقوق بین الملل، مدال منلی او.هادسون، به خاطر کمک های برجسته به علم و دستاوردهایی در حقوق بین الملل. کتاب مهم قاضی براور، دیوان داوری ایران و ایالات متحده که اکنون او در حال آماده سازی و ...
نامدارترین خلبان جهان کیست؟+ فیلم
پس از گذراندن مراحل استخدام در هوانیروز، دوره مقدماتی خلبانی را در تهران به پایان رساند. طی کردن دوره خلبانی با بالگرد کبری در پادگان هوانیروز اصفهان و فارغ التحصیلی باعث شد وی درجه ستوان یاری را کسب کند و مسئولیت وی از همان زمان به طور جدی در عرصه خلبانی آغاز شد. انجام بالاترین پروازهای جنگی در دنیا شیرودی در چند عملیات پروازی، تلفات سنگینی را به نیروها و تجهیزات دشمن در ...
روایتی از یک فتح شیرین در بازی دراز
بالگرد های خود را به منطقه آورده و مواضع ما را می کوبیدند. روز های بعد با حالت کاملاً تهاجمی ما، ارتش عراق تاب مقاومت را از دست داده بود و سنگر های خود را یکی پس از دیگری تخلیه می کرد و به عقب می نشست. آن ها به یکباره به فکر باز کردن جبهه دومی برای خروج از این بن بست افتادند. نیرو های استان همدان که در ارتفاعات قراویز، تنگه قراویز، کمین مجاهد، جاده ریخک و شهرک المهدی (عج) مشغول پدافند از ...
خاطره پرواز منوچهر محققی در عملیات مروارید
. در هرصورت کسانی در آن سال ها به ما بد کردند. ناحق کردند. اما خدا و حساب کتابی در کار است. با چشم خودم دیدم کسانی که بدی کردند، بد دیدند. * به منوچهر محققی برگردیم. بله. منوچهر محققی. * فقط قبلش یک سوال! جنگ که شروع شد درجه شما بالا بود. سرگرد بودید نه؟ بله. * با این حال پرواز جنگی رفتید؟ پنجاه روز اول، 50 سورتی پرواز ...
تقسیم عشق در زندگی زوج مبتلا به ای ال اس /بیماری جزیی از زندگیست
، به طوری که یک روز در حال تیمار مجتبی بودم؛ مادرم گفتند که تو فرزند من هستی و می دانم که دختری قوی و توانمندی هستی، اما واقعاً فکر نمی کردم تا این درجه و مرتبه؛ قوی و محکم باشی! این را دوست دارم بگویم که در ابتدا برای خودمان تمام کارهای مراقبت از بیماران ای ال اس را می کنیم سودابه این جمله را بارها تکرار می کند تا خوب شیرفهم شویم که با چه بیماری طرف هستیم. بعد از این جمله هم شروع می کند ...
جوان لبنانی که حسین فهمیده الگویش بود
مقاوم و قهرمان شجاع ِ مقاومت اسلامی . رحمت و برکات خداوند بر آنها. مولای من ، یا اباعبدالله (ع)! با خداوند پیمان بستم و با شما عهد که در راه خداوند گام بردارم ، درحالی که جانم را به کف دست گرفته و خونم را به خاک جبل عامل آمیخته ام . همان طور که خون شما بر خاک مقدس کربلا ریخته شد و امروز به عهدی که بسته بودم ، وفا می کنم. مولای من ، یا صاحب الزمان (عج )! چه قدر آرزو ...
علی اکبر شیرودی تنها نبود؛ ایرانی هایی که تسلیم سلسله مراتب نشدند
کردند جلوی بعثی ها بایستند. یکی از پاسداران جانباز تعریف می کند: در نخستین روزهای جنگ در مقر سپاه بودیم. گردانی از نیروهای ارتش در گیلان غرب مستقر بود. فرمانده گردان دستور عقب نشینی صادر کرد. هر چه اصرار کردیم در شهر بماند قبول نکرد. من ناباورانه عقب نشینی نیروها را نگاه می کردم. یک مرتبه دیدم زنی روستایی دوید و جلوی خودروی فرماندهی را در جاده گرفت و گفت: کجا می خواهید بروید؟ مگر نمی ...
گروه تحقیق انتشارات خط مقدم با دست پر به نمایشگاه کتاب می آید
حملات هوایی اسرائیل، چطور دل کودکان فلسطین و لبنان را پر از کینه می کند؛ جوری که بی خیالِ کودکی کردنشان شوند و از همان کودکی فکرشان به سمت و سویی جز جنگ و مبارزه نرود. برشی از کتاب: سمیر به یاد پنج شش سالگی اش افتاد. دو سه سال پیش بود که از بالای تپه ای که خانه روی آن ساخته شده بود، تمام شهر پیدا بود. صدای غرش هواپیماها، انفجار بمب، و شعله های پراکنده در شهر، تصاویر وحشت ...
در این روستا یک شب در سال همه کوفته می خورند+عکس
تومان خریداری شده. تا حرف هایش تمام شود برای چند نفر از اهالی روستا کارت می کشد. روبه روی مسجد جامع پیرمردی روی نیمکت نشسته، کنارش می روم، سلام و صبح به خیر و احوالپرسی می کنیم؛ حاج آقا به سلامتی شما چند سال داری؟ من متولد سال 1317 هستم و 85 سال سن دارم. از چند سالگی مراسم اوکوز قوربانی را به یاد می آوری؟ از بچگی، پسربچه چهار، پنج ساله ای بودم که دنبال قربانی ر ...
این قاتل غیرتی شایسته اعدام نیست اما اعدام می شود / قتل ناموسی در صحنه ملاقات زن خیانتکار با مرد متاهل
خواستم به خانه ام بیاید و شاهد ماجرا باشد. وی ادامه داد: مقابل در سرویس بهداشتی رفتم و می خواستم در را باز کنم اما همسرم در را بسته بود .من در را شکستم و با مرد غریبه ای که کت و شلوار به تن داشت روبه رو شدم. من که کنترل اعصابم را از دست داده بودم با چاقو به جان مرد غریبه و زنم افتادم .همان موقع باجناقم سر رسید و مانع من شد.من بعد از زخمی کردن آنها خودم با پلیس تماس گرفتم و تسلیم شدم. ...
شایعه عجیب درباره شهریار ؛ با عالم غیب در ارتباط است!
خود نکرده ام و کاملا با طبع آثار خودم که هنوز آن ها را نارسا و در جریان تکامل می دیدم مخالف بودم و عقیده داشتم که آثارم باید بعد از مرگم به چاپ رسند. دو سال تمام مرحوم زهری و دیگران به من اصرار کردند بالاخره بعد از دو سال من به حال عصبانی وقتی دیگر تحمل برایم باقی نمانده بود کتابچه هایم را به طرف شان پرت کردم و گفتم دیگر به من مربوط نیست خودتان می دانید هر کاری می خواهید بکنید. آدم مگر چقدر تحمل ...
قصه ننه علی روایت زندگی مادر شهیدان شاه آبادی منتشر شد
از نیروها را زمین گیر می کند. کسی کوچک ترین تکانی می خورده، جنازه اش روی دست بقیه می مانده. عباس حصیبی و علی کنار هم داخل سنگر نشسته بودند. یکی از همان تیرهای تک تیرانداز سر حصیبی را می شکافد و به سر علی می خورد؛ هر دو به شهادت می رسند. رزمندگان بعد از مقاومتی طولانی ناچار به عقب نشینی می شوند. تا ظهر از یک گروهان صد و ده نفره فقط بیست و نه نفر زنده می مانند و عقب بر می گردند. ساعت یک ...
اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 95
توپخانه ما پشتیبان دو گردان تانک البعث و خضیران بود. ما در منطقه دزفول مستقر بودیم. روز عملیات فتح المبین شاهد بودم چگونه سازمان ارتش عراق مانند خشتی که در آب انداخته باشند از هم گسیخت و رفته رفته از هر سو فرو ریخت. ساعتی بعد از حمله نیروهای شما بود که تازه ما پی بردیم چه حمله وسیعی آغاز شده است. ساعت 12 شب دستور رسید به طرف نیروهای شما گلوله پرتاب کنیم. هر چه گلوله می انداختیم می ...
اکتشاف معروف ترین غارهای ایران؛ ماجراجویی در دل زمین
خود را در این مورد از معروف ترین غارهای ایران شروع کردند و بیش از سه کیلومتر از این مکان سحرآمیز را کشف و کارشناسی نمودند. در حال حاضر، غار قوری قلعه یکی از آثار دیدنی ایرانی بوده که به ثبت رسیده و لقب وسیع ترین غار آبی خاورمیانه را از آن خود کرده است. دمای داخل غار قوری قلعه در تمام طول سال بین هفت تا یازده درجه سانتیگراد ثابت بوده و عمق حوضچه ها تا چهارده متر می رسد. این مورد از ...
فراز و فرود نوغانداری در گیلان /تجارت پر سودی که از رونق افتاد
صدای چرخش دوک نخ ریسی با صدای فاخته درهم آمیخته و بانوی خانه، پیله های ابریشم را از هم باز کرده و با سرعت و مهارت، به نخ تبدیل می کند؛ از خاطراتش می گوید: جوان که بودم، با تابیدن و فروش همین پیله ها برای خودم کلی درآمد داشتم. تازه ما پیله های نُخاله را می رشتیم، پیله های خوب را می فروختیم. پدر من، چهار تل انبار نوغان ( سازه های مخصوصی که برای پرورش کرم ابرایشم استفاده می شد) داشت، نوغانداری زح ...
از زبان حسین مظفر خاطره ای خواندنی از عملیات انفجار مرکز تجمع مستشاران آمریکایی در تهران
.... سال 1354 به دنبال قبولی در رشته فنی مهندسی وارد دانشگاه کرمان شدم و فعالیت سیاسی علیه رژیم شاهنشاهی را در دانشگاه پی گرفتم، در پی این فعالیت ها یک نوبت دستگیر و بعد از مدت کوتاهی آزاد شدم؛ اما در گام بعدی دامنه فعالیتم گسترده تر شد و بار دیگر ساواک در دفتر دانشگاه برای دستگیری من حاضر شد. اما با اطلاعی که از دفتر دانشگاه به من داده شد، توانستم فرار کنم و از همان جا به پاکدشت تهران ...
شاه بر افزایش لطف و اطمینانش به من عمل کرد و هفته ای دوبار به دنبال من می فرستاد/ شاه گفت که مالکیت ...
آنگاه من در باره لطفعلی خان تقریباً همان مطالبی را برای شاه گفتم که در اوایل کتاب سلسله قاجار آمده است و هنگامی که به آن قسمت رسیدم که آن پادشاه به اصرار از من می خواست تا آن الماس های درشت را از او قبول کنم، شاه حرفم را قطع کرد و گفت: آه بله، به خاطر دارم میرزا حسین به عمویم می گفت که هر چه باشد او مالکیت آن جواهرات گرانبها را به آن فرنگی ای مدیون بود که آن قدر مخالفش بود و تهدیدش می کرد همچنین هنگامی که گفتگوی میان آن شاهزاده خردسال و خودم در باغ وکیل را برای شاه تعریف کردم گفت: خسرو این جاست؛ آیا دوست دارید او را ببینید؟ فردا او را نزد شما می فرستم من نمی توانم آنچه را بر افتاده سر او آمده تغییر دهم - مرد بیچاره - اما به شما می گویم که اگر به جای عمویم به دست من بود چنین بلای سختی بر سرش نمی آمد. ...
این کشاورززاده تنکابنی، سرباز ساده اسلام است
کنارشان بماند. دل خودش نیز، چنین می خواست. اما نماند. گفت: جان یک بچه در مقابل جان این همه عزیزانی که در حال جنگ هستند، ارزشی ندارد. در همان سال نخست جنگ تحمیلی به شهادت رسید. اما در همان چند ماه، در چندین عملیات حضور داشت. پیش از آن نیز، در درگیری با تجزیه طلبانی که در ارتفاعات غرب کشور جولان می دادند شرکت کرده بود. خودش می گفت: اگر تعریف از خودم نباشد، فکر می کنم بالاترین پرواز جنگ در ...
برای کار التماس نمی کنم
پرداخته بودند و پس انداز می کردم، الان میلیاردر بودم. در جایی خواندم که شما یک شهربازی و کافی شاپ در قزوین دارید. واقعیت دارد؟ نه، اصلا صحت ندارد. 15سال پیش برای راه اندازی یک شهربازی اقدام کردم اماآن قدر برایم زدند که پشیمان شدم ورهایش کردم. سکونت در قزوین و دوری از تهران در فعالیت تان تأثیرگذار نبوده است؟ تهران هم که بودم بیشتر با تلفن کار می کردم. از آن ...
انعکاس چهره معلم در قاب جادو
خاطره خود از شغل معلمی گفته بود: یکی ازدلایلی که من خودم را از معلمی بازخرید کردم، حقوق این شغل بود. بازیگری برای من درآمد بیشتری داشت. همیشه اوضاع یکسان نیست. من هم دوران بازنشستگی و استراحت دارم و واقعا نمی توانستم روی پولی که از شغلم به دست می آوردم حساب چندانی باز کنم. من حدود 20 سال سابقه تدریس دارم، هنرستان، گرافیک درس می دادم و بعد از این که وارد دنیای بازیگری شدم که همه هم می دانند چطور این ...
سردفتر یک شهر دور
فاش نیوز- گفتم خدمت شما طرح مشکل کنم چون بنیادشهید و قسمت حقوقی دیگر با ایثارگران بیگانه شده اند. پسر ما پذیرفته شده آزمون سردفتری 1401 هست و الان که دارد بیشتر از یک سال می گذرد، هنوز هم با مشکلات جدی مواجهیم. بنده جانباز 55 درصد اعصاب و روان و آزاده 10سال اسارتم که چندین سال ازکارافتادگی کلی دارم. حقیقتا سازمان ثبت بدون توجه به ایثارگر و غیر ایثارگر، اقدام به درجه بندی خلاف تبصره 4 ...
شهادت؛ مزد سال ها کارگری برای حسین شجاع
خانه شهید شجاع را زدم، هنوز چند لحظه ای نگذشته بود که بانوی میانسالی که در ادامه فهمیدم خواهر شهید است در را باز کرد. وارد حیاطی با نمای سیمانی که به گمانم چند دهه ای قدمت دارد شدم، مرا به اتاق کوچکی هدایت کرد. خانه پدر شهید 2 اتاق کوچک داشت. در فکر این بودم که خانواده شهید از خانه قدیمی شان خاطرات زیادی دارند و برای همین آن را مرمت نکردند که مادر شهید با کمری خمیده و رویی گشاده به استقبالم آمد و ...
از دوستت دارم ها | به بهانه سالروز تولد سیمین دانشور
قدیم را تمام کرده بودیم. از هر کدام دو یا سه نمایش خوانده بودیم و تاریخ تحول این نمایش ها را. بعد از امتحان به خانه برگشتم که نامه ام را تمام کنم و پست کنم و چه دیدم؟ نامه محبوب تو عزیزم را. الان اشک در چشمم است. چه کاغذی و چقدر آن مورد تنها رفتن تو به تپه های زرگنده، شبیه تنها رفتن خودم به جنگل بلوط بود. یک روز تنها به جنگل رفتم و بی اختیار به یاد تو افتادم و آن قدر گریه کردم که نگو... . ...
سهمیه خدا از بین بچه های گروهان روح الله
ناصری دوست صمیمی وی در حال قرائت آخرین نامه ای بود که حبیب برایش فرستاده بود. نامه ای سرشار از کلمات و جملات تازه محمد ناصری از آن لحظات می گوید... هنوز هم نمی دانم چه کسی نامه حبیب را توی دست هایم گذاشت. خط آشنای حبیب مرا به وجد آورد. بی محابا نامه را باز کردم و مشغول خواندن شدم. نامه غریبی بود. انگار همه غم های عالم را در همان شب توی دلم ریختند نمی دانم خدا چه حکمتی را مقدر کرده بود ...
دلیل تلخ جدایی جنیفر لوپز و بن افلک در سال 2003
عروسی مان رابطه مان را تمام کردیم لوپز در این مستند جدید رو به افلک گفت: فکر می کنم تا مدت ها از دستت عصبانی بودم. اما آن دلشکستگی هر دوی ما را در مسیری قرار داد که به شخص بهتری تبدیل شویم. فکر می کنم تو را به خاطر همه چیز بخشیده ام. به نظرم باید خودم را هم به خاطر بعضی چیزها ببخشم. جنیفر لوپز و بن افلک بعد از آشنایی شان با یکدیگر در سال 2002 در جریان بازی در فیلم جیلی ...
ریسمان ناعدالتی به پای مطالبه گران
...> رهبر معظم انقلاب در ارتباط تصویری با نمایندگان تشکل های دانشجویی در سال 99 در این رابطه گفته بود: این پرچم آرمان خواهی و مطالبه گری را زمین نگذارید... این بسیار چیز باارزشی است؛ این مطالبه گری را از دست ندهید، این آرمان خواهی را از دست [ندهید]. اینها آرمان خواهی است؛ ممکن است بعضی از این چیزهایی که شما مطالبه می کنید عملی نباشد که واقع قضیه هم همین است؛ یعنی وقتی انسان وارد عمل شد مشکلات کار میدانی ...
شوخی های قومیتی در نون خ ؟
پرداختیم و به یاد دارم که هر چهار شبکه این سریال را پخش کردند. چطور شد سر از نون خ درآوردید؟ با آقای آقاخانی دوستی و آشنایی قدیمی داشتید؟ چهار، پنج سال پیش دوستان من سیروس میمنت و مصطفی تنابنده نازنین، برای گرفتن تست بازیگری به کرمانشاه آمده بودند. این موضوع به گوشم رسید. من رفته بودم که دوستم را ببینم و به پیشنهاد خودشان تست دادم و انتخاب شدم تا هفته بعد به تهران بیایم. به تهران ...
آیا شهادت جهان آرا، فکوری، فلاحی، کلاهدوز و نامجو مشکوک بود؟
پی می بریم و تازه این خلأ بیشتر نمایان می شود که چرا به آن حادثه توجه لازم نشده است و به سادگی و با نگاهی سطحی از آن گذر کرده ایم. نکته دیگر آن است که متأسفانه ما در کشوری زندگی می کنیم که دائم در حال تجربه کردن اتفاقات و حوادث متعدد و تقابل با بحران های ریز و درشت است؛ بنابراین طبیعی است که این دست اتفاق ها مانند حادثه هفتم مهر سال 60 به فراموشی سپرده شود، چه برسد به اینکه بخواهیم ابعاد مبهم و ...