خوش به سعادتت مهدی جان
سایر منابع:
سایر خبرها
نامه دخترم با شهادت بابایش برگشت خورد!
...> همسرم از سال 1359 به عنوان داوطلب بسیجی به جبهه می رفت. وقتی در جبهه بود به او حقوق نمی دادند. چون لنگ مخارج خانه بود، استعفایش را سال 60 نوشت و دوره آموزشی سه ماهه در سپاه دید و بعد به حفاظت شخصیت ها رفت. سال 1360 برای حفاظت بیت رهبری انتخاب شد. سال 1362 هم که به شهادت رسید، تازه وزارت کار طی حکمی نوشت که او کارمند ما است! به همکارانش گفتم حالا که شهید شده ما را می شناسید؟ وزارت کار به آن بزرگی یک ...
ارادت شهید سلیمانی به مادر شهید؛ حاج قاسم: ننه علی هیچ کسی را ندارد!
نان از مادر کرد اما مادر شرمنده شد. بی بی سکینه می گفت: یک روز آمدم خانه. علی گفت مادر پول بده بروم نان بخرم. گفتم: پول نداریم؛ می بینی هر چه گیرم می آید می دهم برای بدهی های پدرت. خدا کریم است. اما علی گفت امشب گرسنه نمی خوابم. گفتم: علی چکار کردی؟ گفت: نایلونی پر از ناکپک زده در کوچه پیدا کردم. آنها را شستم و خوردم. علی هیچوقت به مادرش نمی گفت چرا اینقدر به من سختی و گرسنگی می دهی ...
فیلمم از ساخته کیمیایی بیشتر فروخت/ به من گفتند دور کارگردانی را خط بکش
را معرفی کنم اما چون پدرم بود او را پیشنهاد ندادم. آقای انوار به من گفتند تو در بازیگری در ایران تک هستی، دیگر کارگردانی نکن. گفتم من در بازیگری به قله رسیدم و می خواهم اتود دیگری بزنم اما اجازه ندادند او در این باره توضیح داد: هیچ وقت در کار، به دختر و پسرم به چشم بچه هایم نگاه نمی کنم؛ آنها همکار من هستند. هر سه حرفه ای هستیم و به یکدیگر در فیلم حرفه ای نگاه می کنیم. ...
هر جا لازم است کسی فدایی رزمنده ها شود از ما استفاده کنید
شده، پس از مراسم تشییع او بسیاری از جوانهای محله آنها به غیرتشان برخورد و راهی جبهه شدند. نصر الله اسوه بچه های محله شد. من نام آن را میدانستم. سالها بعد سراغ آنها را گرفتم تا پایان جنگ چند نفر دیگر از آنها به شهادت رسیدند و توبه واقعی خود را نشان دادند. حیات
شهدای نوروز
: شهید زاهدی یکشنبه شب (شب قبل از شهادت)، حرم امام رضا(ع) بود و شهادتش را از امام رضا(ع) گرفت. برادر شهید زاهدی نیز خاطرنشان نمود: سردار شهید زاهدی موقع رفتن با لبخند گفت به شما نوید می دهم که پیروزی نزدیک است. پسر سردار شهید زاهدی دل نوشته ای را درباره پدر شهیدش نگاشته و حال و روز پدر و فضائل اخلاقی اش را توصیف نموده است که خبرگزاری ایرنا در 15 فروردین 1403 منتشر نموده است ...
اخلاص ویژگی بارز شهید آرمان علی وردی بود
...: آن شب برخی از افراد از بالکن و پنجره خانه های اکباتان آجر و سنگ سر بسیجی ها و نیروهای امنیتی پرتاب می کردند. آرمان می خواست نماز اول وقت بخواند، به ما گفت بیایید برویم نماز. به او گفتیم الان نمی توانیم برویم. اما آرمان از گروه جدا شد ورفت و نمازش را خواند؛ دیگر او را ندیدیم وی در خصوص انتخاب طلبگی شهید آرمان علی وردی گفت: انتخاب خودش بود. دانشجوی مهندسی عمران بود. چند نفر از ...
سیدمرتضی آوینی : راوی خون نگار فتح
لحظه ای که مین زیر پایش منفجر شد، به اصغر بختیاری گفته بود: برادر ما برای همین جریان به فکه آمدیم. چند دقیقه قبل از راه افتادن روی این رمل های داغ، وقتی آخرین عکسش را گرفتند با کلی شوخی به عکاس گفته بود: یه عکس حجله خور خوب بگیریا!... و تقدیرش با غریب ترین و گمنام ترین شهیدان جبهه یکی شد؛ کسی که صدا و قلم و قلبش، نبض شهادت بود. به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات ، بیستم فروردین ماه 1372 روز ...
علیزاده ی طباطبایی: سپهبد ربیعی در شبِ 21 بهمن حتی زیرِ گوش یک نفر هم نزده بود/ 21 اتهام ربیعی چه بود؟
هست دو تن از اساتید دانشکده ی حقوق همان روزها به من گفتند آقای طباطبایی! ربیعی آدم کشته است؟ گفتم بله خیلی کشته است. گفتند تو دانشجوی حقوق هستی، برو بررسی کن بیا نتیجه را بگو. من رفتم در نیروی هوایی از بچه ها پرسیدم، گفتند بله خیلی ها را کشته است. گفتم خوب کجا و چه کسانی را کشته است؟ گفتند: شب 21 بهمن که به مرکز آموزش آمد کلت بسته بود. پرسیدم: از کلت استفاده کرد؟ گفتند: نه. هرچه بررسی کردم دیدم حتی زیرِ گوش یک نفر هم نزده است! بعد می بینیم که ربیعی هم اعدام می شود! امرای ارتش اعدام می شوند! 25957 منبع: khabaronline-1892646 ...
هنر انقلاب که زمانی آوینی را داشت، حالا چه کسی را دارد؟
روز هنر انقلاب اسلامی نام گذاری شد تا شهادت هنرمند متعهد و بسیجی، شهید سید مرتضی آوینی یادآور روز هنر انقلاب در تقویم تاریخ مناسبت های ایران ثبت شود. تجلیل از هنر و هنرمندان متعهد در بیانات ارزشمند امام خمینی(ره) نیز مشهود و مشخص است؛ مانند پیام سی شهریور 1367: خون پاک صد ها هنرمند فرزانه در جبهه های عشق و شهادت و شرف و عزت سرمایه زوال ناپذیر آن گونه هنری است که باید به تناسب عظمت و زیبایی انقلاب ...
این سردار معروف سپاه از زمان شهادتش خبر داشت
زاهدی بازگو کردم، خندیدند و گفتند که شهادت شان نزدیک است. وی افزود: ما با توجه به موقعیت ویژه شهید زاهدی، برای دیدن ایشان باید مراقب می بودیم، حدود یک هفته قبل از شب قدر، عمو از همه بستگان خواست که جمع شوند و به صورت اضطراری به اصفهان آمدند تا دیداری با بستگان داشته باشند و همه دور هم جمع شدیم؛ من زمانی که شهید را دیدم، گفتم که عمو خواب دیدم که با همراه شهید سلیمانی هستید و ایشان خندیدند ...
شهیدی که روز و ساعت شهادتش را می دانست!
) و بگو همسر و فرزندانم را فقط به خودت می سپارم نه کسی دیگر. گفت: باشه قول می دم. خداحافظی کردیم و رفت. قرارمان بر این بود در سوریه اگر بتواند هر روز تماس بگیرد مگر وقتی در عملیات باشد. به قولش هم عمل کرد. راه زیادی را پیاده می آمد تا تماس بگیرد و وقتی تماس نمی گرفت مطمئن می شدم در عملیات است. یک هفته بعد از اینکه رفت به شهادت رسید. خانه ما قائمشهر بود. یک روز دیدم یکی از ...
شهیدی که تمام خانواده اش گرین کارت داشتند!
...> تمام خانواده شهید، گرین کارت داشتند. خانواده ای متمول بودند که در محله شمیران زندگی می کردند. مادرش التماس می کرد که این بچه را راضی کنید ازدواج کند، ولی عبدالحمید می گفت تکلیف من است که بجنگم. به خانواده اش می گفت شما زندگی خودتان را داشته باشید، من زندگی خودم را دارم. امکانات دنیایی اش فوق العاده عالی بود، اما به همه اینها پشت پا زد. عجیب است هنوز این برایم سؤال است که مادرش هر بار مرا می دید از ...
نگاهی به کتاب آموزش صفر تا صد قرآن کریم به روش نوین و ساده
تلاوت داشتم و در پشت جبهه ها وقتی به مشهد می آمدم جلسات متعددی برای بزرگسالان برگزار می کردم. وی گفت: هفت یا هشت سال سن داشتم که مادرم مرا نزد یکی از قاریان قرآن به نام صادق جاویدی که بعدها شهید شد، برد و از او خواست تا به من قرائت قرآن را بیاموزد. به یاد دارم این استاد از من پرسید: می توانی به مسجد ابتدای خیابان (مسجد چهارده معصوم) بروی و من گفتم آنجا را بلد نیستم، او به دنبال من می آمد ...
شهید ولی الله چراغچی مسجدی ؛ حضور در جبهه ها به جای سفر به خانه خدا
: خودت را لوس نکن! مادر ببین! آقا ولی پشت تلفن چه حرف ها می زند؟ اما آقا ولی مصمم تر گفت: خیلی واضحه اگر تا 15 روز دیگر تماس نگرفتم، بدانید خدا من را قبول کرده! شهید چراغچی هیکلی تنومند و قوی داشت. گاهی از جبهه که می آمد، برایم فیگور ورزشی می گرفت و من می گفتم جبهه به شما ساخته است . بعد از صحبت من خموده می شد، دست به پهلویش می زد و می گفت تا تا اینها آب نشود، خدا من را قبول نمی کند . این ...
شهیدی که از عشق زمینی اش گذشت!
. وی پس از مدتی فعالیت در جبهه وقتی که خدمت او و دوست صمیمی اش قنبر دماوندی که مثل برادرش بود تمام می شود به دوستش می گوید: شما به منزل بروید من در جبهه می مانم. او در این چهار ماه در جبهه ماند و سرانجام در دوم فروردین ماه سال 1361 بر اثر اصابت ترکش خمپاره به گلو و پهلوی چپ و قلب به درجه رفیع شهادت نایل گردید. شنیدن خبر شهادت وی برای خانواده اش از آنجا که وی دوران کودکی را با ...
شکوه نصف جهان برای شهید قدس!
حاضر شد به جبهه مقاومت برود و 13 سال یار و یاور سیدحسن نصرالله و رزمندگان حزب الله باشد؛ همان هایی که به نام او قسم می خورند. سردار باقری با بیان اینکه شهید زاهدی فرمانده ای متواضع، خوش اخلاق، اهل عبادت، اهل قرآن و ... بود، به دیدار آخرش با این شهید عزیز اشاره می کند و می گوید: او فرمانده ای باتدبیر بود.روز قبل از شهادتش که تهران او را دیدم، همانند همیشه با دلی پر، اما روی خندان از جبهه ...
روایت سرلشکر رحیم صفوی از شهید ولی الله چراغچی
می باشد که در 7 مهر 1363 به دنیا آمد. با اصرارهای بسیاری که خانواده اش برای ازدواج وی داشتند، شرط گذاشت تنها با زنی ازدواج خواهد کرد که حضور همیشگی اش را در جبهه ها قبول کند. او خود را همواره پذیرای شهادت می دانست. نحوه شهادت ولی الله چراغچی ولی الله چراغچی به دنبال اصابت گلوله در عملیات بدر به ناحیه سر مجروح شد و سپس در بیمارستان شهدای تهران بستری شد. بعد از 23 روز بی هوشی ...
شهید القدس، از نبوغ در آموزش تاکتیک های نظامی تا کمک به کودکان اوتیسمی
تا پایان راهش شهادت باشد. حاجی رحیمی می گفت: اگر شهید نشویم ضرر کردیم محمدرضا آرین از همرزمان شهید حاج رحیمی است که در پادگان امام حسین(ع) کار خود را آغاز کرد. مسئولیت آموزش در لشکر 27، لشکر 10، بسیج تهران، سپاه ثارالله را بر عهده داشت و بعد از جنگ تحمیلی به کارهای علمی و پژوهشی پرداخت. او درباره آغاز رفاقت با شهید حاجی رحیمی می گوید: سال 59 باهم وارد سپاه شدیم و در پادگان امام حسین(ع ...
نفربر داعشی از روی پیکر جواد رد شد؟!
نشستم و با خودم فکر می کردم یعنی می شود برگردد؟ توی همان حال واحوالم بودم که یک شب خواب دیدم یک نفر در خانه خواهرم را می زند. وقتی رفتم و در را باز کردم یک نفر بهم گفت برمی گردد. نتوانستم صورتش را ببینم. پابرهنه تا سر کوچه دنبالش دویدم؛ اما بهش نرسیدم. پیکرهایی که ناپدید شدند روایت دایی همسر 27 روز بعد از شهادت خبر دادند که پیکر جواد پیدا شده. آنجا داعش انواع مختلفی دارد و ...
دوست نداشت سرتیپ صدایش کنند
و عملیاتی انجام شود؛ حتی در دوران دفاع مقدس به فراخور عملیات ها به فرماندهان جنگ هم کمک می کرد. امروز فرماندهان توانمند در سپاه همان نیروهای تحت آموزش شهید حاجی رحیمی در دوران دفاع مقدس و بعد از آن در جبهه مقاومت هستند. با اینکه شهید حاجی رحیمی از حضرت آقا درجه سرتیپی گرفته بود، اما تواضع همیشگی اش را داشت؛ اینطور نبود که به خاطر این درجه مغرور شود. وقتی هم در جمع پیشکسوتان دفاع مقدس حاضر می شد، کسی او را با عناوین سردار یا سرتیپ صدا نمی زد و به او حاجی رحیمی می گفتیم. این روزها هم که خبر شهادتش را شنیدیم دلتنگ آن تواضع و لبخندهایش هستیم. ...
زن کشی فجیع در تهران / پخش شیرینی در محل کار در روز قتل توسط شوهر قاتل
اختلافات ما روز به روز بیشتر شود و با اینکه یکبار از هم جدا شده بودیم به خاطر بچه هایم دوباره ازدواج کردیم ولی دیگر نمی توانستم این وضعیت را تحمل کنم و از یک سال قبل، تصمیم به قتل همسرم گرفتم. برای قتل او سناریوهای زیادی طراحی کرده بودم. اول می خواستم که با خوراندن قرص او را به قتل برسانم، اما ترسیدم که لو بروم. بعد تصمیم گرفتم آدمکشی را برای این کار اجیر کنم. سه ماه قبل از قتل همسرم، موضوع را به ...
موسوی: گفتند تو را نمی خواهیم/ ذهن فونتانا را خراب کردند
: حتی روز آخر تمرین گفت که یک تیم به مغولستان اعزام خواهد شد که به او گفتم مدال طلای این تورنمنت را با چهار پیروزی مقابل بوکسورهای مغولستان، کره جنوبی، هند و تایلند دارم که بوکسور تایلند شاگرد شما بود. فونتانا نیز گفت تو با این تجربه بوکسور خیلی خوبی هستی. بعد از این صحبت انگار یک مرتبه از من تنفر پیدا کرد. در نهایت بالاخره با حسینی صحبت کردم و گفت بعد از بازگشت تیم از ایتالیا به اردو بروم، اما باز ...
تک درختی سرو
برای دوست صمیمی اش تعریف می کرد. من آنجا فهمیدم که دخترخاله اش را دوست دارد. قبل از خبر شهادت یک روز در خواب دیدم روبه روی منزل ما یک خانه ای زیبا قرار دارد و یک تخت درخت سرو در آنجا کاشته شده بود. ناگهان بادی شروع به وزیدن کرد و درخت به زمین افتاد؛ ولی دوباره از همان ها درختی دیگر رویید. من بعد از اینکه از خواب بیدار شدم به دلم برات شد که پسرم شهید خواهد شد. چند روز بعد خبر شهادت قربانعلی را برایم آوردن من به شهادت پسرم افتخار می کنم و از شهادت ایشان بسیار خوشحال هستم. انتهای خبر/ ...
ارائه الگوی راستی و درستی به مخاطبان نوجوان در وقتی بابا رئیس بود
، یک ماشین آمریکایی قهوه ای دارد که با آن این ورآن ور می رود. برای همین حسن به من می گوید: بابای تو رئیس نیست. رئیس ها که موتورگازی سوار نمی شوند. من چند ماه پیش به بابا گفتم: چرا ماشین نمی خری؟ خندید و گفت: فعلاً کارهای واجب تر دارم باباجان! و چند روز بعد بلند شد رفت جبهه. وقتی بابا رئیس بود کاری از تقی شجاعی و نشر کتاب جمکران است. نویسنده تمام تلاشش را کرده تا کودک روای قصه، کودک باقی ...
آخرین صبح
چندسالی است که این شغل را دارم، بد شغلی است آقا، بد شغلی است. نه که از شیفت شب و سختیِ کار شکایت داشته باشم. من از آن وقتی که خودم را شناخته ام، حتّی وقتی بغل مادرم بودم، کار می کردم. درواقع، آن وقت، مادر را کمک می کردم در اینکه بتواند پول بیشتری را گدایی کند. بعد هم که مثل سگ کار کرده ام و روز بوده که بیست ساعت مدام این طرف و آن طرف چرخیده ام برای یک لقمه نان. حالا پادشاهی می کنم. حقوقش هم خیلی ...
مادرشوهرم گفت طلاق بگیر و خودت را نجات بده
2 سال قبل ازدواج کردم. چنان عشق سیاوش کورم کرده بود که هرچه دیگران می گفتند برایم معنایی نداشت و فقط او را می دیدم؛ اما بعد دیدم دیگران راست می گویند و من اشتباه بزرگی کرده ام. *چرا پشیمان هستی؟ به خاطر اتفاقی که افتاد پشیمانم. بعد از اینکه هیجان عشق گذشت، متوجه شدم سیاوش مرد زندگی نیست. *زنی که برای طلاق همراهت آمده مادرشوهرت است؟ مادرشوهرم خیلی زن خوبی است. او ...
حبیب احمدزاده: امروز سالگرد رفتنت است؛ رفیقم کیومرث
، بچه بودم ، شانزده سالم بود ، سه روز بعد بازهم شانزده سالم بود ولی دیگه بچه نبودم... و بدتر برایت بگویم کیومرث جان که شاید همین جملات را متاسفانه هزاران بچه مانند من، امروزه در غزه هم به کلامی ولی عربی با خود در واقعیت نجوا می کنند درست مثل همان حبیب چهل سال پیش آن روز چون حبیبت هم هنوز برنگشته به آن بچگی به جامانده اش در خانه پدری همان طور که خودت هم برای همیشه برنمی گردی نزدمان. بهر حال کیومرث جان روحت شاد، ای همیشه رفیقم. 5757 منبع: khabaronline-1891617 ...
مرد میدان از کردستان تا لبنان/ فرماندهی که مرزها برایش معنا نداشت
شاهد هستیم فعالیت های سردار زاهدی به اتمام نمی رسد و ایشان طبق تفکر انقلاب اسلامی مبنی بر صدور انقلاب و دفاع از حقوق مظلومین جهان در کنار شخصیت هایی مانند شهید حجازی و شهید سلیمانی حضور پیدا می کنند و در لبیک به دعوت ولی خود، به سمت جبهه مقاومت می روند. تحلیل شما از حضور فعال شهید در محور مقاومت چیست؟ حجت الاسلام سالک: شهید زاهدی بعد از پایان جنگ و امضای قطعنامه 598، چنان لیاقتی پیدا می ...