زورگیران خشن زن جوانی را طعمه کردند
سایر منابع:
سایر خبرها
دانلود قسمت سی ام برنامه زندگی پس از زندگی چهارشنبه 22 فروردین 1403 مهمان برنامه سید هادی سجادی + فیلم ...
ابوالفضل لشگری بودند. پدر و مادرم به من می گفتند کسی رو سوار نکن و خودت هم سوار نشو خیلی تاکید می کردند پدرم مادرم و برادرم ولی من اونشب تصادف کردم اون بنده خدا هم پشت موتورم بود و پاش شکست و شرمنده اش شدیم. وقتی متوجه شدم موتورم می خواد با پژو برخورد کنه فکر خودم و پشت سریم نبودم فکر مال دنیا بودم گفتم ای وای موتورم رو تازه تعمیر کردم وقتی خوردم به ماشین از شدت ضربه نمیدونم هم اختیار تنم رو داشتم یعنی هم از چشمای بدنم می دیدم و هم از بیرون بدنم، از یه ارتفاعی داشتم بدنم رو می دیدم... ...
سکوت زن مرد تبهکار شکست / بخاطر ترس از تنهایی در خیانت های شوهرم سکوت کردم!
کلانتری سپاد،جوان کلاهبردار رد زنی ودستگیر شد. وقتی به کلانتری آمدم متوجه شدم که او فردی سابقه دار است و قبلا نیز به جرم کلاهبرداری از شهروندان دستگیر شده بود. از سوی دیگر با اعترافات متهم مشخص شد که او طعمه های خود را در سایت های واسطه گر شناسایی می کند و با خرید لوازم به آن ها رسید جعلی نشان می دهد. درهمین حال همسر این متهم سابقه دار که به مرکز انتظامی آمده بود وقتی در جریان ...
لحظه به لحظه قتل عام خانواده مهابادی / جنایتی که وحشت به جان همه انداخت + عکس و گفتگو با خواهر قربانی
بودم من را ندیده بودند. زن داداشم داشت میران را شیر می داد، مادرم می خواست برای خواب آماده شود و برادرم هم مشغول بازی با گوشی اش بود. در خانه چون در یک کوچه بن بست است و کسی واردش نمی شد، باز بود. برادرم که ناگهان متوجه حضور فردی در خانه شده بود، جلوی در رفت که از همان جا به او شلیک کردند. برادرم کمی عقب عقب آمد و بعد بین هال و پذیرایی روی زمین افتاد. به مادرم هم کردند که روی مبل افتاده بود. زن ...
معجزه زنده ماندن زن جوان در حلقه محاصره زورگیران بی رحم / بازداشت دزدان با تیزبینی زن تهرانی
به گزارش رکنا، چند روز قبل رهگذران در یکی از خیابان های منتهی به خیابان آزادی با بدن نیمه جان زن جوانی روبه رو شدند که بشدت کتک خورده بود. زن جوان توسط اورژانس به بیمارستان منتقل شد و پس از بهبودی راز مردان سمندسوار را برملا کرد. او گفت: از سر کار به خانه برمی گشتم و در کنار خیابان به انتظار تاکسی بودم که خودروی سمندی با دو سرنشین در مقابل پایم توقف کرد. تصور کردم سرنشین دوم خودرو ...
ماموریت های بمباران با اف چهارده ابتکار شهیدبابایی بود
ور شوم می روم. کار شاگرد و راننده را هم خودم می کردم و پول بیشتری پس انداز می کردم. بنابراین هزارتومان خرج عمل، چیزی نبود که نتوانم بپردازم. اسکناس هزارتومانی تازه آمده بود و من چندتا از آن داشتم. دکتری که بینی ام را عمل کرد، یهودی بود. شبانه از درمانگاه بیرون آمدم و هرچه اصرار کرد، شب را نماندم. مادر و پدرم ماجرا را نمی دانستند چون واقعاً مستقل بودم. همه کارهایم را خودم می کردم. تنهاچی ...
مادر شهیدان خالقی پور چگونه برای بار چهارم مادر شهید شد؟
موضوع شدیم همه دل ها لرزید و من هم در دلم خطاب به این شهید گفتم الهی دورت بگردم من. تو مادرت را ندیدی و همینطور گفتم خوشا بر احوال مادرت که داغ تو را ندید و حالا در بهشت در کنار هم هستید. همینطور که داشتم با خودم فکر میکردم و اشک هایم جاری بود همگی محزون بودیم، آقای دکتر یکباره فرمودند این شهید عزیز سفارش کرده است که بعد شهادتم اگر من شهید شدم برای من یک ختم مادرانه بگیرید و ما برای این ...
اخبار حوادث امروز 21 فروردین از زورگیری و سرقت مسلحانه در اتوبان صدر تهران تا حمله تروریستی به 2 خودروی ...
میانسال پس از درگیری با همسایه ها به خاطر تعویض پمپ آب ساختمان، تحقیقات تیم جنایی آغاز شد و 4 متهم در این زمینه دستگیر شدند. حمله تروریستی به 2 خودروی انتظامی توسط جیش الظلم/ 6 مامور شهید شدند ساعتی قبل، دو خودوری نیروی انتظامی در محور مواصلاتی سوران مهرستان مورد حمله تروریستی قرار گرفت. قتل، پایان درگیری مالک و مستاجر بر سر کوچک بودن خانه رئیس پلیس آگاهی ...
قصاص فرجام دعوای خیابانی
اینجا زن و بچه زندگی می کند، صدایت را پایین بیاور و فحاشی نکن اما ناگهان همگی به سمت ما حمله کردند و من و برادرم را کتک زدند و موتورمان را هم روی زمین انداختند و بعد هم با میانجی گری همسایه ها ما سوار موتور شدیم و رفتیم. بعد از اینکه از محل درگیری دور شدیم، متوجه شدم زنجیر طلا و ساعت هوشمند گرانقیمتم نیست، با این احتمال که موقع دعوا گم شده باشد تصمیم گرفتیم دوباره به محل درگیری برگردیم ...
از تقطیع سخنرانی تا عذرخواهی حجت الاسلام پناهیان روی آنتن زنده تلویزیون + فیلم
باشند افراد را برای خود حفظ کنند، پاسخ رد می دادند و به زعم این گروه گوشت تلخ شناخته می شدند. این بیانات بلافاصله تقطیع شد و در فضای مجازی به گونه ای منتشر شد که گویی پناهیان خطاب به امیرالمومنین این واژه را به کار برده است. سحرگاه روز بعد پناهیان مجدد سخنان خود را توضیح داد و اظهار داشت: حسودان و دشمنان زمان پیامبر ( ص) و امیرالمومنین گاهی عبارات بدی درباره ایشان بیان می ...
پایان سرقت های سریالی از زنان در پایتخت
مقصدم را گفتم و سپس سوار ماشین شدم. اما در بین راه راننده تغییر مسیر داد و وقتی من اعتراض کردم گفت به دلیل شلوغی خیابان ها در شب عید، می خواهد از راه فرعی برود. ترسیدم و فریاد کشیدم تا راننده توقف کند. او هم ایستاد و زمانی که می خواستم از ماشین پیاده شوم، متوجه شدم درها قفل است. همزمان مردی که در صندلی شاگرد نشسته بود خودش را به صندلی عقب ماشین رساند و با چاقو مرا تهدید به قتل کرد. علاوه بر این با ...
سخنگوی قوه قضاییه تغییر می کند
به گزارش 361 درجه ایران، مسعود ستایشی در نشست خبری امروز خود با رسانه ها با بیان اینکه حدود دو سال در سمت سخنگویی قوه قضاییه در خدمت شما عزیزان بودم گفت: این نشست آخرین نشست است که در خدمت شما بودم و قرار است عزیز دیگری که با سابقه است عهده دار این مسئولیت خطیر باشند که ان شاءالله اطلاع رسانی خواهد شد. وی افزود: در این دو سال خدمت با برگزاری 47 نشست حضور متعدد در جمع اصحاب رسانه را ...
دکتر ستایشی از سخنگویی قوه قضائیه رفت
به گزارش خبرنگار رکنا، در ادامه گفت: در این جلسه می خواهم خداحافظی کنم. دکتر ستایشی در پایان نشست خبری امروز با بیان اینکه حدود دو سال در سمت سخنگویی قوه قضاییه در خدمت شما عزیزان بودم گفت: این نشست آخرین نشست است که در خدمت شما بودم و قرار است عزیز دیگری که با سابقه است عهده دار این مسئولیت خطیر باشند که ان شاءالله اطلاع رسانی خواهد شد. در این دو سال خدمت با برگزاری 47 نشست حضور متعدد ...
خجالت می کشیدم بگویم من هم مادر شهید هستم!
نم را ببندم. بلند شد، دست انداخت و کمربند شلوارش را باز کرد. سرم را میان دستانم گرفتم و رفتم کنج دیوار. در این سال ها آنقدر کتک خورده بودم که می دانستم چه باید کنم تا کمتر آسیب ببینم. چشمم را بستم و با هر ضربه می گفتم: یا زهرا. کد خبر 6056330
قتل هولناک مادربزرگ و عمو با ضربات پیک نیکی و چاقو در شهریار / انگیزه جنایت فاش شد + گفتگو
اما هر روز بدتر از دیروز بودم وکسی این موضوع را نمی فهمید روز حادثه عمویم که چند وقتی بود همسرش را داده بود به خانه مادر بزرگ ام آمد درست روز 17فرودین بود آنها بعد از جروبحث هایی که بر سر ارث ومیراث داشتند حسابی به دادو فریاد پرداختند من ناخواسته وارد بحثشان شدم که عمویم فحش های رکیکی به من داد من که تازه گل استفاده کرده بودم و نمی توانستم رفتارهایم را کنترل کنم چند ضربه به عمویم زدم وبعد با چاقوی ...
افتخار می کنم شریک شادی مردم کرمان بودم
هم دوست داشتم نفر اول و مبتکر باشم و کارهای جدید ارائه بدهم . رنجبر ادامه داد: حدود پنج شش سال که از شروع کارم در بازار گذشت و در این فاصله ازدواج هم کرده بودم به فکر این افتادم که خرید شیرینی از بازار برای مردم سخت است و تصمیم گرفتم یک مغازه در خیابان باز کنم که به دنبال این تصمیم، روبه رو پمپ بنزین فابریک در خیابان نعمت الله ولی حد فاصل میدان فابریک و میدان خواجوی کرمانی یک مغازه ...
وقتی بابا آب داد، برعکس می شود
شد که روابط عمومی اداره کل زندان های استان وسط بخورهای بعد افطار و بخواب های قبل افطار تعطیلات عید نوروز با من تماس گرفت! آنقدری غرق در لحظات ملکوتی خواب اذان تا اذان بودم که حتی یادم نمی آمد شغلم چیست، که با این تماس یادم افتاد، خبرنگارم و تعطیلی به قد قواره شان نیامده است! خلاصه آقای روابط عمومی تُند تُند داشت از یک سوژه قشنگ بهم می گفت و آخر سر هم گوشی را داد دست خود سوژه تا نکات ...
روایتی از ملاقات ناگهانی شهید صیاد شیرازی با امام خمینی(ره) / گاهی راه سومی هم وجود دارد
نیم ساعتی خوابیدم. بعد صبحانه صرف شد و بلافاصله به خلبان گفتم، حرکت کن. حرکت کردیم به سمت تهران و حدود ساعت نُه به دفترم رسیدم. خود را مرتب کرده و آماده شدم که خدمت امام برسم. ساعت حدوداً بین ده ده و نیم بود که به بیت حضرت امام (ره) رسیدم. آنجا هیچ کس نبود. فقط یک پیرمرد (حاج عیسی) آنجا بود. ایشان خیلی چهره محبوبی است. من خیلی از ایشان خاطره های خوبی دارم. تا رسیدم گفتم: امام چیزی برای ملاقات من نف ...
امینی: پشتکار دارم و پله پله جلو می روم/ صبور و مقاوم هستم
نتوانستم ارتباط برقرار کنم و دوست داشتم در رشته ای فعالیت کنم که فقط خودم باشم. آن زمان المپیک ریو بود و خبرهای تیراندازی را در اخبار دیدم که یک جرقه برای من بود. از قبل با سلاح های شکاری تفریحی کار کرده بودم یکی از مشوقین اصلی من و کسانی که این ایده را به من داد برادرم بود. وی تاکید کرد: فانتزی ذهن من تپانچه بود اما وقتی کار را شروع کردم به تفنگ علاقه مند شدم و در سالنی که در اصفهان ...
اکبریان: نمی دانستم جرمم حبس ابد است/ زمانی خوش تیپ ترین فوتبالیست ایران بودم
... عقلم خوب کار نمی کرد، نمی خواستم رو بزنم، از یکی پول طلب داشتم، همانطور که گفتم باید برای مدرسه دخترم 500 هزار تومان پرداخت می کردم. در آن شرایط به هر دری زدم تا این پول را فراهم کنم. به صد نفر رو انداختم، اما همه می گفتند نداریم و یا چند روز صبر کن. مرخصی ام در حال تمام شدن بود که نتوانستم این مبلغ را فراهم کنم. به یکی از دوستانم قبل از زندانی شدن پولی قرض داده بودم، با او تماس گرفتم تا ...
توی این اوضاع بنزین کسی به فکر ما راننده های اسنپ نیست
باشند تا حال و روز ما را درک کنند یا گاهی سوار اسنپ شوند و آدم باهاشان دردل کند هر چند رئیس جمهور یا وزیر اقتصاد یا راه و شهرسازی که سوار اسنپ نمی شوند تا شاید سر از کار و دردسرهای زندگی این قشر در بیاورند. در اینجا بخشی از گفتگوی ما با مسعود... راننده اسنپ که خودش می گوید 15 سال است شیراز زندگی می کند را بخوانید: چند سال است اسنپ کار می کنی؟ * چهار سال است اسنپ شدم ...
نامه دخترم با شهادت بابایش برگشت خورد!
.... انگار همان صورتی بود که در خواب دیده بودم. گلاب به صورتش ریختم. همان حرف هایی که برای وداع آخر زدم به شهیدم گفتم: خیالت راحت باشد تا زمانی که زنده هستم برای بچه هایت پدری و مادری می کنم تا آن دنیا دستم را بگیری. وقتی پیکر همسرشهیدم را دیدم آرام شدم! همه می پرسیدند چطوری او را دیدی! گفتم شوهرم خواب بود. چیزی نبود که از او بترسم. تعجب کرده بودند! گفتم من فقط زیبایی دیدم. بعد از شهادت ...
قتل ناموسی هولناک در تهران/ مرد جوان مزاحم خواهر و نامزدم شده بود
... در ادامه تحقیقات خودروی 206 مقتول نیز در اطراف خانه فرانک پیدا شد و برادر او بازداشت شد. متهم جوان در تحقیقات اولیه به قتل اعتراف کرد: خواهرم با مقتول اختلاف مالی داشتند و در دادگاه هم محکوم شده بود. اما او مدام برای خواهرم و نامزدم ایجاد مزاحمت می کرد. چندین بار به او تذکر داده بودم اما بهزاد دست بردار نبود و درنهایت شب حادثه با او قرار گذاشتم و با اسلحه ای که از قبل داشتم به او ...
پناهیان در تلویزیون عذرخواهی کرد + فیلم
غلظتی که باید گفته شود در قرآن از جانب کفار آمده است که من گفتم من اصلاً از جانب خودم این وضعیت را درباره امیرالمومنین نگفتم، از طرف دیگر شما شرایط استودیو را هم می دانید که اواخر بحث با عجله پیش می رود و همواره با انگشت نشان می دهند. پناهیان گفت: من به توصیه پدرانه ایشان از همه اهل علم در حوزه که دچار ناراحتی بخاطر این تعبیر شدند عذرخواهی می کنم، از همه مومنین و دلسوزان عذرخواهی می کنم و ...
زمانی خوشتیپ ترین بازیکن فوتبال بودم | نمی دانستم حکم من حبس ابد است
لحظه ای که زندان بودم به چیزهایی فکر می کردم و به آنها امید داشتم. به آزادی فکر می کردم، به روزی که دوباره درهای آن چهار دیواری لعنتی باز شود و بتوانم یک بار دیگر در خیابان قدم بزنم، آرزو داشتم ساعت ها پشت ترافیک تهران بمانم و به زمین و زمان فحش بدهم، سوار اتوبوس بشوم، شاید باور نکنید من دلم برای بوی جوی محلمان تنگ شده بود! این آرزو برآورده شد، چند ماهی است طعم شیرین آزادی را چشیده ای ...
عذرخواهی پناهیان از علمای حوزه و مومنین بابت سخنان جنجالی اش +فیلم
بنده را از سیما نشنیده بودند که از جانب حساد این تعابیر را مطرح کرده بودم. وی گفت: برخی ها می گفتند این غلظتی که باید گفته شود در قرآن از جانب کفار آمده است که من گفتم من اصلا از جانب خودم این وضعیت را درباره امیرالمومنین نگفتم، از طرف دیگر شما شرایط استودیو را هم می دانید که اواخر بحث با عجله پیش می رود و هی با انگشت نشان می دهند. پناهیان گفت: من به توصیه پدرانه ایشان از ...
شهید مازندرانی که روز و ساعت شهادتش را می دانست
حرم مطهر حضرت شدیم. به روایت مادر شهید بواس، در نوجوانی و در سفرهای راهیان نور با فرهنگ جهاد و شهادت آشنا شد. مادر شهید در مصاحبه ای گفته است: زمانی که حسین نوجوان بود برای اولین بار سال 78 همراه با خانواده به منطقه عملیاتی جنوب کشور رفت.حسین همیشه یک چفیه دور کمرش می بست، در اردوی راهیان نور یک روز ناهار زائران نان و حلوا شکری بود و شام هم کنسرو لوبیا ، به حسین گفتم با این هوای گرم ...
از خیانت تا جنایت | مرد جوان قربانی توطئه همسر و دوست صمیمی اش شد
.... در گام نخست تحقیقات برای شناسایی هویت مقتول آغاز شد تا اینکه یک ماه بعد مردی به اداره پلیس رفت و گزارش ناپدید شدن پسرش را به پلیس اعلام کرد. وی به ماموران گفت: محسن پسر 35 ساله ام به طرز عجیبی غیبش زد. من که نگران او شده بودم چندین بار با وی تماس گرفتم اما تلفن همراهش خاموش بود. سراغش را از عروسم گرفتم که گفت برای کار به ترکیه رفته است. من به حرف عروسم اعتماد کردم اما هرچه منتظر ...
محمد حسین لطیفی: موقعیت رفتن از ایران را داشتم اما نرفتم
محمد حسین لطیفی کاگردان سینما تلویزیون کشورمان شب گذشته در برنامه برمودا حاضر شد و در ابتدا درباره موقعیت رفتنش از ایران گفت: موقعیت رفتن از ایران را به دفعات داشتم اما نرفتم. حتی یادم است که در یکی از کشورها میهمان دوستم بودم و از اداره مهاجرت آمدند و گفتند نمی خوایید اینجا بمانید؟ گفتم شاید اگر من یک صنعتگر یا یک طبیب بودم شاید به مهاجرت فکر می کردم اما به اصطلاح امروزی ها که خودم قبول ندارم می ...