سایر منابع:
سایر خبرها
سرگذشت تلخ زنی که به تله مرد شیطان صفت افتاد
روزانه دچار مشکل شده بودم. به همین دلیل دیگر چاره ای جز طلاق برایم باقی نماند و مجبور شدم پسرم را به پدرش بسپارم و از او جدا شوم. از سوی دیگر وقتی به خانه پدرم رفتم هیچ حامی مالی نداشتم، این بود که به یکی از شرکت های خدماتی و نظافتی مراجعه کردم و آن ها مرا برای نگهداری از یک زن کهن سال معرفی کردند ولی در همین روزها مادرم به دلیل ابتلا به بیماری کرونا جان سپرد و یک سال بعد هم پدرم را به دلیل کهولت سن ...
زورگیری خشن پسر جوان در روزهای مرخصی خدمت سربازی / با پول دیه خواهرم صاحبخانه شدم + جزییات
تامین کند من هم به دلیل اوضاع آشفته خانوادگی تا کلاس پنجم ابتدایی بیشتر درس نخواندم و وارد بازار کار شدم . ابتدا در یک تعمیرگاه خودرو شاگرد بودم و بعد هم به شغل های متفاوتی رو می آوردم تا بتوانم حداقل مخارج خودم را تامین کنم. ولی حدود 4 سال قبل،خواهر 17 ساله ام در اطراف میدان امام حسین(ع) با خودروی عبوری کرد و از دنیا رفت. ما هم با دیه ای که از بیمه گرفتیم خانه ای در حاشیه شهر خریدیم تا از ...
مصائب کودکان سرراهی
او به یکباره خودش را در خانواده ای به یاد می آورد که هر روز زنی که مادر صدایش می کند، او را کتکش می زد و بدن نحیف و لاغرش را پر از زخم می کرد. حالا بعد از گذشت 30 سال از آن روزها، باز هم وقتی یادش می افتد، اشک ها سیل می شوند روی صورتش. دست هایش می لرزد و قلبش. آخ از قلبش که ناگهان مچاله می شود. این سوال دیوانه اش می کند: چرا این اندازه مسوولان شیرخوارگاه بی تعهد بودند؟ چرا او را به خانواده ای دادند که مدام کتک بخورد. به خصوص اینکه بعدها یکی از پرستاران پنهانی به او می گوید: این خانواده زیرمیزی پول داده بودند که هر جور شده ...
بازیگر نون خ : چند بار تا مرز خفگی رفتم
بازیگر سریال نون خ با اشاره به سختی های سکانس غار و کولبری گفت: شرایط بخش کولبری خیلی سخت بود و خیلی ها آسیب جدی دیدند. من خودم دچار بیماری ویروسی سختی شدم و از روز اول تصویربرداری تا روز آخر مریض بودم، در غار اکسیژن کم داشتیم و تنفس سخت بود، چند بار تا مرز خفگی رفتم. صهبا شرافتی درباره بازی اش در فصل پنجم این سریال عنوان کرد: رانندگی مینی بوس در این سریال برای من خیلی چالش برانگیز بود ...
وام بسیج سازندگی مرا به درآمد رساند
نمایش می گذاشتند و از تجربیات همدیگر می گفتند. زمانی تصریح کرد: بعد از پایان مراسم با دوستم گپ و گفتی دوستانه داشتیم و از علاقه ام برای راه اندازی کار در خانه گفتم. این کارآفرین با اشاره به اینکه به کلاس های خیاطی و طراحی دوستم به صورت افتخاری دعوت شدم، گفت: 6 ماه دوره دیدم و بعد از آن دوستم به من طرح می داد و من کار برش و دوخت را در خانه انجام می دادم. وی ادامه داد ...
اولین جلسه بازپرسی متهمی که همسرش را با 24 ضربه کارد کشته بود، برگزار شد
تصور کنید که کدام جشن تولد ساعت چهار صبح برگزار می شود. او این اواخر خیلی تغییر کرده بود و مدام فحش می داد، البته من هم گاهی فحش می دادم، اما این به خاطر رفتار و توهین های او بود وگرنه من جلو دخترم هیچ وقت حرف بد نمی زنم. متهم در پاسخ به اینکه چرا به سراغ خانه پدرت رفتی، مدعی شد که می خواستم از پدرم حلالیت بگیرم، چون او از اول با این ازدواج مخالف بود، اما چون سه صبح بود و می دانستم پدر و مادر پیرم خواب هستند، منتظر بودم تا صبح شود که دستگیر شدم. بعد هم می خواستم خودم را با تیغ بکشم. ...
پشیمانی این بازیگر بخاطر نقش شمر سریال مختارنامه ! / فقط نفرین می شدم +عکس چهره واقعی و بیوگرافی
در سازمان فرهنگ و هنر شیراز قبل از انقلاب استخدام شد. بعدها استعفا داد و به تهران رفت و حالا بازیگر است. ماجرای علاقه به بازیگری در دوران کودکی نمایشی با عنوان کر و بیمار در کتاب داشتیم که معلمم نقش کر را برای اجرا به من داد، با این نمایش علاقمند به بازیگری شدم اما اتفاقی نیفتاد تا زمانی که به سربازی رفتم. بازی در تئاتر و استخدام در زمان خدمت ...
موسیقی بخشی از دکوپاژ در فیلم های کیمیایی است
بسیار مهم بوده است، افزود: زمانی که فیلم های مسعود کیمیایی را می دیدم، صدای تلویزیون را می بستم و با توجه به حال و هوای آثار او، خودم برای آن موسیقی می ساختم. از همان ابتدا علاقه داشتم تا در زمینه موسیقی فیلم فعالیت کنم. بعدها که به تهران مهاجرت کردم، نوع نگاه و تفکر من نسبت به موسیقی تغییر کرد چراکه مجبور بودم خود را با تصاویری که به دستم می رسید تنظیم کنم و هر آنچه تصویر از من می خواست را ارائه ...
پای درس ایثار | دست های معلم در مدرسه ی شهرضا دانش و ایثار را روایت می کند
به نام باغچه بان رفتم و دوره ابتدایی را آنجا به پایان رساندم و در کنار ادامه تحصیل که علاقه زیادی به خیاطی داشتم، برای گذراندن اوقات فراغت در آموزشگاه خیاطی ثبت نام کردم و مشغول کار خیاطی شدم. معلم تلاشگر ادامه می دهد: پدرم که متوجه علاقه بسیار من نسبت به درس خواندن بود، کتاب های سال اول راهنمایی را تهیه کرد تا در منزل با کمک او و برادر بزرگم شروع به مطالعه کنم، در پایان سال نیز همراه ...
معلمی با 4فرزند؛ مشق مهر مادری از خانه تا مدرسه+فیلم
برادر چقدر کنار هم و حامی هم هستند و دوست داشتم این تجربه را در اعضای خانواده خودم هم داشته باشم. وقتی متوجه شدم فرزند اولم تنها بوده که بین تولد فرزند اول و دومم 7 سال فاصله سنی افتاد؛ برای بزرگ شدن فرزند اول خیلی سختی کشیدم، چون باید زمان زیادی را برای پرورش، بازی و نگهداری از او صرف می کردم اما وقتی دومین فرزندم متولد شد کار زیادی نداشتم و بعد از تولد فرزند دوم و سوم این سختی به آسانی ...
حتما باید ظرف آب مان کریستال باشد؟!
ای در زندگی شان نمی دیدیم و کل خانواده هم به همین شکل بودند نه آنکه فقط خود سردار چنین شخصیتی داشته باشند، هیچ وقت از فرزندانشان، از خانواده شان نکته اخلاقی منفی ندیدم. در کتاب حاج قاسمی که من می شناسم (روایت رفاقت چهل ساله حجت الاسلام علی شیرازی با حاج قاسم) از زبان شهید سلیمانی آمده است: در کرمان بودم، مبل نداشتم. به تهران که آمدم، به خاطر میهمان ها مبل خریدم. ابراهیم شهریاری، فرمانده گردان 425 ...
همدستی زن جوان با مرد آشنا برای قتل شوهرش
. نگران شدم و به خانه آمدم اما به محض ورود متوجه بوی گاز شدیدی شدم بعد هم در اتاق خواب جسد همسرم را دیدم. وقتی به دنبال علت بوی گاز بودم متوجه شدم شیلنگ اجاق گاز پاره شده است. در حالی که زن جوان چنین ادعایی داشت، به دستور بازپرس محسن اختیاری، کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت برای بررسی بیشتر ماجرا وارد عمل شدند. اما بررسی شیلنگ گاز نشان داد علت پارگی پوسیدگی نبوده است بلکه حدود یک ماه ...
ماجرای بیوه شدن دختر 23 ساله در شب عروسی
زن جوان در مراجعه به پلیس گفت: روزی که خاله ام از من خواست دوستم را برای پسرش خواستگاری کنم، قلبم از جا کنده شد چون خودم عاشق پسرخاله ام بودم ولی نمی توانستم بگویم و اینطور بود که سرنوشت تلخ من رقم خورد. زن 32 ساله ای است که برای پیگیری پرونده طلاقش وارد مرکز انتظامی شده [...]
آقازاده واقعی
سال 79، وقتی علی آقا آمدند خواستگاری و همین که متوجه شدم از خانواده شهید هستند خیلی برای من دلگرم کننده بود و این مسئله بیشتر باعث شد قبول کنم با ایشان ازدواج کنم و در همان جلسه اول که باهم صحبت کردیم انگار هر دو متوجه شدیم که عاشق هم شدیم و برای هم هستیم و هم کفو همیم. ایشان سال آخر دانشجویی دانشگاه پاسداری امام حسین علیه السلام بودند و من دانشجوی رشته مامایی دانشگاه زنجان بودم ولی خودم علاقه ...
پسر روانی مادر پیرش را کشت و آتش زد
خودم را با اسید می سوزانم. لحظاتی بعد مأموران کلانتری وردآورد و آتش نشانی وارد محل شده و از پسر جوان خواستند تا در را باز کند. اما تهدیدهای او ادامه داشت و فریاد می زد: اگر کسی نزدیک شود خودم را با اسید می سوزانم. از آنجایی که صدایی از زن صاحبخانه به گوش نمی رسید، مأموران احتمال دادند که بلایی سر پیرزن آمده باشد . با این احتمال موضوع به بازپرس کشیک قتل و کارآگاهان اداره دهم ...
صدایی که دستور جنایت صادر کرد! | مادرم گفت تو دیوانه ای و شنیدن این جمله موجب شد تا من ...
را بخوری. این جمله اش عصبانی ام کرد. بعد همان صداهای عجیب را در گوشم شنیدم. صداها می گفتند که انتقامت را بگیر. نمی دانم چه شد که جان مادرم را گرفتم. بعد که به خودم آمد تازه فهمیدم که چه اشتباهی مرتکب شده ام. تصمیم گرفتم با آتش زدن خانه به زندگی خودم هم پایان بدهم اما نقشه ام ناتمام ماند و دستگیر شدم. این پسر جوان پس از اقرار به قتل بازداشت شد و بازپرس جنایی دستور داده تا سلامت روانی وی مورد بررسی قرار بگیرد. این در حالی است که تحقیقات نشان می دهد که متهم سابقه بیماری روحی و روانی و بستری شدن در بیمارستان را داشته است. ...
جوان متهم به قتل مدعی شد: صدایی در سرم گفت مادرت را بکش
حالم بد شود. امشب هم با مادرم جروبحث کردم. مشاجره سر این بود که داروهایم را بخورم. مادرم می گفت پسر دارو هایت را بخور، اگر نخوری حالت بد می شود، او به من گفت دیوانه قرص بخور. اما من نخوردم. همان موقع بود که یک صدایی به من گفت تو دیوانه نیستی، انتقام بگیر، تو سالمی. بعد من به آشپزخانه رفتم و پیچ گوشتی و چاقو برداشتم و به مادرم حمله کردم. او جلو می دوید و من پشت سرش بودم. مادرم چیزهایی را به سمت من ...
دکتر نفیسه برادران رفیعی قاتل امیر عباس
بیمارستان مراجعه کردم (دو هفته پیش رفته بودم مطب دکتر ولی معاینه نشدم و به من نگفتن که طبیعی یا سزارین و حتی تاریخ زایمان ندادن که من از منشی دکتر هم پرسیدم و گفتند هنوز زوده و حتماباید سی و هشت هفته باشی بعد. ماما شیفت شب اومد و گفت نود درصد سزارینی صبرکن با دکترت تماس بگیرم ببینیم چی میگن، تماس گرفتن و اومد؛ ماما پیش من گفت برو خونه دردهاتو بکش صبح ساعت هفت دکتر میاد، بیا معاینه کنه و ببرت ...
10 سال حبس مجازات دختری که باعث مرگ مادرش شد
زیادی قرص مصرف کند به همین خاطر تعادل روانی نداشت و مدام با هم دعوا می کردیم. چند ساعت قبل دوباره با هم بحث مان شد و کارمان به درگیری کشید و مادرم با سرعت به آشپزخانه رفت و چاقویی برداشت و به سمتم حمله کرد و من هم برای دفاع از خودم او را هل دادم که سرش به دیوار خورد و از حال رفت. بعد برای اینکه خودم را آرام کنم، قلیان درست کردم و به تراس رفتم تا بکشم اما مادرم دوباره به تراس ...
این زن شوهرش را با چاقو کشت / فریاد می زد شوهرم را کشتم کمکم کنید!
.... ما حاضر به مصالحه نیستیم و درخواست قصاص داریم. وقتی زن جوان روبه روی قضات ایستاد گفت: آن روز خواب بودم که با شوک از خواب بیدار شدم. محمود یکباره شروع به داد و فریاد کرد و مرا به باد کتک گرفت. او گلویم را گرفت تا خفه شوم. او مرد تنومندی بود و من توان آن را نداشتم که خودم را از دستش نجات دهم.نفسم بند آمد و چشم هایم سیاهی رفت که یکباره دستم به کارد میوه خوری خورد و آن را به طرف همسرم گرفت ...
می ترسم جنگ تمام شود و این زندگی ادامه داشته باشد!
شده بودم و صبح ها زود بیدار می شدم تا خودم تنهایی آتش روشن کنم و روی آن چای یا قهوه بگذارم. بعد یک مودم خریدیم و اشتراک اینترنت گرفتیم. حالا هروقت تشنه ام می شود آب می خورم و هروقت خواستم توالت می روم و دیگر به مردم داخل حیاط و اینکه چقدر داخل صف منتظر خواهم شد، اهمیتی نمی دهم. همین طور برای پوستم کرم خریدم تا مثل قبل به خودم توجه کنم و چند کتاب هم گرفته ام تا اینجا بخوانم با این حال خسته و ترسیده ام. می ترسم از اینکه این، زندگی ام بشود. می ترسم جنگ تمام شود و این زندگی ادامه داشته باشد! انتهای پیام/ ...
مجازات حبس برای دختر معتاد که مادرش را کشت
کردم ترک کنم و به زندگی در خانه مادرم ادامه دادم؛ اما مرد همسایه به من تجاوز کرد. از او شکایت کردم و در همین شعبه به پرونده او رسیدگی و مرد همسایه محکوم شد. بعد از آن دوباره به سمت مواد رفتم. وضعیت مادرم روزبه روز بدتر می شد. او تعادل نداشت. یک روز هنگام برگشت از دادگاه مرد همسایه، مادرم زمین خورد و به فراموشی هم مبتلا شد. دختر جوان ادامه داد: مادرم پرخاشگری می کرد. حتی مجبور شدم یک بار ...
مامایی کاری سخت و در محیطی پر تنش است/ جان دو انسان در دست یک ماما است
نماینده ماماهای شهرستان دشتستان و کارشناس مامایی. از سال1369 وارد حیطه مامایی شدم و از سال 1397 خودم را به علت کار سخت باز نشست کردم و اکنون مطب شخصی دارم. از همان ابتدای شروع کار در بیمارستان 17 شهریور برازجان بودم و بعد هم بیمارستان شهید صادق گنجی مشغول به کار بودم. *چه اتفاقی باعث شد شما ماما شوید؟ -ماما شدن من بسیار اتفاقی بود، زمان ما هم مشاوره انتخاب رشته یا شغل نبود و من از ...
دختر معتاد مادر خود را به قتل رساند / او بعد از 5 سال بخشیده شد
هم درگیر بودیم . آن روز مادرم عصبانی شده بود که از آشپزخانه،چاقو را برداشت و به سمتم حمله کرد. من برای دفاع از خودم او را هل دادم که سرش با دیوار برخورد کرد. او را رها کردم و به سمت تراس رفتم تا قلیان بکشم اما مادرم بار دیگر با چاقو به سراغم آمد و بساط قلیان را به هم ریخت و با چاقو به پا و شکمم زد که سطحی زخمی شدم. وی ادامه داد: سعی کردم او را آرام کنم اما نشد . او می خواست مرا از خانه ...
درخواست طلاق به خاطر سوء استفاده های شوهر
مردسالار بود؛ تا زمانی که در خانه پدرم بودم کارت حقوقم دست پدرم بود. وقتی ازدواج کردم پدرم کارت را به من داد. حامد به من گفت اگر پدر و مادرش بفهمند کارت حقوق دست خودم است، ازدواج ما را به هم می زنند. از من خواست موقت کارت حقوق را به او بدهم و من هم قبول کردم؛ اما بعد که خواستم آن را پس بگیرم، مقاومت کرد. *یعنی پولی که تو به عنوان حقوق می گیری دست شوهرت است؟ بله. فکر می کردم ...
این 5 بازیگر معروف با پولدار ترین مردان ایرانی ازدواج کرده اند + عکس ها و اسامی
کرده بود. فریبا نادری در سال 99 در برنامه تلویزیونی دورهمی درباره ی ماجرای ازدواجش با مهرداد طباطبایی گفته بود: آشنایی ما اینگونه بود که اولین بار که ایشان مرا دیدند گفتند من اصلا قصد ازدواج ندارم، من هم از ایشان خیلی خوشم می آمد ولی برای اینکه کم نیاورم گفتم منم همینطور، بعد مرا نمی گرفت نه اینکه نخواهد اما هی بهانه می آورد، تا اینکه من با گریه و گفتن من جوانیم را پای تو گذاشتم از او ...
پسر نابغه ایرانی می خواست فضانورد شود و با سفینه به کره ماه سفر کند اما سارق شد | پایان سرقت های سارق ...
سراغ سرقت های بعدی. سپس تحویل دختر موردعلاقه ام می دادم تا آن را در خیابان رها کند. اما الان متوجه شدم که او ماشین ها را به سردسته باندی که با آن کار می کرد می فروخت تا او با شیوه سند نمره آن را بفروشد و سهمش را بگیرد. با دختر موردعلاقه ات چطور آشنا شدی؟ در خیابان با او آشنا شدم. ماشینش پنچر شده بود، کمکش کردم و همان روز آشنایی ما شکل گرفت. بعد متوجه شدیم هر دویمان معتادیم و سارق. همین وجه اشتراک باعث ایجاد علاقه میان ما شد اما حالا هر دو دستگیر شده ایم. ...