روایتی کوتاه از زندگی معلمی کارآفرین؛ سخت و آسان
سایر منابع:
سایر خبرها
فرمانده ای که پسرخاله صدام را اسیر کرد
پدرتان موجود است که با هم در جبهه بودید. چه خاطراتی از ایشان در جبهه دارید؟ خاطرات که زیاد است. قبل از شهادت پدرم به مدت سه ماه با ایشان در جبهه بودم. حاج آقا خودش در منطقه بود و موقعی که مدارس درسی تعطیل شده بود، یکی از رزمندگان را دنبالم فرستاد. من همراه ایشان بدون کارت و مدارک وارد جبهه شدم. آن موقع کم سن و سال بودم و لباس خاکی اندازه من پیدا نمی شد، مجبور بودم همان سایز موجودی که هست را ...
روایت جهاد و خدمتی که زیر سایه معلمی قد کشید + عکس
به مناسبت روز معلم مقرر شد با یک پیشکسوت قرآنی که یک معلم بازنشسته آموزش و پرورش است دیدار داشته باشیم؛ این روزها درگیر فعالیت های جهادی برای ساخت مسجدی در شهرک فرهنگیان است و اگر می خواهیم با او دیداری داشته باشیم فرصتی نیست مگر در مدرسه هنگام نماز ظهر یا مسجد در حال ساخت، و قرار دیدار و مصاحبه ما در مسجد است. این معلم بازنشسته با وجود اینکه 16 سالی از بازنشسته شدنش می گذرد اما هنوز هم با دانش آموزان در ارتباط است، ...
دروغ بزرگ زندگی زناشویی را به طلاق کشاند: زنی که با روسری قرمز به راز همسرش پی برد
من ساده هم باور کردم. پدرم با اصرار من راضی به ازدواج شد و ما سر خانه و زندگی خود رفتیم اما همین چند هفته پیش بود که توی ماشینش یک روسری قرمز پیدا کردم خیلی عصبانی و ناراحت بودم با این حال به رویش نیاوردم تا اینکه چند روز قبل یک عروسک دخترانه هم در ماشین پیدا کردم. این بار دیگر به رویش آوردم و گفتم اینها مال کیست اما آرمین با دروغگویی تمام به من گفت ماشین دست دوستش بوده و اینها مال همسر دوستش است ...
بایدهای امروز معلمی از زبان طلبه جامعه الزهرا(س)
بودند و بنده هم سال 1377 در رشته مهندسی شیمی در دانشگاه تهران قبول شدم. پس از فارغ التحصیلی، پیشنهاد کاری از شرکت های مهندسی داشتم، اما فعالیت در عرصه آموزش و پرورش را ترجیح دادم و به عنوان معلم ریاضی مشغول به کار شدم و الان حدود 20 سال است به عنوان معلم ریاضی در دوره دوم متوسطه تدریس می کنم. با توجه به تحصیلاتی که داشتید، چه شد که به معارف اسلامی علاقه مند شدید؟ پس از ...
رابطه نامشروع همسرم به خواهر جوانم خانه خرابم کرد/ فکرش هم نمی کردم این محبت ها ...
...> من هم با غروری لگدمال شده وارد دانشگاه شدم و ادامه تحصیل دادم. اما هنوز دو سال از این ماجرا نگذشته بود که رابطه حمیرا و پیمان به هم خورد و از هم جدا شدند چرا که خواهرم خیانت پیمان را با چشمان خودش دیده بود و حالا معنای دروغ و خیانت را خوب می فهمید. از سوی دیگر من در محیط دانشگاه با پسری به نام عیسی آشنا شدم که خیلی باهوش به نظر می رسید. با آن که در جریان ازدواج ناموفق من قرار داشت ...
قرار ما لس آنجلس | دوست دارم در استادیوم شاهد جشن قهرمانی استقلال باشم | حذف پرسپولیس خوشحالی ام را ...
توکلی کنارم بود اما بودن خود مربی چیز دیگری است. مربی ام از نظر فنی خیلی کمک می کند و همسرش از نظر روانی. من دو را از مدرسه و مسابقات آموزش و پرورش شروع کردم. در منطقه مقام آوردم و به تیم استانی دعوت شدم. کلاس هشتم بودم که از تیم تهران خط خوردم. دیگر دوومیدانی را ادامه ندادم و چندسالی تکواندو کار کردم. سال آخری که در تکواندو بودم، اسفندماه باید در یک مسابقه انتخابی شرکت می کردم اما ...
گفتگو با ستاره 19 ساله خاص ترین تیم جام حذفی
جایی که با حمایت خانواده برای شرکت در تست های آکادمی کیا به تهران سفر کردم. *چگونه به چادرملو رسیدی؟ زمانی به تهران سفر کردم 12 سالم بود و شرایطم برای پسری 12 ساله در شهر غریب سخت بود؛ و توانایی زندگی در استانی به بزرگی تهران را نداشتم و مجبور شدم برگردم یزد؛ چند سالی در یزد ادامه دادم و یک بار برای برای همیشه تصمیم گرفتم برای رسیدن به آرزویی که دارم مجددا به تهران سفر کنم. در ...
داستان زندگی دختری که والدینش با ازدواجش مخالف هستند
به این رشته علاقه مند شدم .با وجود این پدرم درباره خواستگارانم بسیار سخت گیری می کند و مدعی است که باید مانند دیگر خواهران و برادرانم ازدواج کنم تا به خوشبختی برسم! به گونه ای که یک بار یکی از همکلاسی هایم به خواستگاری ام آمد اما پدرم او را به دلیل اقامت در روستای زادگاهش رد کرد در حالی که من به او علاقه مند بودم. خلاصه در این میان یکی از دوستان مادرم جوانی مقیم آمریکا را به من معرفی ...
درخواست پدر و مادر مقتول برای قصاص عروس
تحقیقات مأموران به سراغ پسر 10 ساله این زوج رفتند. او به مأموران گفت: پدر و مادرم ابتدا سر بردن شیر به مغازه با هم درگیر شدند. مادرم اصرار داشت پدرم حرف او را گوش کند، اما پدرم می خواست شیر را صبح به مغازه ببرد. بعد از این درگیری متوجه شدم پدرم قصد داشته خواهرم را آزار دهد. به همین خاطر مادرم با او درگیر شد و با میله آهنی به سرش کوبید و من شاهد ماجرا بودم. به این ترتیب با ...
موفقیت به لطف حجاب و 3 فرزند
رادیولوژی دهان، فک و صورت همدان شرکت و پذیرفته شدم. دور از غلو و صحبت های شعاری، سخت بود اما غیرممکن نه! حتی لذت بخش هم بود، طنین تلاش در کنار زندگی خانوادگی و رشد فرزندانم طنین خاصی بود و هر صبح این آهنگ زیبا شنیدنی تر هم می شد. پذیرش در دانشگاه برهه جدیدی شد در روزمرگی های ما، به این ترتیب که از سال 94 تا سال 97 مشغول تحصیل شدم و در همین سه سال موفق به کسب رتبه برتر و اتمام ...
افسوس که او را نشناختم
لیلا از اقوام دور ما بود، خانواده خوبی داشت، چون پدرش مرد بسیار خوبی بود. پدرم اصرار داشت که من با لیلا ازدواج کنم. چندین بار برای پدرم گفتم که تمایل چندانی به این کار ندارم اما او معتقد بود که همه چیز بعد از ازدواج شکل می گیرد حتی محبت. من هم حرفش را قبول کردم و با هم ازدواج کردیم. در این 30 سال مشکلی نداشتیم، زندگی ما عاشقانه نبود اما مشکلی هم با هم نداشتیم. ما سه بچه داریم، در تمام این مدت هم ...
فعالیت جهادی از زلزله بم تا راه اندازی اشتغال نیازمندان
> وی گفت: گروه جهادی چیزی بود که من دنبالش بودم، مراجعین ما افراد نیازمند بودند ما به جای به اصطلاح ماهی دادن سعی می کردیم ماهی گیری را یادشان دهیم، به همین منظور کار آفرینی را شروع کردیم و سعی داشتم زمینه اشتغال را برایشان فراهم کنیم تا به روال زندگی برگردند. بانوی بسیج ادامه داد: با خانواده نیازمندی اشنا شدم مادر خانواده پختن نان را به خوبی انجام می داد با کمک خیر یک دستگاه خم ...
شهیدی که سرنوشتش با پاییز عجین شد
زهرا علیزاده ، معلم و نویسنده در گفت وگو با ایکنا از همدان گفت: متولد سال 1375 و فارغ التحصیل رشته تاریخ هستم و اکنون سابقه تدریسم در آموزش و پرورش به هشت سال می رسد. در زمینه نویسندگی نیز تقریباً 10 سالی می شود که قلم می زنم. اولین کتابم یک رمان اجتماعی بود که به دلایلی تمایل به چاپش نداشتم و صرفاً جهت صیقل دادن به قلمم و تمرین نویسندگی آن را نوشته بودم. علاقه و تمایل اصلی ام نویسندگی در حوزه ...
مروری بر زندگی نخستین بانوی دارنده دکترای ریاضی در خراسان رضوی | انتگرال زندگی و حساب عاشقی!
آموختند تا آن ها جانشین های خوبی در دور رقابت نسل خود باشند. یکی از این افراد دکتر زهرا افشارنژاد است، اولین بانوی دارنده مدرک دکتری (پی اچ دی) در خراسان که پس از تحصیل در انگلستان، سال 73 درجه دانشیاری و سال 81 درجه استادی را دریافت کرد. در خانواده متوسط اما فرهنگ دوستی که داشت، خیلی طول نکشید که علاقه اش به ریاضیات را کشف کرد. در ضمن، خواهر بزرگش اولین خانم معلم در دبیرستان مشهد بود. به همین ...
مصاحبه با احمد علی شهرام پودینه داور بین المللی کبدی کشور
لطفا خودتان را معرفی کنید : احمد شهرام پودینه هستم، از سال 1380 به صورت رسمی عضو تیم کبدی استان تحت عنوان بازیکن به فعالیت پرداخته که از آن زمان چندین مقام قهرمانی کشور، قهرمانی لیگ برتر و نایب قهرمانی ومقام سوم کشور را در رشته کبدی کسب نموده ام. با توجه به علاقمندی که به رشته داوری داشتم همزمان که به عنوان بازیکن در تیم کبدی به فعالیت می پرداختم در دوره های داوری نیز به ...
برادرم را چون عاشق زنش بودم کشتم/ بعد از قتل به خانه رفتیم و جشن گرفتیم
شوهرم طراحی و اجرایی کردیم. ارتباط من با مجید از زمانی شروع شد که او نگاه خاصی به من داشت کم کم باهم بیشتر از قبل صمیمی شدیم تا جایی که شوهرم روزها وشبهایی که در محل کارش بود مجید به خانه مان می آمد و با هم رابطه داشتیم تنها سد راه عشق ورزی من به مجید، شوهرم بود من از همان اول به اجبار سرسفره عقد نشستم هیچ علاقه ای به او نداشتم تا اینکه با نگاه های عجیب مجید دلباخته او شدم او هم عاشق من شد ...
53 سال تدریس و مهری ماندگار
. این معلم فعال و پرانرژی می گوید: از همان دوران دانشجویی علاقه مند به آموزش و شغل معلمی بودم و با اظهار لطفی که دانش آموزان نسبت به معلمشان داشتند، از همان زمان تصمیم گرفتم به صورت جدی تر و مستمر همین کار را ادامه دهم، همچنین تحت تأثیر معلمان خوبی که در دوران دانش آموزی داشتم، خود نیز مسیر معلمی را در پیش گرفتم و زمانی که از دانشگاه فارغ التحصیل شدم، می توانستم در شغل های مختلفی مشغول به ...
روایتی از طلبه جهادگر و مادر 5 فرزند/ بچه ها برکت آوردند
اوضاع تربیتی بچه ها خیلی بهتر شد ولی داشتن دوقلو خیلی برای ما سخت بود. *کدام یک از شما بیشتر مشتاق بودید برای داشتن فرزند به تعداد بالا؟ همسرم در خانواده ای به دنیا آمد که مادرشان به تک فرزندی اعتقاد داشتند، با وجود اینکه همسرم تک پسر بودند ولی اصرار داشتند که یک فرزند نهایت دو فرزند کافی است، خودم خیلی دوست داشتم به خاطر برکات زیاد چند فرزندی، فرزندان بیشتری داشته باشم. ...
روایتی از هنرآفرینی هنرمندان نصف جهان در قطب عاشقی عالم، کعبه
...: علاقه زیادی به هنر داشتم با این حال زندگی من در کنار پدرم بی تأثیر نبوده زیرا غیر از تربیت پدرانه، مرا با دنیای هنر آشنا کرد؛ همچنین مادرم پشتوانه بزرگی برای من بود و بیش از اندازه تشویقم می کرد، همچنین مشکلات را طوری مدیریت می کرد تا پدرم در آرامش بتواند به کار خود برسد. وی می افزاید: اخلاق هنرمندان باید بسیار لطیف، مهربان و پر از عشق باشد و معمولاً احساس خود را با اثر خود بیان ...
می گفت شهادت در جوانی قشنگ است
چهار ماهه است. باورش برای همسرم سخت بود. باور اینکه محمد زنده مانده باشد، اما وقتی شروع به شیر دادن به محمد کردم حرفم را پذیرفت. تأثیر وضو در فرزند شیرخوارم وقتی محمد را باردار بودم همیشه وضو داشتم. بعد از تولدش هم همیشه او را با وضو شیر می دادم. وضو گرفتن هم خیلی سخت بود. آن زمان آب لوله کشی و رفاه امروزی نبود. باید آب را از چاه می کشیدم. خودم هم بیمار بودم با این حال قبل ...
تلاش های یک معلم برای شکوفایی استعداد نویسندگی در دانش آموزان روستایی
سال سابقه تدریس در مدارس چندپایه روستایی دارد؛ آموزش نویسندگی به دانش آموزان و تالیف کتاب داستان توسط دانش آموزان به عنوان نویسنده کوچک را هم در زمره فعالیت های خود قرار داده است. ذاکری درباغی در گفت وگو با خبرنگار ایرنا درباره چگونگی انجام فعالیت های خود اظهار داشت: معلم روستایی هستم و در روستاها امکانات محدودی برای آموزش وجود دارد؛ بنابراین مدتی خودم به نویسندگی مشغول شدم و پس از ...
نقشه مرد کارخانه دار استرالیایی برای دختر بی نوا در مشهد / من زن سومش بودم!
اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت:اگرچه پدر و مادرم تبعه کشور افغانستان هستند اما من در ایران متولد شدم و تا مقطع دیپلم درس خواندم بعد هم به امور خانه داری مشغول شدم تا این که 5 سال قبل در مجلس عروسی یکی از بستگانمان،زن جوانی مرا دید و همان جا برای برادرش خواستگاری کرد. او که همشهری پدرم بود مدعی شد برادرش در استرالیا زندگی می کند و چندین کارخانه دارد به همین خاطر هم جوانی ثروتمند و بانفوذ ...
بنّای عارفی که زمان و مکان شهادتش را می دانست...
در چهار راه خندق (شرق دجله) به شهادت می رسند. بعد از 27 سال استخوان های پدرم برگشت آخرین بار من 10 ساله بودم و شب پیش از رفتن شان ما بچه ها را به همراه مادرم به حرم امام رضا(ع) برد و ما را به دست آقا سپرد. در آنجا به مادرم گفت: من شما و بچه ها را به آقا امام رضا(ع) سپردم. هر وقت، هر مشکلی برای تان پیش آمد، بیایید حرم آقا، من سفارش شما را به آقا کرده ام و فردا صبح با همه ما ...
تقید خاص شهید جهان آرا به نماز شب
. خیلی ناراحت شدم و توقع نداشتم نرود. نماز را که قامت بست. لباس حمزه را پوشاندم و با ناراحتی از خانه زدم بیرون و به طرف خانه ی مادرم راه افتادم. پیاده تا آن جا نیم ساعت راه بود. ما نواب بودیم و منزل مادرم ستارخان. نزدیک خانه مادرم که رسیدم، دیدم با ماشین آمد و برایم بوق زد. رفتم سوار شدم. شروع کرد به صحبت و عذرخواهی و از دلم درآورد. البته این را بگویم، هر بار که محمد ...
سمانه 27 ساله در پاتوق مردان کثیف چه می کرد ! / با پای خودم آمدم !
دلیل او دیگر پولی برای خرید مواد مخدر نمی پرداخت و من در شرایط سختی به سر می بردم تا جایی که مجبور بودم از پدرم و اطرافیانم پول قرض کنم در حالی که می دانستم هیچ گاه نمی توانم این پول ها را برگردانم. بالاخره 7 سال قبل پدرم نیز به خاطر ابتلا به بیماری سرطان از دنیا رفت و من دیگر تنها پشتیبانم را از دست دادم. چند ماه بعد هم جمال مرا به اجبار طلاق داد و به همراه پسرم از تربت حیدریه به مشهد مهاجرت کرد. در ...
تغییر زیبای ارغوان سریال دلدادگان + عکس های مدلینگی و بیوگرافی سانیا سالاری
مادربزرگش چنین گفت: من بوشهر به دنیا آمدم، مادرم آبادانی هستند، یعنی دراصل پدر و مادرشون عربند. پدر مادرم سوریه ای و مادرشون لبنانی و همه دایی ها و خاله هام و مادرم در آبادان به دنیا آمدند. سانیا سالاری در ادامه گفت و گوی خود در مورد مهاجرتش به تهران و زندگی در شهر مختلف ایران گفت: پدرم بیرجندی هستند و به همراه مادرم بعد از ازدواج بوشهر آمدند و من و خواهرم بوشهر به ...
شهید مدافع حرمی که نمی خواست شهید بشود!
را آغاز کردیم. ماحصل زندگی سه ساله من و بهروز دختری به نام زهراست که یک سال و یک ماه دارد و پسری که منتظر تولدش هستیم. همان ابتدا به بهروز گفتم من فرزندانت را هم نذر راه امام حسین (ع) خواهم کرد. نمی دانم این لیاقت را دارم که مادر شهید شوم یا نه! ان شاءالله فرزندان شهید را در مسیری تربیت کنم که ادامه دهنده راه پدر شهیدشان شوند و سرباز شایسته ای برای امام زمان (عج) باشند. روضه های حسینی ...
خاطره پرواز منوچهر محققی در عملیات مروارید
داشتم که هر دو درگذشته اند. این ها 15 ساله و 14 ساله بودند. هنگام تقابل مصدق و شاه مشغول شعارنویسی روی دیوار بودند که دستگیرشان کرده و به تهران بردند. هر دو را به زندان راه آهن بردند که سه ماه آن جا بودند. آن زمان شش یا هفت ساله بودم. گذشت تا به دانشگاه رفتم و به علت مشکلات مادی _ پدرم چند فرزند در حال تحصیل داشت و نمی توانست برایم به تهران پول بفرستد _ ناچار شدم به وزارت دارایی بروم. ...
شباهت دردسر ساز این بازیگر به محمود احمدی نژاد / تغییرات محمود بصیری بازیگر سریال بدون شرح بعد 22 سال + ...
وجود می آید با حاج حسین گیل آشنا شدم. آن زمان یکی از کارگردان های سینما از حاج حسین خواسته بود برای نقشی، به اصطلاح خودشان یک بچه پررو به او معرفی کند. حاج حسین هم من را معرفی کرد. آن موقع من 16 سال بیشتر نداشتم اما آن نقش را در کافه جوری بازی کردم که همه انگشت به دهان ماندند. اسم فیلم زن ها فرشته اند بود.! من تا قبل از آن سابقه بازی در نقش سیاهی لشکر را داشتم اما این اولین نقش جدی من ...
تا دیروز می گفتند پرسپولیس من را می خواهد، امروز می گویند استقلال!
را برای همه تیم ها اینجا سخت می کنیم. 32 سال داری. چرا اینقدر دیر چهره شدی و تا این اندازه نوسان داری؟ سالی که نفت آبادان بودم، سال خوبی را سپری کردم و خیلی هم خوب دیده شدم. اتفاقا بعد از این تیم هم پیشنهادهای خوبی داشتم ازجمله نیم فصل اولی که در آبادان بودم، کارم با پرسپولیس تمام شده بود و فقط چون نتوانستم رضایتنامه بگیرم در آبادان ماندم و آنها مهاجم خارجی گرفتند. از تیم های ...